برآمدن حاجات تنها به دست توست
این دعا همان گونه که از عنوانش پیداست براى تقاضاى حوائج از خداوند متعال ذکر شده است.
296
در بخش اول دعا، خداوند متعال به ده خطاب، مخاطب شده که همگى دلیل بر این است که قضاى حاجات در اختیار اوست، نه در اختیار دیگرى و او شایسته برآوردن حاجات بندگان خود مى باشد.
در ابتدا عرضه مى دارد: «خداوندا! اى کسى که منتهاى حاجات مطلوب بندگان هستى!»؛ (اللَّهُمَّ یَا مُنْتَهَى مَطْلَبِ(381) الْحَاجَاتِ).
این که چرا خداوند چنین وصفى را دارد کاملاً روشن است، چرا که هرکسى غیر از او هرچه دارد از سوى اوست، بنابراین اگر چیزى از کسى طلب کنیم او درواقع از خودش چیزى نمى بخشد، بلکه از آنچه خدا به او داده مى بخشد و اگر او از دیگرى گرفته باشد و به همین ترتیب نفر دوم نیز از فرد دیگرى، سرانجام به خدا مى رسد که منتهاى همه حاجات است.
بنابراین، انسان چرا خواسته خود را از دیگرى بخواهد؟ چرا آب را از سرچشمه نگیرد؟ چرا دست نیاز به درگاه بى نیاز برندارد؟ چرا که هرکس هرچه دارد از او دارد.
این کلام درواقع برگرفته از آیه شریفه 42 سوره نجم مى باشد که مى فرماید : (وَ أَنَّ اِلى رَبِّکَ الْمُنْتَهىَ)؛ «همه امور به پروردگارت منتهى مى گردد».
و به تعبیر دیگر: تمام موجودات امکانى ناقص اند و هر موجود ناقصى سعى مى کند به سوى کمال حرکت کند و کمال مطلق، ذات پاک پروردگار است، بنابراین همه به سوى او پیش مى روند تا به مقام قرب او برسند و در ذات پاک او فنا گردند.
در جمله دوم عرضه مى دارد: «اى کسى که وصول به هر مطلوبى نزد توست!»؛ (وَیَا مَنْ عِنْدَهُ نَیْلُ الطَّلِبَاتِ).
297
امام (علیه السلام) با این عبارت راه رسیدن به حاجات را نشان مى دهد؛ چراکه تنها کسى که قدرت برآوردن همه حاجات را دارد، ذات پاک اوست و به فرض که دیگران بتوانند حاجت کسى را برآورند، بسیار محدود و ناقص است و آن نیز به اذن الله مى باشد.
سپس امام (علیه السلام) در سومین و چهارمین خطاب به ساحت قدس پروردگار عرضه مى دارد: «اى کسى که نعمت هایت را به بهایى نمى فروشى و اى کسى که عطایایت را با منت تیره نمى سازى!»؛ (وَیَا مَنْ لا یَبِیعُ نِعَمَهُ بِالْأَثْمَانِ، وَیَا مَنْ لا یُکَدِّرُ عَطَایَاهُ بِالْإِمْتِنَانِ).
به یقین خداوند کمال مطلق است و کمال مطلق کمبودى ندارد که بخواهد از طریق بخشیدن نعمت ها و عطایا جبران کند و حتى نیازمند شکر بندگان نیست و اگر شکر کنند درواقع کارى به نفع خود انجام مى دهند.
برخلاف انسان ها که اگر کسى چیزى به دیگرى مى بخشد به یقین درمقابل نتیجه اى است که انتظارش را دارد یا هدفش این است که اگر روزى نیازمند شد، طرف مقابل جبران کند و یا هدفش این است که مشمول ثواب پروردگار شود یا از فقر و بیچارگى کسى ناراحت شده و مى خواهد با این بخشش ناراحتى درون خود را تسکین بخشد.
خلاصه این که یا انتظار پاداش مادى دارد یا معنوى، برخلاف بخشش هاى الهى که هیچ یک از این امور در آن وجود ندارد.
