فهرست کتاب


عرفان اسلامی جلد 3(شرحی جامع بر صحیفه سجادیه)

آیت الله مکارم شیرازی

1. توبه مقبول کدام است؟

از آیات شریف قرآن و روایات اسلامى استفاده مى شود که توبه ارکانى دارد و بدون آن ها پذیرفته نیست :
نخست این که از کار بدى که انجام داده به طور جدى پشیمان باشد؛
دوم این که نسبت به عدم انجام آن در آینده تصمیم قاطع داشته باشد؛
شرط سوم این که اگر توبه کار حقوقى را از مردم پایمال کرده به آن ها بازگرداند حتّى اگر خودشان در حیات نیستند به وارثان آن ها برساند؛
چهارم این که اگر حیثیت و آبروى کسانى را از طریق اهانت و غیبت و مانند آن خدشه دار کرده از آن ها حلیّت بطلبد؛
اضافه بر این ها باید با اعمال صالح در آینده، گذشته را جبران نماید تا توبه او در درگاه خداوند پذیرفته شود.
البته کسى که در آستانه مرگ است ناچار است حقوق مردم را از طریق وصیّت قطعى به آن ها برساند و نسبت به آینده بر فرض ادامه حیات تصمیم قطعى داشته باشد.
219
خلاصه این که توبه مقبول همان توبه اى است که امام (علیه السلام) در این دعا به آن اشاره فرموده، توبه اى که بعد از آن هرگز گرد گناه نگردیم و آلوده به معصیت نشویم.
درباره شرایط و آثار توبه، به خواست خدا در ذیل دعاى دوازدهم وسى ویکم که دعاهاى توبه است، بحث بیشترى خواهیم داشت.
«ذنب» و «معصیت» هر دو به معناى گناه است، هرچند ریشه اصلى این دو با هم متفاوت مى باشد، زیرا «ذنب» در اصل به معناى دنبال چیزى را گرفتن است، سپس به هر کارى که سرانجامش وخیم است گفته شده، در حالى که «معصیت» در اصل به معناى نافرمانى کردن است(291) و گاه گفته شده «ذنب» به معناى کارى است که موجب استحقاق مجازات مى شود، ولى «معصیت» به معناى ترک اطاعت است.(292 )
«اجتراح» از ماده «جرح» به معناى کسب کردن و گاه به معناى زخم زدن به کار رفته و در دعاى امام (علیه السلام) به معناى اکتساب گناه است هرچند بعضى گفته اند(293) که اجتراح به کارهایى گفته مى شود که با اعضا و جوارح انجام مى گردد.
و «اقتراف» از ماده «قرف» (بر وزن حرف) در اصل به معناى کندن پوست اضافى از درخت است، ولى این واژه بیشتر به معناى اکتساب و به دست آوردن چیزى به کار رفته و در کلام امام (علیه السلام) به معناى انجام گناهان است.

