نه به کسى ظلم کنم و نه به من ظلم شود
امام (علیه السلام) در این بخش از دعا به نکته دیگرى اشاره مى کند، از خدا مى خواهد دربرابر ستم ستمکاران به او پاداش خیر دهد تا آن ستم با پاداش الهى جبران گردد، و این دیدگاه دیگرى است درمورد ظلم ظالمان؛ عرضه مى دارد: «خداوندا! بر محمد و آل محمد درود فرست، و در عوض ظلم این ظالم نسبت به من عفو و بخشش خود را نصیبم کن و دربرابر بدرفتارى او نسبت به من رحمتت را عطا فرما»؛ (اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ، وَعَوِّضْنِی مِنْ ظُلْمِهِ لِی عَفْوَکَ، وَأَبْدِلْنِی بِسُوءِ صَنِیعِهِ بِی رَحْمَتَکَ).
واژه هاى «صنیع» و «صنیعه» به معناى کار خوب است و گاه «صنیع» به معناى هرگونه عمل مى آید، بنابراین اضافه سوء به آن سبب مى شود که معناى منفى داشته باشد.
درواقع امام (علیه السلام) براى جبران ظلم ظالمان تقاضاى عفو و رحمت الهى مى کند که اگر از یک سو گرفتار زیانى شده از سوى دیگر خداوند آن قدر لطف و مرحمت کند که آن زیان دربرابر آن ناچیز باشد.
370
سپس بیانى دارد که درواقع شبیه علت براى درخواست بالاست؛ عرضه مى دارد: «خداوندا! اگر تو بر من خشم نگیرى هر حادثه ناگوارى در نظر من کوچک است، و با خشم تو هر حادثه تلخى بود و نبودش یکسان است»؛ (فَکُلُّ مَکْرُوهٍ جَلَلٌ دُونَ سَخَطِکَ، وَکُلُّ مَرْزِئَةٍ سَوَاءٌ مَعَ مَوْجِدَتِکَ).
واژه «جلل» به معناى حقیر و ناچیز است و ماده «جلّ»، هم به معناى عظمت مى آید و هم به معناى حقارت، و به اصطلاح از لغاتى است که داراى معانى متضاد است.(468 )
«مَرْزِئَة» اسم مصدر از ماده «رُزء» به معناى مصیبت است.
و «موجدة» در لغت به معناى خشم آمده است.
بنابراین جمله اول اشاره به این حقیقت است که اگر تو از من خشمگین نباشى، هر مکروهى را تحمل مى کنم و آن مکروه دربرابر خشنودى تو، براى من ناچیز است.
این شبیه همان مطلبى است که در دعاى عرفه منسوب به امام حسین (علیه السلام) آمده است: «اِلَهِی فَلا تُحْلِلْ عَلَیَّ غَضَبَکَ فَاِنْ لَمْ تَکُنْ غَضِبْتَ عَلَیَّ فَلا أُبَالِی؛ خداوندا! خشم خود را بر من وارد مکن و اگر تو بر من خشم و غضب نکنى، از چیز دیگرى باک ندارم».
جمله دوم به ظاهر با جمله اول هماهنگ نیست چرا که در جمله اول مى گوید بدون خشم تو همه چیز قابل تحمل است و جمله دوم مى گوید با خشم تو هر مصیبتى بود و نبودش یکسان است.
به همین دلیل بعضى به سراغ نسخه دیگرى رفته اند که به جاى «موجدة» «مغفرة» آمده است، یعنى با غفران و بخشش تو ناراحتى را تحمل خواهم کرد.
371
به عبارت دیگر: در جمله اوّل از واژه «دون» استفاده شده و در جمله دوم از واژه «مع» که بر ضدّ یکدیگرند.
این احتمال نیز وجود دارد که بعد از «مع» واژه «عدم» را در تقدیر بگیریم، یعنى بدون خشم تو.
