فهرست کتاب


عرفان اسلامی جلد 3(شرحی جامع بر صحیفه سجادیه)

آیت الله مکارم شیرازی

شرح و تفسیر

در مجازات بندگان عجله نمى کند

امام (علیه السلام) در این بخش از دعا از دو چیز تعجب مى کند: یکى از گناهانى که به آن اقرار نماید و دیگرى از مهلت طولانى خداوند و تفضل او دربرابر این معاصى.
عرضه مى دارد: (پروردگارا!) پاک و منزهى تو، چقدر عجیب و شگفت انگیز است آنچه من (از گناهان) درباره خود گواهى مى دهم و اسرار درون خود را برمى شمرم!»؛(سُبْحَانَکَ!!مَاأَعْجَبَ مَا أَشْهَدُ بِهِ عَلَى نَفْسِی، وَأُعَدِّدُهُ مِنْ مَکْتُومِ أَمْرِی).
«و عجیب تر از آن، بردبارى تو نسبت به من و عدم تعجیل و تأخیر تو در عقابم مى باشد!»؛ (وَأَعْجَبُ مِنْ ذَلِکَ أَنَاتُکَ عَنِّی، وَاِبْطَاؤُکَ عَنْ مُعَاجَلَتِی).
سپس به علت آن اشاره کرده، عرضه مى دارد: «این تأخیر در مجازات به این دلیل نیست که من کرامت و عزّتى نزد تو دارم، بلکه مهلت دادن تو و تفضل توست بر من تا از نافرمانى تو که موجب غضب تو مى شود، بازایستم و از گناهانم که مرا خوار و فرسوده مى کند، دست بردارم و نیز به خاطر این است که عفوت را نسبت به من از مجازاتم بیشتر دوست مى دارى»؛ (وَلَیْسَ ذَلِکَ مِنْ کَرَمِی عَلَیْکَ، بَلْ تَأَنِّیاً مِنْکَ لِی، وَتَفَضُّلاً مِنْکَ عَلَیَّ لاَِنْ أَرْتَدِعَ عَنْ مَعْصِیَتِکَ الْمُسْخِطَةِ، وَأُقْلِعَ عَنْ سَیِّئَاتِیَ الْمُخْلِقَةِ، وَلِأَنَّ عَفْوَکَ عَنِّی أَحَبُّ اِلَیْکَ مِنْ عُقُوبَتِی).
واژه «مَا أَعْجَبَ» درواقع بیان تعجب بسیار است، زیرا ترکیب آن، ترکیب صیغه تعجب مى باشد و واژه آن نیز واژه «عجب»، درنتیجه مفهومش این است که بسیار جاى تعجب دارد که من ناچارم تمام اسرارم را در برابر ذات تو فاش کنم!
واژه «أَنَاتُ» اسم مصدر است به معناى حلم و مدارا کردن.
و واژه «مُعَاجَلَه» به معناى عجله نمودن است.
امام (علیه السلام) درواقع به همه پویندگان راه توبه و انابه این درس بزرگ را مى دهد که بسیار جاى تعجب است اگر انسان از مهلت هایى که خداوند بعد از انجام گناهان به او مى دهد تا بیدار شود و توبه کند و به راه حق برگردد استفاده نکند.
450
و نیز هشدار مى دهد که مبادا این مهلت ها که لطف الهى است موجب غرور و غفلت گردد و سبب شود که اهمیت گناه فراموش گردد.
قابل توجه این که امام (علیه السلام) گناهان را در یک عبارت با وصف «مسخطه» (خشم برانگیز) و در عبارت دیگر با وصف «مخلقه» (فرساینده) ذکر فرموده که درواقع اشاره به دو تأثیر گناه است: از یک سو خشم خدا را برمى انگیزد واز سوى دیگر انسان را فرسوده کرده و قواى مادى و معنوى او را تضعیف مى کند و هر دو نکته قابل دقّت است.
سنّت امهال (تأخیر مجازات) الهى که در آیات قرآن و روایات منعکس است یکى از الطاف آشکار اوست. قرآن مجید به پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) خطاب مى کند و مى فرماید: (فَمَهِّلِ الْکَافِرینَ أَمْهِلْهُمْ رُوَیْداً)؛ «پس کافران را مهلت ده، و کمى آنان رابه حال خودواگذار».(516) سرانجام زمان مجازات آن هافرامى رسد، یعنى نه عجله کن، شاید بیدار شوند و به راه حق بازگردند و نه زیاد مهلت ده که به کلى غافل شوند.
