فهرست کتاب


عرفان اسلامی جلد 3(شرحی جامع بر صحیفه سجادیه)

آیت الله مکارم شیرازی

حقیقت «حیاء» در آموزه هاى اسلامى

در تفسیر «حیاء» و بیان معناى آن، علماى اخلاق تعبیرات گوناگونى دارند و مرحوم علامه مجلسى در بحارالانوار تفسیر جامعى براى آن ذکر کرده، مى گوید : «حیا ملکه اى است نفسانى که موجب مى شود انسان دربرابر زشتى ها خویشتن دارى کند و از آنچه برخلاف آداب و اخلاق است، منزجر شود، مبادا گرفتار سرزنش مردم گردد».(366)
البته نباید فراموش کرد که همیشه سرزنش مردم به عنوان یک عامل محسوب نمى شود، در بسیارى از موارد انسان از خداوند حیا مى کند و یا حتى دربرابر شخصیت خود این حالت را به خود مى گیرد.
بدون شک، این ملکه نفسانیه عامل مهم بازدارنده اى است دربرابر زشتى ها و گناهان و شبیه ملکه تقوا و پرهیزکارى است.
در روایاتى که از معصومین (علیه السلام) نقل شده به مسأله حیا که همان فاصله گرفتن و ناراحت شدن از کارهاى زشت و بد است، اهمیّت فوق العاده داده شده، ازجمله در حدیثى امام صادق (علیه السلام) هنگامى که مکارم اخلاق را برمى شمرد در پایان مى گوید: «وَرَأْسُهُنَّ الْحَیَاءُ؛ از همه آن ها برتر حیاست».(367)
و در حدیث دیگرى از امام باقر (علیه السلام) یا امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که فرمود: «الْحَیَاءُ وَالْإِیمَانُ مَقْرُونَانِ فِی قَرَنٍ، فَاِذَا ذَهَبَ أَحَدُهُمَا تَبِعَهُ صَاحِبُه؛ حیا و ایمان به هم پیوسته اند، اگر یکى برود، دیگرى نیز خواهد رفت».(368)
277
در حدیث دیگرى که آن را نیز مرحوم کلینى در کتاب شریف کافى نقل کرده آمده است: «لا اِیمَانَ لِمَنْ لا حَیَاءَ لَهُ؛ کسى که حیا ندارد، ایمان ندارد».(369)
این نکته نیز قابل توجه است که در حدیثى از پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) حیا به دو بخش تقسیم شده: ممدوح و مذموم؛ فرمود: «الْحَیَاءُ حَیَاءَانِ حَیَاءُ عَقْلٍ وَحَیَاءُ حُمْقٍ فَحَیَاءُ الْعَقْلِ هُوَ الْعِلْمُ وَحَیَاءُ الْحُمْقِ هُوَ الْجَهْلُ؛ حیا دو گونه است، حیاى عاقلانه و حیاى احمقانه. حیاى عاقلانه از عقل سرچشمه مى گیرد و حیاى احمقانه از جهل».(370)
بسیار مى شود که افرادى مسأله مهمى را نمى دانند، ولى از این که سؤال کنند و آن را یاد بگیرند، حیا نمایند، یعنى گمان مى کنند سؤال کردن عیب است و از آن فاصله مى گیرند. این حیا احمقانه است، زیرا سؤال کلید علم و دانش است. ولى فاصله گرفتن از زشتى ها و گناهان به خاطر حیا، حیاى عاقلانه است.
ولى نباید فراموش کرد که تکرار گناه، به تدریج حیا را کم مى کند و گاه به جایى مى رسد که حیا به کلى از میان مى رود و انسان حالت بى شرمى پیدا مى کند. به همین دلیل باید از گناه به سرعت توبه کرد، تا آن حالت حیاى درونى زائل نشود.
این نکته نیز قابل توجه است که حیا مانند سایر ملکات اخلاقى داراى درجات مختلفى است، گاه به قدرى قوى است که انسان حتى از فکر کردن درباره کارهاى زشت، حالت انزجار به خود مى گیرد و گاه درجات ضعیف ترى دارد که درمقابل کارهاى بسیار زشت این حالت را پیدا مى کند، ولى دربرابر کارهایى که زشتى آن کمتر است بى تفاوت مى ماند.