درواقع امام (علیه السلام) براى برطرف کردن آثار ظلم ظالمان، از طرق مختلف وارد شده است، گاه تقاضا کرده که خدایا ظلم آن ها را برطرف کن و مرا دربرابر آن سالم بدار و گاه تقاضاى یارى دربرابر دشمن نموده و زمانى عفو الهى را درمقابل آن تقاضا کرده تا با عفو و رحمت الهى آن ظلم و ستم جبران و قابل تحمل گردد.
در جمله بعد، تقاضاى دیگرى از خداوند دارد، عرضه مى دارد: «خداوندا! همان گونه که ظلم ظالمان را براى من ناپسند ساختى مرا از ظلم کردن به دیگران حفظ کن!»؛ (اللَّهُمَّ فَکَمَا کَرَّهْتَ اِلَیَّ أَنْ أُظْلَمَ فَقِنِی مِنْ أَنْ أَظْلِمَ).
به تعبیر دیگر: نه مظلوم باشم و نه ظالم، که هر دو در نظر تو ناپسند است و این درواقع درسى است براى همه ما که آنچه از دیگران براى خودمان نمى پسندیم از خودمان نیز براى دیگران نپسندیم. اگر بدى کردن دیگران به ما عیب است بدى کردن ما به دیگران نیز عیب است.
همان گونه که در حدیث مشهور پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) آمده است که به آن مرد اعرابى که از او تقاضا کرد عملى که سبب ورود به بهشت شود به او بیاموزد، فرمود: «مَا أَحْبَبْتَ أَنْ یَأْتِیَهُ النَّاسُ اِلَیْکَ فَأْتِهِ اِلَیْهِمْ وَمَا کَرِهْتَ أَنْ یَأْتِیَهُ اِلَیْکَ فَلا تَأْتِهِ اِلَیْهِمْ خَلِّ سَبِیلَ الرَّاحِلَةِ؛ آنچه را دوست دارى که مردم درباره تو انجام دهند تو هم درباره مردم انجام ده، و آنچه را دوست ندارى نسبت به تو انجام دهند نسبت به دیگران انجام نده».(469)
372
در جمله بعدى امام (علیه السلام) عرضه مى دارد: «خداوندا! من به احدى جز تو شکایت نمى کنم (و ناراحتى ام را بازگو نخواهم کرد) و از هیچ حاکمى غیر تو یارى نمى جویم، حاشا که با وجود تو به غیر تو توجه کنم»؛ (اللَّهُمَّ لا أَشْکُو اِلَى أَحَدٍ سِوَاکَ، وَلا أَسْتَعِینُ بِحَاکِمٍ غَیْرِکَ، حَاشَاکَ).
واژه «حاشا» به معناى استثنا است و علماى لغت در این مورد اختلاف دارند که آیا از ماده «حوش» گرفته شده یا «حشو»؟ هر کدام طریقى را انتخاب کرده اند، ولى درنهایت به یک نتیجه رسیده اند که این واژه در موارد استثنا به کار گرفته مى شود. وقتى گفته شود: «حاشاک» یعنى تو بالاتر از این هستى که چنین قضیه اى به تو نسبت داده شود. در جمله امام (علیه السلام) مفهومش این است: «خداوندا! تو بالاتر از این هستى که من به کسى غیر از تو شکایت کنم و از کسى غیر تو یارى طلبم» و این که بعضى آن را به معناى تنزیه و مبرا نمودن تفسیر کرده اند با استثنا نمودن هماهنگ است.
به هر حال این جمله مى تواند جواب این سؤال مقدر باشد که چگونه امام (علیه السلام) در این دعا از ظلم ظالمان شکایت کرده و از خداوند رفع یا جبران آن را مى طلبد؟
زیرا شکایت به مخلوق کردن و از او یارى طلبیدن عیب است اما به درگاه خدا رفتن و شکایت کردن و یارى طلبیدن افتخار است.
