بخش ششم
13. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ، وَوَفِّقْنِی لِقَبُولِ مَا قَضَیْتَ لِی وَعَلَیَّ وَرَضِّنِی بِمَا أَخَذْتَ لِی وَمِنِّی، وَاهْدِنِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ، وَاسْتَعْمِلْنِی بِمَا هُوَ أَسْلَمُ.
14. اللَّهُمَّ وَاِنْ کَانَتِ الْخِیَرَةُ لِی عِنْدَکَ فِی تَأْخِیرِ الْآَخْذِ لِی وَتَرْکِ الْإِنْتِقَامِ مِمَّنْ ظَلَمَنِی اِلَى یَوْمِ الْفَصْلِ وَمَجْمَعِ الْخَصْمِ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ، وَأَیِّدْنِی مِنْکَ بِنِیَّةٍ صَادِقَةٍ وَصَبْرٍ دَائِمٍ.
15. وَأَعِذْنِی مِنْ سُوءِ الرَّغْبَةِ وَهَلَعِ أَهْلِ الْحِرْصِ، وَصَوِّرْ فِی قَلْبِی مِثَالَ مَا ادَّخَرْتَ لِی مِنْ ثَوَابِکَ، وَأَعْدَدْتَ لِخَصْمِی مِنْ جَزَائِکَ وَعِقَابِکَ، وَاجْعَلْ ذَلِکَ سَبَباً لِقَنَاعَتِی بِمَا قَضَیْتَ، وَثِقَتِی بِمَا تَخَیَّرْتَ.
16. آمِینَ رَبَّ الْعَالَمِینَ، اِنَّکَ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ، وَأَنْتَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ.
ترجمه
13. خداوندا! بر محمد و آل محمد درود فرست و مرا موفق بدار که آنچه را براى من مقدر کرده اى ـ چه به نفع من باشد چه به زیان من ـ بپذیرم و نسبت به آنچه به نفع من گرفته اى یا از من (به نفع دیگرى) گرفته اى خشنود باشم و مرا به راهى که استوارترین راه است، هدایت کن و به آنچه از همه سالم تر است، بگمار!
14. خداوندا! اگر خیر و صلاح من نزد تو در تأخیر گرفتن حق من و ترک انتقام از کسى که به من ظلم کرده، تا روز قیامت و محل اجتماع شاکیان است، بر محمد و آل محمد درود فرست و مرا با عزم صادق و صبر دائم تأیید فرما!
15. خداوندا! مرا از تمایلات زشت و بى تابى حریصان، بازدار؛ مبادا سبب
379
بى صبرى و ناشکیبایى من شود، چرا که توقعات زیاد هنگامى که برآورده نگردد، در بیشتر اوقات با این حالت همراه است و به جاى این ها اجر و پاداشى را که براى من ذخیره کرده اى در نظرم مجسم کن و همچنین کیفرها و عقاب هایى که براى دشمنانم فراهم ساخته اى در خاطر من حاضر فرما، تا این ها سبب قناعت من به مقدرات تو و وسوق و اطمینانم به آنچه براى من اختیار کرده اى باشد! (و بدانم اگر دعایم درباره قطع ظلم ظالم به سرعت به اجابت نمى رسد، سرانجام نتیجه خود را خواهد بخشید، او مجازات مى شود و من به ثواب و پاداش تو مى رسم).
16. اى پروردگار جهانیان! این دعاى ما را به اجابت نزدیک فرما! چرا که تو صاحب فضل عظیم هستى و بر همه چیز قدرت دارى.
آنچه مصلحت مى دانى دربرابر آن تسلیم هستم
امام (علیه السلام) در این بخش از دعا به این نکته اشاره دارد، که گاهى انسان براى رفع ظلم ظالم دعا مى کند، ولى مصلحت الهى رفع آن نیست. در چنین حالتى باید در مقام رضا و تسلیم برآمد وآنچه را مورد رضاى اوست پذیرفت.