همچنین بسیارند اشخاصى که بعد از دادن نعمتى به دیگرى، بر او منّت مى گذارند، این منّت گذاشتن به خاطر روح ضعیف و فکر ناتوانشان است و یا این که مى خواهند از این طریق شخصیّتى براى خود احراز کنند و بگویند ما کسى هستیم که چنین و چنان درباره دیگران کرده ایم.
در این جا این سؤال پیش مى آید که در تعدادى از آیات قرآن مى بینیم که خدا
298
بر بندگان منّت نهاده است، ازجمله در آیه 164 سوره آل عمران: (لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنینَ اِذْ بَعَثَ فیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَاِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفى ضَلالٍ مُبینٍ)؛ «خداوند به مؤمنان نعمت بزرگى بخشید، هنگامى که در میان آن ها پیامبرى از خودشان برانگیخت تا آیات او را بر آن ها بخواند و آن ها را پاکیزه سازد و کتاب و حکمت بیاموزد؛ هرچند پیش از آن، در گمراهى آشکارى بودند».
و در سوره حجرات، آیه 17 آمده است: (یَمُنُّونَ عَلَیْکَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَىَّ اِسْلامَکُمْ بَلِ اللَّهُ یَمُنُّ عَلَیْکُمْ أَنْ هَدَاکُمْ لِلاْیمانِ اِنْ کُنْتُمْ صَادِقینَ)؛ «آن ها بر تو منّت مى نهند که اسلام آورده اند؛ بگو: اسلام آوردن خود را بر من منّت نگذارید، بلکه خداوند بر شما منّت مى نهد که شما را به سوى ایمان هدایت کرده است، اگر در ادعاى ایمان راست گو هستید».
از این گونه تعبیرات در قرآن فراوان است و به یقین معناى منّت در این جا توجّه به اهمیت نعمتى است که خدا داده تا قدر آن بدانند و شکر آن را بگزارند و از آن بهره کافى گیرند، بر خلاف منّت هایى که انسان ها مى گذارند که هدفشان گرفتن نتیجه اى است دربرابر نعمتى که داده اند.
و تعبیر «وَیَا مَنْ لا یُکَدِّرُ عَطَایَاهُ بِالْإِمْتِنَانِ» گواه خوبى بر این مدعاست، زیرا منت هایى که از سوى مخلوقات است عطا و بخشش را تیره مى کند، ولى خداوند هرگز عطایایش را با منّت توأم با تحقیر تیره نمى کند.
به تعبیر دیگر: «منّت» در عرف عام به معناى بخشش همراه با تحقیر است؛ در قرآن مجید مى خوانیم: (یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُواْ لا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذَى)؛ «اى کسانى که ایمان آورده اید! صدقات خود را با منّت و آزار، باطل نسازید».(382)
299
و این معنا در همه جا مذموم است، امّا درمورد خداوند مفهوم دیگرى دارد و آن بخشش همراه با محبّت است.
سپس در پنجمین خطاب به پروردگار عرضه مى دارد: «اى کسى که تنها با تو مى توان بى نیاز شد و هیچ کس از تو بى نیاز نمى شود»؛ (وَیَا مَنْ یُسْتَغْنَى بِهِ وَلایُسْتَغْنَى عَنْهُ).
این جمله نیز روشن است، زیرا غنى و بى نیاز مطلق و خالق همه چیز و رازق على الاطلاق اوست و غیر او همه ممکنات اند که از خود هرگز چیزى ندارند، بنابراین تکیه بر ذات پاک او مى تواند انسان را بى نیاز کند و بى نیازى جز با ارتباط با او براى هیچ کس حاصل نمى شود.
در قرآن مجید مى خوانیم: (یا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ اِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِىُّ الْحَمِیدُ)؛ «اى مردم! شما همگى نیازمند به خدایید؛ تنها خداوند است که بى نیاز و ستوده است».(383)
به تعبیر دیگر: خداوند غناى مطلق است و غیر او فقر مطلق اند، به همین دلیل جز با او نمى توان بى نیاز شد و به غیر او نمى توان تکیه کرد که او نیز فقیرى همچون ماست.
