فهرست کتاب


عرفان اسلامی جلد دوم(شرح جامع بر صحیفه سجادیه)

آیت الله مکارم شیرازی

معیار در صغائر و کبائر چیست؟

درباره این که تفاوت گناهان کبیره و صغیره در چیست؟ میان مفسران و محدثان گفتگوست.
420
این عنوان دو بار در قرآن مجید آمده است:
در آیه 49 سوره کهف مى خوانیم: هنگامى که نامه اعمال بدکاران به دست آن ها داده مى شود، فریادشان بلند مى گردد و مى گویند: (یَا وَیْلَتَنَا مَا لِهَذَا الْکِتَابِ لاَیُغَادِرُ صَغِیرَةً وَ لاَ کَبِیرَةً اِلاَّ أَحْصَاهَا)؛ «واى بر ما! این چه نامه اعمالى است که هیچ گناه کوچک و بزرگى نیست، مگر این که آن را احصا کرده است».
و در آیه 53 سوره قمر مى خوانیم: (وَ کُلُّ شَىْءٍ فَعَلُوهُ فِى الزُّبُرِ وَ کُلُّ صَغِیرٍ وَکَبِیرٍ مُسْتَطَرٌ)؛ «هر عملى انجام داده اند در نامه هاى اعمالشان ثبت شده و هر کار کوچک و بزرگ مکتوب است».
گرچه در هیچ یک از این دو مورد تصریح به گناه کبیره و صغیره نشده، ولى با توجه به این که آیات قبل و بعد از آن نشان مى دهد که سخن از بدکاران در این آیه است، معلوم مى شود منظور، گناهان صغیره و کبیره است.
در بعضى از آیات نیز در مقابل گناهان کبیره «لمم» آمده است که در اصل به معناى نزدیک شدن به گناه است و به همین علت به گناهان صغیره نیز اطلاق مى شود و در روایاتى آمده است که «لمم» گناهانى است که گاهى از انسان سر مى زند.(527)
و گاه در مقابل کبائر «سیئه» ذکر شده است، مانند آیه 31 سوره نساء: (اِنْ تَجْتَنِبُوا کَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلاً کَرِیماً)؛ «اگر از گناهان بزرگى که از آن نهى مى شوید پرهیز کنید، گناهان کوچک شما را مى پوشانیم و شما را در جایگاه خوبى وارد مى سازیم». هرچند «سیئه» در بسیارى از موارد به همه گناهان اطلاق شده است.
به هر حال در تفسیر «صغائر» و «کبائر» در میان دانشمندان گفتگو بسیار است.
421
جمعى معتقدند که گناه کبیره اشاره به گناهان بزرگ است و نشانه آن این است که در قرآن مجید تنها نهى از آن نشده، بلکه به دنبال آن تهدید به عذاب الهى گردیده است، مانند قتل نفس، زنا، رباخوارى و امثال آن ها.
در کتاب شریف کافى در تفسیر آیه 31 سوره نساء از امام صادق (علیه السلام) چنین نقل شده است که فرمود: «گناهان کبیره آن هایى است که خداوند آتش دوزخ را براى آن لازم کرده است»؛ (الْکَبَائِرُ: الَّتِی أَوْجَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیْهَا النَّارَ).(528)
مرحوم صاحب عروة الوثقى در بیان شرایط امام جماعت که یکى از آن ها عدالت است تفسیر جامعى در مسأله سیزدهم ذکر کرده است. مى گوید: معصیت کبیره هر معصیتى است که در نصوص دینى به کبیره بودن آن تصریح شده، مانند بسیارى از گناهانى که در جاى خود ذکر شده است یا در قرآن و روایات اسلامى با صراحت یا به طور ضمنى وعده آتش دوزخ براى آن داده شده یا در کتاب و سنت از یکى از گناهان کبیره منصوصه یا آنچه وعده آتش دوزخ براى آن داده شده، بزرگ تر شمرده شده یا به طور کلى در نظر آشنایان به شریعت اسلامى بزرگ محسوب مى شود.
اضافه بر این، تفسیرهاى متعدد دیگرى ذکر شده، از جمله:
1. همه گناهان، کبیره است، ولى هنگامى که نسبت به یکدیگر سنجیده شود بعضى، از بعضى دیگر بزرگ تر است و بر این اساس، گناه صغیره و کبیره جنبه نسبى پیدا مى کند.
