2. علت عدم استجابت دعاى جامع الشرایط یا تأخیر در اجابت
گاهى انسان تمام شرایط استجابت دعا را رعایت مى کند و در انجام هیچ کدام کوتاهى ندارد، با این حال دعایش مستجاب نمى شود و یا اجابت آن به تأخیر مى افتد، در این جاست که از خود سؤال مى کند: با آن همه وعده هایى که در آیات و روایات درباره اجابت دعا داده شده چرا دعاى من مستجاب نشد؟
بسیار مى شود که انسان چیزى را با اصرار تمام از خدا مى خواهد، در حالى که خبر ندارد مصحلت او نیست و اگر آن مطلوب حاصل گردد چه بسا زندگانى او دستخوش مشکلات عظیمى گردد. نمونه این موارد را، هم در تاریخ و هم در
349
زندگى خودمان دیده ایم. گاهى چیزى را از خدا با تمام اصرار خواسته ایم و انجام نشده و بعداً فهمیدیم اگر انجام مى شد چه مشکلات مهمى دامان ما را مى گرفت.
قرآن مجید با صراحت مى گوید: (وَعَسَى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَهُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ)؛ «چه بسا چیزى را خوش نداشته باشید، حال آن که خیر شما در آن است و یا چیزى را دوست داشته باشید، در حالى که شرّ شما در آن است. و خدا مى داند و شما نمى دانید».(456)
به یقین علم ما محدود است و اطلاعاتمان از مصالح و مفاسد و به ویژه از آینده بسیار محدود است، با این معلومات کم گاهى قضاوت مى کنیم و مطلبى را به حال خود مفید مى دانیم و با اصرار آن را از خدا مى خواهیم، در حالى که آن عالم على الاطلاق مى داند ما در اشتباهیم و جز ضرر براى ما چیزى در بر نخواهد داشت.
داستان معروف ثعلبة بن حاطب انصارى در تاریخ اسلام وتفاسیر، ذیل آیه 75 سوره توبه معروف است که مرد فقیرى بود و بارها و بارها از پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) تقاضا کرد دعایى کند غنى وثروتمند شود. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) که آینده تاریک او در صورت توانگرى را مى دید از دعاکردن خوددارى مى کرد، ولى او دست از اصرار خود برنداشت تا این که حضرت خواسته او را از خدا طلب کرد و چیزى نگذشت که براثر ارث غیر منتظره اى که به او رسید ثروتمند شد و صاحب گله هاى فراوان گوسفند و امثال آن گردید. او که تا آن زمان هر پنج و قت با پیغمبر (صلی الله علیه و آله) نماز مى خواند، دیگر حتى در نماز جمعه نیز شرکت نمى کرد و هنگامى که مأموران زکات به سراغ او رفتند از دادن زکات سرپیچى کرد و آن را نوعى جزیه که از غیر مسلمین مى گیرند نامید و در میان تمام مردم منفور شد هم دنیاى خویش را از دست داد و هم آخرت خود را.(457 )
350
امثال این ثعلبه ها در هر زمان و هر مکان کم نیستند.
گاه بعضى از پسران جوان به دخترى علاقه مند مى شوند و تمام سعادت خود را در ازدواج با آن دختر مى دانند و با تمام وجود براى انجام شدن این ازدواج دعا مى کنند، در حالى که خدا مى داند که اگر مثلاً آن ها با هم ازدواج کنند فرزند معلولى به وجود مى آید که یک عمر آن ها را آزار مى دهد و به همین دلیل دعاى آن ها را مستجاب نمى کند.
بنابراین هرگاه خواسته مهمى داشتیم و بعد از دعاهاى فراوان، انجام نشد، باید بدانیم مصلحتى در آن بوده و خداى رحمان و رحیم به خاطر آن، دعاى ما را مستجاب نکرده است.
امام امیرمؤمنان على (علیه السلام) در نامه معروف به امام حسن (علیه السلام) که تمام فضایل اخلاقى و مصالح دین و دنیا در آن جمع است درباره دعاى غیر مستجاب چنین مى فرماید: «وَرُبَّمَا سَأَلْتَ الشَّیْءَ فَلا تُؤْتَاهُ ... فَلَرُبَّ أَمْرٍ قَدْ طَلَبْتَهُ فِیهِ هَلاکُ دِینِکَ لَوْ أُوتِیتَهُ؛ گاه مى شود چیزى را از خدا مى خواهى و به تو نمى دهد ... گاه آن چیز را که از خدا مى خواهى اگر به آن برسى مایه تباهى دین توست».(458)
از برخى از احادیث نیز استفاده مى شود که گاه خداوند استجابت دعا را تأخیر مى اندازد تا دعاکننده مشمول اجر و پاداش بیشترى شود و یا این که بیشتر به درگاه خداوند برود.
