فهرست کتاب


عرفان اسلامی جلد 3(شرحی جامع بر صحیفه سجادیه)

آیت الله مکارم شیرازی

شرح و تفسیر

عنایت کن، هر چند مستحق نیستم

امام (علیه السلام) در این بخش پایانى دعا از خداى خود تقاضاى مهمى دارد و آن این که مبادا گرفتارى هایى که در بخش هاى گذشته به آن اشاره شد سبب شود که از اهتمام به واجبات و پرداختن به سنت ها بازبماند، زیرا بروز مشکلات همیشه
47
ممکن است با این امور همراه گردد؛ عرضه مى دارد: «خداوندا! مرا از انجام وظایف واجبت وبه جا آوردن سنت هایت (به خاطر حوادث سخت و ناگوار) مشغول مدار!»؛ (وَلا تَشْغَلْنِی بِالاْهْتِمَامِ عَنْ تَعَاهُدِ فُرُوضِکَ، وَاسْتِعْمَالِ سُنَّتِکَ).
«اهتمام» در این جا از ماده «همّ» به معناى غم و اندوه است نه به معناى اهمیت دادن به چیزى، یعنى غم و اندوه ها مرا از وظایفم بازندارد.
در روایات اسلامى نیز آمده است که بعضى از معصومین (علیهم السلام) هنگامى که گرفتار غم و اندوه شدیدى مى شدند نوافل را رها مى کردند و به انجام فرایض بسنده مى نمودند، چرا که انجام نوافل نیاز به حضور قلب و آرامش فکر داشت و انجام آن در پریشانى خاطر به صورت کامل میسر نبود.
امیرمؤمنان على (علیه السلام) مى فرماید: «اِنَّ لِلْقُلُوبِ اِقْبَالاً وَاِدْبَاراً فَاِذَا أَقْبَلَتْ فَتَنَفَّلُوا وَاِذَا أَدْبَرَتْ فَعَلَیْکُمْ بِالْفَرِیضَةِ؛ دل هاى انسان ها اقبال و ادبار (نشاط و بى نشاطى) دارد، هنگامى که نشاط داشت نوافل را انجام دهید و هنگامى که نشاطى نبود به انجام فرایض بسنده کنید».(22)
در روایات متعدد دیگرى نیز آمده است که خود را به انجام اعمال مستحب اجبار ننمایید، بلکه بگذارید از روى میل و شوق انجام شود تا نسبت به عبادات علاقه مند و پرنشاط باشید.
ازجمله در حدیثى از امام رضا (علیه السلام) مى خوانیم: «اِنَّ لِلْقُلُوبِ اِقْبَالاً وَاِدْبَاراً وَنَشَاطاً وَفُتُوراً فَاِذَا أَقْبَلَتْ بَصُرَتْ وَفَهِمَتْ وَاِذَا أَدْبَرَتْ کَلَّتْ وَمَلَّتْ فَخُذُوهَا عِنْدَ اِقْبَالِهَا وَنَشَاطِهَا وَاتْرُکُوهَا عِنْدَ اِدْبَارِهَا وَفُتُورِهَا؛ دل ها گاهى اقبال دارد و پرنشاط است و گاهى بى نشاط و سست است، هنگامى که اقبال کند (و پرنشاط باشد) حقایق را به خوبى مى فهمد و هنگامى که ادبار کند ناتوان و ملول مى شود، بنابراین در هنگام نشاط به سراغ آن بروید و در هنگام ادبار و فتور آن را رها سازید».(23)
48
این نکته حائز اهمیت است که اگر انسان هنگامى که نشاط و اقبال براى مستحبات ندارد خود را به انجام آن ها مجبور سازد یک حالت بى میلى و زدگى نسبت به آن ها پیدا مى کند و میل و شوق را از دست مى دهد، لذا فرموده اند: آنگاه که میل و شوق دارید به سراغ آن ها بروید، تا آن حالت منفى هرگز پیدا نشود.