در جمله ششم عرضه مى دارد: «اى کسى که همه بندگان مشتاق تواند و نمى توانند از تو روى بگردانند!»؛ (وَیَا مَنْ یُرْغَبُ اِلَیْهِ وَلا یُرْغَبُ عَنْهُ).
واژه «رغب» اگر با «الى» متعدى شود به معناى توجّه به چیزى است و اگر با «عن» متعدى شود به معناى روى گردانى از چیزى است، همان گونه که در جمله امام (علیه السلام) آمده است.
دلیل این سخن نیز روشن است، چرا که همه خیرات و نیکى ها از سوى
300
خداست و هر کس هر چه دارد از او دارد، بنابراین همه باید به او روى آورند و مشتاق او باشند و از آن جا که براى حل مشکلات و برآوردن حاجات پناهگاهى جز او نیست، روى گرداندن از ذات پاک او نتیجه اى جز خسران و زیان نخواهد داشت.
در جمله هفتم عرضه مى دارد: «اى کسى که تقاضاى بندگان، خزائن و گنج هاى او را نابود نمى کند!»؛ (وَیَا مَنْ لا تُفْنِی خَزَائِنَهُ الْمَسَائِلُ).
همان گونه که پیش تر در شرح دعاى پنجم گفتیم، «خزائن» جمع «خزینه» به معناى محلى است که اشیاى گران بها را در آن گردآورى مى کنند، به گونه اى که دیگران دسترسى به آن نداشته باشند و این که «خزائن» به صورت جمع آمده به این دلیل است که خدا انواع مختلفى از نعمت ها را دارد که هر کدام خزینه گران بهایى محسوب مى شود.
و منظور از خزائن در عبارت امام (علیه السلام) چه خزائن موجود در آسمان ها و زمین ها باشد و چه خزائنى که در قدرت بى پایان پروردگار نهفته است، تمام مواهب و نعمت هایى است که خداوند براى بندگانش ذخیره کرده که حد و حصرى براى آن نیست.
و این که مى فرماید: درخواست تقاضا کنندگان آن را نابود نمى کند (و یا چیزى از آن نمى کاهد) به این دلیل است که تقاضاهاى بندگان هرچه باشد محدود است و خزائن رحمت پروردگار نامحدود مى باشد و از نامحدود هرچه بردارند چیزى از آن کاسته نمى شود.
در حدیث جالبى از امام حسن عسکرى (علیه السلام) از جدش امیرمؤمنان (علیه السلام) از پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) چنین مى خوانیم که خداوند متعال مى فرماید: «وَلَوْ أَنَّ أَوَّلَکُمْ وَآخِرَکُمْ وَحَیَّکُمْ وَمَیِّتَکُمْ وَرَطْبَکُمْ وَیَابِسَکُمُ اجْتَمَعُوا فَتَمَنَّى کُلُّ وَاحِدٍ مَا بَلَغَتْ أُمْنِیَّتُهُ فَأَعْطَیْتُهُ لَمْ
301
یَتَبَیَّنْ ذَلِکَ فِی مُلْکِی کَمَا لَوْ أَنَّ أَحَدَکُمْ مَرَّ عَلَى شَفِیرِ الْبَحْرِ فَغَمَسَ فِیهِ اِبْرَةً ثُمَّ انْتَزَعَهَا؛ اگر اولین و آخرین شما از زندگان و مردگان، تر و خشک شما (در یک جا) اجتماع کنند و هر کدام هر چه مى خواهد از من بخواهد و به او عطا کنم، اثرى در ملک من نخواهد گذاشت، همان گونه که اگر یکى از شما از کنار دریا بگذرد و سوزنى در آب دریا فرو کند و برآورد (تأثیرى در دریا نخواهد گذاشت)».(384 )
البته ممکن است که ذرّات کوچکى از آب به آن سوزان آویزان باشد، ولى به قدرى کم و ناچیز است که در حکم معدوم مى باشد، آن هم دربرابر یک دریاى بیکران.
