گشودن گره مشکلات ما به دست توست
امام (علیه السلام) در این بخش بعد از اعتراف به قدرت خداوند براى حل همه
33
مشکلات و برطرف ساختن دشوارى ها و ناراحتى ها و تسلیم بودن عالم اسباب دربرابر مشیت قاهره او به ذکر مشکلات خود مى پردازد واز خدا حل این مشکلات را مى طلبد، نخست عرضه مى دارد :
«پروردگارا! مشکلاتى براى من پیش آمده که مرا ناتوان ساخته و حوادثى بر من وارد شده که تحمل آن مرا بیچاره کرده است»؛ (وَقَدْ نَزَلَ بِی یَا رَبِّ مَا قَدْ تَکَأَّدَنِی ثِقْلُهُ، وَأَلَمَّ بِی مَا قَدْ بَهَظَنِی حَمْلُهُ).
«ربّ» در اصل به معناى مالک و صاحب چیزى است که به تربیت و اصلاح آن مى پردازد، و لذا گفته اند: رب به معناى مالک مصلح است و به هر کس که مالک چیزى باشد اطلاق نمى شود. این واژه به صورت مطلق و بدون قید و شرط، تنها به خدا گفته مى شود و در موارد دیگر با اضافه ذکر مى گردد، مانند «رَبُّ الدَّارِ» (صاحب خانه) و «رَبُّ السَّفِینَةِ» (صاحب کشتى).
و این که به دختر همسر انسان «ربیبه» گفته مى شود به این دلیل است که بیشتر در دامان پدرخوانده پرورش مى یابد و تربیت مى شود.
به هر حال، در معناى «رب» تربیت و پرورش و اصلاح وجود دارد نه این که «رب» و تربیت یک ماده باشد، زیرا واژه «ربّ» از قبیل مضاعف است (ر ب ب) و واژه تربیت از قبیل ناقص واوى است (ر ب و) ولى این دو واژه از نظر معنا شباهت زیادى با هم دارند.
بنابراین امام (علیه السلام) هنگامى که شرح مشکلات خود را به پیشگاه خدا عرضه مى دارد خدا را با واژه «ربّ» خطاب مى کند تا از مقام ربوبیت و مربى بودن او کمک بگیرد و حل مشکلات خود را از آن ذات پاک بى مثال طلب کند.
جمله «تَکَأَّدَنِی» از ماده «کأد» (بر وزن عمد) به معناى صعوبت و سختى است و «عقبه کؤود» به گردنه اى گفته مى شود که عبور از آن سخت و صعب است، بنابراین جمله مذکور اشاره به این است که حوادثى پیش آمده که سنگینى آن مرا به مشقت و رنج افکنده است.
34
«بَهَظَنِی» از ماده «بهظ» به معناى مشقت است و به معناى عاجز شدن از انجام کارى نیز استعمال مى شود.
امام (علیه السلام) در این دو جمله در پیشگاه خداوند اظهار ناتوانى و مشقت و صعوبت و سختى از پاره اى از حوادثى که براى او روى داده است، مى کند تا مقدمه اى باشد براى تقاضاى حل این مشکلات.
«ألمّ» از ماده «المام» به معناى روى آوردن چیزى است و این که امام (علیه السلام) در یک جمله تعبیر به «ثقل» و در جمله دیگرى تعبیر به «حمل» مى کند در واقع دو چیز است که لازم و ملزوم یکدیگرند، گاه حمل کردن چیزى انسان را به مشقت مى اندازد و طبعاً مشقت آن به واسطه ثقل و سنگینى آن است.
* * *
امام (علیه السلام) در جمله بعد عرضه مى دارد: «(خداوندا!) با قدرتت این امور (ناگوار و دردناک) را بر من وارد کرده اى و با سیطره خود آن را متوجه من ساخته اى»؛ (وَبِقُدْرَتِکَ أَوْرَدْتَهُ عَلَیَّ وَبِسُلْطَانِکَ وَجَّهْتَهُ اِلَیَّ).