2. داستان حُسن عاقبت و سوء عاقبت

این نکته روشن است که سوء عاقبت و حسن عاقبت از اهمیت فوق العاده اى
220
برخوردار است. چه بسا افرادى که مدتى از عمر آلوده بودند، اما مسیرشان را در آخر عمر تغییر دادند و جزء نیکان و پاکان چشم از جهان فرو بستند و به عکس، کسانى را دیده ایم که در دنیا مدت زیادى در صف صالحان و پرهیزکاران بودند اما در آخر عمر براثر هوى پرستى مسیر خود را تغییر دادند و همراه گمراهان و آلوده ها از دنیا رفتند.
در حدیثى از پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) مى خوانیم که فرمود: «گاه بعضى افراد در راه اشقیا قرار مى گیرند تا آن جا که مردم مى گویند: این از خود آن هاست وچقدر شبیه آن هاست، ولى قبل از مرگش هرچند در زمان کوتاهى سعادت به سراغ او مى آید (و با ایمان و پاک از دنیا مى رود) و گاه شقاوتمندانى در راه اهل سعادت قرار مى گیرند تا آن جا که گفته مى شود: آن ها سعادتمندند و چقدر به آن ها شبیه اند، ولى ناگهان شقاوت به سراغ آن ها مى آید، هرچند در زمان کوتاهى قبل از مرگ (و شقى و محروم از سعادت از دنیا مى روند).
پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: «الْعَمَلُ بِخَوَاتِیمِهِ الْعَمَلُ بِخَوَاتِیمِهِ الْعَمَلُ بِخَوَاتِیمِه؛ معیار کار خوب و بد پایان آن است (این سخن را سه بار تکرار کرد)».(294 )
در حدیث دیگرى فرمود: «لا عَلَیْکُمْ أَنْ لا تَعْجَبُوا بِأَحَدٍ، حَتَّى تَنْظُرُوا بِمَ یُخْتَمُ لَهُ، فَاِنَّ الْعَامِلَ یَعْمَلُ زَمَانًا مِنْ عُمْرِهِ، أَوْ بُرْهَةً مِنْ دَهْرِهِ، بِعَمَلٍ صَالِحٍ، لَوْ مَاتَ عَلَیْهِ دَخَلَ الْجَنَّةَ، ثُمَ یَتَحَوَّلُ فَیَعْمَلُ عَمَلاً سَیِّئًا؛ از ظاهر افراد تعجب نکنید تا عاقبت کارشان را ببینید، چراکه بعضى از افراد در یک زمان طولانى عمل صالح انجام مى دهند که اگر با آن بمیرند اهل بهشت اند، ولى در پایان عمر ناگهان عوض مى شوند و به سراغ اعمال زشت و بد مى روند (و در همان حال مى میرند و اهل دوزخ مى شوند)».(295 )
221
قرآن مجید نیز به افرادى اشاره مى کند که نخست از صالحان بودند، ولى سرانجام راه خود را جدا کرده و پیرو شیطان شدند و گمراه گشتند؛ «وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذِى آتَیْنَاهُ آیاتِنَا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّیطانُ فَکانَ مِنَ الْغَاوِینَ؛ و سرگذشت کسى را که آیات خود را به او دادیم، بر آن ها بخوان که سرانجام خود را از آن تهى ساخت و شیطان در پى او افتاد، و از گمراهان شد!».(296 )
جمعى از مفسران معتقدند که این آیه اشاره به دانشمند معروفى از بنى اسرائیل به نام «بلعم باعورا» است که نخست از صالحان بود به گونه اى که حضرت موسى (علیه السلام) از او به عنوان یک مبلغ نیرومند استفاده مى کرد و کارش آن قدر بالا گرفت که مستجاب الدعوه شد، یعنى دعاهایش در پیشگاه خدا به اجابت مى رسید.
ولى سرانجام به وعده و وعیدهاى فرعون تمایل پیدا کرد ودر صف مخالفان موسى (علیه السلام) و طرفداران فرعون قرار گرفت و با این عاقبت سوء از دنیا رفت.(297 )
به عکس کسانى مانند حر بن یزید ریاحى نخست در صف دشمنان اهل بیت پیغمبر (صلی الله علیه و آله) و در زمره حامیان یزید بودند، ولى در یک لحظه به خود آمدند و مسیرشان را عوض کردند ودر صف شهداى کربلا قرار گرفتند.
حدیث معروف ابو بصیر و همسایه توبه کارش گواه دیگرى بر این مطلب است:
او مى گوید: همسایه اى داشتم که از کارگزاران حکومت ظالم (بنى امیّه یا بنى عبّاس) بود و اموال فراوانى از این طریق فراهم ساخته و به عیش و نوش لهو و شراب خوارى و دعوت گروه هاى فساد به این مجالس مشغول بود؛ بارها شکایت او را به خودش کردم، ولى دست برنداشت، هنگامى که زیاد اصرار کردم
222
گفت: اى مرد! من مردى مبتلا و آلوده به گناهم و تو مرد پاکى هستى، اگر شرح حال مرا براى دوست بزرگوارت، امام صادق (علیه السلام) بازگویى امیدوارم که خدا مرا بدین وسیله نجات دهد.
