فهرست کتاب


عرفان اسلامی جلد دوم(شرح جامع بر صحیفه سجادیه)

آیت الله مکارم شیرازی

توفیق، اسباب و موانع آن

با توجه به این که امام (علیه السلام) در این دعا توفیق انجام دوازده عمل صالح را در هر روز مى طلبد و با جمله «وفقنا» این نعمت بزرگ را از پروردگار تقاضا مى کند، سزاوار است به مسأله توفیق که یکى از مهم ترین نعمت هاى الهى است اشاره اى کنیم.
«توفیق» در اصل از ماده «وَفق» به معناى هماهنگى بین دو چیز است و«توفیق» به معناى هماهنگ ساختن و آماده بودن اسباب و مقدمات براى انجام کار خیر است.
در روایتى از امام صادق (علیه السلام) مى خوانیم: «مَا کُلُّ مَنْ نَوَى شَیْئاً قَدَرَ عَلَیْهِ وَ لاَ کُلُّ مَنْ قَدَرَ عَلَى شَیْءٍ وُفِّقَ لَهُ وَ لاَ کُلُّ مَنْ وُفِّقَ لِشَیْءٍ أَصَابَ لَهُ فَاِذَا اجْتَمَعَتِ النِّیَّةُ وَ الْقُدْرَةُ وَ التَّوْفِیقُ وَ الاِْصَابَةُ فَهُنَالِکَ تَمَّتِ السَّعَادَةُ؛ نه هرکس نیت چیزى کرد قادر بر انجام آن مى شود و نه هرکس قادر بر انجام کارى شد موفق به انجام آن مى شود و نه
453
هرکس موفق به انجام کارى شد به نتیجه مى رسد. هنگامى که نیت و قدرت و توفیق و نتیجه گیرى از آن ها حاصل شود، در این صورت سعادت به طور کامل نصیب انسان شده است».(575)
در حدیث دیگرى امام صادق (علیه السلام) در تفسیر آیه شریفه (وَمَا تَوْفِیقِى إِلاَّ بِاللهِ) و آیه شریفه (إِنْ یَنْصُرْکُمُ اللهُ فَلاَ غَالِبَ لَکُمْ...) مى فرماید: «هنگامى که انسان آنچه را که خداوند متعال به آن امر کرده انجام دهد و عملش موافق فرمان خداوند متعال باشد، بنده موفق نامیده مى شود و وقتى انسان اراده کند که در بعضى از معاصى ورود نماید و خداوند میان او و آن معصیت مانعى ایجاد کند و او آن را ترک نماید، ترک آن به توفیق خداوند متعال است و اگر او را (به خاطر ترک اطاعت خدا) در برابر آن معصیت به حال خود رها سازد و مانعى بر سر راه او ایجاد نکند، او را مخذول ساخته و ترک یارى کرده و موفق نداشته است».(576)
امور زیر به عنوان نمونه هایى از توفیق، قابل بررسى است:
1. اساتید آگاه و آموزش هاى خوب
2. دوستان صالح و صمیمى
3. محیط خانوادگى سالم
4. غذاى حلال
5. محیط اجتماعى مناسب
6. تأثیر سازنده وسایل ارتباط جمعى
7. سلامتى جسم وجان
8. علم و آگاهى کافى
454
9. عمر طولانى توأم با سلامتى
10. درک ایام و لیالى مبارکه و مانند این ها.
بنابراین کسى که داراى استاد لایق و دوستان صالحى باشد و در پرتو آن ها کارهاى نیکى انجام دهد گفته مى شود که فلان کس توفیق دارد و مرد موفقى است و به عکس، هنگامى که دوستان صالح او از دست بروند و دستش از دامن استاد لایق و عالم کوتاه گردد گفته مى شود که توفیق از او سلب شده است و چنین است موارد دیگرى که به آن اشاره شد.
در مقابل، امور زیادى موجب سلب توفیق مى شوند، مانند: گناه، دوستان بد، آموزش هاى غلط، غذاى حرام، محیط آلوده، وسایل ارتباط جمعى گمراه کننده و امثال آن.
