اهمیت ذکر «یا أرحم الراحمین»
جالب توجه این که واژه «ارحم الراحمین» در قرآن چهار بار تکرار شده است. در یک مورد از زبان حضرت موسى (علیه السلام)(336 )، در مورد دیگر از زبان حضرت یعقوب (علیه السلام)(337 )، در مورد سوم از زبان حضرت یوسف (علیه السلام)(338 ) و در مورد چهارم از زبان حضرت ایوب (علیه السلام).(339 )
این واژه به قدرى اهمیت دارد که در حدیثى درباره امام صادق (علیه السلام) مى خوانیم : «اِذَا أَلَحَّتْ بِهِ الْحَاجَةُ یَسْجُدُ مِنْ غَیْرِ صَلاةٍ وَلا رُکُوعٍ ثُمَّ یَقُولُ: یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ سَبْعَ مَرَّاتٍ ثُمَّ یَسْأَلُ حَاجَتَهُ ثُمَّ قَالَ: مَا قَالَهَا أَحَدٌ سَبْعَ مَرَّاتٍ اِلاَّ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: هَا أَنَا أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ سَلْ حَاجَتَکَ؛ هنگامى که حاجت مهمى پیدا مى کرد، به سجده مى رفت (بى آن که نماز و رکوعى در کار باشد) سپس هفت مرتبه عرضه مى داشت: «یا ارحم الراحمین!» و حاجت خود را تقاضا مى کرد. سپس امام فرمود: هیچ کس هفت مرتبه این ذکر را نمى گوید مگر این که خداوند مى فرماید: اینک منم ارحم الراحمین، حاجتت را از من بخواه».(340)
در حدیث دیگرى امام سجاد (علیه السلام) مى فرماید: «پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) شنید کسى عرضه مى دارد: یا ارحم الراحمین! دست به شانه اش گذاشت و فرمود: ارحم الراحمین به تو روى آورده حاجتت را بخواه».(341)
قابل توجه این که «ارحم الراحمین» مفهومش این است که رحم کنندگان
260
دیگرى در عالم وجود دارند، ولى خداوند از همه آن ها رحیم تر است، در حالى که اگر درست بنگریم رحم کننده واقعى تنها خداست و هر کس رحمى از او سر بزند آن نیز از فیض الهى سرچشمه مى گیرد. درست مانند جمله «احسن الخالقین» که مفهومش این است که در عالم خالق هاى دیگرى وجود دارد و خداوند از همه آن ها برتر است، در حالى که خالقى غیر از خدا نیست و کسانى که چیزى خلق مى کنند حاصل قدرتى است که خدا به آن ها بخشیده است.
* * *
سپس در سومین و چهارمین و پنجمین خطاب عرضه مى دارد: «اى عطوف ترین کسى که آمرزش طلبان گرد او مى گردند واى کسى که عفو او بیشتر از مجازات اوست و اى کسى که رضا و خشنودى اش فزون تر از خشمش مى باشد!»؛ (وَیَا أَعْطَفَ مَنْ أَطَافَ بِهِ الْمُسْتَغْفِرُونَ، وَیَا مَنْ عَفْوُهُ أَکْثرُ مِنْ نَقِمَتِهِ وَیَا مَنْ رِضَاهُ أَوْفَرُ مِنْ سَخَطِهِ).
تعبیر به «اطاف» از ماده «طواف» اشاره به این است که گنهکاران آمرزش طلب گویى پیوسته گرد خداوند طواف مى کنند، چون راه به جایى ندارند تنها به او روى آورده و گرد او مى گردند و این کنایه زیبایى از توجه کامل به شخص یا چیزى است.
واژه «نَقِمة» از ماده «نَقَم» (بر وزن قَلَم) در اصل به معناى انکار کردن چیزى است و از آن جا که مجازات افراد خلاف کار درواقع وسیله انکار کردن عمل آن هاست، این واژه به هرگونه مجازات اطلاق شده است.