عرضه مى دارد: «خداوندا! بر محمد و آل محمد درود فرست و مرا موفق بدار که آنچه براى من مقدر کرده اى ـ چه به نفع من باشد چه به زیان من ـ بپذیرم و نسبت به آنچه به نفع من گرفته اى یا از من (به نفع دیگرى) گرفته اى خشنود باشم و مرا به راهى که استوارترین راه است، هدایت کن و به آنچه از همه سالم تر است، بگمار!»؛ (اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ، وَوَفِّقْنِی لِقَبُولِ مَا قَضَیْتَ لِی وَعَلَیَّ وَرَضِّنِی بِمَا أَخَذْتَ لِی وَمِنِّی، وَاهْدِنِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ، وَاسْتَعْمِلْنِی بِمَا هُوَ أَسْلَمُ).
واژه «اقوم» از ماده «قیام» به معناى مستقیم تر و استوارتر است، همان گونه که
380
در آیات قرآن به همین معنا آمده است، مانند: (اِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتی هِیَ أَقْوَمُ)؛ «این قرآن، به راهى که استوارترین راه هاست، هدایت مى کند».(473)
و واژه «وَاسْتَعْمِلْنِی» از ماده «استعمال» به معناى «گماردن به کار یا چیزى» است.
در روایات اسلامى، اهمیت فوق العاده اى به مسأله رضا و تسلیم در برابر قضا و قدر الهى داده شده تا آن جا که عارفان اسلامى آن را برترین مقامات اولیاءالله مى دانند که درواقع برگرفته شده از متون روایات است.
مرحوم کلینى؛ در جلد دوم کافى، بابى راجع به رضا به قضاء الله عنوان کرده و روایات فراوانى را در آن از معصومین (علیهم السلام) آورده است، ازجمله در حدیثى از امام صادق (علیه السلام) نقل مى کند که فرمود: «رَأْسُ طَاعَةِ اللَّهِ الصَّبْرُ وَالرِّضَا عَنِ اللَّهِ فِیمَا أَحَبَّ الْعَبْدُ أَوْ کَرِهَ وَلا یَرْضَى عَبْدٌ عَنِ اللَّهِ فِیمَا أَحَبَّ أَوْ کَرِهَ اِلاَّ کَانَ خَیْراً لَهُ فِیمَا أَحَبَّ أَوْ کَرِهَ؛ بالاترین مرحله اطاعت خداوند، شکیبایى و رضا از خداوند است، در آنچه مورد علاقه بنده است یا نسبت به آن کراهت دارد و هیچ بنده اى از خداوند در آنچه دوست دارد یا کراهت دارد راضى نمى شود، مگر این که به سود اوست، هم در آنچه محبوب اوست، هم در آنچه از آن کراهت دارد».
در حدیث دیگرى که آن نیز در کتاب شریف کافى آمده است، نقل شده که شخصى از امام على بن حسین (علیه السلام) درباره زهد سؤال کرد، حضرت فرمود: «فَقَالَ: عَشَرَةُ أَشْیَاءَ: فَأَعْلَى دَرَجَةِ الزُّهْدِ أَدْنَى دَرَجَةِ الْوَرَعِ وَأَعْلَى دَرَجَةِ الْوَرَعِ أَدْنَى دَرَجَةِ الْیَقِینِ وَأَعْلَى دَرَجَةِ الْیَقِینِ أَدْنَى دَرَجَةِ الرِّضَا؛ زهد داراى ده مرحله است: بالاترین درجه زهد، پایین ترین درجه ورع است و بالاترین درجه ورع، پایین ترین درجه یقین است و بالاترین درجه یقین، پایین ترین درجه رضاست».(474)
381
در حدیث دیگرى از همان امام معصوم (علیه السلام) مى خوانیم: «الرِّضَا بِالْمَکْرُوهِ أَرْفَعُ دَرَجَاتِ الْمُتَّقِین؛ راضى شدن به امورى که در زندگى انسان رخ مى دهد و مورد علاقه او نیست، برترین درجات یقین است».(475)
در این جا سؤالى مطرح شده و آن این که آیا دعا کردن براى رفع مکروهات با رضا و تسلیم مخالف نیست؟ مثلاً شخصى بیمار شده، اگر در مقام رضا و تسلیم است چرا براى بهبودى خود دعا مى کند؟ این نشان مى دهد که به آن بیمارى راضى نیست.
