فهرست کتاب


عرفان اسلامی جلد 3(شرحی جامع بر صحیفه سجادیه)

آیت الله مکارم شیرازی

بخش ششم

28. وَاِنَّمَا أُوَبِّخُ بِهَذَا نَفْسِی طَمَعاً فِی رَأْفَتِکَ الَّتِی بِهَا صَلاحُ أَمْرِ الْمُذْنِبِینَ، وَرَجَاءً لِرَحْمَتِکَ الَّتِی بِهَا فَکَاکُ رِقَابِ الْخَاطِئِینَ.

29. اللَّهُمَّ وَهَذِهِ رَقَبَتِی قَدْ أَرَقَّتْهَا الذُّنُوبُ، فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ، وَأَعْتِقْهَا بِعَفْوِکَ، وَهَذَا ظَهْرِی قَدْ أَثْقَلَتْهُ الْخَطَایَا، فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ، وَخَفِّفْ عَنْهُ بِمَنِّکَ.

30. یَا اِلَهِی لَوْ بَکَیْتُ اِلَیْکَ حَتَّى تَسْقُطَ أَشْفَارُ عَیْنَیَّ، وَانْتَحَبْتُ حَتَّى یَنْقَطِعَ صَوْتِی، وَقُمْتُ لَکَ حَتَّى تَتَنَشَّرَ قَدَمَایَ، وَرَکَعْتُ لَکَ حَتَّى یَنْخَلِعَ صُلْبِی، وَسَجَدْتُ لَکَ حَتَّى تَتَفَقَّأَ حَدَقَتَایَ، وَأَکَلْتُ تُرَابَ الاَْرْضِ طُولَ عُمُرِی، وَشَرِبْتُ مَاءَ الرَّمَادِ آخِرَ دَهْرِی، وَذَکَرْتُکَ فِی خِلالِ ذَلِکَ حَتَّى یَکِلَّ لِسَانِی، ثُمَّ لَمْ أَرْفَعْ طَرْفِی اِلَى آفَاقِ السَّمَاءِ اسْتِحْیَاءً مِنْکَ مَا اسْتَوْجَبْتُ بِذَلِکَ مَحْوَ سَیِّئَةٍ وَاحِدَةٍ مِنْ سَیِّئَاتِی.

31. وَاِنْ کُنْتَ تَغْفِرُ لِی حِینَ أَسْتَوْجِبُ مَغْفِرَتَکَ، وَتَعْفُو عَنِّی حِینَ أَسْتَحِقُّ عَفْوَکَ فَاِنَّ ذَلِکَ غَیْرُوَاجِبٍ لِی بِاسْتِحْقَاقٍ، وَلا أَنَا أَهْل لَهُ بِاسْتِیجَابٍ، اِذْ کَانَ جَزَائِی مِنْکَ فِی أَوَّلِ مَا عَصَیْتُکَ النَّارَ، فَاِنْ تُعَذِّبْنِی فَأَنْتَ غَیْرُ ظَالِمٍ لِی.

