فهرست کتاب


عرفان اسلامی جلد 3(شرحی جامع بر صحیفه سجادیه)

آیت الله مکارم شیرازی

شرح و تفسیر

آنچه توبه را کامل مى کند

امام (علیه السلام) در این بخش از دعا بعد از ذکر درود بر محمد و آل محمد در ادامه بحث توبه و براى تکمیل آن سه چیز را از خدا درخواست مى کند :
نخست عرضه مى دارد: «خداوندا! بر محمد و آلش درود فرست و توفیق انجام آنچه را براى تو بر من واجب است، عطا کن!»؛ (اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ، وَهَبْ لِی مَا یَجِبُ عَلَیَّ لَکَ).(379 )
«وهبَ» معمولاً دو مفعول مى گیرد که مفعول اول با «لام» و مفعول دوم بدون حرف جر مى باشد و در آیات متعدد قرآن به همین صورت به کار رفته است و این که هر دو مفعول بدون حرف جر باشد، مانند: «وهب زیداً کذا» صحیح نیست، هرچند گاهى در تعبیرات عامیانه آمده است.
در جمله دوم عرضه مى دارد: «مرا از عقوبت هایى که از سوى تو مستحق آنم، معاف کن!»؛ (وَعَافِنِی مِمَّا أَسْتَوْجِبُهُ مِنْکَ).
درواقع جمله اوّل تقاضاى توفیق است و جمله دوم تقاضاى بخشش از مجازات اعمال بدى که گاهى از انسان سرمى زند.
و در جمله سوم عرضه مى دارد: «مرا از آنچه اهل گناه از آن بیمناک اند، پناه ده!»؛ (وَأَجِرْنِی مِمَّا یَخَافُهُ أَهْلُ الْإِسَاءَةِ).
«أَجِرْنِی» از ماده «اجاره» در اصل از ماده «جَور» گرفته شده که در معانى نجات دادن، پناه دادن، حفظ کردن و به فریاد رسیدن به کار مى رود و این واژه با واژه «اجاره» که از ماده «أجر» و اسم مصدر آن «اُجرت» است، و به معناى واگذارى ملکى به دیگرى درمقابل مبلغى است، ارتباطى ندارد.
286
«اِسَاءَةِ» در اصل از ماده «سوء» به معناى بدى و گناه گرفته شده و «اهل الاساءة» به معناى گناهکاران است.
درواقع امام (علیه السلام) ـ یا شخص توبه کار ـ هم توفیق الهى را براى انجام اطاعات تقاضا مى کند، هم عفو از گناهان گذشته و هم حفظ از عقوبت گناهان.
میان «عفو» و «اجاره» (أجرنى) تفاوت آشکارى است، عفو از گناهکار صرف نظر کردن از مجازات اوست، امّا أجاره او را در پناه خود گرفتن است که محبّتى بالاتر از عفو محسوب مى شود.
سپس امام (علیه السلام) درخواست خود را با بیان علّت و سبب این درخواست ها تکمیل مى کند؛ عرضه مى دارد: «زیرا تو قادر بر هرگونه عفو، و مورد امید براى هرگونه مغفرت هستى و به گذشت از مجرمان شناخته شده اى»؛ (فَاِنَّکَ مَلِیءٌ بِالْعَفْوِ، مَرْجُوٌّ لِلْمَغْفِرَةِ، مَعْرُوفٌ بِالتَّجَاوُزِ).
واژه «مَلِیءٌ» از ماده «مَلاْ» (بر وزن منع) و «مَلائت» (بر وزن سلامت) به معناى پر کردن چیزى است و از آن جا که افراد ثروتمند مملو از ثروت اند به آن ها «ملىء» (بر وزن رفیق) گفته مى شود و تعبیر «مَلِیءٌ بِالْعَفْوِ» درباره خداوند اشاره به این است که او قادر به هرگونه عفو و بخشش است.
و «مَرْجُو» اسم مفعول و به معناى مورد امید از ماده «رجا» به معناى امید گرفته شده است.
و امّا تفاوت «عفو» با «مغفرت» در این است که «عفو» به معناى بخشیدن یا صرف نظر کردن است، ولى «مغفرت» یعنى پوشاندن که علاوه بر بخشیدن گناه گنهکار، آن را مى پوشاند و در دنیا و آخرت او را رسوا نمى کند.