پاسخ این است که گاه مقدرات در مرحله اى است که جنبه قضا و قدر حتمى به خود نگرفته، بلکه به وسیله دعا یا اعمال صالح یا مثلاً دادن صدقه هنگام بیمارى و امثال آن قابل تغییر است. در این مرحله انسان تلاش و کوشش مى کند که با دعا و مانند آن، آن حادثه ناگوار را برطرف سازد، ولى اگر دعا مؤثر نشد و معلوم شد قضا و قدر حتمى است و خداوند مقدّر فرموده که چنین جریان ناگوارى وجود داشته باشد، این جاست که باید بندگان قوى الایمان و آگاه، دربرابر خواست الهى واقعاً تسلیم و راضى باشند و اگر در این هنگام در دل ناخشنود باشند، نشانه ضعف ایمان آن هاست.
مثلاً گاه انسان بیمار، یا فقیر مى شود و به تلاش و کوشش براى درمان بیمارى و رفع فقر مى پردازد و پیوسته دعا مى کند، زیرا تصور او این است که این قضا و قدر حتمى نیست. این کار منافاتى با رضا و تسلیم ندارد، ولى اگر بعد از تلاش و کوشش نتیجه اى نگرفت و معلوم شد یک قضا و قدر حتمى است، باید دربرابر آن تسلیم و صبور باشد.
در حدیثى که در کتاب شریف کافى و کتب دیگر از امام صادق (علیه السلام) آمده است،
382
مى خوانیم: «یکى از یاران آن حضرت مى گوید: خدمت امام صادق (علیه السلام) براى عیادت فرزند بیمارش رسیدم. او را بر در خانه دیدم، در حالى که بسیار غمگین بود. عرض کردم: فدایت شوم! کودک در چه حال است؟ فرمود: همان گونه که بود. سپس وارد منزل شد. ساعتى گذشت. نزد ما آمد در حالى که چهره اش روشن بود و آن دگرگونى و اندوه در او دیده نمى شد. من تصور کردم این به خاطر آن است که کودک شفا یافته، عرضه کردم: فدایت شوم! فرزند در چه حال است؟ فرمود: به رحمت الهى رفت. عرض کردم: فدایت شوم! هنگامى که او زنده بود شما دگرگون و غمگین بودید، امّا اکنون که از دنیا رفته، حال شما را غیر از آن مى بینم (شاداب و آرام هستید) فرمود: اِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ اِنَّمَا نَجْزَعُ قَبْلَ الْمُصِیبَةِ فَاِذَا وَقَعَ أَمْرُ اللَّهِ رَضِینَا بِقَضَائِهِ وَسَلَّمْنَا لِأَمْرِهِ؛ ما خاندانى هستیم که قبل از مصیبت (در حال بیمارى و مرض فرزند و مانند آن) احساس ناراحتى (و دعا) مى کنیم، اما هنگامى که مصیبتى وارد شد راضى به قضاى الهى و تسلیم امر او مى شویم.(476 )
در دعاها نیز اشاره به همین معنا شده است، ازجمله در آخر دعاى ابوحمزه مى خوانیم: «اللَّهُمَّ اِنِّی أَسْأَلُکَ اِیمَاناً تُبَاشِرُ بِهِ قَلْبِی وَیَقِیناً حَتَّى أَعْلَمَ أَنَّهُ لا یُصِیبُنِی اِلاَّ مَا کَتَبْتَ لِی وَرَضِّنِی بِمَا قَسَمْتَ لِی؛ خداوندا! من از تو ایمانى مى خواهم که به وسیله آن پیوسته در قلب من حضور داشته باشى، و یقینى که بدانم آنچه به من مى رسد از مقدرات توست و مرا به آنچه برایم قسمت کرده اى، راضى فرما!».
ولى بعضى از صوفیان به این نکته توجه ندارند و مى گویند: هر حادثه اى براى ما رخ دهد دربرابر آن تسلیمیم و حتى زبان خود را از دعا کردن حفظ مى کنیم، در حالى که این سخن برخلاف مسلّمات اسلام و مخالف سیره انبیا و اولیاست.