در قرآن مجید این واژه یک بار در همین معنا به کار رفته است. در آیه 88 سوره هود، شعیب (علیه السلام) خطاب به قوم خود مى گوید: (وَ مَا تَوْفِیقِى اِلاَّ بِاللَّهِ)؛ «اصلاح کار من و پیشرفت در انجام این مأموریت تنها با توفیق الهى است».
و تنها یک بار دیگر این واژه در قرآن مجید به معناى موافق ساختن دو چیز یا دو گروه با یکدیگر به کار رفته است، مى فرماید: (اِنْ أَرَدْنا اِلاَّ اِحْساناً وَ تَوْفِیقاً)(577)
یعنى منافقان هنگامى که گرفتار مصیبتى مى شوند نزد تو مى آیند و سوگند یاد مى کنند که هدف ما از بردن داورى نزد دیگران جز نیکى کردن و ایجاد توافق میان طرفین دعوا نبوده است.
قابل توجه این که گروهى را مى بینیم که اسباب و وسایل سعادت براى آن ها فراهم است و شتابان به سوى مقصد حرکت مى کنند؛ افراد موفقى که گاه دیگران به حال آن ها غبطه مى خورند. در مقابل، گروه دیگرى را مى بینیم که هرچه
455
مى کوشند اسباب و وسایل جهت رسیدن به مقصد براى آن ها فراهم نمى شود، یعنى از آن ها به کلى سلب توفیق شده است. در این باره باید توجه داشته باشیم که خداوند حکیم است؛ نه بى حساب به کسى توفیق مى دهد و نه بى حساب از کسى سلب توفیق مى کند.
در روایتى از امام صادق (علیه السلام) مى خوانیم: «اِنَّ الرَّجُلَ یُذْنِبُ الذَّنْبَ فَیُحْرَمُ صَلاَةَ اللَّیْلِ وَ اِنَّ الْعَمَلَ السَّیِّیَ أَسْرَعُ فِی صَاحِبِهِ مِنَ السِّکِّینِ فِی اللَّحْمِ؛ گاه انسان گناهى انجام مى دهد و توفیق نماز شب از او سلب مى شود و به یقین عمل بد در صاحبش مؤثرتر است از کاردى در گوشت».(578)
در آیات قرآن وروایات اسلامى نیز عواملى براى توفیق و موانعى براى آن ذکر شده است، هرچند گاه با لفظ توفیق نیست، ولى معناى آن مراد است.
در آیات 5 تا 10 سوره لیل مى خوانیم: (فَاَمَّا مَنْ اَعْطَى وَ اتَّقَى * وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنَى * فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَى * وَ اَمَّا مَنْ بَخِلَ وَ اسْتَغْنَى * وَ کَذَّبَ بِالْحُسْنَى * فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْرَى)؛ «امّا آن کس که [در راه خدا] انفاق کند وپرهیزکارى پیش گیرد، و جزاى نیک [الهى] را تصدیق کند، ما او را در مسیر آسانى قرار مى دهیم (و توفیق نصیبش مى کنیم)، امّا کسى که بخل ورزد و [از این راه] بى نیازى طلبد، و پاداش نیک [الهى] را انکار کند، به زودى او را در مسیر دشوارى قرار مى دهیم (و توفیق را از او سلب مى کنیم)».
بنابراین، کارهاى خیرى، مانند انفاق در راه خدا و برگزیدن تقوا و ایمان به پاداش هاى الهى سبب توفیق بیشتر مى شود و به عکس، بخل و تکذیب پاداش هاى الهى از اسباب سلب توفیق است.
از جمله اسباب توفیق، استفاده از تجربیات دیگران است. در کلمات قصار
456

