حسرت عظیم روز قیامت
امام (علیه السلام) در این بخش از دعا از چیزهایى به خدا پناه مى برد که همه آن ها مربوط به قیامت و حوادث سخت آن روز است؛ نخست عرضه مى دارد: «خداوندا! به تو پناه مى بریم از حسرت و ندامت بزرگ»؛ (وَنَعُوذُ بِکَ مِنَ الْحَسْرَةِ الْعُظْمَى).
«حسرت» از ماده «حسر» (بر وزن قصر) به معناى غم و اندوه و تأسف بر چیزى است که از دست رفته است. راغب در مفردات مى گوید: این واژه در اصل
139
به معناى برهنه کردن و کنار زدن پوشش چیزى است (مانند این که پوست هاى شاخه درختى را از آن جدا کنند)، سپس به معناى خستگى و ناتوانى به کار رفته و از آن جا که هنگام ندامت و تأسف براى گذشته، پرده هاى جهل کنار مى رود و انسان آگاهى و هوشیارى مى یابد از واژه حسرت استفاده مى شود.
درحقیقت این جمله امام (علیه السلام) برگرفته از قرآن مجید است، آن جا که به بندگان خود خطاب مى کند: از دستورات الهى پیروى کنید، مبادا کسى روز قیامت بگوید: «افسوس بر من از کوتاهى هایى که در اطاعت فرمان خدا کردم واز مسخره کنندگان آیات او بودم»؛ (أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ یا حَسْرَتَى عَلى مَا فَرَّطْتُ فِى جَنْبِ اللَّهِ وَاِنْ کُنْتُ لَمِنَ السَّاخِرِینَ).(195 )
یکى از نام هاى قیامت یوم الحسرة است، همان گونه که قرآن مى فرماید : (وَأَنْذِرْهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَةِ اِذْ قُضِىَ الْأَمْرُ وَهُمْ فى غَفْلَةٍ وَهُمْ لا یُؤْمِنُونَ)؛ «آنان را از روز حسرت [روز رستاخیز که براى همه مایه تأسف است] بترسان، در آن هنگام که همه چیز پایان مى یابد؛ ولى امروز آن ها در غفلت اند و ایمان نمى آورند».(196)
دومین چیزى که در این بخش امام (علیه السلام) از آن به خدا پناه مى برد، مصیبت بزرگ است، عرضه مى دارد: «خداوندا! به تو از مصیبت کبرى پناه مى بریم»؛ (وَالْمُصِیبَةِ الْکُبْرَى).
مصیبت کبرى ممکن است اشاره به مرگ بدون آمادگى باشد و یا حوادث سخت و دردناک قیامت و یا مصیبت در دین.
در حدیثى از امیرمؤمنان (علیه السلام) مى خوانیم: هنگامى که از آن حضرت سؤال کردند: شدیدترین مصیبت ها کدام است؟ فرمود: «الْمُصِیبَةُ بِالدِّین؛ مصیبت در دین (اشاره به از دست رفتن دین انسان و یا وارد شدن خلل در آن)».(197 )
140
بانوى اسلام، فاطمه زهرا (علیها السلام) نیز در آن خطبه نورانى و پرمعنا هنگامى که به رها کردن دستورات پیغمبر (صلی الله علیه و آله) توسط برخى بعد از رحلت آن حضرت اشاره مى کند، مى فرماید: «فَتِلْکَ وَاللهِ النَّازِلَةُ الْکُبْرى، وَالْمُصِیبَةُ الْعُظْمى؛ به خدا سوگند این حادثه اى است عظیم، و مصیبتى است بزرگ».(198)
سومین چیزى که امام (علیه السلام) در این جا از آن به خدا پناه مى برد بدترین شقاوت هاست؛ عرضه مى دارد: «خداوندا! از بدترین شقاوت به تو پناه مى برم»؛ (وَأَشْقَى الشَّقَاءِ).