سپس در هشتمین خطاب به پروردگار عرضه مى دارد: «اى کسى که هیچ وسیله اى حکمت تو را تغییر نمى دهد (و مانع از بخشش و عطایاى تو نمى شود)!»؛ (وَیَا مَنْ لا تُبَدِّلُ حِکْمَتَهُ الْوَسَائِلُ).
منظور از «حکمت» در این جا همان تدبیر پروردگار در عالم هستى است و این که عرضه مى دارد، حکمت و تدبیر تو با هیچ وسیله اى تغییر نمى کند به این معناست که هیچ کس و هیچ چیز نمى تواند مانع آن شود.
منظور از «وسائل» نیز تمام سبب هایى است که مى تواند تأثیرگذار باشد.
بنابراین، معناى جمله این مى شود که هیچ عامل یا سببى نمى تواند تدبیر الهى را برهم زند و دربرابر عطایا و بخشش هاى او مانعى ایجاد کند و همچنین دربرابر عذاب ها و بلاها.
در قرآن مجید نیز آمده است: (وَاِنْ یَمْسَسْکَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلا کاشِفَ لَهُ اِلاَّ هُوَ وَاِنْ یُرِدْکَ بِخَیْرٍ فَلا رَادَّ لِفَضْلِهِ یُصِیبُ بِهِ مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَهُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ)؛ «و اگر خداوند براى امتحان و مانند آن، زیانى به تو رساند، هیچ کس جز او نمى تواند آن را
302
برطرف کند و اگر اراده خیرى براى تو کند، هیچ کس مانع فضل او نخواهد شد. آن را به هر کس از بندگانش بخواهد مى رساند؛ و او آمرزنده و مهربان است».(385)
و این که در روایات وارد شده که دعا یا صدقه یا صله رحم، دفع بلا مى کند، (الدُّعَاءُ یَرُدُّ الْقَضَاءَ الْمُبْرَمَ فَاتَّخِذُوهُ عُدَّةٌ)(386 ) منافاتى با آنچه در این جا آمد ندارد، زیرا از ابتدا حکمت خداوند و تدبیر او درباره ورود بلا به شخص یا اشخاصى مشروط به این بوده که به سراغ دعا یا صدقه و امثال آن نروند، بنابراین اگر این امور تغییر بلا دهد آن نیز عین حکمت اوست.
امام (علیه السلام) سپس در جمله نهم خطاب دیگرى به خداى متعال مى کند تا لطف و کرم او را بیشتر به سوى خود بخواند، عرضه مى دارد؛ «اى کسى که حوائج نیازمندان از تو قطع نمى شود!»؛ (وَیَا مَنْ لا تَنْقَطِعُ عَنْهُ حَوَائِجُ الْمُحْتَاجِینَ).
و به تعبیر دیگر: تمام نیازمندان در سراسر جهان هنگامى که دست احتیاج به درگاه او دراز کنند همه را مى داند و مى بیند و رابطه هیچ کس با او قطع نمى شود، همان گونه که در دعایى که امام صادق (علیه السلام) به یکى از اصحابش به نام ابوبصیر تعلیم داد این جمله جلب توجه مى کند: «یَا مَنْ لا یَشْغَلُهُ شَیْءٌ عَنْ شَیْءٍ وَلا سَمْعٌ عَنْ سَمْعٍ وَلا بَصَرٌ عَنْ بَصَرٍ؛ اى کسى که چیزى او را مشغول از چیز دیگرى نمى کند و شنیدنى از شنیدنى و دیدنى از دیدنى».(387)
همین معنا در دعاى جوشن کبیر در بند 99 به صورت مشروح ترى آمده است.
آرى، همه درخواست ها را در آنِ واحد مى داند و به همه پاسخ مى دهد .