امیرمؤمنان (علیه السلام) (حکمت 211) آمده است: «وَمِنَ التَّوْفِیقِ حِفْظُ التَّجْرِبَةِ؛ یکى از اسباب توفیق، حفظ کردن تجربیات است». خواه تجربیاتى که خود انسان دارد یا تجربیاتى که از دیگران به او مى رسد.
یکى دیگر از اسباب توفیق توبه است، در قرآن مجید مى خوانیم: (وَ وَصَّیْنَا الاِْنْسَانَ بِوالِدَیْهِ اِحْسَاناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهاً وَوَضَعَتْهُ کُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصَالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً حَتَّى اِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِى أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِى أَنْعَمْتَ عَلَىَّ وَ عَلَى وَالِدَىَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صَالِحاً تَرْضَاهُ وَ أَصْلِحْ لِى فِى ذُرِّیَّتِى اِنِّى تُبْتُ اِلَیْکَ وَ اِنِّى مِنَ الْمُسْلِمِینَ)؛ «ما به انسان توصیه کردیم که به پدر و مادرش نیکى کند، مادرش او را با ناراحتى حمل مى کند و با ناراحتى وضع حمل مى نماید؛ و دوران حمل و از شیر بازگرفتنش سى ماه است. تا زمانى که به نیرومندى و کمال خود بالغ شود و به چهل سالگى برسد، مى گوید: «پروردگارا! مرا توفیق ده تا شکر نعمتى را که به من و پدر و مادرم دادى به جا آورم و کار شایسته اى انجام دهم که از آن خشنود باشى، و فرزندان مرا برایم صالح گردان؛ من به سوى تو بازگشتم و توبه کردم و من از مسلمانانم».(579)
در این آیه از خداوند با جمله (رَبِّ أَوْزِعْنِى)؛ «خداوندا! به من الهام بخش وتوفیق ده» تقاضاى توفیق الهى شد ودلیل آن هم در ذیل آن آمده است: (اِنِّى تُبْتُ اِلَیْکَ وَ اِنِّى مِنَ الْمُسْلِمِینَ)؛ «من توبه کرده ام و از مسلمانانم».
یکى دیگر از عوامل توفیق، تلاش توأم با اخلاص در مسیر حق است. در آیه 69 سوره عنکبوت مى خوانیم: (وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا)؛ «وکسانى که در راه ما با خلوص نیّت جهاد کنند، قطعاً به راه هاى خود، هدایتشان خواهیم کرد».
آیات متعددى در قرآن درباره مسأله هدایت و ضلالت سخن مى گوید و آن را به خداوند نسبت مى دهد، مفسران در تفسیر این آیات به سراغ مسأله توفیق
457
و سلب توفیق رفته اند، زیرا هدایت و ضلالت اجبارى با اصل اختیارى بودن تکالیف قطعاً سازگار نیست، بنابراین منظور از هدایت، فراهم ساختن اسباب براى ایمان آوردن یا انجام دادن اعمال صالح است، بى آن که انسان مجبور باشد ایمان بیاورد یا عمل صالحى انجام دهد.
و همچنین ضلالت به معناى فراهم نبودن اسباب هدایت و وصول به مقصد است، نه گمراه ساختن اجبارى که با اصل اختیار انسان و هادى بودن خداوند سازگار نیست.
(فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِیثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَ جَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِیَةً)؛ «به خاطر پیمان شکنى آن ها (قوم یهود)، از رحمت خویش دورشان ساختیم؛ و دل هاى آنان را سخت و پر قساوت نمودیم».(580)
در آیات نخستین سوره بقره (آیات 8-20) که حال منافقان را شرح مى دهد اشارات روشنى به سلب توفیق از آن ها به سبب انجام کارهاى زشتشان شده است و خداوند آن ها را تشبیه به مسافرانى مى کند که شب تاریک در میان بیابانى خطرناک گرفتار شده اند و در تنگناى رگبار قرار گرفته اند. گاه برقى مى جهد و قدمى برمى دارند و سپس خاموش مى شود و حیران مى مانند، خداوند نورشان را مى گیرد و آن ها را در ظلمات سرگردان مى سازد (ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَکَهُمْ فِى ظُلُماتٍ لاَ یُبْصِرُونَ) و این نمونه روشن سلب توفیق است.
در هر حال از این نکته نباید غافل شد که هرچند توفیق و سلب توفیق از ناحیه خداوند است، ولى به یقین خداوند حکیم، نه بى حساب به کسى توفیق مى دهد و نه بى دلیل از کسى سلب توفیق مى کند. این اعمال ماست که سبب توفیق الهى یا سلب توفیق مى شود و در واقع توفیق، جایزه اعمال خیر، و سلب توفیق، عقوبت اعمال بد است.
458