این که خداوند عفوش بیش از مجازات و رضایش بیش از خشم اوست، نتیجه صفت رحمانیت و رحیمیت است که تمام عالم را زیر پوشش خود قرار داده و مجازات درواقع جنبه استثنایى دارد. بنابراین پیش از آن که کسى کار خلافى انجام دهد، رحمت خدا شامل حال اوست و حتى بعد از انجام کار خلاف راه توبه را به روى او مى گشاید که این نیز رحمت مضاعف اوست.
261
از سوى دیگر، دربرابر کار خیر ده برابر یا بیشتر پاداش مى دهد، ولى درمقابل معاصى تنها به اندازه همان معصیت مجازات قائل مى شود، آن هم در صورتى که شخص گنهکار توبه نکند و از کرده خود اظهار پشیمانى ننماید و به تعبیر دیگر : کار نیک را هرچند کم باشد، مى پذیرد و پاداش فراوان مى دهد و کار بد هرچند زیاد باشد، مورد عفو خود (در صورت توبه) قرار مى دهد.
مرحوم علامه مجلسى در بحارالانوار از امام صادق (علیه السلام) چنین نقل مى کند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بالاى سر جوانى مرگش فرا رسیده بود حاضر شد و فرمود: بگو: لا اله الا الله. زبان جوان قفل شد و نتوانست بگوید و هرچقدر پیغمبر (صلی الله علیه و آله) تکرار کرد اثر نداشت. زنى در کنار جوان نشسته بود، حضرت از او پرسید: این جوان مادرى دارد؟ عرض کرد: آرى، من مادر او هستم. فرمود: آیا تو از او خشمگین هستى؟ عرض کرد: آرى، شش سال است که با او سخن نگفته ام. فرمود: از او راضى شو! زن پذیرفت و عرض کرد: خداوند از او راضى شود به رضاى تو اى پیغمبر گرامى اسلام!
در این هنگام رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به آن جوان فرمود: بگو: لا اله الا الله. زبان جوان باز شد وتوانست این جمله را تکرار کند. پیغمبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: چه مى بینى؟ گفت : مرد سیاه چهره بدمنظر کثیف بدبویى را مى بینیم که به سراغ من آمده و گلوى مرا گرفته است. پیغمبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: بگو: «یَا مَنْ یَقْبَلُ الْیَسِیرَ وَیَعْفُو عَنِ الْکَثِیرِ اقْبَلْ مِنِّی الْیَسِیرَ وَاعْفُ عَنِّی الْکَثِیرَ اِنَّکَ أَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ» جوان این کلمات را گفت : پیغمبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: اکنون چه مى بینى؟ عرض کرد: مردى را مى بینیم سفیدرو، زیبا، خوش بو و خوش لباس که به سوى من مى آید و آن سیاه چهره را مى بینم که از من دور شد. پیغمبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: یک بار دیگر همین کلمات را تکرار کن. تکرار کرد. سپس فرمود: اکنون چه مى بینى؟ عرض کرد: آن سیاه چهره را دیگر
262
نمى بینیم و تنها سفید چهره را مى بینم که در کنار من است. این را گفت و چشم از جهان پوشید.(342 )
جمله «یَا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ؛ اى کسى که رحمتش بر غضبش پیشى گرفته است» در دعاهاى مختلف آمده، ازجمله در دعاى امام سجاد (علیه السلام) در روز عرفه(343) و دعاى جوشن در بند 19 و در دعاى عدیله(344) ودر ادعیه روز جمعه(345).
اصولاً آفرینش براساس رحمت است. خلقت انسان و موجودات رحمتى از سوى خداست. فرستادن انبیا و پیغمبران و اوصیا براى هدایت انسان ها رحمت دیگرى است. تمام قوا و نیروهایى که خداوند به انسان داده و تمام مواهبى که در طبیعت براى او آفریده است، همه مصداق روشن رحمت است و به تعبیر قرآن : خداوند انسان را براى رحمت آفریده است: (إِلاَّ مَنْ رَّحِمَ رَبُّکَ وَلِذَلِکَ خَلَقَهُمْ)؛ «مگر کسى را که پروردگارت رحم کند؛ و براى همین پذیرش رحمت آن ها را آفرید».(346)
بنابراین، عذاب و کیفر الهى درواقع یک استثناست که افراد به خاطر انحراف از فطرت توحیدى و پاک گرفتار آن مى شوند.