ذیل دعاى یازدهم و دوازدهم (در همین جلد از کتاب حاضر) روایاتى را در زمینه عدم عجله خداوند در مجازات گنهکاران آوردیم، به ویژه آنچه درمورد حضرت نوح (علیه السلام) نقل کردیم(517) که خداوند به او دستور داد زمانى طولانى را تحمل کند، شاید قومش بیدار شوند و به راه حق بازگردند. هنگامى که به طور کامل از هدایت آن ها (جز گروه اندکى) مأیوس شد، نفرین کرد و عذاب الهى نازل گشت.
این درواقع درسى است به همه ما که ما نیز نسبت به مجازات کسانى که در زیر دست ما قرار دارند و مرتکب خطایى مى شوند، شتاب نکنیم و به آن ها مهلت خودسازى و بازگشت دهیم. حکومت ها نیز در کار خود باید این اصل را رعایت کنند.
451
جمله «لِأَنَّ عَفْوَکَ عَنِّی أَحَبُّ اِلَیْکَ مِنْ عُقُوبَتِی» (زیرا عفو تو درباره من نزد تو محبوب تر از مجازات من است) اشاره به همان اصلى است که از روایات مختلف استفاده مى شود که رحمت خداوند بر غضبش پیشى گرفته و عفوش از مجازاتش افزون تر است، همان گونه که در دعاهاى مختلف آمده است: «یَا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَه؛ اى کسى که رحمتش بر غضبش پیشى گرفته است».(518)
سپس امام (علیه السلام) در مقام اعتراف به خطاها با ذکر شش جمله گویا این اعتراف را به حد اعلا رسانده، عرضه مى دارد: «خداوندا! عیوب و گناهانم بیشتر و آثارش زشت تر و افعالم نکوهیده تر و جرأت و بى باکى ام در کار باطل شدیدتر و بیدارى ام هنگام طاعتت ضعیف تر و آگاهى و مراقبتم دربرابر تهدیدهاى تو کمتر از آن است که بتوانم همه آن را براى تو بشمارم یا قادر باشم گناهانم را شرح دهم»؛ (بَلْ أَنَا، یَا اِلَهِی، أَکْثَرُ ذُنُوباً، وَأَقْبَحُ آثَاراً، وَأَشْنَعُ أَفْعَالاً، وَأَشَدُّ فِی الْبَاطِلِ تَهَوُّراً، وَأَضْعَفُ عِنْدَ طَاعَتِکَ تَیَقُّظاً، وَأَقَلُّ لِوَعِیدِکَ انْتِبَاهاً وَارْتِقَاباً مِنْ أَنْ أُحْصِیَ لَکَ عُیُوبِی، أَوْ أَقْدِرَ عَلَى ذِکْرِ ذُنُوبِی).
امام (علیه السلام) در این جمله به شش کار خطا، درحد اعلا اشاره و اعتراف مى کند ـاعترافى که درس آموزى براى دیگران است ـ کثرت گناهان، زشتى آثار آن، نکوهیدگى شدید اعمال، بى باکى در پیروى از باطل، ضعف در بیدارى هنگام اطاعت، و بى اعتنایى به وعیدها و تهدیدهاى الهى. همه این حالات شش گانه در کسانى که غرق گناه مى شوند وجود دارد.
البته ـ همان گونه که در بالا اشاره شد و پیش تر نیز بارها گفته ایم با توجّه به این که این تعبیرات مناسب مقام عصمت امام (علیه السلام) نیست، بى شک به این منظور بوده که راه توبه و اعتراف به خطا را به دیگران بیاموزد.
452
یا این که اشاره به ترک اولى هایى باشد که دون شأن امام دربرابر عظمت خداوند است، همان گونه که در کلمات بزرگان به پیروى از حدیث مشهور آمده است: «حَسَنَاتُ الأبْرَارِ سَیِّئاتُ المُقَرِّبِینَ».(519)
یک لباس کاملاً سفید و شفاف، کمترین گرد و غبارى روى آن بنشیند، خود را نشان مى دهد، در حالى که لباس هاى تیره، آلودگى هاى شدید را نیز به آسانى نشان نمى دهند. روح مقدس و پاک امام (علیه السلام) همان لباس کاملاً سفید و شفاف است.
این نکته را نیز در همین جلد در شرح دعاى دوازدهم بیان کرده ایم که ترک اولى مفهومش فعل مکروه یا مباح نیست، بلکه ممکن است مستحبى درمقابل مستحب بالاتر باشد.
453
.
454