واژه «شقاء» مصدر و «شقاوت» به گفته ارباب لغت، مصدر و به گفته بعضى اسم مصدر است و در اصل به معناى بدبختى و تیره روزى است؛ گاهى به دشوارى و رنج و سختى نیز اطلاق مى شود و نقطه مقابل سعادت است.
قرآن مجید مى فرماید: (فَأَمَّا الَّذینَ شَقُوا فَفِی النَّارِ لَهُمْ فیها زَفیرٌ وَشَهیق... وَأَمَّا الَّذینَ سُعِدُوا فَفِى الْجَنَّةِ خالِدینَ فِیهَا مَا دامَتِ السَّماواتُ وَالْأَرْضُ اِلاَّ مَا شَاءَ رَبُّکَ)؛ «امّا کسانى که بدبخت شدند، در آتش اند و براى آنان در آن جا، ناله هاى دردناک و نعره هاى طولانى است... امّا کسانى که سعادتمند شدند، تا آسمان ها و زمین برپاست، جاودانه در بهشت خواهند ماند؛ مگر آنچه پروردگارت بخواهد».(199)
شقاوت در این آیه به معناى بدبختى و تیره روزى است.
قرآن خطاب به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) مى فرماید: (مَا أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى)؛ «ما قرآن را بر تو نازل نکردیم که خود را سخت به زحمت بیفکنى!».(200 )
در این آیه به معناى رنج و زحمت و سختى است.
به هر حال، شقاوت اسباب و عواملى دارد که باید به شدت از آن ها پرهیز کرد،
141
ازجمله در حدیثى مى خوانیم که هوى پرستى عامل شقاوت است: امیرمؤمنان فرمود: «أَشْقَى النَّاسِ مَنْ غَلَبَهُ هَوَاهُ فَمَلَکَتْهُ دُنْیَاهُ وَأَفْسَدَ أُخْرَاهُ؛ شقى ترین مردم کسى است که هواى نفس بر او مسلط شود و دنیاپرستى بر او چیره گردد و آخرت او را تباه سازد».(201)
در حدیث دیگرى از همان حضرت آمده است که در پاسخ این سؤال که چه کسى از همه شقى تر است، فرمود: «مَنْ بَاعَ دِینَهُ بِدُنْیَا غَیْرِهِ؛ کسى که دین خود را به دنیاى دیگرى بفروشد».(202)
در حدیث دیگرى که در غرر الحکم از آن حضرت نقل شده مى خوانیم: «تَوَقَّوُا الْمَعَاصِیَ وَاحْبِسُوا أَنْفُسَکُمْ عَنْهَا فَاِنَّ الشَّقِیَّ مَنْ أَطْلَقَ فِیهَا عِنَانَهُ؛ از گناهان بپرهیزید و خود را درمقابل آن ها نگه دارید، زیرا شقى کسى است که عنان خود را دربرابر گناهان رها سازد».(203)
چهارمین چیزى که امام (علیه السلام) از آن به خدا پناه مى برد، سوء مآب است؛ عرضه مى دارد: «خداوندا! به تو پناه مى بریم از سرانجام بد»؛ (وَسُوءِ الْمَآبِ).
«مآب» مصدر میمى از ماده «اوب» (بر و زن قول) یعنى بازگشت و «سوء مآب» یعنى سرانجام بد در دنیا یا آخرت.
گاهى مى شود که انسان در طول عمر خود مشغول اطاعت و بندگى پروردگار است ولى در آخر عمر حوادثى پیش مى آید که او را به سوى گناهان زشت مى برد و آلوده و بى ایمان از دنیا مى رود. این سوء عاقبت در دنیاست.
و سوء مآب در آخرت به معناى گرفتارى در دوزخ است، همان گونه که قرآن مجید مى فرماید : (هَذَا وَاِنَّ لِلطَّاغِینَ لَشَرَّ مَآبٍ * جَهَنَّمَ یَصْلَوْنَهَا فَبِئْسَ الْمِهادِ)؛ «و براى
142
طغیانگران بدترین سرانجام است * همان دوزخ، که در آن وارد مى شوند؛ و چه بد جایگاهى است!».(204 )
در این جا امام (علیه السلام) به مسأله سوء عاقبت (پایان بد عمر) اشاره فرموده که خود داستان مفصّلى دارد و ان شاء الله در ذیل دعاى یازدهم که آن حضرت در آن به حسن عاقبت اشاره کرده دراین باره سخن خواهیم گفت.