و گاه عذاب الهى نیز شکل رحمت به خود مى گیرد، هنگامى که براى خود انسان و یا براى دیگران درس عبرت مى شود و یا موجب تخفیف مجازات او مى گردد.
در آیات قرآن بارها به این موضوع اشاره شده که وقتى اقوام و ملت هاى پیشین آلوده گناه مى شدند، خداوند بارها به آن ها هشدار و مهلت مى داد تا وضع خود را اصلاح کنند و بازگردند.
263
در این زمینه حدیث جالب و مشروحى از امام صادق (علیه السلام) درباره قوم نوح (علیه السلام) نقل شده که خلاصه اش این است: مخالفان نوح (علیه السلام) افراد بسیار خشن و قسى القلبى بودند و بارها او و پیروانش را مورد ضرب و جرح قرار دادند تا آن جا که گاهى نوح (علیه السلام) را آن قدر مى زدند که بى هوش مى شد و بر زمین مى افتاد.
پیروانش نزد او آمدند و تقاضاى وعده الهى بر آن قوم سرکش کردند، ولى خداوند پیوسته این عذاب را تأخیر مى انداخت، شاید این قوم اصلاح شوند و به سوى او بازگردند و این تأخیر تا نهصد سال طول کشید! و هنگامى که نوح (علیه السلام) کاملاً از هدایت آن ها مأیوس شد، دست به دعا برداشت و آن ها را نفرین کرد و آن عذاب کوبنده فرا رسید، و حتى از ذیل عبارت استفاده مى شود که بین این دعا واجابت آن پنجاه سال فاصله افتاد.
این در حالى است که خداوند پاداش کارهاى نیک را به سرعت به افراد مى دهد و تأخیرى در آن نمى اندازد.(347 )
در پایان تفسیر این دو جمله از دعا این نکته نیز قابل توجه است که در جمله اوّل، سخن از عفو است و در جمله دوم سخن از رضا و تفاوت این دو روشن است، زیرا ممکن است انسان گناه کسى را ببخشد و در عین حال از او راضى نباشد، امّا اگر، هم گناه را ببخشد و هم از او راضى شود، نهایت محبتى است که درباره او روا داشته است.
حضرت در ششمین خطابى که بنده گنهکار به خداوند مى کند، عرضه مى دارد: «اى کسى که با آمرزش نیکو، خَلق را به حمد خود دعوت کرده اى!»؛ (وَیَا مَنْ تَحَمَّدَ(348) اِلَى خَلْقِهِ بِحُسْنِ التَّجَاوُزِ).
264
بدیهى است که وقتى کسى به دیگرى نیکى کند، حسّ شکرگزارى او را برمى انگیزد و او در مقام حمد و ستایش برمى آید. بنابراین اگر بندگان، خدا را حمد و سپاس مى گویند، بى دلیل نیست، به خاطر نعمت هاى بى شمارى است که به آن ها ارزانى داشته و نیز به سبب بخشش گناهان آن هاست.
تعبیر «حسن تجاوز» اشاره به این است که بخشش گناه مراتبى دارد که هر یک از دیگرى برتر است؛ گاه تنها از مجازات گنهکار صرف نظر مى شود، ولى عتاب و توبیخى دارد و گاه از عتاب و توبیخ نیز صرف نظر مى گردد و گاهى آن گناه براى همیشه پوشانده مى شود.
