راه و رسم توبه کردن
امام (علیه السلام) در این بخش نخست دعا، خدا را با صفات جلال و جمال و رحمتش مى خواند، تا فضایى براى درخواست عفو و گذشت از گناهان فراهم سازد؛ نخست عرضه مى دارد: «اى خدا! اى کسى که گنهکاران به درگاهش استغاثه کرده و رحمت او را مى طلبند و اى کسى که بندگان مضطر، به ذکر احسان او پناه مى جویند و اى کسى که بندگان خطاکار از ترس او گریه و فغان مى کنند!»؛ (اللَّهُمَّ یَا مَنْ بِرَحْمَتِهِ یَسْتَغیثُ الْمُذْنِبُونَ؛ وَیَا مَنْ اِلَى ذِکْرِ اِحْسَانِهِ یَفْزَعُ الْمُضْطَرُّونَ وَیَا مَنْ لِخِیفَتِهِ یَنْتَحِبُ الْخَاطِئُونَ).
واژه «فزع» هرگاه با «عن» متعدى شود، مثلاً بگوییم: «فزع عنه» به معناى
410
ترسیدن از چیزى است و هرگاه با «الى» متعدى شود و بگوییم: «فزع الیه» به معناى پناه بردن به شخص یا چیزى است و چون در این جمله امام (علیه السلام) با «الى» متعدى شده، اشاره به این است که افراد مضطر و درمانده به یاد احسان او پناه مى برند.
واژه «ینتحب» از ماده «نَحب» به معناى بلند و با صدا گریه کردن است، ولى از بعضى از کتب لغت و از موارد استعمالات این واژه استفاده مى شود که دو معناى مختلف دارد: نخست، نذر و عهد است، همان گونه که در این آیه شریفه آمده است: (مِنَ الْمُؤْمِنینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضىَ نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلاً)؛ «در میان مؤمنان مردانى هستند که بر سر عهدى که با خدا بستند صادقانه ایستاده اند؛ بعضى پیمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشیدند) و بعضى دیگر در انتظارند و هیچ گونه تغییرى در پیمان خود ندادند»(490) و دوم، به معناى بلند گریستن است که در کلام امام (علیه السلام) به همین معنا آمده است.
به هر حال امام (علیه السلام) در این سه جمله به درگاه خدا استغاثه مى کند، رحمت او را مى طلبد و احسان او را خواستار مى شود و از خطاها عذرخواهى کرده، به خاطر آن ها مى گرید تا الطاف الهى را متوجه خود سازد و براى آمرزش از گناهان از درگاه او لطف و مرحمت بطلبد.
در جمله بعد، خداوند را به چهار خطاب مخاطب مى سازد و رحمت و یارى او را با تعبیرات لطیف متفاوت مى طلبد؛ عرضه مى دارد: «اى خدایى که دل هاى وحشت زده سرگردانِ دور از وطن به تو انس مى گیرند و اى گشایش بخش هر غم زده اندوهگین و اى پناهگاه هر شکست خورده تنها و اى یارى رسان هر
411
نیازمند مطرود!»؛ (یَا أُنْسَ کُلِّ مُسْتَوْحِشٍ غَرِیبٍ، وَیَا فَرَجَ کُلِّ مَکْرُوبٍ کَئِیبٍ، وَیَا غَوْثَ کُلِّ مَخْذُولٍ فَرِیدٍ، وَیَا عَضُدَ کُلِّ مُحْتَاجٍ طَرِیدٍ).
«کئیب» از ماده «کَآبه» به معناى اندوه شدید است و «کئیب» به کسى گفته مى شود که به شدت اندوهگین است و آثارش در چهره او نمایان.
واژه «مخذول» از ماده «خذلان» به معناى یارى نکردن کسى است که نیاز به یارى دارد و دربرابر مشکلات تنها مانده است.
و واژه «طرید» از ماده «طرد» به معناى کسى است که رانده شده و کنار زده شده است.