سپس امام (علیه السلام) از دو چیز دیگر به خدا پناه مى برد؛ عرضه مى دارد: «خداوندا! به تو پناه مى بریم از محروم ماندن از ثواب و گرفتار شدن در عقاب»؛ (حِرْمَانِ الثَّوَابِ، وَحُلُولِ الْعِقَابِ).
«ثواب» از ماده «ثوب» (بر وزن خوف) گرفته شده که به گفته خلیل بن احمد در العین و راغب در مفردات، در اصل به معناى بازگشتن چیزى به حال نخستین است و پاداش اعمال را از این جهت ثواب مى گویند که نتیجه اعمال به انسان بازمى گردد. عرب لباس را نیز «ثوب» مى گوید. به این دلیل که ـ به گفته مقائیس اللغة ـ لباس را انسان مى پوشد و سپس درمى آورد و باز مى پوشد و به حال اول برمى گردد.
«حلول» از ماده «حلّ» در اصل به معناى باز کردن گره مى باشد، همان طور که در آیه 27 سوره طه آمده است: (وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسَانِى)؛ «و گره از زبانم بگشاى!».
سپس در معانى دیگرى به کار رفته است، ازجمله حلال شدن، فرود آمدن، و خارج شدن از احرام، زیرا در همه این ها نوعى گره گشایى است و «حلول» در کلام امام (علیه السلام) به معناى ورود مى باشد.
«عقاب» مصدر باب مفاعله است و مصدر ثلاثى آن «عقب» (بر وزن عقد) به معناى از پى چیزى درآمدن مى باشد و از آن جا که مجازات هاى کارهاى خلاف، پشت سر آن مى آید آن را عقاب وعقوبت نامیده اند.
143
همان گونه که در بالا اشاره شده، امام (علیه السلام) در این جا دو چیز را که قرینه یکدیگرند از خداوند طلب مى کند و به او پناه مى برد از این که از ثواب محروم شود و یا عقوبت الهى دامن او را بگیرد.
به یقین محروم شدن از ثواب و گرفتار شدن در دایره عقاب، علل و اسبابى دارد که مهم ترین آن، ترک طاعت پروردگار و آلودگى به گناهان است. درواقع امام (علیه السلام) از خداوند تقاضا مى کند که توفیق اطاعت را از او نگیرد تا گرفتار عقاب و محرومیت از ثواب نشود، و این هشدارى است به همه انسان ها که مراقب باشند گرفتار اسباب عقاب و محرومیت از ثواب نشوند.
البته ثواب و عقاب (پاداش و کیفر) مى تواند جنبه دنیوى داشته باشد یا اخروى و یا هر دو، همان گونه که در قرآن مجید درباره یاران پیامبران پیشین آمده است: (فَآتاهُمُ اللَّهُ ثَوابَ الدُّنْیا وَحُسْنَ ثَوابِ الْأَخِرَةِ وَاللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ)؛ «ازاین رو خداوند پاداش دنیا، و پاداش نیک آخرت را به آن ها داد؛ و خداوند نیکوکاران را دوست مى دارد».(205)
و نیز بسیار مى شود که در نامه اعمال انسان ثواب نوشته مى شود، ولى براثر اعمالى حبط و نابود مى گردد و یا به عکس، عقاب نوشته مى شود و بعداً براثر اعمال صالحى به مقتضاى (اِنَّ الْحَسَنَاتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ)(206 ) از نامه اعمال پاک و به اصطلاح، تکفیر مى شود.
قابل توجه این که شش موضوعى که امام (علیه السلام) در این قسمت از دعا از آن به خدا پناه مى برد بیشتر مربوط به عالم آخرت است و همه آن ها دلیل بر این است که انسان در اعمال خود مختار است و حتى مى تواند با دعا سرنوشت خود را تغییر دهد.