383
امام (علیه السلام) سپس به نکته دیگرى در این جا اشاره فرموده و درس دیگرى به ما مى دهد که هنگام عدم استجابت بعضى از دعاها باید به آن توجه کنیم؛ عرضه مى دارد: «خداوندا! اگر خیر و صلاح من نزد تو در تأخیرِ گرفتن حق من و ترک انتقام از کسى که به من ظلم کرده، تا روز قیامت و محل اجتماع شاکیان است، بر محمد و آل محمد درود فرست و مرا با عزم صادق و صبر دائم تأیید فرما!»؛ (اللَّهُمَّ وَاِنْ کَانَتِ الْخِیَرَةُ لِی عِنْدَکَ فِی تَأْخِیرِ الْأَخْذِ لِی وَتَرْکِ الْإِنْتِقَامِ مِمَّنْ ظَلَمَنِی اِلَى یَوْمِ الْفَصْلِ وَمَجْمَعِ الْخَصْمِ(477) فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ، وَأَیِّدْنِی مِنْکَ بِنِیَّةٍ صَادِقَةٍ وَصَبْرٍ دَائِمٍ).
امام (علیه السلام) با این بیان درواقع به همه کسانى که گرفتار مصیبت و درد و رنج یا ظلم و ستم ظالمى مى شوند، آرامش مى بخشد که اگر بناست خداوند در این دنیا انتقام بگیرد، این انتقام مایه آرامش مى شود واگر بنا شود به جهان دیگر، طبق مصالحى موکول گردد از او صبر و شکیبایى مى طلبیم که آن نیز مایه آرامش گرفتاران است و این درس مهمى است براى همه اشخاصى که به چنین حوادثى گرفتار مى شوند.
تعبیر «یوم الفصل» اشاره به چیزى است که در آیات متعددى از قرآن مجید درباره توصیف روز قیامت آمده است، ازجمله در آیات 21 تا23 سوره صافات،
384
مى خوانیم: (هذا یَوْمُ الْفَصْلِ الَّذِى کُنْتُمْ بِهِ تُکَذِّبُونَ * احْشُرُوا الَّذِینَ ظَلَمُوا وَأَزْواجَهُمْ وَما کانُوا یَعْبُدُونَ * مِنْ دُونِ اللَّهِ فَاهْدُوهُمْ اِلى صِراطِ الْجَحِیمِ)؛ «آرى، این همان روز جدایى حق از باطل است که شما آن را تکذیب مى کردید * در این هنگام به فرشتگان دستور داده مى شود: ستمکاران و هم ردیفانشان و آنچه را مى پرستیدند، گرد آورید * آرى، آنچه را غیر از خدا مى پرستیدند جمع کنید و به سوى راه دوزخ هدایتشان نمایید».
«نیت صادقه» اشاره به نیت راسخ و پابرجاست که تردید و بازگشتى در آن نباشد.
و «صبر دائم» اشاره به استمرار و ادامه شکیبایى است، یعنى خداوندا! آن چنان نیت محکم و شکیبایى مستمر به من عطا کن که دربرابر مصیبت ها مقاومت کنم!
و از آن جا که امام (علیه السلام) در جمله هاى قبلى این دعا، از خدا صبر و شکیبایى دائم دربرابر ظلم ظالمان خواست، براى حاصل شدن این حالت، دو چیز دیگر تقاضا مى کند:
عرضه مى دارد: «خداوندا! مرا از تمایلات زشت و بى تابى حریصان بازدار! مبادا سبب بى صبرى و ناشکیبایى من شود، چرا که توقعات زیاد هنگامى که برآورده نگردد، در بیشتر اوقات با این حالت همراه است، و به جاى این ها اجر و پاداشى را که براى من ذخیره کرده اى در نظرم مجسم کن و همچنین کیفرها و عقاب هایى که براى دشمنانم فراهم ساخته اى در خاطر من حاضر فرما!، تا این ها سبب قناعت من به مقدرات تو و وثوق و اطمینانم به آنچه براى من اختیار کرده اى باشد (و بدانم اگر دعایم درباره قطع ظلم ظالم به سرعت به اجابت نمى رسد، سرانجام نتیجه خود را خواهد بخشید، او مجازات مى شود و من به ثواب و پاداش تو مى رسم)»؛ «وَأَعِذْنِی مِنْ سُوءِ الرَّغْبَةِ وَهَلَعِ أَهْلِ الْحِرْصِ، وَصَوِّرْ فِی قَلْبِی مِثَالَ مَا ادَّخَرْتَ لِی مِنْ ثَوَابِکَ، وَأَعْدَدْتَ لِخَصْمِی مِنْ جَزَائِکَ وَعِقَابِکَ، وَاجْعَلْ ذَلِکَ سَبَباً لِقَنَاعَتِی بِمَا قَضَیْتَ، وَثِقَتِی بِمَا تَخَیَّرْتَ».