32. اِلَهِی فَاِذْ قَدْ تَغَمَّدْتَنِی بِسِتْرِکَ فَلَمْ تَفْضَحْنِی، وَتَأَنَّیْتَنِی بِکَرَمِکَ فَلَمْ تُعَاجِلْنِی، وَحَلُمْتَ عَنِّی بِتَفَضُّلِکَ فَلَمْ تُغَیِّرْ نِعْمَتَکَ عَلَیَّ، وَلَمْ تُکَدِّرْ مَعْرُوفَکَ عِنْدِی، فَارْحَمْ طُولَ تَضَرُّعِی وَشِدَّةَ مَسْکَنَتِی، وَسُوءَ مَوْقِفِی.
ترجمه
28. «(خداوندا) من با این سخنان، نفس خود را سرزنش و توبیخ مى کنم به
455
این امید که رأفت و عطوفت تو را که اصلاح کار گنهکاران با آن است جلب نمایم و به این امید که رحمت تو را که با آن آزادى خطاکاران حاصل مى شود به دست آورم.
29. خداوندا! این گردن من است که گناهان، آن را به بند کشیده، پس بر محمد و آلش درود فرست و آن را به عفو و بخششت از آن آزاد فرما! و این پشت من است که خطاها آن را سنگین نموده، پس بر محمد و آلش درود فرست و با احسان فوق العاده خود آن را سبک گردان!
30. پروردگارا! اگر آن قدر گریه کنم که مژگان دیدگانم فرو ریزد وآن قدر ناله وفریاد زنم که صدایم قطع شود وآن قدر در برابر تو بایستم که پاهایم ورم کند و آن قدر دربرابر تو رکوع کنم که مهره هاى ستون فقراتم جابه جا شود و آن قدر دربرابر تو سجده کنم که چشمانم فرو ریزد و اگر در تمام عمرم خاک زمین بخورم و تا پایان عمرم آب تیره بنوشم، و اگر در این میان آن قدر ذکر تو گویم تا زبانم از کار بیفتد، سپس چشمم را ـ از شرم تو ـ به سوى آسمان بلند نکنم (با این همه) سزاوار نیستم که حتى یکى از گناهانم پاک شود (گرچه انجام این کارها به یقین گناه است، ولى هدف امام (علیه السلام) این است که اهمیت مقام پروردگار و زشتى سرپیچى از فرمان او را مجسم کند).
31. اگر تو مرا ببخشى، آن گاه که مستوجب آمرزش تو شوم و مرا عفو کنى، آنگاه که سزاوار عفو تو گردم، به یقین این عفو و مغفرت به سبب استحقاق من نیست (و من حقّى بر تو ندارم) و من لایق آن نیستم، چراکه کیفر من از سوى تو در نخستین زمانى که تو را معصیت کردم، آتش بود، بنابراین اگر تو مرا (به سبب گناهانم) مجازات کنى، هرگز ستمى بر من روا نداشته اى (و به خاطر عفو و رحمت توست که توبه ما را مى پذیرى).
456
32. خداوندا! همان گونه که زشتى اعمال مرا با پرده عفو خود پوشاندى و مرا رسوا نکردى و با کرمت با من مدارا نمودى و در عقوبتم تعجیل نکردى و با تفضل خود، درباره من بردبارى نمودى و نعمتت را بر من تغییر ندادى و عطاى خود را بر من تیره نساختى، (اکنون که چنین است) پس به طول تضرع من و شدت فقر و مسکنتم و بدى جایگاهم، رحم کن!