این احتمال در تفسیر این جمله وجود دارد که منظور این باشد: اى خدایى که نیاز نیازمندان هرگز از او قطع نمى شود، همیشه به او محتاج اند و همیشه باید به در خانه او بیایند!
303
و در جمله دهم عرضه مى دارد: «اى کسى که دعاى دعاکنندگان تو را خسته نمى کند!»؛ (وَیَا مَنْ لا یُعَنِّیهِ دُعَاءُ الدَّاعِینَ).
واژه «لا یُعَنِّیهِ» از ماده «عناء» به معناى خستگى گرفته شده، بنابراین «لا یُعَنِّیهِ» یعنى او را خسته نمى کند.
شبیه این معنا با تعبیر دیگرى در بند 99 دعاى جوشن کبیر آمده است: «وَیَا مَنْ لایُبْرِمُهُ اِلْحَاحُ الْمُلِحِّینَ؛اى کسى که اصراراصرارکنندگان توراناراحت نمى کند!».
بدیهى است که خداوند، قادر مطلق و عالم على الاطلاق است و چنین کسى هرگز نه اصرار اصرارکنندگان او را ناراحت مى کند و نه دعاى دعاکنندگان او را خسته مى نماید».
همه در هر حال و در هر زمان و مکان مى توانند به در خانه او بروند و تقاضاى خود را اظهار کنند و از او کمک بخواهند، و او همه را مى شنود و مى داند و با توجه به مصالح هر کس به درخواست او پاسخ مناسب مى دهد.
سپس در جمله هاى یازدهم و دوازدهم بعد از خطاب هایى که گذشت، عرضه مى دارد: «خداوندا! تویى که خود را به بى نیازى از خلق خود ستوده اى و از همه آن ها بى نیازى، تو آن ها را به فقر و نیاز نسبت دادى، و به راستى همگى نیازمند تواند»؛ (تَمَدَّحْتَ بِالْغَنَاءِ عَنْ خَلْقِکَ وَأَنْتَ أَهْلُ الْغِنَى عَنْهُمْ وَنَسَبْتَهُمْ اِلَى الْفَقْرِ وَهُمْ أَهْلُ الْفَقْرِ اِلَیْکَ).(388 )
«تمدحتَ» از ماده «مدح» به معناى مدح و توصیف کردن خویش است (البته در جایى که این توصیف لازم باشد).(389 )
304
و «غنى» اگر به صورت مفتوح و مد باشد (غَناء) به معناى کفایت است و اگر با کسره و مد باشد (غِناء) به معناى موسیقى و استفاده از آلات و اسباب طرب انگیز است و اگر با کسره بدون مد باشد (غِنى) به معناى بى نیازى است، ولى ظاهر عبارت امام (علیه السلام) که در جمله اوّل «غَناء» با فتحه و مد آمده و در جمله دوم با کسره و بدون مد، نشان مى دهد که هر دو به یک معناست.
درواقع این دو جمله برگرفته از قرآن مجید است که مى فرماید: (یا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ اِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ)؛ «اى مردم! شما به خدا نیازمندید و خدا بى نیاز و ستوده است».(390)
بى نیازى خداوند از همه واضح و آشکار است، چرا که او کمال مطلق است و مطلقِ کمال، نقصى در او راه ندارد که بخواهد از دیگرى جبران بطلبد، اما دیگران هر چه دارند از خدا دارند و چیزى از خود ندارند که به او بدهند، بنابراین بى نیازى مطلق خداوند جاى تردید ندارد و همچنین نیاز دیگران به ذات پاک او، چراکه فیض خداوند لحظه به لحظه به عالم ممکنات مى رسد و اگر این رابطه یک لحظه قطع شود همه ممکنات فانى مى شوند.
به گفته شاعر:
به محض التفاتى زنده دارد آفرینش را******اگر نازى کند از هم فرو ریزند قالب ها(391)
و در ذیل دعاى عرفه مى خوانیم که سالار شهیدان عرضه مى دارد: «خداوندا! من آن زمان که درظاهر غنى باشم فقیرم، پس در حالى که فقیرم چگونه فقیر نباشم؟»؛ (أَنَا الْفَقِیرُ فِی غِنَایَ فَکَیْفَ لا أَکُونُ فَقِیراً فِی فَقْرِی).