تعبیر «خالص الحیاء» که امام (علیه السلام) در دعاى مورد بحث بیان فرموده اشاره به معناى اول است (یعنى حیاى زیاد و قوى).
278
سپس امام (علیه السلام) در این بخش از دعا، به اقرار بنده توبه کار درباره عظمت عفو الهى و برترى از هرگونه گناه اشاره کرده، عرضه مى دارد: «و کسى که مى داند عفو گناهان بزرگ نزد تو بزرگ نیست و گذشت از معاصى مهم براى تو زحمتى ندارد و عفو تو از جنایات عظیم و آشکار تو را خسته نمى کند»؛ (عَالِمٍ بِأَنَّ الْعَفْوَ عَنِ الذَّنْبِ الْعَظِیمِ لا یَتَعَاظَمُکَ، وَأَنَّ التَّجَاوُزَ عَنِ الْإِثْمِ الْجَلِیلِ لا یَسْتَصْعِبُکَ، وَأَنَّ احْتِمَالَ الْجِنَایَاتِ الْفَاحِشَةِ لا یَتَکَأَّدُکَ).
درواقع بنده گنهکار با این تعبیرات به عظمت عفو خداوند اعتراف مى کند، عفوى که همه بندگان را شامل مى شود و هر گناهى در پیشگاه آن کوچک است تا دریاى رحمت خدا را به جوش آورد و خود را غریق رحمتش کند.
جمله «لا یَتَعَاظَمُکَ» از ماده «عظمت» به این معناست که نزد تو بزرگ نمى باشد و جمله «لا یَسْتَصْعِبُکَ» از ماده «صعوبت» یعنى براى تو زحمتى ندارد. «لا یَتَکَأَّدُکَ» نیز از ماده «کأد» (بر وزن عمد) به این معناست که تو را خسته نمى کند.
آیا این سه جمله اشاره به یک معناست که با عبارات مختلف آمده یا هر کدام نکته خاص خود را دارد؟
«عفو» به معناى بخشیدن و «تجاوز» به معناى گذشت و «احتمال» در این جا به معناى نادیده گرفتن است. گرچه همه این ها لازم و ملزوم یکدیگرند ولى تفاوت هایى با هم دارند، همان گونه که «ذنب» و «اثم» و «جنایت» که در عبارت بالا آمده داراى معانى نزدیک به هم هستند ولى تفاوت نیز دارند.
«ذنب» به معناى چیزى است که عاقبت بدى دارد، «اثم» به معناى اعمالى است که انسان را از رسیدن به ثواب بازمى دارد و «جنایت» به معناى ضربه زدن است، چه انسان به خودش بزند، چه به دیگرى.
«عفو» در این جا به معناى بخشش گناه است، ولى «تجاوز» عبور کردن از آن
279
و نادیده گرفتن آن مى باشد و «احتمال» یعنى تحمل، که لازمه آن چشم پوشى است.
«فاحشه» به معناى هر چیزى است که از حد اعتدال تعدّى کند و از آن جا که گناهان موجب تعدّى از حد اعتدال است به آن فاحشه گفته مى شود و گاه به گناهانى اطلاق مى گردد که بزرگ است و آشکارا انجام مى شود.
به هر حال، هدف این است که بنده گنهکار، به عظمت عفو و رحمت خدا اعتراف کند و امید بخشش از او داشته باشد، هرچند گناهش عظیم و معصیتش جلیل باشد.