شرح و تفسیر

چرا اعتراف به خطاى خود مى کنیم

امام (علیه السلام) در این بخش از دعا دلیل اعترافاتى را که در بخش قبل آمده است به صورتى لطیف بیان مى کند و به دو موضوع اشاره مى فرماید؛ عرضه مى دارد : «(خداوندا!) من با این سخنان، نفس خود را سرزنش و توبیخ مى کنم به این امید که رأفت و عطوفت تو را که اصلاح کار گنهکاران با آن است جلب نمایم و به این امید که رحمت تو را که با آن آزادى خطاکاران حاصل مى شود به دست آورم»؛ (وَاِنَّمَا أُوَبِّخُ بِهَذَا نَفْسِی طَمَعاً فِی رَأْفَتِکَ الَّتِی بِهَا صَلاحُ أَمْرِ الْمُذْنِبِینَ، وَرَجَاءً لِرَحْمَتِکَ الَّتِی بِهَا فَکَاکُ رِقَابِ الْخَاطِئِینَ).
واژه « أُوَبِّخُ » از ماده «توبیخ» به معناى سرزنش کردن و تهدید است، بنابراین مفهوم آن از سرزنش معمولى شدیدتر مى باشد و به تعبیر دیگر: سرزنش مقدمه توبیخ و تهدید است.
واژه « فَکَاکُ » از ماده «فکّ» به معناى گشادن و جدا کردن دو چیز از یکدیگر است و منظور از «فکاک رقاب» در این جا آزاد شدن گنهکاران از تبعات گناه و عذاب الهى است.
درواقع امام (علیه السلام) در این عبارت دلیل آن همه اعترافاتى را که در جمله قبل کرده است، روشن مى سازد و آن را تنها به امید دستیابى به رأفت پروردگار مى شمرد.
457
شارح صحیفه سجادیه در کتاب ریاض السالکین در این جا با استفاده از واژه «توبیخ» به سراغ مراحل پنج گانه اى رفته که عرفا و ارباب سیر و سلوک بیان کرده اند که از «مشارطه» شروع مى شود و پس از آن «مراقبه» است و بعد «محاسبه» و سپس «معاتبه و توبیخ» و سرانجام به «معاقبه» ختم مى شود.
به این معنا که انسان هنگام صبح با خود شرط مى کند که جز راه اطاعت حق را نپوید و به سراغ گناه و خطا نرود. بعد از آن در اثناى روز کاملاً مراقب رفتار خویش باشد و شامگاهان با نگاه به اعمال خود در روز به حساب کار خویش برسد و اگر خطایى کرده بود، خود را سرزنش و توبیخ کند و اگر خطاى مهمى بود خود را کیفر دهد، به این صورت که خویشتن را از بعضى از مباحات که مورد علاقه اوست، بازدارد.
در این جا انسان را به تاجرى تشبیه کرده اند که سرمایه خود را به دست دیگرى مى سپارد و شرایطى با او مى کند و بعد از آن مراقب اعمال اوست و درنهایت حسابرسى مى کند و اگر کار خلافى کرده بود او را توبیخ و سرزنش مى نماید و اگر خلاف بزرگى از او سرزده بود به سراغ مجازات هایى مى رود، مانند محروم کردن او از شرکت و منافعى که از این راه حاصل مى شود.
البته همه این ها برگرفته از آیات و روایات معصومین (علیهم السلام) است که وقتى آن ها را در کنار هم بگذاریم این مراحل پنج گانه را مى توانیم از آن استفاده کنیم و به یقین اگر کسى همه روز مراقب این مراحل پنج گانه باشد مى تواند به مقام قرب پروردگار برسد.
سپس امام (علیه السلام) در این قسمت از دعاى خود بعد از آن همه اعترافات به سراغ درخواست از خدا مى رود و عرضه مى دارد: «خداوندا! این گردن من است که گناهان، آن را به بند کشیده، پس بر محمد و آلش درود فرست و آن را به عفو
458
وبخششت از آن آزاد فرما! و این پشت من است که خطاها آن را سنگین نموده، پس بر محمد و آلش درود فرست و با احسان فوق العاده خود آن را سبک گردان!»؛ (اللَّهُمَّ وَهَذِهِ رَقَبَتِی قَدْ أَرَقَّتْهَا الذُّنُوبُ، فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ، وَأَعْتِقْهَا بِعَفْوِکَ، وَهَذَا ظَهْرِی قَدْ أَثْقَلَتْهُ الْخَطَایَا، فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ، وَخَفِّفْ عَنْهُ بِمَنِّکَ).