144
سپس امام (علیه السلام) در آخرین قسمت این دعا در یک جمع بندى جالب عرضه مى دارد: «خداوندا! بر محمد و آل محمد درود فرست و مرا از تمام این ها (که عرضه داشتم) به رحمت خود پناه بده و برکنار دار! همچنین همه مردان و زنان مؤمن را؛ اى مهربان ترین مهربان ها»؛ (اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ، وَأَعِذْنِی مِنْ کُلِّ ذَلِکَ بِرَحْمَتِکَ وَجَمِیعَ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ، یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ).
در این جا چند نکته قابل توجه است :
نخست این که دعا را با صلوات بر پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و آل او ختم مى کند، همان گونه که سیره امام (علیه السلام) در دعاهاى خود این است که دعا را یا با صلوات شروع کند و یا ختم نماید و یا هر دو؛ زیرا دعایى که با صلوات همراه باشد به اجابت نزدیک تر است.
دیگر این که بازگشت به تمام آنچه در این دعا بوده و آن را یک جا از خدا خواستن، نوعى الحاح و اصرار در دعا محسوب مى شود که در روایات به آن اشاره شده است.
مرحوم کلینى در جلد دوم کتاب شریف کافى بابى تحت عنوان «الحاح فى الدعاء» ذکر کرده و در چهارمین روایتش از امام صادق (علیه السلام) نقل نموده که فرمود : «اِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ کَرِهَ اِلْحَاحَ النَّاسِ بَعْضِهِمْ عَلَى بَعْضٍ فِی الْمَسْأَلَةِ وَأَحَبَّ ذَلِکَ لِنَفْسِهِ اِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ یُحِبُّ أَنْ یُسْأَلَ وَیُطْلَبَ مَا عِنْدَه؛ خداوند تعالى الحاح و اصرار مردم را بر خواسته هاى خود درمقابل یکدیگر ناخوش مى دارد، ولى آن را دربرابر خود محبوب مى داند».(207)
در حدیث دیگرى در همان باب از امام باقر (علیه السلام) نقل شده که فرمود: «لا وَاللَّهِ لایُلِحُّ عَبْدٌ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ اِلاَّ اسْتَجَابَ اللَّهُ لَهُ؛ نه، به خدا سوگند هیچ
145
بنده اى دربرابر خداوند متعال اصرار به چیزى نمى کند مگر این که مستجاب مى شود».(208)
سوم: امام (علیه السلام) در این جا جمیع مردان و زنان باایمان را در دعاى خود شرکت مى دهد، زیرا در روایات وارد شده که شرکت دادن دیگران در دعا سبب استجابت دعاست.
مرحوم کلینى درکتاب شریفکافىبابى تحت عنوان «العموم فى الدعاء» آورده است ودر آن از امام صادق (علیه السلام) نقل مى کند که فرمود: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله): اِذَا دَعَا أَحَدُکُمْ فَلْیَعُمَّ فَاِنَّهُ أَوْجَبُ لِلدُّعَاءِ؛ رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: هنگامى که کسى از شما دعا مى کند دیگران را هم در دعاى خود شریک سازد که به اجابت نزدیک تر است».(209)
این موضوع به طور ویژه در مورد امام جماعت تأکید بیشترى دارد که وقتى در قنوت دعا مى کند تنها براى خود دعا نکند.