سپس امام (علیه السلام) در جمله بعد عرضه مى دارد: «پروردگارا! به سبب حوادث سختى که بر من وارد شده توانم کم گشته و به سبب این حوادث ناگوار قلبم پر از اندوه و غم است (با این حال چگونه مى توانم حق طاعت تو را به جا آورم؟)»؛ (فَقَدْ ضِقْتُ لِمَا نَزَلَ بِی یَا رَبِّ ذَرْعاً، وَامْتَلَأْتُ بِحَمْلِ مَا حَدَثَ عَلَیَّ هَمّاً).
«ذرع» به گفته بعضى از ارباب لغت، در اصل به معناى فاصله میان دست هاى شتر هنگام راه رفتن است. طبیعى است که وقتى بار او سبک باشد فاصله میان دست هاى او زیاد است و هنگامى که سنگین بار گردد، فاصله آن کم مى شود؛ به همین دلیل «ذرع» به معناى طاقت و توان استعمال شده است؛ بنابراین «ضیق ذرع» به معناى ناتوانى و دلتنگى و ناراحتى است.
از قاموس استفاده مى شود این تعبیر در مواردى به کار مى رود که حادثه بسیار شدید باشد به قدرى که انسان تمام راه هاى چاره را به روى خود بسته ببیند، همان گونه که در قرآن مجید درباره حضرت لوط7 آمده که وقتى فرشتگان به صورت جوانانى زیبا نزد او آمدند او نخست آن ها را نشناخت و قوم منحرف او که از حضور چنین جوانانى آگاه شدند و به سراغ آن ها آمدند. در این جا قرآن مى گوید: (وَضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً)؛ «او به سبب این مهمانان بسیار دلتنگ و ناراحت شد».
ولى به زودى به او گفتند: «نترس! ما فرشتگان عذابیم و مأموریم که آن ها را به زودى سخت مجازات کنیم».(24)
49
تعبیر به «همّ» به گفته بعضى، به معناى نگرانى هاى مربوط به آینده است، در حالى که «غمّ» مربوط به ناراحتى هاى گذشته است.(25 )
و در پایان عرضه مى دارد: «(خداوندا!) تنها تو قادرى که گرفتارى هاى مرا برطرف سازى و آنچه را که در آن افتاده ام مرتفع کنى، حال که چنین است مشکلات مرا برطرف ساز، هرچند مستوجب این لطف تو نباشم اى صاحب عرش عظیم!»؛ (وَأَنْتَ الْقَادِرُ عَلَى کَشْفِ مَا مُنِیتُ بِهِ، وَدَفْعِ مَا وَقَعْتُ فِیهِ، فَافْعَلْ بِی ذَلِکَ وَاِنْ لَمْ أَسْتَوْجِبْهُ مِنْکَ، یَا ذَا الْعَرْشِ الْعَظِیم).
«مُنِیتُ بِهِ» از ماده «مَنا» (بر وزن وفا) در اصل به معناى مرگ است، سپس به هرنوع گرفتارى سخت اطلاق شده و عبارت «مُنِیتُ بِهِ» یعنى آنچه از حوادث سخت به آن گرفتار شده ام.
جالب این که امام (علیه السلام) براى رعایت آداب بندگى دربرابر خداوند عرضه مى دارد: «من اگر حل مشکلاتم را از تو مى خواهم نه به خاطر این است که استحقاق دارم و طلبکارم، بلکه هرچند مستوجب آن نباشم لطف تو ایجاب مى کند که مرا محروم نگردانى».
و در پایان خدا را به عنوان صاحب عرش عظیم توصیف مى کند که نهایت قدرت پروردگار را بر هر چیز بیان مى دارد.