بخش ششم

19. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اجْعَلْهُ أَیْمَنَ یَوْمٍ عَهِدْنَاهُ، وَ أَفْضَلَ صَاحِبٍ صَحِبْنَاهُ، وَ خَیْرَ وَقْتٍ ظَلِلْنَا فِیهِ.
20. وَ اجْعَلْنَا مِنْ أَرْضَى مَنْ مَرَّ عَلَیْهِ اللَّیْلُ وَ النَّهَارُ مِنْ جُمْلَةِ خَلْقِکَ، أَشْکَرَهُمْ لِمَا أَوْلَیْتَ مِنْ نِعَمِکَ، وَ أَقْوَمَهُمْ بِمَا شَرَعْتَ مِنْ شرَائِعِکَ، وَأَوْقَفَهُمْ عَمَّا حَذَّرْتَ مِنْ نَهْیِکَ.
21. اللَّهُمَّ اِنِّی أُشْهِدُکَ وَ کَفَى بِکَ شَهِیداً، وَ أُشْهِدُ سَمَاءَکَ وَ أَرْضَکَ وَ مَنْ أَسْکَنْتَهُمَا مِنْ مَلائِکَتِکَ وَ سَائِرِ خَلْقِکَ فِی یَوْمِی هَذَا وَ سَاعَتِی هَذِهِ وَلَیْلَتِی هَذِهِ وَ مُسْتَقَرِّی هَذَا، أَنِّی أَشْهَدُ أَنَّکَ أَنْتَ اللَّهُ الَّذِی لاَ اِلَهَ اِلاَّ أَنْتَ، قَائِمٌ بِالْقِسْطِ، عَدْل فِی الْحُکْمِ، رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ، مَالِکُ الْمُلْکِ، رَحِیمٌ بِالْخَلْقِ.
22. وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُکَ وَ رَسُولُکَ وخِیَرَتُکَ مِنْ خَلْقِکَ، حَمَّلْتَهُ رِسَالَتَکَ فَأَدَّاهَا، وَأَمَرْتَهُ بِالنُّصْحِ لاُِمَّتِهِ فَنَصَحَ لَهَا.

ترجمه
19. خداوندا! بر محمد و آلش درود فرست، و امروز را پربرکت ترین ایامى که تاکنون داشته ایم و برترین همدمى که با او مصاحبت داشته ایم و بهترین اوقاتى که در آن به سر برده ایم، قرار ده.
20. خداوندا! ما را از خشنودترین بندگانى که شب و روز بر آنان مى گذرد قرار ده، و از شکرگزارترین افراد در برابر نعمت هایى که به آن ها بخشیده اى و از بندگانى که ثابت قدم ترین افراد در برابر احکامت هستند و نیز از پرهیزکارترین کسان در برابر امورى که از آن نهى کرده.
21. خداوندا! من تو را به شهادت مى طلبم ـ و کافى است که تو گواه من باشى ـ
459
و نیز آسمان و زمین و فرشتگانى که در آن ها ساکن کرده اى و سایر خلق تو را در این روز و در این ساعت و در این شب و در این مکان به گواهى مى طلبم که من شهادت مى دهم تو خداوندى هستى که معبودى جز تو نیست، برپا دارنده عدل و داد هستى و با عدالت در میان بندگانت داورى مى کنى؛ نسبت به بندگانت مهربانى، حکمران تمام جهان، هستى و نسبت به مخلوقات خود رحیمى.
22. «و (بارالها! گواهى مى دهم) محمد (صلی الله علیه و آله) بنده و رسول تو و برگزیده ات از میان خلق توست. رسالت خود را بر دوش او نهادى، او نیز حق آن را ادا کرد و به خیرخواهى بندگانت مأمور ساختى، او هم نهایت خیرخواهى و دلسوزى را انجام داد.

شرح و تفسیر