همان گونه که یعقوب پیغمبر (صلی الله علیه و آله) هنگامى که فرزندانش به او ایراد کردند که چرا این قدر بى قرارى مى کنى و اظهار ناراحتى مى نمایى، فرمود: (اِنَّما أَشْکُوا بَثِّى وَحُزْنِى اِلَى اللَّهِ)؛ «من تنها اندوه و غم خویش را براى خدا بیان مى کنم».(470)
باید توجه داشت که شکایت در لغت عرب به معناى بیان مشکلات و تظلم
373
و اظهار غم و اندوه کردن در نزد دیگرى است، بنابراین مفهوم جمله امام (علیه السلام) این مى شود که خداوندا! مشکلاتم را تنها براى تو بیان مى کنم و براى حلّ آن ها از تو کمک مى خواهم.
آنگاه امام (علیه السلام) در یک دعاى جامع و کلى عرضه مى دارد: «خداوندا! بر محمد و آلش درود فرست و دعاى مرا به اجابت برسان و شکوه ام را (از ظلمى که در حق من شده است به زودى) تغییر ده (و مرا از آن رهایى بخش)!»؛ (فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ، وَصِلْ دُعَائِی بِالْإِجَابَةِ، وَاقْرِنْ شِکَایَتِی بِالتَّغْیِیرِ).
«واقرن» از ماده «قرن» به معناى نزدیک کردن است و در کتب لغت، معروف این است که از باب «قتل یقتل» است. یعنى باید در جمله مورد بحث «اُقرُن» (بر وزن اُقتل) باشد در حالى که در نسخه هاى صحیفه که در دست ماست «اِقرِن» آمده، ولى در مجمع البحرین گفته شده که این واژه از باب «قتل یقتُل» است و گاه از باب «ضرب یضرِب» مى آید. بنابراین نسخه صحیفه برخلاف لغت نیست.
به هر حال خواسته امام (علیه السلام) این است که شکایت و تظلم او با تغییر و تبدیل مقرون گردد و شرّ ظالم قطع شود.
بنابراین، تغییر به معناى تبدیل شدن ناراحتى ها به آرامش ها و ظلم ها به عدالت هاست.
سپس امام (علیه السلام) در ادامه تقاضایش از پروردگار به نکته دیگرى اشاره کرده، عرضه مى دارد: «خداوندا! مرا با نومیدى از مجازات آن ظالم(به دست تو) و دادگرى ات آزمایش مکن، همچنین او را به ایمنى از عدالت (و کیفر) خود، آزمایش مفرما که درنتیجه بر ظلم من اصرار ورزد و بر حقم چیره شود!»؛ (اللَّهُمَّ لاتَفْتِنِّی بِالْقُنُوطِ مِنْ اِنْصَافِکَ، وَلا تَفْتِنْهُ بِالْأَمْنِ مِنْ اِنْکَارِکَ، فَیُصِرَّ عَلَى ظُلْمِی، وَیُحَاضِرَنِی بِحَقِّی).
واژه «تفتنى» از ماده «فتنه» در بسیارى از موارد به معناى آزمایش و امتحان است و در این جا نیز همین معنا اراده شده و واژه «قنوط» به معناى نومیدى است.
374
واژه «انکار» در اصل به معناى نهى کردن توأم با ابراز ناراحتى است، ولى در بسیارى از موارد از جمله در کلام امام (علیه السلام) به معناى مجازات مى آید. این واژه گاه درمقابل «اعتراف» و «اقرار» به کار مى رود، همان گونه که در مقاییس اللغة آمده است.
واژه «یحاضرنى» در اصل از ماده «حضور» گرفته شده و به گفته ارباب لغت، وقتى در باب مفاعله قرار مى گیرد به معناى مجادله کردن براى غلبه بر دیگرى است به گونه اى که تمام دلایل خود را در مجلس حاضر مى کند و با مخالف به مجادله و احتجاج برمى خیزد تا بر او غلبه یابد.