امام (علیه السلام) در جمله نخست، خود را مصداق شخص وحشت زده دور از وطن مى شمرد که تنها به خداوند انس مى گیرد و کسى انیس و مونس او نیست و در جمله دوم خود را مصداق شخص اندوهگین پرغم مى شمرد که گشایش کار او تنها به دست خداست و در جمله سوم خود را تنها و بى یار و یاور مى بیند و از خدایى که یار و یاور تنهایان و بى یاوران است پناه مى طلبد و در جمله چهارم خود را نیازمند مطرودى مى داند که تنها خداوند مى تواند او را یارى کند.
البته این چهار جمله معانى متفاوتى دارند: یکى روى «انس» تکیه کرده و دیگرى روى فرج و دیگرى روى غوث و چهارمى روى عضد؛ ولى همه به یک مقصد منتهى مى شود و آن این است که از خداوندى که قادر بر همه چیز است، حل مشکلات خویش و آمرزش خطاها را مى طلبد.
این تعبیرات، مشابه تعبیراتى است که انبیا و پیغمبران بزرگ الهى هنگام مشکلات در پیشگاه خدا داشته اند، مثلاً حضرت ایوب (علیه السلام) بعد از گرفتار شدن در انواع سختى هاى طاقت فرسا، به درگاه پروردگار عرضه مى دارد: (أَنِّى مَسَّنِىَ الضُّرُّ وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمینَ * فَاسْتَجَبْنا لَهُ فَکَشَفْنا ما بِهِ مِنْ ضُرٍّ)؛ «ناراحتى و مشکلات شدید
412
به من روى آورده و تو مهربان ترینِ مهربانانى. ما دعاى او را مستجاب کردیم و ناراحتى هایى را که داشت برطرف ساختیم».(491)
و نیز حضرت نوح (علیه السلام) هنگامى که براثر آزار شدید کافران در فشار واقع شد رو به درگاه خدا آورد و آن گونه که قرآن مى گوید، از پیشگاه او تقاضاى کمک کرد: (وَنُوحاً اِذْ نَادَى مِنْ قَبْلُ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَنَجَّیْنَاهُ وَأَهْلَهُ مِنَ الْکَرْبِ الْعَظیم)؛ «و نوح را به یاد آور هنگامى که پیش از آن زمان، پروردگار خود را خواند و دعاى او را مستجاب کردیم و او و خاندانش را از اندوه بزرگ رهایى بخشیدیم».(492)
و درمورد مسلمانان اندک در جنگ بدر مى فرماید: (اِذْ تَسْتَغیثُونَ رَبَّکُمْ فَاسْتَجَابَ لَکُمْ أَنِّی مُمِدُّکُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ مُرْدِفِینَ)؛ «به خاطر بیاورید زمانى را که (از شدّت ناراحتى در میدان بدر) از پروردگارتان کمک مى خواستید و او خواسته شما را پذیرفت و گفت: من شما را با هزار فرشته، که پیاپى فرود مى آیند، یارى مى کنم».(493)
قابل توجه این که امام (علیه السلام) خداوند را «انیس» یا «مفرج» یا «مغیث» و یا «معین» نمى خواند، بلکه به جاى این صفات از مصدر و یا شبه مصدر این واژه ها استفاده کرده و او را «عین انس» و «عین فرج» و «عین غوث» و «عین عضد» مى داند و این نهایت الطاف الهى را نسبت به بندگانش مى رساند.
سپس امام (علیه السلام) در هشت جمله متوالى و بسیار پرمعنا، خداوند را مخاطب قرار داده و از رحمت و نعمت و عفو و عطا و جزاى او سخن مى گوید و ایمان خود را به این صفات برجسته و فوق العاده خداوند در پیشگاهش بیان مى کند تا مشمول عنایات او در همه این امور شود.
نخست عرضه مى دارد: «خداوندا! تو کسى هستى که رحمت و علم تو همه
413
چیز را فرا گرفته است (از نیازهاى همگان آگاهى و همه را مشمول رحمت خود قرار داده اى)»؛ (أَنْتَ الَّذِی وَسِعْتَ کُلَّ شَیْءٍ رَحْمَةً وَعِلْماً).