و «تجاوز» از ماده «جَوز» به معناى عبور کردن از چیزى است و تجاوز از گناه به معناى نادیده گرفتن آن به طور کامل است. بنابراین شخص گنهکار، هم
287
تقاضاى عفو و بخشش مى کند، هم تقاضاى پوشش گناه و هم تقاضاى عبور کامل و نادیده گرفتن آن.
سپس در ادامه عرضه مى دارد: «خداوندا! براى طلب حاجت من جایگاهى جز تو نیست و براى گناه من، بخشنده اى جز تو نمى باشد، حاشا که غیر از این باشد»؛ (لَیْسَ لِحَاجَتِی مَطْلَبٌ سِوَاکَ، وَلا لِذَنْبِی غَافِرٌ غَیْرُکَ، حَاشَاکَ).
«مطلب» در این جا اسم مکان است و مفهومش این است که خداوندا! محل حاجت من تنها تویى.
واژه «حاشا» به نظر بعضى از ارباب لغت فعل است و بعضى آن را حرف و بعضى اسم مى دانند، ولى وزن آن نشان مى دهد که فعل است و در اصل به معناى استثنا کردن است و «ک» در این جا مفعول آن مى باشد. بنابراین وقتى مى گوییم «حاشاک» یعنى خداوندا! تو را استثنا مى کنیم و منزّه مى شماریم از این که بندگانت به در خانه تو بیایند و تقاضاى بخشش کنند و تو آن ها را نبخشى.
به هر حال، این تعبیر نشان مى دهد که انسان براى آمرزش گناهانش باید تنها به در خانه خدا برود، چرا که هیچ کس جز خدا قدرت این کار را ندارد.
سپس امام (علیه السلام) در جمله بعد، از قول این بنده توبه کار عرضه مى دارد : «خداوندا! من بر خویشتن جز از (مجازات یا عدالت) تو نمى ترسم، چرا که تو اهل تقوا و مغفرتى»؛ (وَلا أَخَافُ عَلَى نَفْسِی اِلاَّ اِیَّاکَ، اِنَّکَ أَهْلُ التَّقْوى وَأَهْلُ الْمَغْفِرَةِ).
جمله «لا أَخَافُ عَلَى نَفْسِی اِلاَّ اِیَّاکَ» درواقع محذوفى دارد، یعنى من جز از مخالفت فرمان تو و از عذاب و عدل تو بیمناک و هراسان نیستم.
اهل تقوا بودن خداوند به این معناست که باید از او بیمناک بود، نه از ذات پاک او، بلکه از عدالت و مجازات او، و اهل مغفرت بودن نقطه مقابل آن است. درواقع این جمله اشاره به همان ایمان به خوف و رجاست. از یک سو باید خائف و ترسان بود و سوى دیگر امیدوار.
288
بنابراین واژه «تقوا» که مصدر است در این جا معناى مفعولى دارد (أهلٌ أن یُتَّقى)، یعنى از او باید پروا کرد؛ البته نه از او بلکه از مخالفت فرمان و از عقاب او.
این جمله درواقع برگرفته از آیه شریفه 56 سوره مدثر است که مى فرماید : (هُوَ أَهْلُ التَّقْوى وَأَهْلُ الْمَغْفِرَةِ)؛ «او اهل تقوا و اهل آمرزش است و به هر کس آنچه لایق باشد مى دهد».
گرچه غالب مفسران «تقوا» را در این جا به معناى مفعولى تفسیر کرده و گفته اند: خدا شایسته این است که بندگانش از شرک و معصیت او بپرهیزند، ولى این احتمال نیز وجود دارد که به معناى فاعلى باشد، یعنى خدا اهل تقواست، به این معنا که از هر گونه ظلم و قبیح و هر کارى که برخلاف حکمت است مى پرهیزد و درواقع بالاترین مقام تقوا و پرهیز از آن خداست و تقواى بندگان شعله کوچکى از تقواى اوست.
