تو یار مظلومان و دشمن ظالمانى
در بخش اوّل این دعا امام (علیه السلام) خداوند را با چهار خطاب مخاطب ساخته،
355
نخست عرضه مى دارد: «اى کسى که اخبار ستمدیدگان شِکوه کننده بر تو پنهان نیست!»؛ (یا مَن لا یَخْفى عَلَیْهِ أنْباءُ الْمُتَظَلِّمِینَ).
واژه «أنباء» جمع «نبأ» به معناى خبر است، ولى راغب در مفردات مى گوید: هر خبرى را نبأ نمى گویند: بلکه باید داراى این سه ویژگى باشد: مهم باشد، داراى فایده باشد و شنونده نسبت به آن علم یا ظنّ غالب پیدا کند. و البته دادخواهى مظلومان در پیشگاه خدا تمام این جهات سه گانه را دربر دارد. تا چیز مهمى نباشد به درگاه او نمى روند و تا فایده اى نداشته باشد از او طلب نمى کنند و مسلم است که خداوند از آن آگاه است.
واژه «مُتظلّم» از ماده «ظلم» گرفته شده و به معناى کسى است که نزد دیگرى دادخواهى مى کند.
به هر حال تردیدى نیست که علم بى پایان خدا و حضورش در همه جا موجب مى شود که از اخبار ستمدیدگان دادخواه باخبر گردد و نیازى به چیز دیگرى نیست.
لذا در جمله دوم عرضه مى دارد: «اى خدایى که نیازى به گواهى گواهان براى آگاهى از سرنوشت مظلومان ندارى!»؛ (وَیا مَنْ لا یَحْتاجُ فی قَصَصِهِمْ الى شَهاداتِ الشّاهِدینَ).
واژه «قَصَص» (بر وزن قَفَس) مفرد است و جمع قصه «قِصَص» (با کسر قاف) مى باشد که در اصل به معناى جستجو کردن چیزى است و از آن جا که در شرح زندگى اقوام و افراد، حالات آن ها را جستجو مى کنیم به آن قَصص یا قصه گفته مى شود و علت نام گذارى قصاص به این نام این است که به وسیله آن حق صاحبان خون جستجو مى شود.
به قیچى نیز «مِقَص» گفته مى شود به این دلیل که موها یا چیزهاى دیگرى را پى درپى قطع مى کند.
356
به هر حال منظور امام (علیه السلام) این است که سرگذشت همه موجودات در پیشگاه خدا آشکار است و نیازى به شهادت شاهدان ندارد، چراکه علم او حضورى است، او به ما از خود ما نزدیک تر است، با این حال چه نیازى به شهادت شاهدان دارد؟
و در جمله سوم عرضه مى دارد: «اى کسى که یارى تو به مظلومان بسیار نزدیک است!»؛ (وَیَا مَنْ قَرُبَتْ نُصْرَتُهُ مِنَ الْمَظْلُومِینَ).
و به عکس آن عرضه مى دارد: «اى کسى که یارى تو از ظالمان دور است!»؛ (وَیَا مَنْ بَعُدَ عَوْنُهُ عَنِ الظَّالِمِینَ).
این گونه امام (علیه السلام) قبل از آن که از خداوند دربرابر ظالمان یارى بطلبد اعتراف مى کند که مى داند خداوند از حالش کاملاً باخبر است و اگر عرض حال مى کند، براى استمداد و یارى طلبیدن مى باشد.
تعبیر به «قُرب» و «بُعد» در این جا به معناى نزدیک بودن و دور بودن نیست، بلکه منظور از «قُرب» این است که یارى خدا شامل حال مظلومان مى شود و منظور از «بُعد» این است که یارى او شامل حال ظالمان نمى شود.
و مظلومین و ظالمان در این عبارت به صیغه جمع است، یعنى حتى مظلومین از کفار و ظالمان از مسلمین را شامل مى شود.
بدون شک، ظلم و ستم از بدترین گناهان است، به ویژه ظلم و ستم نسبت به کسانى که یار و یاورى ندارند.