واژه «أَرَقَّتْهَا» از ماده «رقیق» در این جا به معناى غلام و بنده است. بنابراین جمله «أَرَقَّتْهَا الذُّنُوبُ» مفهومش این است که گناهان، طوق بندگى و بردگى (شیطان) بر گردن من افکنده است.
البته یکى دیگر از معانى «رقیق» «نازک» مى باشد که جمعى از مترجمان این معنا را در این جا ذکر کرده وگفته اند: «منظور این است که گناهان، گردن مرا باریک کرده است» که معناى مناسبى به نظر نمى رسد.
به هر حال با توجه به این که بسیارى از اوقات گردن غلامان و بندگان را در بند مى کردند تا فرار نکنند، امام7 گناهان را همچون بند اسارتى مى شمرد که انسان را به بردگى و بندگى ابلیس درمى آورد و تنها کسى که مى تواند آن را آزاد کند ذات پاک خداست.
و گناهان را تشبیه به بار سنگینى فرموده که گویى بر پشت انسان قرار گرفته و تنها کسى که مى تواند آن را با عفو و رحمت خود از پشت او بردارد و انسان را راحت سازد پروردگار متعال است.
این تعبیر درواقع برگرفته از قرآن مجید است، آن جا که مى فرماید: (قَدْ خَسِرَ الَّذینَ کَذَّبُوا بِلِقاءِ اللَّهِ حَتَّى اِذا جاءَتْهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً قالُوا یَا حَسْرَتَنا عَلى ما فَرَّطْنا فیها وَهُمْ یَحْمِلُونَ أَوْزارَهُمْ عَلى ظُهُورِهِمْ أَلا ساءَ ما یَزِرُون)؛ «کسانى که لقاى پروردگار را تکذیب کردند، به یقین زیان دیدند؛ تا هنگامى که ناگهان قیامت به سراغشان بیاید؛ مى گویند: «اى افسوس بر ما که درباره آن کوتاهى کردیم!» و آن ها بار
459
سنگین گناهانشان را بر دوش مى کشند. آگاه باشید که چه بد بارى بر دوش خواهند داشت».(520)
منظور از «تخفیف» (سبک کردن) در این جا آن است که به کلى بار گناه با عفو خداوند از دوش برداشته شود تا پشت سبک گردد، نه این که چیزى از گناه کاسته شود و چیزى باقى بماند.
در این قسمت از دعا امام (علیه السلام) از گناهان یک بار تعبیر به «ذنوب» کرده و بار دیگر تعبیر به «خطایا». تفاوت این دو ممکن است از این نظر باشد که «ذنوب» کارهاى خلافى است که انسان آگاهانه انجام مى دهد، ولى «خطایا» ناآگاهانه است، هرچند مقدمات آن آگاهانه چیده شده و به همین دلیل مسئولیت آن دامان انسان را مى گیرد.
امام (علیه السلام) در جمله سى ام بحث مشروحى درباره اهمیت گناه بیان کرده که بالاتر از آن تصوّر نمى شود، عرضه مى دارد: «پروردگارا! اگر آن قدر گریه کنم که مژگان دیدگانم فرو ریزد و آن قدر ناله و فریاد زنم که صدایم قطع شود و آن قدر دربرابر تو بایستم که پاهایم ورم کند و آن قدر دربرابر تو رکوع کنم که مهره هاى ستون فقراتم جابه جا شود و آن قدر دربرابر تو سجده کنم که چشمانم فرو ریزد و اگر در تمام عمرم خاک زمین بخورم و تا پایان عمرم آب تیره بنوشم و آن قدر در این میان ذکر تو گویم تا زبانم از کار بیفتد، سپس چشمم را ـ از شرم تو ـ به سوى آسمان بلند نکنم (با این همه) سزاوار نیستم که یکى از گناهانم پاک شود»؛ (یَا اِلَهِی لَوْ بَکَیْتُ اِلَیْکَ حَتَّى تَسْقُطَ أَشْفَارُ عَیْنَیَّ، وَانْتَحَبْتُ حَتَّى یَنْقَطِعَ صَوْتِی، وَقُمْتُ لَکَ حَتَّى تَتَنَشَّرَ قَدَمَایَ، وَرَکَعْتُ لَکَ حَتَّى یَنْخَلِعَ صُلْبِی، وَسَجَدْتُ لَکَ حَتَّى تَتَفَقَّأَ حَدَقَتَایَ، وَأَکَلْتُ تُرَابَ الاَْرْضِ طُولَ عُمُرِی، وَشَرِبْتُ مَاءَ الرَّمَادِ آخِرَ دَهْرِی، وَذَکَرْتُکَ فِی خِلالِ