در حدیثى آمده است که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در شب نیمه شعبان با خدا راز و نیاز مى کرد، به سجده رفت و عرضه داشت: «سَجَدَ لَکَ سَوَادِی وَجَنَانِی وَآمَنَ بِکَ فُؤَادِی وَهَذِهِ یَدَایَ وَمَا جَنَیْتُ بِهِمَا عَلَى نَفْسِی یَا عَظِیم یُرْجَى لِکُلِّ عَظِیمٍ اغْفِرْ لِیَ الذَّنْبَ الْعَظِیمَ فَاِنَّهُ لا یَغْفِرُ الذَّنْبَ الْعَظِیمَ اِلاَّ الْعَظِیمَ؛ جسم و روح من براى تو سجده کرده و قلبم به تو ایمان آورده و این دستان من است که تنها به خودم ستم کرده ام. اى بزرگوارى که براى هر کار بزرگى مى توان از تو انتظار داشت، گناه بزرگ مرا ببخش! چراکه گناه بزرگ را جز شخص بزرگ نمى بخشد».(371)
امام (علیه السلام) از قول شخص توبه کننده ادامه مى دهد: «خداوندا! من مى دانم که محبوب ترین بندگانت نزد تو کسى است که تکبر دربرابر تو را رها سازد و از اصرار بر گناه دورى کند و همواره از گناهان خود، توبه و استغفار نماید»؛ (وَأَنَّ أَحَبَّ عِبَادِکَ اِلَیْکَ مَنْ تَرَکَ الْإِسْتِکْبَارَ عَلَیْکَ، وَجَانَبَ الْإِصْرَارَ، وَلَزِمَ الْإِسْتِغْفَارَ).
منظور از محبوب ترین افراد نزد خدا کسانى هستند که خداوند به آن ها نهایت لطف و مرحمت را دارد. مى دانیم که نسبت دادن محبت به خداوند به معناى
280
انعطاف روحى و قلبى و نفسانى نیست، چرا که در ذات خدا این امور وجود ندارد، بلکه منظور، انجام امورى است که نشانه محبّت و انعطاف قلبى مى باشد.
در این جا امام (علیه السلام) سه چیز را وسیله محبوبیت در پیشگاه خدا مى شمرد : نخست ترک تکبر است، زیرا بدترین چیزى که انسان را از خدا دور مى سازد، استکبار و خودبزرگ بینى است، همان چیزى که باعث طرد و لعن و دورى ابلیس از خدا شد، تا آن جا که در مقام اعتراض به خداوند برآمد و حکمت او را زیر سؤال برد و گفت: چگونه دستور مى دهى من بر آدم سجده کنم در حالى که آفرینش من که از آتش است از آفرینش او برتر مى باشد؟ این دستور حکیمانه نیست! و حتى به خدا نسبت اغوا کردن داد و لجاجت نمود و تصمیم گرفت تا آن جا که مى تواند فرزندان آدم را گمراه سازد.(372 )
در حالى که آدم وقتى مرتکب عصیان و ترک اولى شد، بلافاصله در مقام عذرخواهى برآمد و عرضه داشت: خداوندا! ما به خویشتن ظلم کردیم و اگر ما را نبخشى از زیان کاران خواهیم بود(373) و خدا او را بخشید و مقامش را والا نمود. آرى، شیطان استکبار کرد و به آن سرنوشت شوم گرفتار شد و آدم استغفار نمود و خود را از گناه پاک کرد و محبوب پروردگار شد.
در کتاب شریف کافى از امام صادق (علیه السلام) چنین نقل شده است: «فِیمَا أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ اِلَى دَاوُدَ (علیه السلام): یَا دَاوُدُ کَمَا أَنَّ أَقْرَبَ النَّاسِ مِنَ اللَّهِ الْمُتَوَاضِعُونَ کَذَلِکَ أَبْعَدُ النَّاسِ مِنَ اللَّهِ الْمُتَکَبِّرُونَ؛ از امورى که خداوند متعال به داود وحى فرستاد این بود که فرمود: اى داود! همان گونه که نزدیک ترین مردم به خدا متواضعان اند، دورترین مردم از خدا متکبران اند».(374)
281
تعبیر «جانب الاصرار» با توجه به این که «مجانبه» به معناى قرار گرفتن در فاصله از چیزى است در این جا به معناى دورى از اصرار بر گناهان است. یعنى اگر گناهى از او سرزد، بى درنگ توبه مى کند و تصمیم مى گیرد براى همیشه آن را ترک نماید.
و تعبیر به «لزم الاستغفار» درواقع مکمل دورى از اصرار است، چرا که ملازمت استغفار هنگام دورى از اصرار بر گناه حاصل مى شود.
