نمونه هایى از رأفت و محبت و دلسوزى پیامبر (صلی الله علیه و آله)
از آنچه در روایات و تواریخ اسلامى آمده است این مطلب به خوبى استفاده مى شود که آن حضرت نسبت به دوست و دشمن محبت داشت و رأفت و رحمت او فوق العاده بود، از جمله:
مرحوم علامه مجلسى در بحارالانوار نقل مى کند که هنگام فتح مکه که در روز جمعه واقع شد، فرزند ابوجهل که نامش «عکرمه» بود به سوى یمن گریخت، زیرا مى ترسید پیغمبر (صلی الله علیه و آله) دستور قتل او را بدهد. همسرش به نام «ام حکیم» زن عاقل و هوشمندى بود و از پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) پیروى مى کرد. خدمت آن حضرت آمد و عرض کرد: پسرعمویم (همسرم) عکرمة از ترس شما به یمن گریخته و مى ترسد دستور قتل او را بدهید، یا او را امان دهید. پیغمبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «امان دادم به امان الهى، هرکس او را ملاقات کرد متعرض او نشود». همسرش به سراغ او رفت و او را پیدا کرد و به او گفت: پسر عمو! من از نزد کسى آمدم که از همه مردم مهربان تر و نیکوکارتر وبهتر است. خود را به هلاکت میفکن، براى تو امان گرفتم. پرسید: جدّاً امان گرفته اى؟ گفت: آرى. من با او سخن گفتم و او به تو امان داد.
عکرمه همراه همسرش بازگشت. هنگامى که نزدیک مکه رسید، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به اصحابش فرمود: به زودى عکرمه به عنوان مهاجر به سوى شما مى آید، پدر او (ابوجهل) را دشنام ندهید، زیرا دشنام میّت موجب آزار افراد زنده
478
است. (به هر حال) عکرمه آمد و به در خانه پیامبر (صلی الله علیه و آله) رسید، در حالى که همسرش نقاب پوشیده و همراه او بود.همسرش مى گوید: از پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) اجازه خواستم و وارد شدم و عرض کردم: عکرمه آمده است، پیامبر (صلی الله علیه و آله) خوشحال شد، فرمود: بگو داخل شود. هنگامى که عکرمه وارد شد، عرض کرد: همسرم خبر داده که مرا امان داده اى؟ پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: درست است، تو در امانى.
عکرمه شهادتین را بر زبان جارى کرد و خطاب به پیغمبر (صلی الله علیه و آله) عرض کرد: تو نیکوکارترین و باوفاترینِ مردمى. این سخن را مى گویم در حالى که سرم را از شرم به زیر انداخته ام، سپس عرضه داشت: اى رسول خدا! براى من در برابر آن همه عداوت هایى که با تو کردم و افرادى را بر ضد تو تحریک ساختم استغفار کن. پیغمبر (صلی الله علیه و آله) عرضه داشت: خداوندا! عکرمه را براى تمام عداوت هایى که با من داشته و سخنانى که بر ضد من گفته و کسانى را که از راه تو بازداشته است، ببخش. عکرمه عرض کرد: اى رسول خدا! کار خیرى به من امر کن تا آن را به جا آورم. فرمود: بگو: «أشْهَدُ أنْ لاَ إلهَ إلاَّ اللهُ وَأَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ» و در راه خدا جهاد کن. عکرمه عرضه داشت: به خدا سوگند! آنچه در راه جلوگیرى مردم از راه خدا هزینه کرده ام دو برابر آن را در راه خدا انفاق خواهم کرد و اگر آتش جنگ هایى را بر ضدّ راه خدا افروخته ام دو برابر آن در راه خدا تلاش خواهم کرد. پس از این ماجرا عکرمه در جنگ هاى اسلامى فعال بود تا این که در زمان خلافت ابوبکر به شهادت رسید.(612)
نمونه دیگر ماجرایى است که آیه دوم سوره حجرات به آن اشاره مى کند: (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَرْفَعُوا أَصْوَاتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِىِّ وَ لاَ تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ کَجَهْرِ بَعْضِکُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمَالُکُمْ وَ أَنْتُمْ لاَ تَشْعُرُونَ)؛ «اى کسانى که ایمان آورده اید! صداى خود را از صداى پیامبر بالاتر نبرید، و در برابر او بلند سخن مگویید و او را بلند
479
صدا نزنید، آن گونه که بعضى از شما در برابر بعضى صدا را بلند مى کنند، مبادا اعمال شما نابود شود در حالى که نمى دانید».
مطابق این آیه، همه مؤمنان مأمور بودند ادب را درمورد پیامبر (صلی الله علیه و آله) رعایت کنند وصدایشان برتر از صداى آن حضرت نباشد، مبادا اعمال خیرشان حبط وبى اثر شود.