460
ذَلِکَ حَتَّى یَکِلَّ لِسَانِی، ثُمَّ لَمْ أَرْفَعْ طَرْفِی اِلَى آفَاقِ السَّمَاءِ اسْتِحْیَاءً مِنْکَ مَا اسْتَوْجَبْتُ بِذَلِکَ مَحْوَ سَیِّئَةٍ وَاحِدَةٍ مِنْ سَیِّئَاتِی).
واژه «أشفار» جمع «شُفْر» به معناى محل رویش مژه هاست.
«انْتَحَبْتُ» از ماده «نحب» یعنى گریه کردن با صداى بلند.
«یَنْخَلِعَ» از ماده «خَلْع» به معناى جابه جا شدن است.
و«تَتَفَقَّأَ» از ماده «فقأ» یعنى شکافتن یا درآوردن.
در بدو نظر این تعبیرات بسیار ثقیل و سنگین به نظر مى رسد که چگونه ممکن است انسان در تمام عمرش گرفتار این امور هشت گانه شود و با این حال خداوند یکى از گناهانش را به عنوان استحقاقش محو نکند؟ به تعبیر دیگر: آیا کسى که مرتکب گناهى شده مجاز است این امور هشت گانه را انجام دهد تا گناهى از گناهانش محو شود و به مقصود خود نیز نائل نگردد؟
شارحان صحیفه از کنار این مسأله ساده گذشته اند. آنچه مى توان براى حل این مشکل بیان کرد این است که مقصود امام (علیه السلام) این نبوده که کسى این کارها را انجام دهد، چراکه در شرع اسلام هیچ یک از این کارها جایز نیست؛ آیا جایز است انسان در تمام عمرش خاک بخورد یا آب آمیخته با خاکستر بنوشد یا آن قدر سجده کند که چشمش بیرون افتد و یا سایر امور هشت گانه اى که در این عبارت ذکر شده است؟ به یقین هیچ یک از این امور از نظر شرعى جایز نیست. حتى پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) که آن قدر ایستاده عبادت کرد که پاهاى مبارکش ورم نمود از سوى خداوند نهى شد: (طه * ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى)؛ «ما قرآن را بر تو نازل نکردیم که خود را سخت به زحمت بیفکنى!».
بلکه منظور، بیان حقیقت دیگرى است و آن این است که خداوند به قدرى مقامش والا و بالاست و به حدّى نعمت به بندگانش بخشیده که حتى یک گناه نیز در برابر آن ها زیاد است. به تعبیر دیگر: ذکر این امور هشت گانه کنایه اى از
461
اهمیت موضوع و زشتى معصیت دربرابر خداوندى است که ذات پاکش بى نهایت در بى نهایت است.
در حدیثى مى خوانیم که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به ابوذر فرمود: «یَا أَبَا ذَرّ، لا تَنْظُرْ اِلَى صِغَرِ الْخَطِیئَةِ وَلَکِنِ انْظُرْ اِلَى مَنْ عَصَیْتَ؛ اى ابوذر! به کوچک بودن گناه نگاه نکن، به عظمت کسى نگاه کن که او را نافرمانى مى کنى».(521)
امام (علیه السلام) در ادامه این سخن، بیان دیگرى دارد که بیان سابق را تکمیل مى کند، عرضه مى دارد: «اگر تو مرا ببخشى، آنگاه که مستوجب آمرزش تو شوم و مرا عفو کنى، آنگاه که سزاوار عفو تو گردم، به یقین این عفو و مغفرت به سبب استحقاق من نیست (و من حقّى بر تو ندارم) و من لایق آن نیستم، چراکه کیفر من از سوى تو در نخستین زمانى که تو را معصیت کردم، آتش بود، بنابراین اگر تو مرا (به سبب گناهانم) مجازات کنى هرگز ستمى بر من روا نداشته اى (این از عفو و رحمت توست که توبه ما را مى پذیرى)»؛ (وَاِنْ کُنْتَ تَغْفِرُ لِی حِینَ أَسْتَوْجِبُ مَغْفِرَتَکَ،وَتَعْفُوعَنِّی حِینَ أَسْتَحِقُّ عَفْوَکَ فَاِنَّ ذَلِکَ غَیْرُ وَاجِبٍ لِی بِاسْتِحْقَاقٍ، وَلا أَنَا أَهْل لَهُ بِاسْتِیجَابٍ،اِذْکَانَ جَزَائِی مِنْکَ فِی أَوَّلِ مَا عَصَیْتُکَ النَّارَ، فَاِنْ تُعَذِّبْنِی فَأَنْتَ غَیْرُ ظَالِمٍ لِی).