305
سپس امام (علیه السلام) براى تأکید بر آنچه در بخش قبل گذشت در جمله سیزدهم عرضه مى دارد: «(خداوندا! من مى دانم) هر کس رفع نیازمندى خود را از تو بخواهد و برطرف کردن فقر را از خویش به وسیله تو انجام دهد حاجت خود را از جایگاه حقیقى اش طلب کرده و مطلوب خود را از طریق صحیح مطالبه نموده است»؛ (فَمَنْ حَاوَلَ سَدَّ خَلَّتِهِ مِنْ عِنْدِکَ، وَرَامَ صَرْفَ الْفَقْرِ عَنْ نَفْسِهِ بِکَ فَقَدْ طَلَبَ حَاجَتَهُ فِی مَظَانِّهَا، وَأَتَى طَلِبَتَهُ مِنْ وَجْهِهَا).
واژه «خَلَّة» به معناى فقر و نیاز است و در اصل از ریشه «خلل» که شکاف میان دو چیز مى باشد گرفته شده، زیرا هنگام نیاز، انسان از خواسته هایش دور مى ماند.
واژه «رام» از ماده «رَوم» به معناى طلب کردن چیزى است و واژه «مظانّ» جمع «مظِنّة» به معناى محلى است که انسان گمان مى کند مقصود او در آن جاست و بعضى گفته اند که ظنّ در این جا به معناى علم است، بنابراین «مظنّة» جایى است که انسان مى داند مقصودش در آن جاست.
روشن است، کسانى که براى حل مشکلات خود دست نیاز به درگاه او ببرند راه صحیح را پیموده اند و آب را از سرچشمه گرفته اند، چرا که هر کس هرچه دارد از او دارد، چرا دست نیاز به سوى نیازمند دیگرى دراز کنیم؟ به سوى آن کس دراز مى کنیم که از همگان بى نیاز است و همگان به او نیازمندند.
سپس در جمله چهاردهم نقطه مقابل آنچه در جمله سیزدهم آمده است بیان مى شود، عرضه مى دارد: «(خداوندا!) کسى که براى حاجتش به یکى از مخلوقات تو روى آوَرد یا او را وسیله موفقیت و پیروزى خود جز تو بداند به یقین خود را در معرض ناکامى قرار داده و سزاوار محرومیت از احسان تو شده است»؛ (وَمَنْ تَوَجَّهَ بِحَاجَتِهِ اِلَى أَحَدٍ مِنْ خَلْقِکَ أَوْ جَعَلَهُ سَبَبَ نُجْحِهَا دُونَکَ فَقَدْ تَعَرَّضَ لِلْحِرْمَانِ، وَاسْتَحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ فَوْتَ الْإِحْسَانِ).