در حدیثى که مرحوم صدوق در کتاب من لایحضر از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نقل کرده مى خوانیم: «مَنْ صَلَّى بِقَوْمٍ فَاخْتَصَّ نَفْسَهُ بِالدُّعَاءِ دُونَهُمْ فَقَدْ خَانَهُمْ؛ کسى که امامت جماعت جمعى را در نماز بر عهده مى گیرد و تنها براى خود دعا مى کند نه آن ها، به آن ها خیانت کرده است».(210)
بسیارى از دعاهاى قرآنى به صورت جمعى است، مانند: (رَبَّنا آتِنَا فِى الدُّنْیَا حَسَنَةً وَفِى الاْخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذابَ النَّارِ)؛ «پروردگارا! به ما در دنیا «نیکى» عطا کن و در آخرت نیز «نیکى» مرحمت فرما و ما را از عذاب دوزخ نگاه دار!».(211 )
(رَبَّنَا لا تُؤاخِذْنا اِنْ نَسِیْنَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلا تَحْمِلْ عَلَیْنا اِصْراً کَما حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِینَ مِنْ
146
قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلاَ تُحَمِّلْنَا ما لاَ طاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا أَنْتَ مَوْلانَا فَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکافِرِینَ)؛ «پروردگارا! اگر ما فراموش یا خطا کردیم، ما را مؤاخذه مکن! پروردگارا! تکلیف سنگینى بر ما قرار مده، آن چنان که به خاطر گناه و طغیان، بر کسانى که پیش از ما بودند، قرار دادى! پروردگارا! آنچه طاقت تحمّل آن را نداریم، بر ما مقرّر مدار و ما را عفو کن و بیامرز و مورد رحمت خود قرار ده! تو مولا و سرپرست مایى، پس ما را بر جمعیّت کافران، پیروز گردان!».(212 )
(رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَیْنا صَبْراً وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْکافِرِینَ)؛ «پروردگارا! شکیبایى و استقامت را بر ما فرو ریز و قدم هاى ما را ثابت بدار و ما را بر جمعیّت کافران، پیروز گردان!».(213 )
چهارم: قابل توجه این که امام (علیه السلام) در آغاز از جمله «اعوذ» شروع مى کند و در آخر نیز با «اعذنى» پایان مى دهد که هر دو صیغه متکلم مفرد است، ولى در بین دعا پنج بار از جمله «نعوذ» که جمع است استفاده مى فرماید، اما درمجموع از همه این ها اراده جمع شده، زیرا در آخر دعا مؤمنین و مؤمنات را نیز به صورت جمعى دعا فرموده و در بخش اول نیز چند مورد صیغه جمع به کار برده است و همه این ها دلالت دارد که انسان باید در دعاهایش دیگران را هم شریک کند، چرا که دعاى عمومى به استجابت نزدیک تر است.
در حدیثى از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) مى خوانیم: «مَا مِنْ مُؤْمِنٍ أَوْ مُؤْمِنَةٍ مَضَى مِنْ أَوَّلِ الدَّهْرِ أَوْ هُوَ آتٍ اِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ اِلاَّ وَهُمْ شُفَعَاءُ لِمَنْ یَقُولُ فِی دُعَائِهِ: اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ؛ تمام مردان یا زنان با ایمانى که از امروز تا روز قیامت خواهند بود، براى کسى شفاعت مى کنند که در دعایش بگوید: اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ».(214)
147
این روش در دعاهایى که از ائمه معصومین (علیه السلام) به ما رسیده نیز کاملاً رعایت شده است، به عنوان نمونه در یکى از دعاهاى ماه رجب مى خوانیم که بعد از تقاضاهاى بسیار دنیوى و اخروى از خداوند عرضه مى دارد: «وَابْدَأْ بِآبَائِنَا وَأُمَّهَاتِنَا وَجَمِیعِ اِخْوَانِنَا الْمُؤْمِنِینَ فِی جَمِیعِ مَا سَأَلْتُکَ لِأَنْفُسِنَا یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ؛ و در تمامى آنچه براى خود خواستیم پدران و فرزندان و تمامى برادران باایمانمان را بر ما مقّدم دار، اى مهربان ترین مهربانان!».(215 )
پنجم: در این دعاى نورانى امام (علیه السلام) از چهل و چهار رذیله اخلاقى و یا سیئات اعمال به خدا پناه مى برد که اگر انسان در اصلاح آن مفاسد اخلاقى بکوشد وسیئات را ترک کند به یقین در زمره بهترین مؤمنان و صالحان خواهد بود و درواقع راه مستقیم سیر و سلوک الى الله همین است که امام (علیه السلام) در این دعا بیان فرموده است.
148