در حدیثى که در کتب شیعه و اهل تسنن در ذیل آیه شریفه 134 آل عمران آمده، مى خوانیم: یکى از کنیزان امام على بن الحسین (علیه السلام) هنگامى که آب روى دست امام مى ریخت، ظرف آب از دستش افتاد و بدن آن حضرت را مجروح کرد. امام (علیه السلام) نگاهى تند به آن کنیز کرد: کنیز بلافاصله گفت: خداوند در قرآن مى فرماید: (وَالکَاظِمِینَ الغَیْظَ). امام (علیه السلام) فرمود: خشم خود را فرو بردم. کنیز عرض کرد: (وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ) فرمود: تو را بخشیدم، خدا تو را ببخشد!
کنیز عرض کرد: (وَاللهُ یُحِبُّ المُحسِنِینَ) امام (علیه السلام) فرمود: تو را در راه خدا آزاد کردم. این حدیث شاهد زنده اى است بر این که مراحل سه گانه مزبور هر کدام از دیگرى بالاتر است.(349 )
حسن تجاوز مى تواند اشاره به همه این امور باشد.
در آیه 70 سوره فرقان مى خوانیم: (اِلاَّ مَنْ تابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَکانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً)؛ «مگر کسانى که توبه کنند و ایمان
265
آورند و عمل صالح انجام دهند، که خداوند سیئات آنان را به حسنات مبدّل مى کند؛ و خداوند همواره آمرزنده و مهربان بوده است».
سپس در هفتمین وهشتمین خطابى که امام (علیه السلام) از زبان بنده توبه کار به خداى خود مى کند، عرضه مى دارد: «اى کسى که بندگانت را به قبول انابه و بازگشت به سویت عادت داده اى واى کسى که از فاسدان طلب مى کنى که با توبه خود را اصلاح کنند!»؛ (وَیَا مَنْ عَوَّدَ عِبَادَهُ قَبُولَ الْإِنَابَةِ وَیَا مَنِ اسْتَصْلَحَ فَاسِدَهُمْ بِالتَّوْبَةِ).
واژه «عَوَّدَ» فعل ماضى از باب «تفعیل» است و از ماده «عود» گرفته شده و «عادة» اسم مصدر آن است و در این جا به معناى عادت دادن کسى به چیزى است.
«انابه» ـ همان گونه که پیش تر اشاره شد ـ به معناى بازگشت و رجوع است و مراد از آن این است که بنده گنهکار به در خانه او مى رود تا توبه کند. و «عادت دادن» اشاره به این است که چنان نیست که اگر انسان یک بار مرتکب گناهى شود و توبه کند و باز به سراغ گناه برود، خداوند توبه اش را نپذیرد، او چنان رحیم و بخشنده است که اگر صد بار هم کسى گناه کند و توبه واقعى نماید، باز از او مى پذیرد.
این گونه توبه پذیرى تنها منحصر به ذات پاک خداوند است، زیرا هیچ انسانى را پیدا نمى کنید که افراد تحت فرمانش بارها و بارها کار خلافى را تکرار کنند و اظهار پشیمانى نمایند و او بپذیرد. در بیشتر موارد، دو سه بار اگر تکرار شود براى همیشه از او صرف نظر مى کنند و حتى یک بار اگر از او سرزده، آن را سابقه سوء مى شمرند و در بسیارى از موارد همین یک سابقه سوء براى رد کردن صلاحیت یک فرد، کافى است.
در قرآن مجید در آیه 222 سوره بقره مى خوانیم: (اِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ)؛ «خداوند، هم توبه کنندگان را دوست دارد و هم کسانى را که بسیار توبه مى کنند»
266
نه تنها از توبه هاى مکرر آن ها ناراحت نمى شود بلکه به آن ها محبت مى کند، «توّاب» صیغه مبالغه به معناى «بسیار توبه کننده» است، چه از گناهان متعدد باشد و چه از تکرار یک گناه. البته در بعضى از آیات نیز واژه توّاب درباره خداوند به کار رفته است: در آخر آیه 12 سوره حجرات مى خوانیم: (اِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِیمٌ)؛ «خداوند توبه پذیر و مهربان است».
و منظور از آن این است که هر زمان بنده گنهکار به سوى خدا بازگردد، خدا نیز پى درپى به سوى او بازمى گردد، منتها مى کند بنده از گناه بازمى گردد و خداوند به رحمت و آمرزش خود.