درخواست امام (علیه السلام) این است که چنین نشود که این ظالم براثر مهلت پروردگار جسور گردد وبر حق او غلبه کند.
در این جا این سؤال پیش مى آید که مگر ممکن است امام (علیه السلام) از عدل الهى به عنوان یک آزمایش مأیوس شود؛ با این که هیچ فرد با ایمانى در هیچ حالى نباید از عدل خداوند مأیوس گردد؟
پاسخ آن این است که امام (علیه السلام) این سخن را از زبان افراد عادى بیان مى کند. و بسیار شده که وقتى اشخاص معمولى در فشار شدید قرار مى گیرند و گشایش و فرج الهى به تأخیرمى افتددرلحظاتى حالت نومیدى ازعدل خداوندپیدامى کنند.
این سخن مانند مطلبى است که در آیه 214 سوره بقره آمده است؛ مى فرماید: (أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا یَأْتِکُمْ مَثَلُ الَّذینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَالضَّرَّاءُ وَزُلْزِلُوا حَتَّى یَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ مَتَى نَصْرُ اللَّهِ أَلا اِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِیبٌ)؛ «آیا گمان کردید داخل بهشت مى شوید، بى آن که حوادثى همچون حوادث گذشتگان به شما برسد؟! همانان که سختى ها و زیان ها به آن ها رسید و آنچنان بى قرار شدند که پیامبر و افرادى که با او ایمان آورده بودند گفتند: «پس یارى خدا کى خواهد آمد؟!» به آن ها گفته شد: آگاه باشید، یارى خدا نزدیک است!».
375
گرچه این سخن به رسول الهى نسبت داده شده، ولى درواقع بیانى است از طرف امّت کم ظرفیت آن ها.
به هر حال از کلام امام (علیه السلام) استفاده مى شود که گاهى خداوند اجابت دعا را به تأخیر مى اندازد و داد انسان را از ظالم نمى گیرد تا وى را آزمایش کند و همچنین گاه خداوند براى آزمایش ظالم او را مهلت مى دهد که به کار خود ادامه دهد و پرونده گناه او قطورتر شود. و از این عبارت معلوم مى شود که یکى از علل تأخیر استجابت دعا آزمون هاى الهى نسبت به افراد است.
درخواست امام (علیه السلام) این است که هیچ یک از این دو امتحان را در حق من وظالم انجام مده، بلکه به زودى داد مرا از ظالم بستان.
سپس امام (علیه السلام) همان مطلب را با تعبیر جالب دیگرى بیان مى کند؛ عرضه مى دارد: «خداوندا! به زودى کیفرهایى را که به ظالمان وعده کرده اى در حق این ظالم به او نشان ده و وعده هایى را که در حق افراد مضطر و وعده هایى را که نسبت به اجابت درخواست مضطرین داده اى براى من تحقق بخش»؛ (وَعَرِّفْهُ عَمَّا قَلِیلٍ مَا أَوْعَدْتَ الظَّالِمِینَ، وَعَرِّفْنِی مَا وَعَدْتَ مِنْ اِجَابَةِ الْمُضْطَرِّینَ).
درواقع درخواست اول اشاره به چیزى است که در بعضى از آیات قرآن آمده، مانند آیه شریفه (وَسَیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا أَىَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ)؛ «به زودى خواهند دانست که به کدامین جایگاه بازمى گردند».(471)
این آیه تهدید شدیدى براى ظالمان است و با ابهامى که در جمله «أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُون» مى باشد، شدت تهدید آشکارتر مى شود. بعضى تصور کرده اند که این تهدید، تهدید به عذاب آخرت است، در حالى که ظاهر آیه چنین نیست، بلکه تهدید به مجازات هاى دردناک الهى در دنیا و در آخرت مى باشد.