در حدیثى از امام باقر (علیه السلام) مى خوانیم که فرمود: هنگامى که وفات پدرم امام سجاد (علیه السلام) نزدیک شد مرا در آغوش گرفت و به من فرمود: فرزندم! تو را سفارش مى کنم به چیزى که پدرم امام حسین (علیه السلام) نزدیک شهادت به من توصیه کرد: ... فرمود: «... یَا بُنَیَّ اِیَّاکَ وَظُلْمَ مَنْ لا یَجِدُ عَلَیْکَ نَاصِراً اِلاَّ اللَّه؛ فرزندم! بپرهیز از ستم کردن به کسى که یار و یاورى جز خداوند ندارد».(461)
357
در روایات اسلامى تعبیرات بسیار شدیدى درباره ظلم و ستم آمده، ازجمله در نهج البلاغه مى خوانیم: «وَلَیْسَ شَیْءٌ أَدْعَى اِلَى تَغْیِیرِ نِعْمَةِ اللَّهِ وَتَعْجِیلِ نِقْمَتِهِ مِنْ اِقَامَةٍ عَلَى ظُلْمٍ فَاِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ دَعْوَةَ الْمُضْطَهَدِینَ وَهُوَ لِلظَّالِمِینَ بِالْمِرْصَادِ؛ هیچ چیز همانند ظلم سبب تغییر نعمت خدا و تعجیل در عقوبت او نمى شود چرا که خداوند دعاى ستمدیدگان را مى شنود و در کمین ستمکاران است».(462)
و در حدیثى از پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) آمده است: «أسْرَعُ الْخَیْرِ ثَواباً الْبِرُّ وَصِلَةُ الرَّحِمِ وَأسْرَعُ الشَّرِّ عُقُوبَةً الْبَغْیُ وَقَطِیعَةُ الرَّحِمِ؛ از کارهاى خیر چیزى که از همه زودتر پاداشش به انسان مى رسد نیکوکارى و صله رحم است و از کارهاى شر چیزى که کیفرش زودتر از همه به انسان مى رسد ظلم و قطع رحم مى باشد».(463)
امام (علیه السلام) در ادامه، شکایت خود را از کسى که به او ظلم و ستم کرده در پیشگاه خدا بیان مى کند، عرضه مى دارد: «خدایا! تو ظلمى را که از فلان بن فلان به من رسیده مى دانى: کارهایى که او را از آن ها نهى فرموده اى و هتک حرمتى به من کرده که او را از آن بازداشته اى و این به سبب آن است که به خاطر نعمت هایى که به او ارزانى داشته اى، طغیان کرده و از انتقام و مجازات تو غافل و مغرور گشته است»؛ (قَدْ عَلِمْتَ، یَا اِلَهِی، مَا نَالَنِی مِنْ فُلانِ بْنِ فُلانٍ مِمَّا حَظَرْتَ وَانْتَهَکَهُ مِنِّی مِمَّا حَجَزْتَ عَلَیْهِ، بَطَراً فِی نِعْمَتِکَ عِنْدَهُ، وَاغْتِرَاراً بِنَکِیرِکَ عَلَیْهِ).
امام (علیه السلام) در این بخش از دعا نام شخص معینى را نبرده است، بلکه با کنایه به او اشاره نموده، زیرا هدف، آموختن دعا براى عموم بوده و چیزى که براى عموم است نام شخص خاصى در آن برده نمى شود.
واژه «فلان» به گفته قاموس، کنایه از یک نفر معین است و عرب از هر فرد مذکر
358
با «فلان» و از هر مؤنث با «فلانة» کنایه مى آورد و اگر منظور، غیر انسان ها مانند بهائم باشد این واژه را با «ال» بکار مى برد و مى گوید الفلان والفلانة.
و بعضى گفته اند: این واژه حتماً درمورد حکایت شخص از چیزى آورده مى شود، مثلاً مى گوییم: «قال زید جائنى فلانٌ» ولى به طور ابتدایى نمى گوییم : «جائنى فلان».
این واژه در قرآن مجید فقط یک بار آمده و آن هم در سوره فرقان آیه 28 و درمورد ظالمى است که روز قیامت دستان خود را از شدت حسرت با دندان مى گزد و مى گوید: اى کاش فلان کس را دوست خود انتخاب نکرده بودم که او سبب گمراهى من شد!
واژه «حَظرتَ» از ماده «حَظر» (بر وزن مغز) به معناى منع وبازداشتن است وبه همین علت محلى را که براى نگهدارى حیوانات درست مى کنند که مانع خروج آن ها شود «حظیره» مى نامند.
و واژه «حَجزتَ» از ماده «حَجز» (بر وزن عجز) به معناى حائلى میان دو چیز است، بنابراین مفهوم آن با مفهوم «حَظر» نزدیک مى شود.
و «انتَهک» از ماده «نَهک» (بر وزن نهر) به معناى مبالغه در هر چیزى است و معمولاً در جایى به کار مى رود که احترام کسى را نگه ندارند و به او توهین کنند.
واژه «بَطَر» به معناى طغیان براثر فزونى نعمت است.
واژه «نکیر» به معناى انکار کردن و ناپسند دانستن است و در بسیارى از موارد ـ مانند کلام مورد بحث ـ به معناى مجازات و انتقام مى باشد که مطلبى ناپسند و غیر قابل قبول است.
امام (علیه السلام) در این بخش از دعا به شرح حال خود درمقابل ظلم ظالم پرداخته و عرضه مى دارد: خداوندا! تو مى دانى که آن فرد مست نعمت و بى اعتنا به مجازات هاى تو در حق من چه کرده است، چگونه احترام مرا سلب کرده
359
وبلاهایى بر سر من آورده است که تو او را از آن نهى کرده اى، به همین دلیل شکایت او را به درگاه تو آوردم و از تو مى خواهم که شرّ او را از من دفع کنى و به خودش بازگردانى!
360
بخش دوم
6. اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ، وَخُذْ ظَالِمِی وَعَدُوِّی عَنْ ظُلْمِی بِقُوَّتِکَ، وَافْلُلْ حَدَّهُ عَنِّی بِقُدْرَتِکَ، وَاجْعَلْ لَهُ شُغْلاً فِیمَا یَلِیهِ، وَعَجْزاً عَمَّا یُنَاوِیهِ.
ترجمه
6. خداوندا! بر محمد و آل محمد درود فرست و با قوت و قدرت خود این ظالم و دشمن مرا از ظلمش به من بازدار و تیغ ظلمش را به قدرتت بشکن و او را به خودش مشغول دار و از آنچه درباره دشمنى با من در نیت خود دارد ناتوان فرما!