در این جا این سؤال پیش مى آید که چگونه مى توان همه این ناراحتى ها و مصائب و مشکلات را به ذات پاک خداوند نسبت داد در حالى که مى دانیم بسیارى از آن ها نتیجه اعمال خود ماست و قرآن نیز باصراحت مى گوید: (وَمَا أَصَابَکَ مِنْ سَیِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِکَ)؛ و آنچه از بدى به تو مى رسد، از سوى خود توست».(14)
و در جاى دیگر نیز مى فرماید: «وَمَا أَصَابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَیَعْفُواْ عَنْ کَثِیرٍ؛ هر مصیبتى به شما رسد به خاطر اعمالى است که انجام داده اید، و بسیارى را نیز عفو مى کند؟».(15)
پاسخ این سؤال نیز همان است که پیش تر نیز اشاره شده و آن این که گرچه در
35
عالم اسباب ممکن است اسباب این مشکلات و حوادث ناگوار به دست ما باشد اما از آن جا که مسبب الاسباب خداست و چیزى برخلاف اراده و مشیت او انجام نمى شود از این جهت مى توانیم به او نسبت دهیم، همان گونه که در آیه 78 سوره نساء به آن اشاره شده است؛ مى فرماید: (وَاِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ یَقُولُواْ هذِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَاِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ یَقُولُوا هَذِهِ مِنْ عِنْدِکَ قُلْ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ فَمَالِ هَؤُلاَءِ الْقَوْمِ لاَ یَکادُونَ یَفْقَهُونَ حَدِیثاً)؛ «و اگربه آن ها [منافقان] نیکى و پیروزى برسد، مى گویند: «این از ناحیه خداست» و اگر به آن ها بدى و شکستى برسد، مى گویند: «این از ناحیه توست». بگو: «همه از ناحیه خداست». پس چرا این گروه حاضر نیستند سخنى را درک کنند؟!».
بعضى از شارحان نیز گفته اند: کلام امام (علیه السلام) ناظر به حوادث سخت و ناگوارى است که در طبیعت عالم دنیا نهفته شده، زیرا مى دانیم که به فرموده امیرمؤمنان (علیه السلام): «دار دنیا دارى است که مملو از بلاهاست و به بى وفایى معروف است»؛ (دَارٌ بِالْبَلاءِ مَحْفُوفَةٌ وَبِالْغَدْرِ مَعْرُوفَةٌ).
امام (علیه السلام) در واقع از خدا تقاضا مى کند که این گونه حوادث را به لطف و کرمش از زندگى ما برچیند و یا به حداقل برساند.
* * *
آنگاه در جمله بعد این گونه نتیجه گیرى مى کند: «بنابراین، غم و اندوهى را که تو بر ما وارد ساخته اى دیگرى نمى تواند از میان بردارد و مشکلات و حوادث دردناکى را که متوجه ما ساخته اى غیر تو نمى تواند برطرف سازد»؛ (فَلا مُصْدِرَ(16) لِمَا أَوْرَدْتَ، وَلا صَارِفَ لِمَا وَجَّهْتَ).
36
و در ادامه به چهار نکته دیگر اشاره کرده، عرضه مى دارد: «(خداوندا!) آنچه را تو ببندى هیچ کس نمى تواند بگشاید، و مشکلى را که تو به سوى ما بگشایى کسى نمى تواند از آن جلوگیرى کند، و آنچه را تو مشکل ساخته اى کسى نمى تواند آسان کند، و آن کس را که تو یارى اش نکنى هیچ کس نمى تواند یارى کند»؛ (وَلا فَاتِحَ لِمَا أَغْلَقْتَ، وَلا مُغْلِقَ لِمَا فَتَحْتَ(17)، وَلا مُیَسِّرَ لِمَا عَسَّرْتَ، وَلا نَاصِرَ لِمَنْ خَذَلْتَ).
«مُصْدِرَ» اسم فاعل از ماده «صدر» بر وزن «صبر» در اصل به معناى خارج شدن شتران از آبگاه است، دربرابر «ورود» که به معناى داخل شدن آن ها به آبگاه مى باشد، زیرا سطح غالب نهرهاى بزرگ از زمین پایین تر است وبراى دسترسى به آب در کنار آن ها جاده اى شیب دار درست مى کنند تا انسان ها و حیوانات بتوانند به آب دسترسى پیدا کنند. درمورد آمدن حیوانات به این آبگاه، عرب واژه «ورود» به کار مى برد و درمورد خارج شدن آن ها واژه «صدور»، سپس این معنا توسعه یافته و برهرگونه ورود و خروج از چیزى اطلاق مى شود و هنگامى که به باب افعال برود به معناى واردساختن و خارج ساختن مى باشد.