306
در روایات اسلامى نیز تأکیدهاى شدیدى نسبت به این مطلب شده که امیدتان تنها به خدا باشد نه به مخلوقات ضعیفى مانند خودتان. ازجمله مرحوم کلینى در کتاب شریف کافى در جلد دوم، در باب التفویض الى الله روایاتى در این زمینه نقل کرده است؛ در یکى از این روایات مى خوانیم که خداوند به حضرت داود (علیه السلام) وحى فرستاد: «مَا اعْتَصَمَ عَبْدٌ مِنْ عِبَادِی بِأَحَدٍ مِنْ خَلْقِی عَرَفْتُ ذَلِکَ مِنْ نِیَّتِهِ اِلاَّ قَطَعْتُ أَسْبَابَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مِنْ یَدَیْهِ وَأَسَخْتُ الْأَرْضَ مِنْ تَحْتِهِ وَلَمْ أُبَالِ بِأَیِّ وَادٍ هَلَکَ؛ هیچ یک از بندگان من به احدى از خلق من توسل نمى جوید در حالى که بدانم نیتش تنها اوست مگر این که اسباب آسمان ها و زمین را از دسترس او خارج مى کنم و زمینى را که در زیر پاى اوست بر او خشمگین مى سازم و اعتنا نمى کنم که در کجا هلاک شود».(392)
در حدیث مفصل دیگرى در همین باب از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که یکى از راویان مى گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: در بعضى از کتب (آسمانى) خوانده ام که خداوند متعال مى گوید: سوگند به عزت و جلال و مجد و علوّ مقامم که هرکس به غیر من امید ببندد امیدش را قطع مى کنم و او را مأیوس مى سازم و لباس ذلت در نزد مردم در اندام او مى پوشانم و او را از مقام قرب خود و از فضل و بخششم دور مى سازم. آیا در سختى ها به غیر من امید مى بندد در حالى که حل مشکلات به دست من است؟ آیا امید به غیر من دارد و در خانه دیگرى را مى کوبد در حالى که کلید تمام ابواب بسته به دست من است و در خانه من به روى هر کس که دعا کند باز است؟...».(393)
همین مضمون به صورت دعا در ماه مبارک رمضان از همان امام (علیه السلام) نقل شده است که عرضه مى دارد: «اللَّهُمَّ اِنِّی بِکَ أَتَوَسَّلُ وَمِنْکَ أَطْلُبُ حَاجَتِی مَنْ طَلَبَ حَاجَةً
307
اِلَى النَّاسِ فَاِنِّی لا أَطْلُبُ حَاجَتِی اِلاَّ مِنْکَ وَحْدَکَ لا شَرِیکَ لَکَ ...؛ خداوندا! به تو توسل مى جویم و حاجتم را از تو مى طلبم و مى دانم اگر کسى حاجتش را از مردم بخواهد من حاجتم را از غیر تو نمى طلبم، یگانه اى و همتایى ندارى».(394)
در قرآن مجید آمده است: هنگامى که یوسف خواب آن دو زندانى را تعبیر کرد و مى دانست یکى از آن دو آزاد مى شود به او توصیه کرد که براى آزادى من نزد سلطان مصر وساطت کن (وَقالَ لِلَّذِى ظَنَّ أَنَّهُ ناجٍ مِنْهُمَا اذْکُرْنى عِنْدَ رَبِّکَ فَأَنْسَاهُ الشَّیْطَانُ ذِکْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِى السِّجْنِ بِضْعَ سِنینَ)؛ «و [یوسف] به آن کس از آن دو که گمان مى کرد خلاص مى شود، گفت: «مرا نزد آقاى خود به یاد آور.» [ولى] شیطان، یادآورى به آقایش را از یاد او برد؛ درنتیجه چند سالى در زندان ماند».(395)
در حدیثى از پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) مى خوانیم که با نظر به این جریان یوسف (علیه السلام) فرمود: من از برادرم یوسف در شگفتم که چگونه به مخلوق و نه به خالق پناه برد و از مخلوق یارى طلبید؟(396)
و در حدیث جالب دیگرى از امام صادق (علیه السلام) آمده است که بعد از این جریان جبرئیل نزد یوسف (علیه السلام) آمد و گفت: چه کسى تو را زیباترین مردم قرار داد؟ گفت:
پروردگار من؛
گفت: چه کسى مهر تو را آن گونه در دل پدر افکند؟ گفت: پروردگار من؛
گفت: چه کسى قافله را به سراغ تو فرستاد، تا از چاه نجاتت دهند؟ گفت:
پروردگار من؛
گفت: چه کسى سنگ را (که از فراز چاه افکنده بودند) از تو دور کرد؟
گفت: پروردگار من؛
308
گفت: چه کسى تو را از چاه رهایى بخشید؟ گفت: پروردگار من؛
گفت: چه کسى مکر و حیله زنان مصر را از تو دور ساخت؟ گفت: پروردگار من؛ در این جا جبرئیل گفت: پروردگارت مى گوید چه چیز سبب شد که حاجتت را نزد مخلوق بردى و نزد من نیاوردى؟ به همین علت باید چند سال در زندان بمانى.(397 )
309
.