2. بعضى گفته اند: گناه کبیره هر گناهى است که حدّ شرعى در مورد آن وارد شده است.
3. گروهى نیز گفته اند: هر گناهى که دلیل بر این باشد که انجام دهنده آن نسبت به مسائل دینى بى مبالات است گناه کبیره است.
422
4. گروه دیگرى گفته اند: هر گناهى که حرام بودن آن دلیل قاطع دارد گناه کبیره است.
5. از ابن مسعود نقل شده است که مى گفت: سوره نساء را از اوّل تا آیه 31 بخوانید، آنچه در این آیات است گناه کبیره است.
6. جمع دیگرى گفته اند: گناهان کبیره گناهانى است که در روایات اسلامى به عنوان گناه کبیره ذکر شده، مانند حدیثى از پیغمبر اسلام (صلی الله علیه و آله) که فرمود: «هفت گناه است که انسان را به پرتگاه هلاکت مى افکند: إجْتَنِبُوا السَّبْعَ المُوبِقاتِ: الشِّرْکَ بِاللَّهِ، وَالسِّحْرَ، وَقَتْلَ النَّفْسِ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إلاَّ بِالْحَقِّ، وَ أَکْلَ الرِّبَا، وَأَکْلَ مَالَ الْیَتِیمِ، وَالتَّوَلِّی یَوْمَ الزَّحْفِ، وَقَذْفَ الْمُحْصَناتِ الْغَافِلاتِ الْمُؤْمِنَاتِ؛ از هفت گناه خطرناک بپرهیزید: شرک به خداوند، و سحر، و قتل نفس و قتل نفس بى گناهان، و رباخوارى، و خوردن مال یتیم، و فرار در روز جنگ، و تهمت به زنان پاک دامن و بى خبر از گناه و با ایمان».(529)
و در روایتى از امام على بن موسى الرضا (علیه السلام) علاوه بر این هفت گناه، گناهان متعدد دیگرى به عنوان گناه کبیره شمرده شده است، مانند: یأس از رحمت خدا، احساس امنیت نسبت به مجازات الهى، آزار پدر ومادر، زنا، سوگند دروغ، خیانت، ترک زکات واجب، شهادت به باطل، کتمان شهادت (به حق)، شراب خوارى، ترک نماز از روى عمد و یا سایر واجبات الهى، نقض عهد، و قطع رحم.(530)
و بعضى، امور دیگرى نیز بر آن افزوده اند، ولى از میان تمام معانى، آنچه در عروة الوثقى آمده که در واقع جمع بین تفسیرهاى مهم و روایات وارده در این مسأله است بهتر به نظر مى رسد.
423
این نکته نیز قابل توجه است که در روایات معصومین (علیهم السلام) آمده است: هرگاه بر گناه صغیره اصرار ورزیده شود، حکم گناه کبیره را پیدا مى کند.
در حدیثى از امام صادق (علیه السلام) مى خوانیم که فرمود: «لاَ صَغِیرَةَ مَعَ الاِْصْرَارِ».(531)
* * *
سپس امام (علیه السلام) در جمله چهاردهم سه تقاضاى دیگر از خداوند مى کند، نخست عرضه مى دارد: «(خداوندا!) در این روز حسنات بزرگى را به ما عطا کن»؛ (وَ أَجْزِلْ لَنَا فِیهِ مِنَ الْحَسَنَاتِ).
«أجزل» از ماده «جزل» (بر وزن نذر) به معناى عطاى بزرگ و فراوان است و «حسنات» به معناى پاداش هاى نیک مى باشد. این احتمال نیز وجود دارد که هم پاداش هاى الهى را شامل شود و هم امور نیک مادى دنیوى را، زیرا «حسنه» معناى وسیعى دارد و هرگونه نیکى و خوبى و زیبایى و برکت را شامل مى شود.
سپس عرضه مى دارد: «ما را در این روز از همه گناهان و زشت کارى ها بازدار»؛ (وَ أَخْلِنَا فِیهِ مِنَ السَّیِّئَاتِ).
«أخلنا» از ماده «خلوّ» به معناى خالى شدن و در این جا به معناى دور شدن آمده است. هنگامى که به باب افعال مى رود و متعدى مى شود به معناى دور ساختن و خالى کردن مى آید.