و واژه «خَذَلْتَ» از ماده «خذلان» گرفته شده و ـ همان گونه که پیش تر اشاره کردیم ـ به معناى رهاساختن و یارى نکردن است.
به هر حال، امام (علیه السلام) در این شش جمله حل همه مشکلات را از ناحیه خداوند
37
دانسته، گشودن گره ها، آسان ساختن سختى ها، یارى کردن در مشکلات، همه را از او مى خواهد، چرا که مسبب الاسباب و قادر مطلق، ذات پاک اوست.
و در واقع این تعبیرات برگرفته از قرآن مجید است، آن جا که مى فرماید: (مَا یَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلاَ مُمْسِکَ لَهَا وَمَا یُمْسِکْ فَلا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ)؛ «درهاى هر رحمتى که خداوند به روى مردم بگشاید، کسى بازدارنده آن نیست؛ و هرچه را او بازدارد، کسى بعد از او قادر به فرستادن آن نمى باشد؛ و او توانا و حکیم است».(18)
همچنین برگرفته از این آیه شریفه است: (اِنْ یَنْصُرْکُمُ اللَّهُ فَلاَ غَالِبَ لَکُمْ وَاِنْ یَخْذُلْکُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِی یَنْصُرُکُمْ مِنْ بَعْدِهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ)؛ «اگر خداوند شما را یارى کند، هیچ کس بر شما غلبه نخواهد کرد و اگر دست از یارى شما بردارد، کیست که بعد از او شما را یارى کند؟! و مؤمنان باید تنها بر خداوند توکّل کنند».(19)
در ضمن باید توجه کرد که این تعبیرات شش گانه امام (علیه السلام) تفنن در تعبیر نیست، بلکه هر کدام اشاره به مطلبى است.
«أَوْرَدْتَ» ناظر به مصائب و مشکلاتى است که بر انسان وارد مى شود؛
«وَجَّهْتَ» ناظر به امور مشکلى است که انسان با آن روبه رو مى شود؛
«أَغْلَقْتَ» ناظر به گره هایى است که در کار انسان واقع مى گردد؛
«عَسَّرْتَ» ناظر به عسر و حرج و سختى هاست؛
و «خَذَلْتَ» ناظر به تنها ماندن و یارى نشدن دربرابر مشکلات است.
بنابراین هنگامى که همه این ها به اراده خداوند بازمى گردد، برطرف ساختن همه این ها نیز به دست اوست و انسان موحد براى حل آن ها دست به دامن کسى
38
جز دامن لطف خداوند نمى شود و درِ خانه دیگرى را بر درِ خانه او ترجیح نمى دهد.
همان گونه که ملاحظه کردید امام (علیه السلام) در این بخش به شش مشکل مهم که در زندگى روى مى دهد اشاره کرده و خواهیم دید که در بخش بعد شش راه حلّ آن ها را بیان مى کند.
39
بخش سوم:
8. فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ، وَافْتَحْ لِی یَا رَبِّ بَابَ الْفَرَجِ بِطَوْلِکَ، وَاکْسِرْ عَنِّی سُلْطَانَ الْهَمِّ بِحَوْلِکَ، وَأَنِلْنِی حُسْنَ النَّظَرِ فِیمَا شَکَوْتُ، وَأَذِقْنِی حَلاوَةَ الصُّنْعِ فِیمَا سَأَلْتُ، وَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً وَفَرَجاً هَنِیئاً، وَاجْعَلْ لِی مِنْ عِنْدِکَ مَخْرَجاً وَحِیّاً.
ترجمه
8. خداوندا! بر محمد و آلش درود بفرست و باب فرج را به فضل و کرمت بر من بگشا! پروردگارا! لشکر همّ و غمّ را از من با قدرتت درهم بشکن، و به من نسبت به آنچه شکایت کردم حسن نظر عنایت فرما، و شیرینى احسانت را در آنچه از تو تقاضا کردم به من بچشان، و از جانب خودت به من رحمت و گشایش گوارایى عنایت کن، و براى من از نزد خود راه خروج و نجات سریع از مشکلات قرار ده!.