بخش ششم

28. وَاِنَّمَا أُوَبِّخُ بِهَذَا نَفْسِی طَمَعاً فِی رَأْفَتِکَ الَّتِی بِهَا صَلاحُ أَمْرِ الْمُذْنِبِینَ، وَرَجَاءً لِرَحْمَتِکَ الَّتِی بِهَا فَکَاکُ رِقَابِ الْخَاطِئِینَ.

29. اللَّهُمَّ وَهَذِهِ رَقَبَتِی قَدْ أَرَقَّتْهَا الذُّنُوبُ، فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ، وَأَعْتِقْهَا بِعَفْوِکَ، وَهَذَا ظَهْرِی قَدْ أَثْقَلَتْهُ الْخَطَایَا، فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ، وَخَفِّفْ عَنْهُ بِمَنِّکَ.

30. یَا اِلَهِی لَوْ بَکَیْتُ اِلَیْکَ حَتَّى تَسْقُطَ أَشْفَارُ عَیْنَیَّ، وَانْتَحَبْتُ حَتَّى یَنْقَطِعَ صَوْتِی، وَقُمْتُ لَکَ حَتَّى تَتَنَشَّرَ قَدَمَایَ، وَرَکَعْتُ لَکَ حَتَّى یَنْخَلِعَ صُلْبِی، وَسَجَدْتُ لَکَ حَتَّى تَتَفَقَّأَ حَدَقَتَایَ، وَأَکَلْتُ تُرَابَ الاَْرْضِ طُولَ عُمُرِی، وَشَرِبْتُ مَاءَ الرَّمَادِ آخِرَ دَهْرِی، وَذَکَرْتُکَ فِی خِلالِ ذَلِکَ حَتَّى یَکِلَّ لِسَانِی، ثُمَّ لَمْ أَرْفَعْ طَرْفِی اِلَى آفَاقِ السَّمَاءِ اسْتِحْیَاءً مِنْکَ مَا اسْتَوْجَبْتُ بِذَلِکَ مَحْوَ سَیِّئَةٍ وَاحِدَةٍ مِنْ سَیِّئَاتِی.

31. وَاِنْ کُنْتَ تَغْفِرُ لِی حِینَ أَسْتَوْجِبُ مَغْفِرَتَکَ، وَتَعْفُو عَنِّی حِینَ أَسْتَحِقُّ عَفْوَکَ فَاِنَّ ذَلِکَ غَیْرُوَاجِبٍ لِی بِاسْتِحْقَاقٍ، وَلا أَنَا أَهْل لَهُ بِاسْتِیجَابٍ، اِذْ کَانَ جَزَائِی مِنْکَ فِی أَوَّلِ مَا عَصَیْتُکَ النَّارَ، فَاِنْ تُعَذِّبْنِی فَأَنْتَ غَیْرُ ظَالِمٍ لِی.

32. اِلَهِی فَاِذْ قَدْ تَغَمَّدْتَنِی بِسِتْرِکَ فَلَمْ تَفْضَحْنِی، وَتَأَنَّیْتَنِی بِکَرَمِکَ فَلَمْ تُعَاجِلْنِی، وَحَلُمْتَ عَنِّی بِتَفَضُّلِکَ فَلَمْ تُغَیِّرْ نِعْمَتَکَ عَلَیَّ، وَلَمْ تُکَدِّرْ مَعْرُوفَکَ عِنْدِی، فَارْحَمْ طُولَ تَضَرُّعِی وَشِدَّةَ مَسْکَنَتِی، وَسُوءَ مَوْقِفِی.
ترجمه
28. «(خداوندا) من با این سخنان، نفس خود را سرزنش و توبیخ مى کنم به
455
این امید که رأفت و عطوفت تو را که اصلاح کار گنهکاران با آن است جلب نمایم و به این امید که رحمت تو را که با آن آزادى خطاکاران حاصل مى شود به دست آورم.
29. خداوندا! این گردن من است که گناهان، آن را به بند کشیده، پس بر محمد و آلش درود فرست و آن را به عفو و بخششت از آن آزاد فرما! و این پشت من است که خطاها آن را سنگین نموده، پس بر محمد و آلش درود فرست و با احسان فوق العاده خود آن را سبک گردان!
30. پروردگارا! اگر آن قدر گریه کنم که مژگان دیدگانم فرو ریزد وآن قدر ناله وفریاد زنم که صدایم قطع شود وآن قدر در برابر تو بایستم که پاهایم ورم کند و آن قدر دربرابر تو رکوع کنم که مهره هاى ستون فقراتم جابه جا شود و آن قدر دربرابر تو سجده کنم که چشمانم فرو ریزد و اگر در تمام عمرم خاک زمین بخورم و تا پایان عمرم آب تیره بنوشم، و اگر در این میان آن قدر ذکر تو گویم تا زبانم از کار بیفتد، سپس چشمم را ـ از شرم تو ـ به سوى آسمان بلند نکنم (با این همه) سزاوار نیستم که حتى یکى از گناهانم پاک شود (گرچه انجام این کارها به یقین گناه است، ولى هدف امام (علیه السلام) این است که اهمیت مقام پروردگار و زشتى سرپیچى از فرمان او را مجسم کند).
31. اگر تو مرا ببخشى، آن گاه که مستوجب آمرزش تو شوم و مرا عفو کنى، آنگاه که سزاوار عفو تو گردم، به یقین این عفو و مغفرت به سبب استحقاق من نیست (و من حقّى بر تو ندارم) و من لایق آن نیستم، چراکه کیفر من از سوى تو در نخستین زمانى که تو را معصیت کردم، آتش بود، بنابراین اگر تو مرا (به سبب گناهانم) مجازات کنى، هرگز ستمى بر من روا نداشته اى (و به خاطر عفو و رحمت توست که توبه ما را مى پذیرى).
456
32. خداوندا! همان گونه که زشتى اعمال مرا با پرده عفو خود پوشاندى و مرا رسوا نکردى و با کرمت با من مدارا نمودى و در عقوبتم تعجیل نکردى و با تفضل خود، درباره من بردبارى نمودى و نعمتت را بر من تغییر ندادى و عطاى خود را بر من تیره نساختى، (اکنون که چنین است) پس به طول تضرع من و شدت فقر و مسکنتم و بدى جایگاهم، رحم کن!