مقصود امام (علیه السلام) از این بیان این است که هرگاه خداوند انسان را ببخشد و حتى بخشش او را بر خود واجب کند به خاطر استحقاق و حسن عمل او نیست، چراکه او گناه کرده و گناه کار بلافاصله مستحق مجازات است، ولى لطف و کرم و حکمتش ایجاب کرده که هم براى بازگشت و توبه مهلت دهد و هم توبه را پذیرا شود.
امام امیرالمؤمنین (علیه السلام) در نامه سى و یکم (وصیت نامه اى که به امام حسن مجتبى (علیه السلام) نوشته است، تعبیراتى در این زمینه دارد که همه از لطف و عنایت پروردگار حکایت مى کند؛ مى فرماید: «تو اگر گناه کنى خداوند مانع توبه تو
462
نیست و به سرعت تو را مجازات نمى کند و اگر به سوى او بازگردى تو را سرزنش نمى نماید و آن جا که کار زشتى انجام دهى که مستحق رسوایى باشى، تو را رسوا نمى کند و در قبول توبه بر تو سخت نمى گیرد ودر محاسبه جرایم تو دقت و موشکافى نمى کند و تو را از رحمت خود مأیوس نمى سازد، بلکه بازگشت تو از گناه را حسنه اى مى شمارد»؛ (وَلَمْ یَمْنَعْکَ اِنْ أَسَأْتَ مِنَ التَّوْبَةِ، وَلَمْ یُعَاجِلْکَ بِالنِّقْمَةِ، وَلَمْ یُعَیِّرْکَ بِالْإِنَابَةِ، وَلَمْ یَفْضَحْکَ حَیْثُ الْفَضِیحَةُ بِکَ أَوْلَى، وَلَمْ یُشَدِّدْ عَلَیْکَ فِی قَبُولِ الاِْنَابَةِ،وَلَمْ یُنَاقِشْکَ بِالْجَرِیمَةِ وَلَمْ یُؤْیِسْکَ مِنَ الرَّحْمَةِ،بَلْ جَعَلَ نُزُوعَکَ عَنِ الذَّنْبِ حَسَنَةً).
امام (علیه السلام) سپس به چهار نوع تفضّل پروردگار نسبت به خود اشاره مى کند و آن را مقدمه اى براى تقاضاى جدید قرار مى دهد؛ عرضه مى دارد: «خداوندا! همان گونه که زشتى اعمال مرا با پرده عفو خود پوشاندى و مرا رسوا نکردى و با کرمت با من مدارا نمودى و در عقوبتم تعجیل نکردى و با تفضل خود، با من بردبارى نمودى و نعمتت را بر من تغییر ندادى و عطاى خود را بر من تیره نساختى، (اکنون که چنین است) پس به طول تضرع من و شدت فقر و مسکنتم و بدى جایگاهم، رحم کن»؛ (اِلَهِی فَاِذْ قَدْ تَغَمَّدْتَنِی بِسِتْرِکَ فَلَمْ تَفْضَحْنِی، وَتَأَنَّیْتَنِی بِکَرَمِکَ فَلَمْ تُعَاجِلْنِی، وَحَلُمْتَ عَنِّی بِتَفَضُّلِکَ فَلَمْ تُغَیِّرْ نِعْمَتَکَ عَلَیَّ، وَلَمْ تُکَدِّرْ مَعْرُوفَکَ عِنْدِی، فَارْحَمْ طُولَ تَضَرُّعِی وَشِدَّةَ مَسْکَنَتِی، وَسُوءَ مَوْقِفِی).
واژه « تَغَمَّدْتَنِی» از ماده «غَمْد» در اصل به معناى پوشاندن است و معمولاً به معناى غلاف کردن شمشیر مى آید و از آن جا که غلاف شمشیر، شمشیر را مى پوشاند به هرگونه پوشاندنى اطلاق مى شود.
«تَأَنَّیْتَنِی» از ماده «تأنّى» و از ریشه «أنى» (بر وزن سعى) و«أناة» (بر وزن انار) گرفته شده و همان گونه که پیش تر اشاره کردیم به معناى شتاب نکردن است.
امام (علیه السلام) نهایت لطف خداوند را در این عبارات با تعبیراتى بسیار فصیح نشان داده است که هم گناه بندگان را مى پوشاند، هم در مجازات آن ها شتاب نمى کند،
463
هم نعمت هایش را به خاطر تفضّلش از انسان نمى گیرد و هم نیکى هایش را آلوده به ناراحتى ها و زیان ها نمى کند. کسى که این همه لطف و محبت دارد سزاوار است که از او تقاضاى عفو و مرحمت و پذیرش توبه و رحم و عطوفت کنیم.
درواقع این تعبیرات امام (علیه السلام) درسى است براى بندگان که آن ها نیز همچون خداوند عیوب مردم را مستور دارند و رسوا نکنند و اگر کسى در حق آن ها بدى مى کند در توبیخ او شتاب ننمایند و اگر به کسى نعمتى مى بخشند با انجام خطایى آن نعمت را تغییر ندهند و هنگامى که در حق دیگران نیکى مى کنند، آن را با منّت و مانند آن آلوده نسازند.
464