این خطاب درواقع برگرفته از آیه شریفه قرآن است که مى فرماید: (رَبَّنا وَسِعْتَ کُلِّ شَیْءٍ رَحْمَةً وَعِلْماً)؛ «پروردگارا! رحمت و علم تو همه چیز را فرا گرفته است».(494)
روشن است که رحمت در این جا تمام مواهب مادى و معنوى الهى را شامل مى شود، که سرتاسر جهان را فرا گرفته و هر مخلوقى به فراخور حال خویش از آن بهره مند شده است. اصل وجود آن ها رحمتى است و مواهبى که در ادامه وجود آن ها ارزانى مى دارد رحمت هاى دیگر.
سپس عرضه مى دارد: «تو کسى هستى که براى هر مخلوقى در نعمت هاى گسترده ات، سهمى قرار دادى»؛ (وَأَنْتَ الَّذِی جَعَلْتَ لِکُلِّ مَخْلُوقٍ فِی نِعَمِکَ سَهْماً).
بدیهى است که حکمت خدا ایجاب مى کند هر مخلوقى را به فراخور حال خود از نعمت هایش بهره مند سازد. اگر به پرندگان بال پرواز مى دهد به ماهیان دریا، ابزار شنا مى بخشد. اگر به درختان ریشه ها و ساقه هاى محکم مى دهد و آن ها را حفظ مى کند، به انسان ها اعضا و جوارحى مى بخشد که در حل مشکلات زندگى به آن ها کمک کند و هوش و استعداد مى دهد که بتوانند به عنوان گل هاى سرسبد جهان آفرینش از همه مواهب الهى استفاده کنند. بنابراین هر کدام به فراخوار حال خود و به مقدار استعداد و ظرفیت خویش از نعمت هاى الهى بهره مندند.
این مطلب با تعبیر دیگرى در قرآن مجید آمده است: (الَّذِی أَعْطى کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَ هَدَى)؛ «همان خداوندى که هر چیزى را آفرید و سپس هدایت کرد».(495)
414
آنگاه در سومین جمله عرضه مى دارد: «خداوندا! تو کسى هستى که عفو و بخششت، برتر از عقاب و کیفر توست»؛ (وَأَنْتَ الَّذِی عَفْوُهُ أَعْلَى مِنْ عِقَابِهِ).
این گونه امام (علیه السلام) معرفت خود را به این که رحمت خدا بر غضبش پیشى گرفته، اظهار مى دارد و از خدا مى خواهد که او را مشمول رحمت خود قرار دهد و از غضبش در امان دارد.
تعبیر به «اعلى» مى تواند اشاره به کیفیت و کمیت، هر دو باشد، یعنى عفو تو، هم از نظر کیفیت برتر از عقاب توست و هم از نظر مقدار زمان و کمیت.
همان گونه که در شرح دعاى دوازدهم نیز گفتیم، مشابه این تعبیر در دعاهاى مختلف، مانند دعاى عرفه امام سجاد (علیه السلام) و دعاى جوشن کبیر و دعاى عدیله و ادعیه روز جمعه آمده است.
آیه شریفه 156 سوره اعراف نیز به این معنا اشاره دارد، آن جا که مى فرماید : (قالَ عَذابی أُصِیْبُ بِهِ مَنْ أَشاءُ وَرَحْمَتِى وَسِعَتْ کُلَّ شَىْءٍ)؛ «مجازاتم را به هر کس بخواهم و سزاوار ببینم مى رسانم؛ و رحمتم همه چیز را فرا گرفته است».
دلیل این مسأله روشن است، زیرا خداوند کانون رحمت و رحمانیت و رحیمیت است و مجازات ها جنبه استثنایى دارد، بنابراین همواره رحمت او بر غضبش پیشى مى گیرد و از آثار آن این است که اطاعت، ده برابر ثواب دارد و معصیت یک برابر مجازات.