ولى باز هم گاهى بعضى از افراد غافل این نکته را رعایت نمى کردند و با صداى بلند آن حضرت را صدا مى زدند، و پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیز با صداى بلندترى به آن ها پاسخ مى گفت، فقط براى این که مبادا آن ها مشمول آیه فوق شوند و اعمالشان حبط گردد! این نشانه نهایت محبت و عطوفت آن حضرت است.(613)
در حدیثى از کتاب کافى در حالات آن حضرت مى خوانیم که روزى با مردم نماز ظهر مى خواند. دو رکعت آخر را با سرعت پایان داد. بعد از نماز مردم عرضه داشتند: آیا تغییرى در نماز پیدا شده است؟ فرمود: از چه جهت؟ عرض کردند: دو رکعت آخر را با سرعت خواندید. فرمود: آیا صداى گریه بلند کودک را نشنیدید!(614)
در بحارالانوار ذیل حدیث به این صورت نقل شده است: «خَشِیتُ أَنْ یَشْتَغِلَ بِهِ خَاطِرُ أَبِیهِ؛ ترسیدم توجه پدرش به او معطوف شود و از نماز غافل گردد».(615)
شدت علاقه پیامبر (صلی الله علیه و آله) نسبت به امت، حتى بدکاران، به قدرى بود که گاه زمانى که سخن از مجازات بدکاران در قیامت به زبان مى آورد با صداى بلند براى آن ها گریه مى کرد، از جمله در حدیثى مى خوانیم که آن حضرت فرمود: «ارواح مؤمنان هر جمعه به آسمان دنیا مى آیند و در مقابل خانه هایشان حاضر مى شوند و هر
480
کدام با صداى غم انگیز و آمیخته با گریه مى گویند: اى خاندان ما! اى فرزندم! اى پدرم! اى مادرم و اى خویشاوندم! به وسیله آنچه ما در دنیا داشتیم و حسابش بر ماست و منفعتش براى غیر ما، به ما محبت کنید. همچنین هر کدام بستگانش را صدا مى زند و مى گوید: خداوند شما را رحمت کند، به ما ترحم کنید، حتى به یک درهم یا یک قرص نان یا لباسى (در راه خدا بدهید) تا خداوند بر شما لباس بهشتى بپوشاند. سپس پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) گریه کرد و ما هم با او گریستیم. آن حضرت به قدرى گریه کرد که مدتى نتوانست به سخنانش ادامه دهد، سپس فرمود: آن ها برادران دینى شما هستند که خاک و استخوان پوسیده شده اند، بعد از آن که در دنیا مسرور و غرق نعمت بودند».(616)
شبیه همین معنا در حدیثى از ابن مسعود آمده است که روزى پیامبر (صلی الله علیه و آله) از آینده امتش اظهار نگرانى کرد، سپس گریه نمود و ما هم با او گریستیم وعرضه داشتیم: اى رسول خدا! چرا گریه مى کنید؟ فرمود: به دلیل رحمت و محبت نسبت به بدکاران امتم (که خداوند آن ها را گرفتار عذاب هاى عظیم مى کند).(617)
مى دانیم که یکى از دستورات اسلام این است که مؤمن، بدى را با بدى پاسخ نگوید، بلکه با نیکى پاسخ دهد تا شخص بدکار متنبّه شود و به سوى حق بازگردد یعنى همان چیزى که در آیه 34 سوره فصلت آمده است: (ادْفَعْ بِالَّتِى هِىَ أَحْسَنُ فَاِذَا الَّذِى بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَدَاوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِىٌّ حَمِیمٌ) و پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) مصداق بارز عمل به این آیه بود که نمونه روشن آن در فتح مکه نسبت به قاتلان و جنایت کارانى که قبلاً خونشان را مباح کرده بود، آشکار شد. آن ها را بخشید، حتى وحشى، قاتل عمویش حمزه را که قلب پیامبر (صلی الله علیه و آله) را بسیار به درد آورده بود.
481
.
482
بخش هفتم
23. اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، أَکْثَرَ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ خَلْقِکَ، وَآتِهِ عَنَّا أَفْضَلَ مَا آتَیْتَ أَحَداً مِنْ عِبَادِکَ، وَ اجْزِهِ عَنَّا أَفْضَلَ وَ أَکْرَمَ مَا جَزَیْتَ أَحَداً مِنْ أَنْبِیَائِکَ عَنْ أُمَّتِهِ
24. اِنَّکَ أَنْتَ الْمَنَّانُ بِالْجَسِیمِ، الْغَافِرُ لِلْعَظِیمِ، وَ أَنْتَ أَرْحَمُ مِنْ کُلِّ رَحِیمٍ، فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ الاَْخْیَارِ الاَْنْجَبِینَ.
ترجمه
23. خداوندا! بر محمد و آلش درود فرست، بیشترین و بهترین درود و رحمتى که بر احدى از خلق خود فرستاده اى. خداوندا! به او از جانب ما بهترین چیزى را که به بنده اى از بندگانت بخشیده اى عطا فرما. خداوندا! برترین و گرامى ترین پاداشى را که به هر کدام از پیامبرانت در برابر خدماتى که به امتش کرده، داده اى، از سوى ما به او عطا کن.
24. خداوندا! تویى بسیار عطاکننده نعمت هاى بزرگ و آمرزنده گناهان عظیمى، و تو مهربان تر از هر مهربانى. بر محمد و آل او درود فرست که آن ها پاکان و طاهران و نیکان و شرافتمندان بودند.