سپس امام (علیه السلام) با درود بر محمد و آل محمد (صلی الله علیه و آله) تمام خواسته خود را در چهار چیز خلاصه مى کند که درواقع یک نوع جمع بندى براى تمام دعا محسوب مى شود؛ عرضه مى دارد: «خداوندا! بر محمد و آل محمد درود فرست و حاجت مرا برآور و مرا به خواسته ام نائل ساز، گناه مرا ببخش و ترس و هراسم را به ایمنى مبدّل کن! چراکه تو بر هر چیز توانایى و همه این امور براى تو آسان است، اى پروردگار جهانیان این دعاها را اجابت فرما!»؛ (صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَاقْضِ حَاجَتِی، وَأَنْجِحْ طَلِبَتِی، وَاغْفِرْ ذَنْبِی، وَآمِنْ خَوْفَ نَفْسِی، اِنَّکَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ، وَذَلِکَ عَلَیْکَ یَسِیرٌ، آمِینَ رَبَّ الْعَالَمِینَ).
«أَنْجِحْ» از ماده «نَجاح» به معناى پیروزى و رسیدن به مقصود گرفته شده و در این جمله تقاضاى رسیدن به مطلوب، مد نظر است.
«طَلِبَه» (مانند کلِمه) معناى مصدرى دارد و در این جا به معناى اسم مفعول، یعنى «مطلوب» است و البته این واژه مفهوم وسیع ترى نسبت به حاجت دارد،
289
حاجت مربوط به نیازهاست، ولى مطلوب مافوق نیازها را نیز شامل مى شود. مقامات عالى بهشتى و امثال آن، همه مطلوب انسان است و تعبیر به حاجت درمورد آن مناسب نیست.
علماى لغت درباره واژه «آمین» سخن بسیار گفته اند، ولى بهترین احتمال درمورد معناى آن این است که آن را اسم فعل بدانیم به معناى «استجب» (خداوندا اجابت فرما!).
«ربّ» ـ چنان که در گذشته گفتیم ـ در اصل به معناى مالک و صاحب چیزى است که به تربیت و اصلاح آن مى پردازد، ولذا گفته اند: رب به معناى مالک مصلح است و به هر کس که مالک چیزى باشد اطلاق نمى شود، این واژه به صورت مطلق و بدون قید و شرط تنها به خدا گفته مى شود و در موارد دیگر با اضافه ذکر مى گردد، مانند «رب الدار» (صاحب خانه) و «رب السفینة» (صاحب کشتى).
به هر حال در معناى «رب» تربیت و پرورش و اصلاح وجود دارد، نه این که «رب» و تربیت یک ماده باشند، زیرا واژه «ربّ» از قبیل مضاعف است (ر ب ب) و واژه تربیت از قبیل ناقص واوى است (ر ب و) ولى این دو واژه از نظر معنا شباهت زیادى با هم دارند.
بنابراین امام (علیه السلام) هنگامى که شرح مشکلات خود را به پیشگاه خدا عرضه مى دارد خدا را با واژه «ربّ» خطاب مى کند تا از مقام ربوبیت و مربى بودن او کمک بگیرد و حل مشکلات خود را از آن ذات پاک بى مثال طلب کند.
و سومین چیزى که از خداوند تقاضا مى کند همان غفران ذنوب و آمرزش گناهان است که درواقع موضوع اصلى این دعا بود.
و چهارمین درخواست که همان تبدیل ترس از عذاب الهى به امنیت است، اشاره به چیزى است که مایه آرامش روح انسان مى شود و این آرامش از مهم ترین مواهب و نعمت هاى الهى است.
290
و در پایان، امام (علیه السلام) دلیلى از لطف و قدرت خداوند براى خواسته هاى خود ذکر مى کند و درواقع مى گوید: اگر من این همه تقاضا از تو دارم به این علت است که تو بر هر چیز توانایى و هر کارى براى تو آسان است؛ کسى که چنین است چگونه از اجابت این حاجات خوددارى مى کند؟
در ضمن باید توجه داشت ـ همان گونه که پیش تر نیز اشاره شد ـ دعاى سى و یکم نیز ناظر به طلب توبه است و بحث بیشترى درباره توبه و شرایط آن در آن جا به خواست خدا خواهد آمد.
291

دعاى سیزدهم

وَکَانَ مِن دُعَائِهِ (عَلَیهِ السَّلَامُ)

فِی طَلَبِ الْحَوَائِجِ(380) اِلَى اللَّهِ تَعَالَى

از دعاهاى امام (علیه السلام) است براى طلب حاجت از خداوند متعال