در واقع امام (علیه السلام) از خداوند تقاضا مى کند که توفیق الهى نصیب او شود که از هرگونه سیئه و گناه دور گردد.
«سیئه» از ماده «سوء» است و در این جا به معناى مجازت الهى یا هرگونه حادثه ناگوار، اعم از معنوى و مادى است.
بعضى از شارحان احتمال داده اند که «سیئات» در این جا حوادث تلخ و ناگوار
424
را نیز شامل مى شود، ولى به قرینه جمله پانزدهم که سخن از حسنات در مقابل سوء اعمال شده، روشن مى شود که منظور، همان گناهان است.
آنگاه اضافه مى فرماید: «خداوندا! امروز را براى ما از آغاز تا پایان پر از حمد و شکر وا جر و ذخیره و فضل و احسان خود ساز»؛ (وَ امْلَأْ لَنَا مَا بَیْنَ طَرَفَیْهِ حَمْداً وَشُکْراً وَ أَجْراً وَ ذُخْراً وَفَضْلاً وَ اِحْسَاناً).
در واقع امام (علیه السلام) از خداوند تقاضا مى کند که هر روز او را پر از شش چیز کند : نخست، حمد و ستایش پروردگار، آنگاه سپاس خداوند در برابر نعمت ها. در واقع مى توان گفت که حمد و شکر هرگاه در مقابل هم قرار گیرند حمد به معناى ستایش است و شکر به معناى سپاسگزارى در برابر نعمت ها، ولى هرگاه از هم جدا شوند، «حمد» معناى «شکر» را نیز دربر دارد.
آنگاه اجر و پاداش اعمال نیک و سپس ذخیره ساختن آن براى یوم المعاد و بعد از آن اضافه فضل الهى بر پاداش ها، همان گونه که در قرآن مجید و روایات آمده است که خداوند حسنات را ده برابر و سیئات را یک برابر جزا مى دهد.
و اما «احسان» نیکى کردن است، حتى بدون این که کارى انجام شده باشد. در واقع در واژه «فضل» ما از خدا تقاضاى فزونى اجر و پاداش اعمال را مى خواهیم و در واژه «احسان» نیکى هایى را که حتى بدون اعمال، خداوند به بندگانش مرحمت مى کند.
این احتمال را نیز بعضى از مفسران صحیفه(532) داده اند که ممکن است طلب احسان در این جا اشاره به چیزى باشد که در روایت معروف از پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نقل شده است که راوى سؤال مى کند: منظور از احسان چیست؟ مى فرماید: «أَنْ تَعْبُدَ اللَّهَ کَأَنَّکَ تَرَاهُ فَاِنْ لَمْ تَکُنْ تَرَاهُ فَاِنَّهُ یَرَاکَ؛ احسان آن است که خدا را به گونه اى پرستش کنى که گویا او را مى بینى و اگر تو او را نمى بینى او تو را مى بیند».(533)
425
در واقع پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در این روایت، کمال احسان و نیکى را بیان مى کند که آن چنان با حضور قلب صورت گیرد که گویى انسان خدا را مى بیند و امام (علیه السلام) چنین احسانى را از خداوند طلب مى کند.
امام (علیه السلام) در جمله پانزدهم، دعاى معنادارى مى کند، عرضه مى دارد: «خداوندا! زحمت نوشتن اعمال ما را بر کرام الکاتبین (فرشتگان ثبت اعمال) آسان گردان»؛ (اللَّهُمَّ یَسِّرْ عَلَى الْکِرَامِ الْکَاتِبِینَ مَؤُونَتَنَا(534)).
این سخن اولاً اشاره به این است که در همه روز مراقب باشید که فرشتگان خداوند همه اعمال و سخنان و رفتار شما را از نیک و بد ثبت مى کنند. ثانیاً کار را بر آن ها آسان کنید، سخنان بى مورد و به اصطلاح، فضول کلام، کمتر بگویید و اعمال ناصالح انجام ندهید، زیرا از قرائن به دست مى آید که نوشتن اعمال صالح نه تنها براى این فرشتگان زحمت ندارد، بلکه مایه شادى آن هاست، زحمت آن جا حاصل مى شود که اعمال ناصالح و آلوده به گناه باشد.
