بیمارى از نگاه دیگر
امام (علیه السلام) در این بخش از دعا از زاویه دیگرى به بیمارى ها نگاه مى کند و از خداوند ده چیز را درخواست مى نماید: نخست مسأله رضایت به رضاى خداست و دوست داشتن آنچه او دوست مى دارد: «خداوندا! بر محمد و آلش درود فرست وآنچه را براى من راضى شدى، محبوب من گردان!»؛ (اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ، وَحَبِّبْ اِلَیَّ مَا رَضِیتَ لِی).
روشن است که انسان، گاه از چیزى نفرت دارد، ولى به خاطر فرمان خدا، آن را تحمل مى کند، مانند آنچه در این آیه شریفه آمده است: (وَعَسى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَهُوَ خَیْرٌ لَکُم)؛ «چه بسا چیزى را خوش نداشته باشید، حال آن که خیر شما در آن است».(486)
ولى گاه به جایى مى رسد که آن را محبوب خود مى داند، چون خداوند آن را پسندیده و براى او مقدر فرموده و این مقام عارفان و صالحان است که حب و بغضشان تابع خواست خداست.
و در دومین تقاضا عرضه مى دارد: «خداوندا! آنچه را که از مشکلات بیمارى بر من وارد شده، آسان کن!»؛ (وَیَسِّرْ لِی مَا أَحْلَلْتَ بِی).
آسان شدن این مشکلات از دو راه ممکن است: نخست این که تحمل انسان زیاد شود، و دیگر این که بیمارى تخفیف پیدا کند، و ممکن است هر دو معنا در این عبارت اراده شده باشد.
سپس امام (علیه السلام) در سومین و چهارمین درخواست عرضه مى دارد: «خداوندا! مرا از آلودگى به گناهانى که در گذشته انجام داده ام پاک کن و شرّ آنچه را در
400
گذشته مرتکب شده ام از من محو ساز!»؛ (وَطَهِّرْنِی مِنْ دَنَسِ مَا أَسْلَفْتُ، وَامْحُ عَنِّی شَرَّ مَا قَدَّمْتُ).
بعضى از مفسران، مانند نویسنده ریاض العارفین این دو جمله را از قبیل عطف تفسیرى و مترادف گرفته اند، در حالى که مى توان میان این دو فرق گذاشت، زیرا بعضى از گناهان است که تنها انسان را آلوده مى کند و شر دیگرى به دنبال ندارد، مانند این که کسى غذاى حرامى را مصرف کند. ولى بعضى از گناهان است که منشأ گناهان دیگرى مى شود و شرهاى دیگرى به دنبال دارد، مانند غیبت و تهمت که گاه سرچشمه جنایات و حتى خون ریزى مى شود. بنابراین امام (علیه السلام) نجات از هر دو را از خداوند مطالبه کرده و قابل توجه این که در اوّلى عنوان «تطهیر» به میان آمده و در دومى عنوان «محو» و این خود دلیل بر تفاوت این دو است.
تفسیرى که بعضى از ارباب لغت کرده اند نیز این تفاوت را تأیید مى کند: «دنس» را به معناى چرک و آلودگى و «شر» را به معناى چیزى که گسترش پیدا مى کند، ذکر کرده اند. شراره آتش را به این دلیل «شراره» نامیده اند که در اطراف پخش مى شود.(487 )
سپس در پنجمین و ششمین تقاضا عرضه مى دارد: «خداوندا! مرا از لذت عافیت بهره مند ساز و آرامش و گوارایى سلامت را به من بچشان!»؛ (وَأَوْجِدْنِی حَلاوَةَ الْعَافِیَةِ، وَأَذِقْنِی بَرْدَ السَّلامَةِ).
واژه «أَوْجِدْنِی» از ماده «وُجد» ـ همان گونه که در شرح دعاى سیزدهم گفته ایم ـ به معناى تمکن و توانایى (و بهره مند شدن) آمده، بنابراین «اوجدنى» مفهومش این است که مرا بهره مند ساز!
401
واژه «عافیة» و «سلامة» به ظاهر با یکدیگر تفاوتى دارند: عافیت بیشتر در جایى گفته مى شود که سابقه بیمارى وجود داشته، ولى سلامت معمولاً چنین نیست. البته این دو واژه هنگامى که از هم جدا شوند ممکن است در معناى یکدیگر به کار روند، ولى هنگامى که با هم استفاده شوند، تفاوتى که در بالا ذکر کردیم، مناسب به نظر مى رسد.