البته ممکن است انسان بعد از ارتکاب گناه و توبه، بار دیگر براثر طغیان هواى نفس و وسوسه هاى شیطانى گرفتار گناه شود، ولى ملازمت استغفار مفهومش این است که باز هم توبه مى کند و تصمیم به ترک آن مى گیرد.
جالب این که در ماجرایى که مرحوم علامه مجلسى در بحارالانوار نقل مى کند، مى خوانیم که ابلیس نزد حضرت یحیى (علیه السلام) رفت و گفت: آیا تو را نصیحت کنم؟ یحیى فرمود: چنین چیزى از تو نمى خواهم، ولى درباره اصناف بنى آدم به من خبر ده. ابلیس گفت: آن ها سه گروه اند: گروهى از آن ها پرزحمت ترین گروه نزد ما مى باشند، زیرا به سراغ هر کدامشان که مى رویم تا او را در امور دینش فریب دهیم و بر او مسلط شویم، ناگهان به سراغ استغفار و توبه مى رود و همه برنامه هاى ما را به هم مى ریزد، بار دیگر به سراغ او مى رویم، باز هم به سراغ استغفار و توبه مى رود، از گمراه ساختن او مأیوس نمى شویم، در حالى که به مقصود خود نرسیده ایم، پیوسته ما در زحمتیم و از او رنج مى بریم. گروه دیگرى در دست ما مانند بازیچه اى در دست کودکان هستند، هرگونه بخواهیم آن ها را به گناه مى کشانیم و آن ها مشکلى براى ما ندارند. و گروه دیگرى مانند تو معصوم اند که ما هیچ قدرتى براى نفوذ در آن ها نداریم».(375)
282
امام (علیه السلام) از زبان بنده توبه کار بعد از این که محبوب ترین بندگان خدا را کسانى معرفى فرمود که ترک استکبار مى کنند و اصرار بر گناه نمى ورزند و همواره استغفار مى کنند، خود را مصداق آن ها قرار داده، چنین عرضه مى دارد: «خداوندا! من از این که راه استکبار بپویم در پیشگاه تو بیزارى مى جویم و از این که اصرار بر گناهان داشته باشم به تو پناه مى برم و از آنچه در آن کوتاهى کرده ام، آمرزش مى طلبم و نسبت به آنچه از انجام فرمان هاى تو عاجز و ناتوانم، از تو یارى مى خواهم»؛ (وَأَنَا أَبْرَأُ اِلَیْکَ مِنْ أَنْ أَسْتَکْبِرَ، وَأَعُوذُ بِکَ مِنْ أَنْ أُصِرَّ، وَأَسْتَغْفِرُکَ لِمَا قَصَّرْتُ فِیهِ، وَأَسْتَعِینُ بِکَ عَلَى مَا عَجَزْتُ عَنْهُ).
«أَبْرَأُ» از ماده «بُرء» و«براء» به گفته راغب، در اصل به معناى دورى از چیزى است که انسان از مجاورت با آن کراهت دارد. به همین دلیل درمورد خوب شدن از بیمارى به کار مى رود و همچنین «برائت» به معناى دور شدن و اظهار تنفر کردن از شخص یا عقیده یا چیز دیگرى است و در کلام امام (علیه السلام) درمورد دورى جستن از استکبار به کار رفته است.
این چهار درخواست، همان چیزى است که انسان را مصداق محبوب ترین بندگان خدا مى کند وراه را براى توبه کامل مى گشاید و هرگاه با لطف خدا به اجابت رسد، سعادت جاویدان در پى خواهد داشت.
در واقع این چند جمله نسبت به چند جمله اى که قبل از آن است به اصطلاح ازقبیل لف و نشر مرتب است که هر کدام به ترتیب ناظر بر دیگرى مى باشد.
به تعبیر دیگر، این چهار مطلب مترتب بر یکدیگرند، کسى که از استکبار دورى مى کند، اصرار بر گناه نمى ورزد و کسى که اصرار بر گناه نورزد، به یقین به دنبال هر لغزشى استغفار خواهد کرد و سرانجام از خداوند براى جبران کوتاهى هایى که داشته طلب یارى مى کند.