این دعا در حقیقت اشاره به چیزى است که در قرآن آمده است. خداوند مى فرماید: (وَ اِنَّ عَلَیْکُمْ لَحَافِظِینَ * کِرَاماً کَاتِبِینَ * یَعْلَمُونَ مَا تَفْعَلُونَ)؛ «(بدانید) بدون شک نگاهبانانى بر شما گمارده شده که در پیشگاه خدا محترم اند و پیوسته اعمال شما را مى نویسند و از آنچه انجام مى دهید به خوبى آگاه اند».(535)
مرحوم فیض در تفسیر صافى مى گوید: بعضى گفته اند که آن ها «کرام» (بزرگواران) نامیده شده اند، چون هنگامى که حسنه اى را از کسى مى نویسند آن را به آسمان مى برند و به پیشگاه خداوند متعال عرضه مى کنند وبر آن شهادت
426
مى دهند و سپس عرضه مى دارند: خداوندا! بنده تو فلان عمل نیک را انجام داد، و هنگامى که گناهى از بنده اى مى نویسند آن را با غم و اندوه به آسمان مى برند. خداوند متعال مى فرماید: بنده من چه عملى انجام داد؟ ساکت مى شوند.
مرتبه دوم و سوم از آن ها سؤال مى شود. سرانجام عرضه مى دارند: خداوندا! تو ستار العیوبى و بندگانت را امرکرده اى که عیوب یکدیگر را بپوشانند. عیب آن ها را بپوشان، تو خودت از همه اسرار نهان آگاهى. و لذا کاتبان، بزرگوار نامیده شده اند.(536)
نکته دیگرى که ممکن است دلیل این نام گذارى باشد این است که در بعضى از روایات آمده است: هنگامى که انسان حسنه اى انجام دهد آن فرشتگان به سرعت ثبت مى کنند، ولى هنگامى که گناهى مرتکب شود مدتى ثبت آن را به تأخیر مى اندازند تا شاید توبه کند و نیاز به ثبت نداشته باشد.(537)
این نکته نیز ممکن است در این نام گذارى مورد توجه باشد که وقتى فرشتگانى والامقام مراقب اعمال شما هستند باید از آن ها شرم کنید و اعمال خلاف انجام ندهید، زیرا انجام خلاف در برابر افراد باشخصیت شرم آورتر است.
سپس امام (علیه السلام) عرضه مى دارد: «و نامه هاى اعمال ما را از حسنات ما پر کن»؛ (وَامْلاَْ لَنَا مِنْ حَسَنَاتِنَا صَحَائِفَنَا).
«صحائف» جمع «صحیفه» در این جا به معناى نامه اعمال است که امام (علیه السلام) تقاضا مى کند خداوند چنان توفیقى دهد که از حسنات پر شود و این تعبیر برگرفته از آیه 10 سوره تکویر است که مى فرماید: (وَ اِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ)؛ «هنگامى که نامه هاى اعمال (در صحنه محشر) گسترده شود».
مطابق روایات معصومین (علیهم السلام) به یقین منظور از نامه اعمال چیزى شبیه نامه هاى معمولى ما که بر روى کاغذ نوشته مى شود نیست.
427
بعضى گفته اند: منظور صحیفه روح ماست که هرکارى از ما سربزند اثرى در آن مى گذارد. بنابراین روح ما نامه اعمال ماست و تمام اعمال ما در آن اثرى از خود به جاى گذاشته است.
و گاه گفته مى شود که حقیقت نامه اعمال بر ما روشن نیست. همین اندازه مى دانیم که اعمال ما در جایى ثبت و ضبط مى گردد که روز قیامت در صحنه محشر به دست ما داده مى شود.