سخن او در دل من اثر کرد؛ هنگامى که خدمت امام صادق (علیه السلام) رسیدم و حال او را گفتم، فرمود: هنگامى که به کوفه بازمى گردى او به دیدار تو مى آید؛ سلام مرا به او برسان و به او بگو: جعفر بن محمد براى تو پیام فرستاده و گفته است که کارهاى گناه آلودت را رها کن در عوض من بهشت را براى تو ضامن مى شوم!
ابوبصیر مى گوید: هنگامى که به کوفه بازگشتم در میان کسانى که از من دیدن کردند، او بود؛ هنگامى که مى خواست برخیزد، گفتم: بنشین تا منزل خلوت شود، کارى با تو دارم. هنگامى که منزل خلوت شد سلام و پیام امام صادق (علیه السلام) را به او رساندم.
همسایه ام سخت منقلب شد و گریه کرد؛ سپس گفت: تو را به خدا جعفر بن محمد چنین سخنى را به تو گفته است؟! ابو بصیر مى گوید: سوگند یاد کردم که آن حضرت چنین پیامى را براى او فرستاده است!
آن مرد گفت: همین کافى است، و رفت!
پس از چند روز کسى را به سراغ من فرستاد تا به خانه اش بروم؛ دیدم پشت در خانه اش ایستاده در حالى که بدنش (تقریباً) برهنه است؛ گفت: اى ابوبصیر! چیزى در منزل من (از اموال حرام) باقى نمانده است (آنچه را که صاحبانش را مى شناختم به آن ها دادم و بقیّه را به نیازمندان بخشیدم) و تو مى بینى اکنون من در چه حالتم!
ابو بصیر مى گوید: من از برادران شیعه لباس (و سایر نیازمندى هاى زندگى) براى او جمع آورى کردم؛ مدّتى گذشت و باز پیغام فرستاد که بیمارم، نزد من بیا! از آن روز من مرتّب به او سر مى زدم و براى درمان او مى کوشیدم (ولى درمان ها سودى نبخشید) و سرانجام او در آستانه مرگ قرار گرفت.
223
من در کنار او نشسته بودم و او در حال رحلت از دنیا، بى هوش شد؛ هنگامى که به هوش آمد، صدا زد: اى ابوبصیر! یار بزرگوارت به عهد خود وفا کرد! این سخن را گفت و جان به جان آفرین تسلیم نمود.
مدّتى بعد به زیارت خانه خدا رفتم؛ سپس براى زیارت امام صادق (علیه السلام) به در خانه آن حضرت رفته و اجازه ورود خواستم؛ هنگامى که وارد شدم در حالى که یک پاى من در دالان خانه و پاى دیگرم در حیاط خانه بود، امام (علیه السلام) بدون مقدّمه از داخل اطاق صدا زد: اى ابو بصیر! ما به عهدى که با دوست تو کرده بودیم وفا کردیم! (او نیز به عهد خود وفا کرد).(298)
البته نه حسن عاقبت را بى دلیل به کسى مى دهند و نه سوء عاقبت را، هر کدام عواملى دارند که در روایات اسلامى به آن ها اشاره اجمالى شده است، ازجمله در روایتى از امام عسکرى (علیه السلام) مى خوانیم که از پدران و اجدادش چنین نقل مى کند که امام صادق (علیه السلام) براى بعضى از مردم (که به ظاهر درخواست عوامل حسن عاقبت را کرده بودند) نوشت: «اِنْ أَرَدْتَ أَنْ یُخْتَمَ بِخَیْرٍ عَمَلُکَ حَتَّى تُقْبَضَ وَأَنْتَ فِی أَفْضَلِ الْأَعْمَالِ فَعَظِّمْ لِلَّهِ حَقَّهُ أَنْ تَبْذُلَ نَعْمَاءَهُ فِی مَعَاصِیهِ وَأَنْ تَغْتَرَّ بِحِلْمِهِ عَنْکَ وَأَکْرِمْ کُلَّ مَنْ وَجَدْتَهُ یَذْکُرُنَا أَوْ یَنْتَحِلُ مَوَدَّتَنَا ثُمَّ لَیْسَ عَلَیْکَ صَادِقاً کَانَ أَوْ کَاذِباً اِنَّمَا لَکَ نِیَّتُکَ وَعَلَیْهِ کَذِبُهُ؛ اگر مى خواهى عاقبت به خیر شوى آن گونه که از دنیا بروى در حالى که در افضل اعمال هستى، حق خداوند را بزرگ دار بدین گونه که نعمت هاى او را در معاصى اش صرف نکنى و از حلم او نسبت به خود مغرور نشوى. (دیگر این که) هر کسى را که یادى از ما مى کند یا مودت ما را ابراز مى دارد احترام کن؛ راست گو باشد یا دروغ گو به تو مربوط نیست، تو به نیت خود مى رسى و اگر او دروغ گو باشد نتیجه اعمال خود را مى بیند».(299)
224

بخش چهارم

4. وَلا تَکْشِفْ عَنَّا سِتْراً سَتَرْتَهُ عَلَى رُءُوسِ الْأَشْهَادِ، یَوْمَ تَبْلُو أَخْبَارَ عِبَادِکَ.

5. اِنَّکَ رَحِیمٌ بِمَنْ دَعَاکَ، وَمُسْتَجِیبٌ لِمَنْ نَادَاکَ.
ترجمه
4. «(خداوندا!) در آن روز که دربرابر شاهدان و گواهان، پرده از روى اعمال بندگانت برمى دارى، پرده اى را که (در این جهان) روى (گناهان) ما افکنده اى، برندار.
5. چراکه تو نسبت به کسانى که تو را مى خوانند مهربانى و نسبت به کسانى که تو را ندا مى دهند، اجابت کننده اى.