البته این احتمال نیز در معناى «توابین» وجود دارد که منظور کسانى است که هرگاه گناهى از آن ها سرزند بارها از آن توبه مى کنند و آن را به فراموشى نمى سپارند و یا این که طرق و درجات توبه آن ها متفاوت است؛ گاه با استغفار توبه مى کنند، گاه با عمل و گاه با جبران کردن گناهان به وسیله اعمال صالح و به همین دلیل «تواب» نامیده مى شوند.
در روایات نیز بارها به توبه هاى متعدد و پذیرش آن از سوى خداوند اشاره شده است. در حدیثى از پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) مى خوانیم: «إنَّ اللّهَ لا یَنامُ وَلا یَنْبَغی لَهُ أنْ یَنامَ، باسِطٌ یَدُهُ لِمُسیءِ النَّهارِ أنْ یَتُوبَ بِاللَّیْلِ، وَلِمُسِیءِ اللَّیْلِ أنْ یَتُوبَ بِالنَّهارِ؛ خداوند هرگز نمى خوابد و شایسته او نیست، بلکه دست رحمتش را به سوى گنهکار روز مى گشاید تا شب توبه کند و به سوى گنهکار شب مى گشاید تا روز توبه کند».(350)
در حدیثى مى خوانیم که راوى از امام باقر (علیه السلام) سؤال کرد که گنهکارى توبه مى کند و باز هم به گناه بازمى گردد، آیا توبه او پذیرفته مى شود؟ حضرت فرمود: «أَتَرَى الْعَبْدَ الْمُؤْمِنَ یَنْدَمُ عَلَى ذَنْبِهِ وَیَسْتَغْفِرُ مِنْهُ وَیَتُوبُ ثُمَّ لا یَقْبَلُ اللَّهُ تَوْبَتَهُ قُلْتُ: فَاِنَّهُ
267
فَعَلَ ذَلِکَ مِرَاراً یُذْنِبُ ثُمَّ یَتُوبُ وَیَسْتَغْفِرُ اللَّهَ فَقَالَ: کُلَّمَا عَادَ الْمُؤْمِنُ بِالاسْتِغْفَارِ وَالتَّوْبَةِ عَادَ اللَّهُ عَلَیْهِ بِالْمَغْفِرَةِ وَاِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ یَقْبَلُ التَّوْبَةَ وَیَعْفُوا عَنِ السَّیِّئاتِ فَاِیَّاکَ أَنْ تُقَنِّطَ الْمُؤْمِنِینَ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ؛ آیا فکر مى کنى بنده مؤمن از گناهش پشیمان مى شود و استغفار مى کند و به درگاه خدا توبه مى نماید، اما خداوند توبه او را نمى پذیرد؟ راوى عرض مى کند: اگر مکرر گناه کرد و سپس توبه نمود و استغفار کرد (آیا باز هم مى پذیرد)؟ فرمود: هر زمان که بنده مؤمن استغفار و توبه کند، خداوند آمرزش خود را شامل حال او مى کند، چراکه خداوند غفور و رحیم است، توبه را مى پذیرد و گناهان را عفو مى کند. بپرهیز از این که مؤمنین را از رحمت خدا مأیوس کنى!».(351 )
البته نباید فراموش کرد که بعضى از کسانى که مرتکب گناهان مکرر مى شوند و استغفار مى کنند، استغفارشان صورى است و به یقین آن ها مشمول این روایت نیستند، بلکه به عکس، عذاب دردناکى دارند، همان گونه که در حدیثى از امام باقر (علیه السلام) آمده است: «وَالْمُقِیمُ عَلَى الذَّنْبِ وَهُوَ مُسْتَغْفِرٌ مِنْهُ کَالْمُسْتَهْزِىءِ؛ کسى که به گناه ادامه مى دهد و در همان حال استغفار مى کند، درواقع مانند کسى است که توبه را مسخره مى کند».(352)
واژه «استصلح» از ماده «استصلاح» به معناى طلب اصلاح چیز فاسدى است، بنابراین امام (علیه السلام) در این جمله تصریح مى کند که توبه مى تواند اعمال فاسد یا اشخاص فاسد را اصلاح کند. بر این اساس «فاسدهم» ممکن است اشاره به اعمال فاسد باشد که با آب توبه مى توان آن را شست و اصلاح کرد، یا افرادى که به وسیله گناه روح و قلبشان آلوده و فاسد شده، توبه زنگار گناه را از روح و قلبشان مى شوید و اصلاح مى کند.