درباره معناى «استکبار» حدیث جامع و پرمعنایى از امیرمؤمنان على (علیه السلام) نقل
283
شده که آن را در ضمن خطبه غدیر بیان کرده است؛ مى فرماید: «أَ فَتَدْرُونَ الْإِسْتِکْبَارَ مَا هُوَ؟ هُوَ تَرْکُ الطَّاعَةِ لِمَنْ أُمِرُوا بِطَاعَتِهِ وَالتَّرَفُّعُ عَلَى مَنْ نُدِبُوا اِلَى مُتَابَعَتِهِ؛ آیا مى دانید استکبار چیست؟ استکبار ترک اطاعت کسى است که مأمور به اطاعت او هستند و خودبرتربینى نسبت به کسى است که مأمور به تبعیت از او شده اند».(376)
درباره تفسیر «اصرار» نیز در حدیثى از امام باقر (علیه السلام) مى خوانیم که آن حضرت در تفسیر آیه شریفه: (وَلَمْ یُصِرُّوا عَلى ما فَعَلُوا وَهُمْ یَعْلَمُونَ)(377 ) فرمود: «الْإِصْرَارُ هُوَ أَنْ یُذْنِبَ الذَّنْبَ فَلا یَسْتَغْفِرَ اللَّهَ وَلا یُحَدِّثَ نَفْسَهُ بِتَوْبَةٍ فَذَلِکَ الْإِصْرَارُ؛ اصرار این است که انسان گناهى کند و استغفار نکند و حتى در دل خود نیز آماده توبه نباشد، این همان اصرار (بر گناه) است».(378)
284

بخش پنجم

15. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ، وَهَبْ لِی مَا یَجِبُ عَلَیَّ لَکَ، وَعَافِنِی مِمَّا أَسْتَوْجِبُهُ مِنْکَ، وَأَجِرْنِی مِمَّا یَخَافُهُ أَهْلُ الاِْسَاءَةِ، فَاِنَّکَ مَلِیءٌ بِالْعَفْوِ، مَرْجُوٌّ لِلْمَغْفِرَةِ، مَعْرُوفٌ بِالتَّجَاوُزِ، لَیْسَ لِحَاجَتِی مَطْلَبٌ سِوَاکَ، وَلا لِذَنْبِی غَافِرٌ غَیْرُکَ، حَاشَاکَ.
16. وَلا أَخَافُ عَلَى نَفْسِی اِلاَّ اِیَّاکَ، اِنَّکَ أَهْلُ التَّقْوى وَأَهْلُ الْمَغْفِرَةِ، صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍ،وَاقْضِ حَاجَتِی، وَأَنْجِحْ طَلِبَتِی، وَاغْفِرْ ذَنْبِی، وَآمِنْ خَوْفَ نَفْسِی، اِنَّکَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ، وَذَلِکَ عَلَیْکَ یَسِیرٌ، آمِینَ رَبَّ الْعَالَمِینَ.
ترجمه
15. خداوندا! بر محمد و آلش درود فرست و توفیق انجام آنچه را براى تو بر من واجب است، عطا کن! مرا از عقوبت هایى که از سوى تو مستحق آنم، معاف گردان، و مرا از آنچه اهل گناه از آن بیمناک اند، پناه ده! زیرا تو قادر بر هر گونه عفو، و مورد امید براى هر گونه مغفرت هستى و به گذشت از مجرمان شناخته شده اى؛ (خداوندا!) براى طلب حاجت من جایگاهى جز تو نیست و براى گناه من،بخشنده اى جز تو نمى باشد، حاشا که غیر از این باشد.
16. (خداوندا!) من بر خویشتن جز از (مجازات و عدالت) تو نمى ترسم، چراکه تو اهل تقوا و مغفرتى؛ خداوندا! بر محمد و آل محمد درود فرست و حاجت مرا برآور و مرا به خواسته ام نائل ساز و گناه مرا ببخش و ترس و هراسم را به ایمنى مبدّل کن! چراکه تو بر هر چیز توانایى و همه این امور براى تو آسان است، اى پروردگار جهانیان این دعاها را اجابت فرما!
285

شرح و تفسیر