310
بخش دوم
15. اللَّهُمَّ وَلِی اِلَیْکَ حَاجَةٌ قَدْ قَصَّرَ عَنْهَا جُهْدِی، وَتَقَطَّعَتْ دُونَهَا حِیَلِی، وَسَوَّلَتْ لِی نَفْسِی رَفْعَهَا اِلَى مَنْ یَرْفَعُ حَوَائِجَهُ اِلَیْکَ، وَلا یَسْتَغْنِی فِی طَلِبَاتِهِ عَنْکَ، وَهِیَ زَلَّةٌ مِنْ زَلَلِ الْخَاطِئِینَ، وَعَثْرَةٌ مِنْ عَثَرَاتِ الْمُذْنِبِینَ.
16. ثُمَّ انْتَبَهْتُ بِتَذْکِیرِکَ لِی مِنْ غَفْلَتِی، وَنَهَضْتُ بِتَوْفِیقِکَ مِنْ زَلَّتِی، وَرَجَعْتُ وَنَکَصْتُ بِتَسْدِیدِکَ عَنْ عَثْرَتِی.
17. وَقُلْتُ: سُبْحَانَ رَبِّی کَیْفَ یَسْأَلُ مُحْتَاجٌ مُحْتَاجاً وَأَنَّى یَرْغَبُ مُعْدِمٌ اِلَى مُعْدِمٍ.
18. فَقَصَدْتُکَ، یَا اِلَهِی، بِالرَّغْبَةِ، وَأَوْفَدْتُ عَلَیْکَ رَجَائِی بِالثِّقَةِ بِکَ.
19. وَعَلِمْتُ أَنَّ کَثِیرَ مَا أَسْأَلُکَ یَسِیرٌ فِی وُجْدِکَ، وَأَنَّ خَطِیرَ مَا أَسْتَوْهِبُکَ حَقِیرٌ فِی وُسْعِکَ، وَأَنَّ کَرَمَکَ لا یَضِیقُ عَنْ سُؤَالِ أَحَدٍ، وَأَنَّ یَدَکَ بِالْعَطَایَا أَعْلَى مِنْ کُلِّ یَدٍ.
ترجمه
15. خداوندا! من حاجتى به درگاه تو دارم که توان من از آن قاصر و چاره جویى هاى من از آن بریده شده و نفْس من، در نظرم چنین جلوه داده که حاجتم را به نزد مخلوقى ببرم که او حاجات خویش را به درگاه تو مى آورد و در خواسته هایش از تو بى نیاز نیست، (به یقین) این عرض حاجت به غیر تو لغزشى است از لغزش هاى خطاکاران و سقوطى است از سقوط گنهکاران.
16. (خداوندا!) بعد از این اشتباه، به سبب یادآورى و هشدارت نسبت به من، از
311
خواب غفلت بیدار شدم و با توفیق و تأیید تو از لغزشم برخاستم و به درگاه تو بازگشتم و با کمک تو از خطاهایم کناره گیرى کردم.
17. خداوندا! در این حالت گفتم: پاک و منزه است پروردگارم! چگونه شخص نیازمندى از نیازمند دیگر تقاضا مى کند و چگونه تهى دست و بینوایى به تهى دست و بینواى دیگر روى مى آورد!
18. حال که چنین است من مشتاقانه براى حلّ مشکلاتم به سوى تو آمدم و با اعتماد کامل امیدم را به تو بستم.
19. خداوندا! من مى دانم حاجات بسیارى که از تو مى خواهم در برابر قدرت تو ناچیز است و هدایاى بزرگى که از تو مى طلبم دربرابر توان و دارایى تو حقیر و کوچک است، «(خداوندا! مى دانم) کرم تو دربرابر تقاضاى درخواست کنندگان محدود نمى شود و (نیز مى دانم) دست عطا وجود تو از هر دستى بالاتر است.