268
قرآن مجید مى فرماید: (اِلاَّ مَنْ تابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ)؛ «مگر کسانى که توبه کنند و ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند، که خداوند سیئات آنان را به حسنات مبدّل مى کند»(353) این اشاره به معناى اول است.
و در جایى دیگر مى فرماید: (وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَآمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلى مُحَمَّدٍ وَهُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ کَفَّرَ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَأَصْلَحَ بالَهُم)؛ «و کسانى که ایمان آوردند و کارهاى شایسته انجام دادند و به آنچه بر محمد نازل شده ـ و آن حقّى است از سوى پروردگارشان ـ نیز ایمان آوردند، خداوند گناهانشان را مى بخشد و آن ها را اصلاح مى کند».(354)
در روایات اسلامى نیز آمده است که وقتى گناهى از انسان سرمى زند نقطه سیاهى بر قلب او مى نشیند و اگر توبه کند، آن نقطه پاک مى شود و به جاى آن نورى مى نشیند و اگر گناه را ادامه دهد، نقطه هاى سیاه به هم مى پیوندد و روح و قلب انسان را به کلى تاریک و ظلمانى مى کند.(355 )
این احتمال نیز در تفسیر این جمله موجّه به نظر مى رسد که طلب کننده خداوند است و از بندگان خود مى طلبد که خود را با توبه اصلاح کنند. پس مفهوم جمله چنین مى شود، اى کسى که از افراد فاسد طلب کرده اى که با توبه خویشتن را اصلاح نمایند!
سپس امام (علیه السلام) در نهمین و دهمین تقاضایى که شخص توبه کار از پیشگاه خدا مى کند، چنین عرضه مى دارد: «اى خداوندى که از اعمال اندک مردم خشنود مى شوى و اطاعات کم آن ها را پاداش بسیار مى دهى!»؛ (وَیَا مَنْ رَضِیَ مِنْ فِعْلِهِمْ بِالْیَسِیرِ، وَمَنْ کَافَى قَلِیلَهُمْ بِالْکَثِیرِ).
269
و این نهایت لطف وعنایت پروردگار نسبت به بندگان است که طاعات کوچک را مى پذیرد و پاداش عظیم به آن مى دهد و از شخص کریم جز این انتظار نمى رود.
جمله «یا مَنْ یَقْبَلُ الْیَسِیرَ وَیَعْفُو عَنِ الْکَثِیر» در دعاهاى مختلف آمده است، ازجمله در اواخر دعاى ابوحمزه و در یکى از دعاهاى روز پنج شنبه که مرحوم علامه مجلسى در بحارالانوار نقل کرده است.(356 )
واژه « کَافَى » از ماده «کفاء» و «مکافئه» به معناى پاداش دادن است و در جمله بالا بنده توبه کار عرضه مى دارد: «اى خداوندى که کارهاى نیک کم را با پاداش فراوان جزا مى دهى!».
این جمله شبیه مطلبى است که در دعاى ماه رجب آمده است: «یَا مَنْ یُعْطِی الْکَثِیرَ بِالْقَلِیلِ؛ اى کسى که در برابر کار کم پاداش فراوان مى دهى!».(357 )
و البته شایسته مقام پروردگار نیز همین است. اگر به اندازه مساوى پاداش دهد با لطف و کرم و مقام والاى او سازگار نیست. درواقع همان گونه که مى گوییم: «مِنّا ما یَلیقُ بِنا ومِنْکَ ما یَلیقُ مِنْکَ؛ از ما کارى سر مى زند که درخور ماست و از تو کارى که درخور مقام باعظمت توست».