مرحوم کلینى در کتاب شریف کافى حدیث جالبى در این زمینه آورده، و آن این است که راوى مى گوید: من از امام موسى بن جعفر (علیه السلام) پرسیدم: آیا آن دو فرشته اى که مأمور ثبت اعمال ما هستند هنگامى که ما تصمیم به کار خوب یا بدى بگیریم آگاه مى شوند؟ امام (علیه السلام) فرمود: آیا بوى مزبله و بوى عطر یکسان است؟ عرض کردم: نه. فرمود: این دو (فرشته ثبت اعمال) نیز چنین اند. هنگامى که انسان تصمیم بر انجام کار نیکى مى گیرد بوى خوشى از او ساطع مى شود. فرشته سمت راست به فرشته سمت چپ مى گوید: برخیز و آماده باش، او تصمیم بر انجام حسنه اى گرفته است و هنگامى که آن حسنه را انجام دهد زبانش به منزله قلم و آب دهانش به منزله مرکب خواهد بود و آن را براى وى مى نویسد و هنگامى که تصمیم به انجام کار بدى بگیرد، فرشته سمت چپ به فرشته سمت راست مى گوید: دست نگه دار او تصمیم بر انجام گناهى گرفته است و هنگامى که آن گناه را انجام مى دهد آب دهانش مرکب و زبانش قلم مى شود و آن را براى او مى نویسد.(538)
البته ممکن است اشاره به زبان و آب دهان جنبه کنایى داشته باشد، زیرا زبان، ترجمان قلب و روح است و از آنچه در قلب مى گذرد خبر مى دهد. در ضمن از حدیث بالا استفاده مى شود که اعمال انسان آثار و نشانه هاى تکوینى مهمى دارد؛ عمل نیک و حتى فکر کار نیک خوشبوست و عمل بد و حتى فکر کار بد بدبو.
428
و نیز از روایت فوق چنین برمى آید که فرشته سمت راست بیشتر مأمور نوشتن حسنات و فرشته سمت چپ بیشتر مأمور نوشتن سیئات است.
امام (علیه السلام) در سومین تقاضاى این بخش از دعا عرضه مى دارد: «(خداوندا!) و ما را نزد آن ها به سبب اعمال بدمان رسوا مکن»؛ (وَ لاَ تُخْزِنَا عِنْدَهُمْ بِسُوءِ أَعْمَالِنَا).
«لاتخزنا» از ماده «خزى» (بر وزن حزب) به دو معنا آمده است، گاه به معناى خوارى و ذلت و گاه به معناى رسوایى و شرمندگى، و جامع هر دو آن حالت انکسار روحى است که به انسان دست مى دهد، خواه به سبب خوارى باشد و یا به سبب رسوایى.
در قرآن مجید نیز به هر دو معنا استعمال شده است و مانعى ندارد که در یک استعمال هر دو معنا اعاده شود، زیرا هر دو معنا، جامعى دارد و به فرض که جامعى نداشته باشد، استعمال لفظ در بیش از یک معنا مانعى ندارد.
در ضمن، این درخواست امام (علیه السلام) از پروردگار نشان مى دهد که اعمال سوء قبل از هر چیز مایه رسوایى و خوارى در نزد فرشتگان ثبت اعمال است و در قیامت هنگامى که نامه هاى اعمال گسترده مى شود مایه رسوایى و شرمسارى نزد همه اهل محشر است.
* * *
سپس امام (علیه السلام) در جمله شانزدهم عرضه مى دارد: «بارالها! براى ما در هر ساعتى از ساعات امروز بهره اى از برکات بندگان صالحت و نصیبى از شکرت و گواه صادقى از فرشتگانت قرار ده»؛ (اللَّهُمَّ اجْعَلْ لَنَا فِی کُلِّ سَاعَةٍ(539) مِنْ سَاعَاتِهِ حَظّاً مِنْ عِبَادِکَ، وَ نَصِیباً مِنْ شُکْرِکَ وَ شَاهِدَ صِدْقٍ مِنْ مَلاَئِکَتِکَ).