سپس امام (علیه السلام) در جمله هاى چهارم و پنجم، همان مطلبى را که در جمله سوم آمده است به صورت دیگرى بیان مى دارد و درواقع آن را تکمیل مى نماید؛ عرض مى کند: «خداوندا! تو کسى هستى که رحمتت پیشاپیش قهر و غضبت به سرعت در حرکت است و تو کسى هستى که عطایت از منعت بیشتر مى باشد»؛ (وَ أَنْتَ الَّذِی تَسْعَى رَحْمَتُهُ أَمَامَ غَضَبِهِ وَأَنْتَ الَّذِی عَطَاؤُهُ أَکْثَرُ مِنْ مَنْعِهِ).
واژه «تسعى» از ماده «سعى» به معناى حرکت سریع است.
415
پیشى گرفتن رحمت خداوند بر غضبش و افزون بودن عطایش از منعش، لازمه ذات پاک اوست، چرا که او کانون رحمت و عطا و بخشش است و غضب و منع او جنبه عارضى دارد.
و از یک نظر مى توان گفت: غضب و منع او نیز نوعى رحمت است، چرا که سبب بیدارى شخص معصیت کار و هوشیارى او مى شود و این بیدارى و هوشیارى از نعمت هاى بزرگ خداست. اضافه بر این، گاهى خداوند با غضب و منعش انسان را از آلودگى هاى گناه شست و شو مى دهد و این تطهیر و شست و شو نیز رحمتى از رحمت هاى اوست.
علاوه بر این ها خداوند هر کار نیکى را بدون استثنا چندین برابر پاداش مى دهد، ولى تنها بخشى از کارهاى بد را عقاب مى کند و بسیارى را مى بخشد، همان گونه که در آیه شریفه 30 سوره شورى آمده است: (وَما أَصابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدِیْکُمْ وَیَعْفُوا عَنْ کَثِیرٍ)؛ «هر مصیبتى به شما رسد به خاطر اعمالى است که انجام داده اید، و بسیارى را نیز عفو مى کند».
بنابراین، بیدارى حاصل از مجازات الهى و پاک شدن از آثار گناه و بخشش بسیارى از مجازات ها همه نشانه هاى پیشى گرفتن رحمت خداوند بر غضب اوست.
سپس در ششمین خطاب خود اشاره به رحمت واسعه پروردگار و شمول آن نسبت به همه خلایق کرده، عرضه مى دارد: «خدایا! تو کسى هستى که همه مخلوقات از رحمت واسعه تو بهره مند مى شوند»؛ (وَأَنْتَ الَّذِی اتَّسَعَ الْخَلائِقُ کُلُّهُمْ فِی وُسْعِهِ).
واژه «وسع» در این جا به معناى گستره رحمت پروردگار است که شامل همگان مى شود و هیچ موجود و مخلوقى نیست که بهره اى از رحمت او نداشته باشد. اساساً آفرینش، خود رحمتى است و ادامه نعمت ها و روزى ها، رحمت
416
دیگر. همان گونه که در آیه شریفه (علیه السلام) سوره غافر آمده است که از قول عاملان عرش مى فرماید: (رَبَّنا وَسِعْتَ کُلَّ شَىْءٍ رَحْمَةً وَعِلْماً)؛ «پروردگارا! رحمت و علم تو همه چیز را فرا گرفته است».
به یقین وجودى که از نظر فیض و قدرت، بى پایان است، رحمتش شامل همه مخلوقات خواهد شد و هیچ گونه بخلى در چنین وجود با عظمتى راه ندارد.
در جمله هفتم اشاره به بى نیازى مطلق پروردگار کرده، عرضه مى دارد: «تو کسى هستى که دربرابر عطا و بخشش خود به مخلوقات، پاداشى نمى خواهى»؛ (وَ أَنْتَ الَّذِی لا یَرْغَبُ فِی جَزَاءِ مَنْ أَعْطَاهُ).