«عرش» در لغت به معناى چیزى است که داراى سقف باشد و گاهى به خود سقف نیز گفته مى شود، همچنین به معناى تخت هاى پایه بلند نیز آمده است که بیشتر همین معنا از آن اراده مى شود و درمورد خداوند معمولاً کنایه از قدرت است، زیرا سلاطین معروف جهان، داراى دو نوع تخت بودند: تختى کوتاه که به عنوان «کرسى» از آن یاد مى شد و در ایام معمولى بر آن مى نشستند و به حلّ
50
و فصل مسائل مى پرداختند، و تختى پایه بلند که آن را عرش مى نامیدند و در روزهاى خاص که مراسم ویژه اى بود بر آن مى نشستند.
از آن جا که خداوند نه جسم است و نه محل دارد، هرگاه عرش و کرسى در مورد او به کار رود کنایه از قدرت عظیم اوست.
بعضى نیز «عرش» و «کرسى» را به معناى علم بى پایان پروردگار تفسیر کرده اند، زیرا استاد و معلم و خطیب که مردم را تعلیم مى دهند معمولاً بر تخت یا منبر پایه کوتاه یا پایه بلندى مى نشینند. در حدیث جالبى نیز از امام على بن موسى الرضا (علیه السلام) مى خوانیم که کسى از آن حضرت سؤال کرد: این که خداوند فرموده: (وَیَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّکَ فَوْقَهُمْ یَوْمَئِذٍ ثَمانِیَةٌ)(26 ) و یا این که فرموده: (الَّذینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ)(27 ) منظور از عرش و حاملان آن چیست؟ امام (علیه السلام) فرمود: «الْعَرْشُ اسْمُ عِلْمٍ وَقُدْرَةٍ وَعَرْشٍ فِیهِ کُلُّ شَیْءٍ ثُمَّ أَضَافَ الْحَمْلَ اِلَى غَیْرِهِ ... وَهُمْ حَمَلَةُ عِلْمِهِ؛ عرش نام علم و قدرت پروردگار است و همه چیز در آن است، سپس فرموده کسانى عرش را حمل مى کنند و آن ها (فرشتگان) حاملان علم الهى هستند».(28)
و بعضى آن را به معناى مالکیت و حاکمیت او بر تمام جهان هستى مى دانند و یا هر یک از صفات کمال و جلال او، زیرا همه این ها بیانگر عظمت او مى باشد و درواقع عبارت «عرش خداوند» همه این مفاهیم را دربر دارد.(29 )
بنابراین، استفاده از این وصف در پایان دعا اشاره به این است که تو قادر بر همه چیز هستى و حلّ هیچ مشکلى براى تو کمترین مئونه اى ندارد، بنابراین از تو تقاضا دارم همه مشکلات مرا حل کنى!
51
در پایان به این نکته مى رسیم که امام (علیه السلام) در هر دعا که هدف خاصى را دنبال مى کند، هماهنگ با آن، مقدمه چینى و نتیجه گیرى مى فرماید. در این دعا نیز چون هدف، تقاضاى حل مشکلات از سوى پروردگار مى باشد، نخست به سراغ اعتراف به قدرت خداوند بر همه چیز مى رود و بعد مشکلات خود را عرضه مى دارد و در پایان نیز از قدرت عظیم خداوند سخن مى گوید و بدون این که خود را مستحق چیزى بداند به فضل و کرم او پناه مى برد و عرضه مى دارد: «هرچند مستوجب این الطاف نیستم، ولى تو مرا مشمول کرم خود قرار ده!».
52

دعاى هشتم

وَکَانَ مِن دُعَائِهِ (عَلَیهِ السَّلَامُ)
فِی الْإِسْتِعَاذَةِ مِنَ الْمَکَارِهِ وَسَیِّىِ الْأَخْلاقِ وَمَذَامِّ الْأَفْعَالِ
از دعاهاى امام (علیه السلام) است که در آن از حوادث ناگوار و اخلاق زشت و اعمال ناپسند به خدا پناه مى برد.