385
واژه «رغبة» ـ همان گونه که در دعاى چهارم گذشت ـ به گفته راغب در مفردات، در اصل به معناى «وسعت» است و به کسى که خواست وسیع و زیادى دارد، «راغب» مى گویند. سپس اضافه مى کند: هرگاه با «الى» و «فى» متعدى شود به معناى حرص نسبت به چیزى است و هرگاه با «عن» متعدى شود به معناى انصراف و بى اعتنایى و عدم تمایل است.
و گاه «رغبة» به معناى حرص براى جمع آورى مال و ندادن حقوق آن به کار گرفته مى شود ودر کلام امام (علیه السلام) با توجه به این که واژه «سوء» به آن اضافه شده به معناى درخواست هاى نامطلوب است.
واژه «هلع» (بر وزن طلب) به معناى بى تابى و ناآرامى و کم طاقتى است.
بدیهى است که وقتى مقدرات اقتضا کند که دعاى انسان، به ویژه براى رفع ظلم ظالمان به استجابت نرسد یک حالت بى تابى و ناآرامى به انسان دست مى دهد که ممکن است سبب ناشکرى و جزع و فزع شود، امّا هنگامى که به پاداش خود درمقابل صبر و شکیبایى و مجازات هاى دشمن دربرابر ظلم و ستمکارى مى اندیشد آرامش پیدا مى کند و حالت شکر و سپاسگزارى به جاى ناسپاسى در او پیدا مى شود.
سرانجام امام (علیه السلام) در پایان این دعا از خداوند استجابت آنچه را که پیش تر به پیشگاهش عرض کرده، تقاضا مى کند: «اى پروردگار جهانیان! این دعاى ما را به اجابت نزدیک فرما! چرا که تو صاحب فضل عظیم هستى و بر همه چیز قدرت دارى»؛ (آمِینَ رَبَّ الْعَالَمِینَ، اِنَّکَ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ، وَأَنْتَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ).
در شرح دعاى دوازدهم معناى «آمین» و تفسیر «رب العالمین» را بیان کردیم،که خلاصه آن این بود که «آمین» اسم فعل به معناى اجابت کن و «رب العالمین» به معناى مالک و صاحب و مدبر جهانیان است.
توضیح «ذوالفضل العظیم» در تفسیر دعاى دوم بیان شد. اشاره به این است
386
که خداوند تنها به اندازه عمل پاداش نمى دهد، بلکه پاداش عمل، ده برابر و بسیار بیشتر است و حتى مطابق آنچه در روایات متعددى وارد شده خداوند به مجرد نیت خیر، هرچند انسان موفق به عمل نشود، پاداش آن را مى دهد و این ها همه نشانه فضل عظیم اوست.
و مناسب است بار دیگر به سراغ دعاى معروف ماه رجب که بعد از نمازها خوانده مى شود، برویم که فضل عظیم خدا در آن جا به طور واضح بیان شده است، عرضه مى داریم: «یَا مَنْ یُعْطِی الْکَثِیرَ بِالْقَلِیلِ یَا مَنْ یُعْطِی مَنْ سَأَلَهُ یَا مَنْ یُعْطِی مَنْ لَمْ یَسْأَلْهُ وَمَنْ لَمْ یَعْرِفْهُ تُحَنُّناً مِنْهُ وَرَحْمَةً؛ اى کسى که در برابر عمل کم، پاداش بسیار مى دهى و اى آن که هر کس از تو سؤال کند، بلکه کسى که از تو سؤال نکرده و یا حتى تو را نشناخته است، به او عطا مى کنى!» و این نهایت فضل و رحمت الهى است.
قابل توجه است که جمله «اِنَّکَ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ» و جمله «أَنْتَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» به منزله علت است براى درخواست اجابت دعا؛ زیرا کسى که فضل عظیم و قدرت دارد به یقین درخواست بندگانش را به اجابت مى رساند و اگر مصلحتى در تأخیر آن بداند به جاى آن پاداش دیگرى به آن ها عنایت مى کند.
پروردگارا! ما هم با تمام وجود رو به درگاه تو آورده ایم و از تو تقاضا داریم که با فضل عظیمت با ما رفتار کنى و از در خانه ات محروم برنگردانى که تو بر هرچیز قادرى.
387