تو چه چیزى ندارى که از دیگرى بخواهى و دیگران چه چیزى دارند که بتوانند به تو بدهند؟ هرچه دارند از سوى توست و تو از همه آن ها بى نیازى، همان گونه که در آیات 56 تا 58 سوره ذاریات فرموده اى: (وَمَا خَلَقْتُ الْجِنِّ وَالْإِنْسَ اِلاَّ لِیَعْبُدُونِ * مَا أُرِیدُ مِنْهُمْ مِنْ رِزْقٍ وَمَا أُرِیدُ أَنْ یُطْعِمُونِ * اِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِینُ)؛ «من جن و انس را نیافریدم جز براى این که عبادتم کنند (و از این طریق تکامل یابند و به من نزدیک شوند). هرگز از آن ها نمى خواهم که به من روزى دهند، و نمى خواهم مرا اطعام کنند. خداوند روزى دهنده و صاحب قوت و قدرت است».
درحقیقت اشاره به غناى پروردگار از هر کس و هر چیز است، و اگر بندگان را به عبودیت خویش دعوت مى کند براى این نیست که «سودى» کند، بلکه مى خواهد به آن ها «جودى» کند.
سپس امام (علیه السلام) در هشتمین و آخرین خطابى که به خداوند در این زمینه مى کند، عرضه مى دارد: «خدایا! تو کسى هستى که درعقاب و کیفر گنهکاران زیاده روى و تعجیل نمى کنى»؛ (وَأَنْتَ الَّذِی لا یُفْرِطُ فِی عِقَابِ مَنْ عَصَاهُ).
«یفرط» از ماده «افراط» است که گاه به معناى شتاب زدگى و گاه به معناى
417
زیاده روى آمده است و هنگامى که به باب تفعیل برود به معناى «تقصیر» و «کوتاهى کردن» در انجام کارى مى آید.
شبیه این معنا در قرآن مجید نیز آمده است: (وَلَوْ یُعَجِّلُ اللَّهُ لِلنَّاسِ الشَّرَّ اسْتِعْجَالَهُمْ بِالْخَیْرِ لَقُضِىَ اِلَیْهِمْ أَجَلُهُمْ فَنَذَرُ الَّذِینَ لا یَرْجُونَ لِقَاءَنا فِی طُغْیَانِهِمْ یَعْمَهُون)؛ «اگر همان گونه که مردم در به دست آوردنِ خوبى ها عجله دارند، خداوند نیز در مجازاتشان شتاب مى کرد، به زودى عمرشان به پایان مى رسید (و همگى نابود مى شدند)؛ ولى کسانى را که امید و ایمان به لقاى ما ندارند، در سرکشى وطغیانشان رها مى کنیم تا سرگردان شوند».(496)
و در آیه 61 سوره نحل آمده است: (وَلَوْ یُؤاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِمْ ما تَرَکَ عَلَیْها مِنْ دَابَّةٍ وَلَکِنْ یُؤَخِّرُهُمْ اِلى أَجَلٍ مُسَمَّىً فَاِذا جَاءَ أَجَلُهُمْ لا یَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلا یَسْتَقْدِمُونَ)؛ «و اگر خداوند مردم را به خاطر ظلمشان مجازات مى کرد، جنبنده اى را بر روى زمین باقى نمى گذاشت؛ ولى مجازات آن ها را تا زمان معیّنى به تأخیر مى اندازد، و هنگامى که اجلشان فرا رسد، نه ساعتى تأخیر مى کنند، و نه ساعتى پیشى مى گیرند».
و این یکى از نشانه هاى بارز لطف و حلم پروردگار است که در مجازات بدکاران هرگز عجله نمى کند، بلکه به آن ها مهلت اصلاح و توبه و جبران مى دهد.
و همان گونه که در شرح دعاى یازدهم آوردیم، در روایتى از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) مى خوانیم: «هرگاه گناهى از انسان سربزند فرشته سمت راست که مأمور نوشتن اعمال نیک اوست به فرشته سمت چپ که مأمور نوشتن اعمال بد اوست مى گوید: عجله مکن و هفت ساعت به او مهلت بده شاید توبه کند و از گناه خود در پیشگاه پروردگار استغفار نماید».(497)
418
و در یک جمع بندى به این جا مى رسیم که امام (علیه السلام) در این هشت خطابى که به خداوند مى کند، بخش مهمى از صفات فعل ثبوتى و بخشى از صفات فعل سلبى را که نشانه عفو و رحمت بى پایان و لطف و کرم و احسان نامحدود او و عدم تعجیل در عقوبت است، برمى شمرد و درواقع خدا را به این صفات مى خواند تا عفو و گذشت او را شامل حال خود کند و این شیوه تقاضا و درخواست معمول است که وقتى انسان به سراغ شخص کریمى مى رود به او مى گوید: تویى که داراى این صفات برجسته اى و نسبت به زیردستان لطف و محبت دارى، چگونه ممکن است مرا محروم کنى!