و فراتر از این، آیات قرآن است که باصراحت افزایش پاداش را نسبت به عمل بیان مى کند؛ مى فرماید: (لِلَّذینَ أَحْسَنُوا الْحُسْنَى وَزِیادَةً)؛ «براى کسانى که نیکى کردند، پاداش نیک همانند عملشان و افزون بر آن خواهد بود».(358)
در بسیارى از موارد، پاداش ده برابر و گاهى مضاعف و گاهى به هفتصد برابر مى رسد و از الطاف و عنایات الهى نیز غیر از این انتظار نمى رود.
270
امام (علیه السلام) سپس در پایان این بخش از دعاها به یازدهمین و دوازدهمین خطاب بنده توبه کار به خداوند پرداخته، عرضه مى دارد: «اى کسى که براى بندگانت اجابت دعا را ضمانت کرده اى و اى کسى که پاداش نیکو را به بندگان خود تفضّل فرموده اى!»؛ (وَیَا مَنْ ضَمِنَ لَهُمْ اِجَابَةَ الدُّعَاءِ، وَیَا مَنْ وَعَدَهُمْ عَلَى نَفْسِهِ بِتَفَضُّلِهِ حُسْنَ الْجَزَاءِ).
آنچه در جمله اول آمده، درواقع اشاره به آیاتى است از قرآن مجید که اجابت دعا را خداوند تضمین فرموده است؛ در یک جا مى فرماید: (ادْعُونی أَسْتَجِبْ لَکُم)؛ «مرا بخوانید، شما را اجابت مى کنم».(359)
و در جاى دیگر مى فرماید: (أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ اِذا دَعاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ)؛ «آن کسى که دعاى مضطر را هنگامى که او را بخواند اجابت مى کند».(360)
و جمله دوم نیز برگرفته از آیات قرآن است، آن جا که مى فرماید: (وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ عَظِیمٌ)؛ «خداوند به کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام داده اند، وعده آمرزش و پاداش بزرگى داده است».(361)
گرچه تعبیر «ضمانت» در جمله اوّل معناى مستحکم ترى نسبت به تعبیر «وعده» در جمله دوم دارد، چون در ضمانت کردن، انسان خود را مسئول کارى مى داند، در حالى که در مورد وعده این گونه نیست، ولى چون بعد از وعده عبارت «على نفسه» آمده، معناى نزدیکى به ضمانت دارد.
تعبیر «حسن الجزاء» اشاره به همان چیزى است که پیش تر بیان شد و آن این که خداوند در پاداش کارهاى نیک موازنه را هرگز در نظر نمى گیرد، بلکه
271
چندین برابر و گاه چندصد برابر پاداش مى دهد. و «حسن الجزاء» (پاداش نیک) ممکن است پاداش هاى دنیا یا آخرت و یا دنیا و آخرت هر دو باشد که خداوند نصیب بندگانش مى کند.
در قرآن مجید درباره جمعى از مجاهدین امت هاى پیشین، خداوند مى فرماید: (فَآتَاهُمُ اللَّهُ ثَوابَ الدُّنْیا وَحُسْنَ ثَوابِ الاْخِرَةِ)؛ «از این رو خداوند پاداش دنیا، و پاداش نیک آخرت را به آن ها داد».(362)
بدیهى است که ضمانت ها و وعده هایى که خداوند داده، تخلّف ناپذیر است، زیرا تخلف از وعده معمولاً ناشى از دو چیز است: یکى جهل، که مى گوید: وعده دادم ولى نمى دانستم که مصلحت نیست، و دوم عجز و ناتوانى، که مى گوید : وعده دادم، ولى توانایى انجام آن را ندارم. امّا خداوندى که عالم به همه چیز است و قادر بر همه چیز، وعده اش تخلّف ناپذیر است.