376
و بخش دوم کلام امام (علیه السلام) از آیه شریفه (أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ اِذا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ)؛ «یا کسى که دعاى مضطر را هنگامى که او را بخواند اجابت مى کند» برگرفته است.(472 ) اشاره به این که من مصداق این آیه شریفه هستم و تو را مى خوانم و وعده اجابت داده اى».
377
.
378
بخش ششم
13. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ، وَوَفِّقْنِی لِقَبُولِ مَا قَضَیْتَ لِی وَعَلَیَّ وَرَضِّنِی بِمَا أَخَذْتَ لِی وَمِنِّی، وَاهْدِنِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ، وَاسْتَعْمِلْنِی بِمَا هُوَ أَسْلَمُ.
14. اللَّهُمَّ وَاِنْ کَانَتِ الْخِیَرَةُ لِی عِنْدَکَ فِی تَأْخِیرِ الْآَخْذِ لِی وَتَرْکِ الْإِنْتِقَامِ مِمَّنْ ظَلَمَنِی اِلَى یَوْمِ الْفَصْلِ وَمَجْمَعِ الْخَصْمِ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ، وَأَیِّدْنِی مِنْکَ بِنِیَّةٍ صَادِقَةٍ وَصَبْرٍ دَائِمٍ.
15. وَأَعِذْنِی مِنْ سُوءِ الرَّغْبَةِ وَهَلَعِ أَهْلِ الْحِرْصِ، وَصَوِّرْ فِی قَلْبِی مِثَالَ مَا ادَّخَرْتَ لِی مِنْ ثَوَابِکَ، وَأَعْدَدْتَ لِخَصْمِی مِنْ جَزَائِکَ وَعِقَابِکَ، وَاجْعَلْ ذَلِکَ سَبَباً لِقَنَاعَتِی بِمَا قَضَیْتَ، وَثِقَتِی بِمَا تَخَیَّرْتَ.
16. آمِینَ رَبَّ الْعَالَمِینَ، اِنَّکَ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ، وَأَنْتَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ.
ترجمه
13. خداوندا! بر محمد و آل محمد درود فرست و مرا موفق بدار که آنچه را براى من مقدر کرده اى ـ چه به نفع من باشد چه به زیان من ـ بپذیرم و نسبت به آنچه به نفع من گرفته اى یا از من (به نفع دیگرى) گرفته اى خشنود باشم و مرا به راهى که استوارترین راه است، هدایت کن و به آنچه از همه سالم تر است، بگمار!
14. خداوندا! اگر خیر و صلاح من نزد تو در تأخیر گرفتن حق من و ترک انتقام از کسى که به من ظلم کرده، تا روز قیامت و محل اجتماع شاکیان است، بر محمد و آل محمد درود فرست و مرا با عزم صادق و صبر دائم تأیید فرما!
15. خداوندا! مرا از تمایلات زشت و بى تابى حریصان، بازدار؛ مبادا سبب
379
بى صبرى و ناشکیبایى من شود، چرا که توقعات زیاد هنگامى که برآورده نگردد، در بیشتر اوقات با این حالت همراه است و به جاى این ها اجر و پاداشى را که براى من ذخیره کرده اى در نظرم مجسم کن و همچنین کیفرها و عقاب هایى که براى دشمنانم فراهم ساخته اى در خاطر من حاضر فرما، تا این ها سبب قناعت من به مقدرات تو و وسوق و اطمینانم به آنچه براى من اختیار کرده اى باشد! (و بدانم اگر دعایم درباره قطع ظلم ظالم به سرعت به اجابت نمى رسد، سرانجام نتیجه خود را خواهد بخشید، او مجازات مى شود و من به ثواب و پاداش تو مى رسم).
16. اى پروردگار جهانیان! این دعاى ما را به اجابت نزدیک فرما! چرا که تو صاحب فضل عظیم هستى و بر همه چیز قدرت دارى.