و در حدیث رسول گرامى (صلی الله علیه و آله) آمده است: «اِنَّ کُلَّ دُعَاءٍ لا یَکُونُ قَبْلَهُ تَمْجِیدٌ فَهُوَ أَبْتَرُ؛ هر دعایى که پیش از آن تمجید و ثناى پروردگار نباشد ناقص است».(498)
419
.
420
بخش دوم
13. وَأَنَا، یَا اِلهِی، عَبْدُکَ الَّذِی أَمَرْتَهُ بِالدُّعَاءِ فَقَالَ: لَبَّیْکَ وَسَعْدَیْکَ،ها أَنَا ذَا، یَا رَبِّ، مَطْرُوحٌ بَیْنَ یَدَیْکَ.
14. أَنَا الَّذِی أَوْقَرَتِ الْخَطَایَا ظَهْرَهُ، وَأَنَا الَّذِی أَفْنَتِ الذُّنُوبُ عُمُرَهُ، وَأَنَا الَّذِی بِجَهْلِهِ عَصَاکَ، وَلَمْ تَکُنْ أَهْلاً مِنْهُ لِذَاکَ.
15. هَلْ أَنْتَ، یَا اِلَهِی، رَاحِمٌ مَنْ دَعَاکَ فَأُبْلِغَ فِی الدُّعَاءِ أَمْ أَنْتَ غَافِرٌ لِمَنْ بَکَاکَ فَأُسْرِعَ فِی الْبُکَاءِ أَمْ أَنْتَ مُتَجَاوِزٌ عَمَّنْ عَفَّرَ لَکَ وَجْهَهُ تَذَلُّلاً أَمْ أَنْتَ مُغْنٍ مَنْ شَکَا اِلَیْکَ فَقْرَهُ، تَوَکُّلاً.
16. اِلَهِی لا تُخَیِّبْ مَنْ لا یَجِدُ مُعْطِیاً غَیْرَکَ، وَلا تَخْذُلْ مَنْ لا یَسْتَغْنِی عَنْکَ بِأَحَدٍ دُونَکَ.
ترجمه
13. اى معبود من! من همان بنده اى هستم که او را به دعا کردن امر فرمودى، (هم اکنون به پیشگاه تو آمده ام و امرت را اطاعت مى کنم و) پیوسته مى گویم: آماده ام، آماده ام و عرضه مى دارم: پروردگارا! من همان بنده اى هستم که در حضورت به خاک مذلت افتاده ام.
14. خداوندا! من همان کسى هستم که گناهان پشتم را سنگین کرده و همان کسى هستم که گناهان، عمرم را بر باد داده و همان کسى هستم که براثر جهل و نادانى تو را معصیت کردم در حالى که تو سزاوار چنین نافرمانى اى نبودى.
15. «(خداى من!) آیا به کسى که به درگاه تو دعا مى کند، ترحم مى نمایى تا در
421
دعا کردن بکوشم و آیا تو کسى را که در درگاه تو گریه مى کند، مى بخشى تا در گریه کردن شتاب کنم و آیا از کسى که پیشانى خود را در پیشگاهت به خاک مذلّت نهاده، گذشت خواهى کرد (تا من به این کار ادامه دهم) و آیا کسى را که با توکل بر تو از فقرش به پیشگاهت شکایت مى کند، بى نیاز خواهى کرد؟
16. خداوندا! نومید مکن کسى را که غیر از تو عطا کننده اى نمى یابد و کسى را که با غیر تو از تو بى نیاز نمى شود، وامگذار!