قرآن مجید مى فرماید: (وَالَّذینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خَالِدِیْنَ فیها أَبَداً وَعْدَ اللَّهِ حَقّاً وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قِیلاً)؛ «و کسانى که ایمان آورده اند وکارهاى شایسته انجام داده اند، به زودى آنان را در باغ هاى بهشتى وارد مى کنیم که نهرها از پاى درختانش جارى است؛ جاودانه در آن خواهند بود. خداوند وعده حقى داده است و کیست که در گفتار و وعده هایش، از خدا راست گوتر باشد؟».(363)
272
بخش چهارم
11. مَا أَنَا بِأَعْصَى مَنْ عَصَاکَ فَغَفَرْتَ لَهُ، وَمَا أَنَا بِأَلْوَمِ مَنِ اعْتَذَرَ اِلَیْکَ فَقَبِلْتَ مِنْهُ، وَمَا أَنَا بِأَظْلَمِ مَنْ تَابَ اِلَیْکَ فَعُدْتَ عَلَیْهِ.
12. أَتُوبُ اِلَیْکَ فِی مَقَامِی هَذَا تَوْبَةَ نَادِمٍ عَلَى مَا فَرَطَ مِنْهُ، مُشْفِقٍ مِمَّا اجْتَمَعَ عَلَیْهِ، خَالِصِ الْحَیَاءِ مِمَّا وَقَعَ فِیهِ.
13. عَالِمٍ بِأَنَّ الْعَفْوَ عَنِ الذَّنْبِ الْعَظِیمِ لا یَتَعَاظَمُکَ، وَأَنَّ التَّجَاوُزَ عَنِ الْإِثْمِ الْجَلِیلِ لا یَسْتَصْعِبُکَ، وَأَنَّ احْتِمَالَ الْجِنَایَاتِ الْفَاحِشَةِ لا یَتَکَأَّدُکَ، وَأَنَّ أَحَبَّ عِبَادِکَ اِلَیْکَ مَنْ تَرَکَ الْإِسْتِکْبَارَ عَلَیْکَ، وَجَانَبَ الْإِصْرَارَ، وَلَزِمَ الْإِسْتِغْفَارَ.
14. وَأَنَا أَبْرَأُ اِلَیْکَ مِنْ أَنْ أَسْتَکْبِرَ، وَأَعُوذُ بِکَ مِنْ أَنْ أُصِرَّ، وَأَسْتَغْفِرُکَ لِمَا قَصَّرْتُ فِیهِ، وَأَسْتَعِینُ بِکَ عَلَى مَا عَجَزْتُ عَنْهُ.
ترجمه
11. خداوندا! من معصیت کارترین بندگانِ گنهکار تو نیستم که او را آمرزیده اى و نه زشت کارترین گنهکارى که بعد از گناه در مقام عذرخواهى برآمده و عذرش را پذیرفته اى و نه ستمکارترین کسى که به سوى تو آمده و توبه کرده و مشمول عفو و احسانت شده است.
12. خداوندا! در این جایگاهم به درگاهت توبه مى کنم، توبه کسى که از اعمالى که به آن اقدام کرده و از اندوخته هایى که فراهم ساخته بیمناک است و از حالتى که در آن قرار گرفته کاملاً شرمنده است.
13. و کسى که مى داند عفو گناهان بزرگ نزد تو بزرگ نیست و گذشت از
273
معاصى مهم براى تو زحمتى ندارد و عفو تو درباره جنایات عظیم و آشکار تو را خسته نمى کند. خداوندا! من مى دانم که محبوب ترین بندگان تو کسى است که تکبر دربرابر تو را رها سازد و از اصرار بر گناه دورى کند و همواره از گناهان خود توبه و استغفار نماید.
14. خداوندا! من از این که راه استکبار بپویم در پیشگاه تو بیزارى مى جویم و از این که اصرار بر گناهان داشته باشم به تو پناه مى برم و از آنچه در آن کوتاهى کرده ام، آمرزش مى طلبم و نسبت به آنچه از انجام فرمان هاى تو عاجز و ناتوانم، از تو یارى مى خواهم.