قابل توجه این که درمورد «عافیت» تعبیر به «حلاوت» (شیرینى) شده و درمورد «سلامت» تعبیر به «برد». البته «برد» فقط به معناى خنکى است واز آن جا که آب خنک به انسان آرامش مى بخشد، این واژه به معناى «آرامش» نیز به کار مى رود. بنابراین امام (علیه السلام) از خداوند شیرینى عافیت و آرامش سلامت را مى طلبد.
سپس در ادامه این تقاضا عرضه مى دارد: «خداوندا! خروج مرا از بیمارى به سوى عفوت قرار ده و تحول مرا از این مرض ـ که مرا بر زمین افکنده است ـ به گذشت از گناهم منتهى ساز و مرا از این ناراحتى به سوى آسایش از جانبه خودت رهایى بخش و سلامتى مرا از این سختى و شدت به گشایش از ناحیه خود فراهم ساز!»؛ (وَاجْعَلْ مَخْرَجِی عَنْ عِلَّتِی اِلَى عَفْوِکَ، وَمُتَحَوَّلِی عَنْ صَرْعَتِی اِلَى تَجَاوُزِکَ، وَخَلاصِی مِنْ کَرْبِی اِلَى رَوْحِکَ، وَسَلامَتِی مِنْ هَذِهِ الشِّدَّةِ اِلَى فَرَجِکَ).
واژه «علت» ـ همان گونه که در آغاز همین دعا به طور مشروح بیان کردیم ـ به بیمارى اطلاق مى شود و «صرعت» به معناى زمین خوردن و یا در بستر بیمارى افتادن است.
واژه «کرب» ـ همان گونه که در شرح دعاى هفتم ذکر کرده ایم ـ به معناى شدت و گاه به معناى بیمارى و غم و اندوه است و واژه « رَوْح» به معناى راحتى و آرامش است.
این چهار جمله تعبیرات مختلفى است از یک حقیقت و آن این که پایان
402
بیمارى همراه با عفو پروردگار و رحمت و فرج او باشد و چقدر زیباست که انسان وقتى از بستر بیمارى برمى خیزد، بداند گناهانش در این بیمارى بخشیده شده و نامه اعمالش از تیرگى هاى گناه پاک گشته و همان گونه که جسمش از بیمارى نجات یافته، روح او نیز از تاریکى گناه رهایى یافته است و این سلامتى باعث موفقیت او براى انجام انواع کارهاى خیر مى شود.
در این جا این سؤال پیش مى آید که اگر بیمارى مى تواند سرچشمه این همه خیرات و برکات شود چرا انسان براى رفع آن دعا مى کند؟
پاسخ سؤال این است که بیمارى ممکن است سرچشمه برکات مختلفى شود، ولى به یقین سلامتى سرچشمه برکات بیشتر و افزون ترى خواهد شد، بنابراین انسان از خدا درخواست مى کند که از این برکات بیمارى به برکات بیشتر سلامتى نائل گردد و به همین دلیل هیچ کس از خداوند تقاضاى بیمارى نمى کند، چرا که فوایدسلامتى براى کسى که ازآن به خوبى استفاده کند بیش از فواید بیمارى است.
اضافه بر این ها، توجه به آثار مثبتى که بیمارى ها دارد، شخص بیمار را از یأس و نومیدى نجات مى دهد، همان یاس و نومیدى که ممکن است سرچشمه خودکشى ها گردد، و به او آرامش روح مى بخشد که مشکلات بیشترى را به خاطر بیمارى تحمل نکند. بدیهى است، بیمارى که درباره پایان بیمارى خود ناامید یا لااقل بدبین مى باشد درمان او سخت تر و مشکل تر است تا بیمارى که به بهبودى و یا الطاف مختلف الهى امید دارد.
به هر حال شکى نیست که شخص سالم بهتر از بیمار مى تواند به کارهاى مثبت که موجب رضاى خداست بپردازد، هرچند در حال بیمارى نیز دعا و توجه او به درگاه پروردگار آثار مثبتى دارد. بنابراین تقاضاى سلامتى از خداوند براى آثار فردى و اجتماعى آن، چیز مطلوبى است.
در پایان این دعا امام (علیه السلام) صفات پنج گانه اى را براى خداوند ذکر مى کند که
403
به منزله علت براى درخواست هاى گذشته است؛ عرضه مى دارد: «(اگر من این همه درخواست از تو دارم به خاطر این است که) تو حتى بدون تقاضا، احسان و نیکى مى کنى و نعمت هاى بزرگ مى بخشى و بخشنده مطلق و کریم و داراى جلال و عظمتى»؛ (اِنَّکَ الْمُتَفَضِّلُ بِالْإِحْسَانِ، الْمُتَطَوِّلُ بِالامْتِنَانِ، الْوَهَّابُ الْکَرِیمُ، ذُو الْجَلالِ وَالْإِکْرامِ).