در حدیثى از امام صادق (علیه السلام) مى خوانیم: «اِنَّ الْعَبْدَ لَیَدْعُو فَیَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ لِلْمَلَکَیْنِ: قَدِ اسْتَجَبْتُ لَهُ وَلَکِنِ احْبِسُوهُ بِحَاجَتِهِ فَاِنِّی أُحِبُّ أَنْ أَسْمَعَ صَوْتَهُ وَاِنَّ الْعَبْدَ لَیَدْعُو فَیَقُولُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَتَعَالَى: عَجِّلُوا لَهُ حَاجَتَهُ فَاِنِّی أُبْغِضُ صَوْتَهُ؛ گاهى بنده اى از بندگان خدا دعا مى کند و خداوند متعال به دو فرشته اى که مأمور ثبت اعمال او
351
هستند مى فرماید: من دعاى او را مستجاب کردم، ولى حاجت او را به تأخیر بیندازید چون دوست دارم صداى او را بیشتر بشنوم. و گاه بنده اى دعا مى کند و خداوند متعال مى فرماید: حاجت او را زودتر به او بدهید من دوست ندارم صداى او را بشنوم».(459)
از سوى دیگر باید توجه داشت دعاهایى که به هر دلیل به استجابت نمى رسد چنان نیست که بدون اجر و پاداش باشد. بسیار مى شود که خداوند نعمت دیگرى به جاى آن در دنیا و آخرت به انسان مى بخشد و یا بلاهایى از او دفع مى کند، همان گونه که در حدیثى از پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) مى خوانیم: «مَا مِنْ مُسْلِمٍ یَدْعُو اللَّهَ بِدُعَاءٍ اِلاَّ یَسْتَجِیبُ لَهُ فَاِمَّا أَنْ یُعَجِّلَ فِی الدُّنْیَا وَاِمَّا أَنْ یَدَّخِرَ لِلاْخِرَةِ وَاِمَّا أَنْ یُکَفِّرَ مِنْ ذُنُوبِهِ؛ هیچ مسلمانى نیست که دعا مى کند، مگر این که مستجاب مى شود؛ خداوند خواسته او را یا در این دنیا به او مى دهد و یا براى روز آخرت ذخیره مى کند و یا گناهانش را به خاطر آن دعا مى بخشد».(460)
352
دعاى چهاردهم
وَکَانَ مِن دُعَائِهِ (عَلَیهِ السَّلَامُ)
اِذَا اعْتُدِیَ عَلَیْهِ اوْ رَأى مِنَ الظّالِمینَ ما لا یُحِبُّ
امام (علیه السلام) هنگامى که ستمى به وى مى رسید و یا از ظالمان کار ناپسندى (نسبت به خود یا پیروانش) مى دید این دعا را به درگاه خدا عرضه مى داشت.
دعا در یک نگاه
امام (علیه السلام) در این دعا که براى استمداد از ذات پاک پروردگار دربرابر ظلم ظالمان است ابتدا به این حقیقت اشاره مى کند که خداوند از حال مظلومان باخبر و یارى اش براى آن ها آماده است و درواقع معرفت خود را دراین باره عرضه مى دارد و از لطف او براى دفع ظلم ظالمان مدد مى طلبد.
سپس با ذکر هفت مرتبه صلوات هفت مطلب را از خداوند تقاضا مى کند.
نخست از او تقاضاى رفع ظلم ظالم و گرفتار شده ظالم به خودش مى کند به گونه اى که نتواند به دیگرى ضرر برساند.
دوم از خداوند مى خواهد که او را در برابر آن ظالم یارى فرماید و در ضمن هرگز گرفتار اعمالى مانند او نشود.
353
سوم از او تقاضا مى کند که داد وى را از آن ظالم چنان بستاند که قلبش آرام گیرد و شفا پذیرد.
چهارم از درگاهش تمنا مى کند که ظلم ظالم را در حق او جبران بنماید و در عوض ظلم او عفوش را شامل حالش گرداند و همان گونه که او را از ظلم بازداشته، از ظالم نیز دور دارد. درضمن عرضه مى دارد: شکایت خود را تنها به در خانه تو مى آورم.
پنجمین تقاضاى امام (علیه السلام) این است که دعایش مستجاب شود و مأیوس از در خانه خدا بازنگردد و ظالم به کیفر اعمالش گرفتار شود.
ششم از خداوند توفیق تسلیم در برابر قضاى او و راضى بودن به رضاى او را در هر حال مى طلبد.
هفتم عرضه مى دارد که اگر مصلحت در تأخیر اجابت این دعا و ترک انتقام از ظالم است مرا صبور و شکیبا کن و ثواب هایى که براى صابران در این گونه موارد عنایت مى کنى به من عنایت فرما تا دربرابر قضاى تو و اطمینان به آنچه مقرر داشته اى صبور باشم.
354
بخش اول
1. یَا مَنْ لا یَخْفَى عَلَیْهِ أَنْبَاءُ الْمُتَظَلِّمِینَ.
2. وَیَا مَنْ لا یَحْتَاجُ فِی قَصَصِهِمْ اِلَى شَهَادَاتِ الشَّاهِدِینَ.
3. وَیَا مَنْ قَرُبَتْ نُصْرَتُهُ مِنَ الْمَظْلُومِینَ.
4. وَیَا مَنْ بَعُدَ عَوْنُهُ عَنِ الظَّالِمِینَ.
5. قَدْ عَلِمْتَ، یَا اِلَهِی، مَا نَالَنِی مِنْ فُلانِ بْنِ فُلانٍ مِمَّا حَظَرْتَ وَانْتَهَکَهُ مِنِّی مِمَّا حَجَزْتَ عَلَیْهِ، بَطَراً فِی نِعْمَتِکَ عِنْدَهُ، وَاغْتِرَاراً بِنَکِیرِکَ عَلَیْهِ.
ترجمه
1. اى کسى که اخبار ستمدیدگان شِکوه کننده بر تو پنهان نیست!
2. اى خدایى که نیازى به گواهى گواهان براى آگاهى از سرنوشت مظلومان ندارى!
3. اى کسى که یارى تو به مظلومان بسیار نزدیک است!
4. و اى کسى که یارى تو از ظالمان دور است!
5. خدایا! تو ظلمى را که از فلان بن فلان به من رسیده مى دانى: کارهایى که او را از آن ها نهى فرموده اى و هتک حرمتى به من کرده که او را از آن بازداشته اى و این به سبب آن است که به خاطر نعمت هایى که به او ارزانى داشته اى، طغیان کرده و از انتقام و مجازات تو غافل و مغرور گشته است.