واژه «متطول» از ماده «طُول» و «طَول» گرفته شده که در اصل به معناى امتداد وجود چیزى است، و لذا به کسى که قدرت فوق العاده و احسان و کرم دامنه دار دارد، «ذى الطول» گفته مى شود. در قرآن مجید آمده است: (غافِرِ الذَّنْبِ وَقابِلِ التَّوْبِ شَدِیدِ الْعِقَابِ ذِى الطَّوْلِ لا اِلهَ اِلاَّ هُوَ اِلَیْهِ الْمَصِیرُ)؛ «خداوندى که آمرزنده گناه، پذیرنده توبه، داراى مجازات سخت، و صاحب نعمت فراوان است؛ هیچ معبودى جز او نیست و بازگشت همه شما به سوى اوست».(488)
و در آیه 86 سوره توبه درباره ثروتمندان مى فرماید: (وَاِذا اُنْزِلَتْ سُورَةٌ أَنْ آمِنُوا بِاللَّهِ وَجَاهِدُوا مَعَ رَسُولِهِ اسْتَأْذَنَکَ أُولُوا الطَّوْلِ مِنْهُمْ وَقالُوا ذَرْنا نَکُنْ مَعَ الْقَاعِدینَ)؛ «وهنگامى که سوره اى نازل شود و به آنان دستور دهد که به خدا ایمان بیاورید و همراه پیامبرش جهاد کنید، افرادى از آن ها [گروه منافقان] که توانایى جهاد دارند، از تو اجازه مى خواهند و مى گویند: «بگذار ما با افراد ناتوان و آن ها که از جهاد معاف اند باشیم».
تفاوت «تفضّل» و «تطوّل» ممکن است این باشد: «تفضّل» این است که بدون استحقاق به دیگرى چیزى ببخشند و «تطوّل» این است که نعمت طولانى و پایدار به دیگرى بدهند و به تعبیر دیگر: «تطوّل» اخص از «تفضل» است، و لذا در «تفضل» احسان ذکر شده که هر گونه نیکى را شامل مى شود و در «تطول» امتنان ذکر شده که اشاره به نعمت هاى بزرگ و گران سنگ است.
404
«وهاب» کسى است که بسیار بخشنده است و «کریم» صاحب کرم است و همه این صفات درواقع به یک حقیقت باز مى گردد و آن این است که ذات پاک خداوند، داراى لطف بى شمار و احسان فوق العاده است، به همین دلیل امام (علیه السلام) آن همه درخواست هاى مهم را قبل از این جمله ها از خداوند مى کند.
براى جمله «ذو الجلال و الاکرام» تفسیرهاى مختلفى ذکر کرده اند؛ از جمله این که «ذو الجلال» اشاره به صفات سلبیه خداوند است، یعنى از هرگونه نقص پاک و منزه است و «اکرام» اشاره به صفات ثبوتیه است، یعنى داراى هر گونه کمال مى باشد.
و گاه گفته اند: «ذو الجلال» اشاره به صفات ذات است و «اکرام» اشاره به صفات فعل؛ بنابراین «اکرام» به معناى کرم کردن در حق دیگران مى باشد. و اراده هر دو معنا نیز بعید به نظر نمى رسد، چون استعمال لفظ در اکثر از معنا جایز است.
* * *
بارالها! از این که نعمت بزرگ سلامتى را به ما ارزانى داشته اى، تو را شکر مى گوییم و هنگام بیمارى نیز شاکریم، چون مى دانیم کفاره گناهان ما و جبران خطاهاى گذشته و سبب عنایت و لطف بیشتر توست.
همه از سوى توست و همه خواست تو و همه صلاح و مصلحت و عنایت تو نسبت به ماست؛ «آنچه از دوست مى رسد نیکوست».
خداوندا! آگاهى و بیدارى، و صبر و شکیبایى به ما عنایت فرما که نه در سلامتى مغرور شویم و نه در بیمارى ناسپاس و مأیوس!
بارالها! گرچه بیمارى ها خود نعمتى است، ولى مى دانیم سلامتى نعمتى برتر است، چراکه به ما براى اطاعت فرمان تو توفیق بیشترى مى دهد.
خدایا! به همه بیماران شفا و صبر و شکیبایى عنایت فرما و همه را مشمول عنایات خاص خود قرار ده! آمین یا رب العالمین.
405
.
406