429
تعبیر به «حَظّاً مِنْ عِبَادِکَ» اشاره به این است که ما بتوانیم با بندگان صالح تو معاشرت داشته باشیم و از گفتار و رفتار نیک آن ها بهره بگیریم، زیرا معاشران و همنشینان انسان نقش بسیار مهمى در سعادت و خوشبختى و اگر بد باشند نقش بسیار مهمى در بدبختى انسان دارند، همان گونه که قرآن مجید یکى از نعمت هاى مهم پروردگار را که پاداش اطاعت خدا و پیامبر (صلی الله علیه و آله) است، معاشرت با نیکان معرفى کرده، مى فرماید: (وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولَئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَدَاءِ وَ الصَّالِحِینَ وَ حَسُنَ أُولَئِکَ رَفِیقاً)؛ «و کسانى که خدا و پیامبر را اطاعت کنند، در روز رستاخیز، همنشین کسانى خواهند بود که خدا، نعمت خود را بر آنان تمام کرده است، از پیامبران و صدّیقان و شهدا و صالحان؛ و آن ها همنشین خوبى هستند».(540)
و درباره معاشران بد مى فرماید: (وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى یَدَیْهِ یَقُولُ یَا لَیْتَنِى اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلاً * یا وَیْلَتَى لَیْتَنِى لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِیلاً * لَقَدْ أَضَلَّنِى عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ اِذْ جاءَنِى وَ کَانَ الشَّیْطَانُ لِلاِْنْسَانِ خَذُولاً)؛ «و همان روزى که ستمکار دستان خود را از شدّت حسرت به دندان مى گزد و مى گوید: «اى کاش با رسول خدا راهى برگزیده بودم! * اى واى بر من! کاش فلان شخص گمراه را به دوستى انتخاب نکرده بودم! * او مرا از یادآورى حق گمراه ساخت بعد از آن که یاد حق به سراغ من آمده بود». و شیطان همیشه انسان را تنها وبى یاور مى گذارد».(541)
430
آنچه در بالا آمد مطابق نسخه مشهور است که در آن «حَظّاً مِنْ عِبَادِکَ» آمده، ولى مطابق نقل ریاض السالکین(542) در نسخه مرحوم ابن ادریس «حَظّاً مِنْ عِبَادَتِکَ» آمده است.
در کتاب مصباح المتهجد(543) مرحوم شیخ طوسى نیز به همین صورت ذکر شده، و در مصباح مرحوم کفعمى(544) نیز همین گونه است که مفهوم آن این است: «خدایا در هر ساعتى از ساعات امروز بهره اى از عبودیت و بندگى خود نصیب من گردان». و این نسخه تناسب بیشترى با جمله بعد دارد که «نَصِیباً مِنْ شُکْرِکَ» در آن آمده است.
سپس امام (علیه السلام) در سومین تقاضا عرضه مى دارد: «براى هر ساعتى از ساعات امروز گواه صادقى از فرشتگان خود (براى اعمال من) قرار ده»؛ (وَ شَاهِدَ صِدْقٍ مِنْ مَلاَئِکَتِکَ).
بدون شک همیشه شاهد صدق در اعمال انسان وجود دارد و در قرآن مجید و روایات به آن اشاره شده است. منظور این است که مرا توفیق ده در هر ساعتى اعمال نیکى به جا آورم که آن ها شاهد صدق بر آن اعمال باشند.
شاهد این سخن روایتى است که در عدّة الداعى مرحوم ابن فهد حلى (از علماى قرن نهم هجرى) از پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نقل شده است که روز قیامت براى هر روز از ایام عمر انسان بیست و چهار مخزن ـ به عدد ساعات شب و روز ـ گشوده مى شود، بخشى از آن مخزن ها را مملوّ از نور و سرور مى یابد و به هنگام مشاهده آن، آن قدر خوشحال و مسرور مى شود که اگر خوشحالى او را بر اهل دوزخ تقسیم کنند درد آتش دوزخ را فراموش خواهند کرد و آن ساعتى است که
431
اطاعت پروردگارش را کرده است. سپس مخزن دیگرى را مى گشایند و آن را تاریک و ظلمانى و بدبو و وحشتناک مى یابد، و به هنگام مشاهده آن به قدرى وحشت مى کند که اگر آن را بر اهل بهشت تقسیم کنند نعمت هاى بهشت در نظر آن ها ناگوار مى آید و آن ساعتى است که در آن معصیت پروردگارش را کرده است. سپس مخزن دیگرى را باز مى کنند و آن را تهى از همه چیز مى بیند، نه چیز مسرورکننده اى در آن است و نه ناراحت کننده و آن همان ساعتى است که در آن خوابیده یا مشغول چیزى از مباحات دنیا بوده و در آن لحظه، از فوت آن سخت متأسف مى شود، چون مى توانست آن را پر از حسناتى کند که غیر قابل توصیف است (و نکرده است) و این همان سخن خداوند متعال است که مى فرماید: (ذَلِکَ یَوْمُ التَّغَابُنِ)(545)؛ «آن روزى است که همه احساس غبن مى کنند».(546)
432

بخش چهارم

17. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ احْفَظْنَا مِنْ بَیْنِ أَیْدِینَا وَ مِنْ خَلْفِنَا وَ عَنْ أَیْمَانِنَا وَ عَنْ شَمَائِلِنَا وَ مِنْ جَمِیعِ نَوَاحِینَا، حِفْظاً عَاصِماً مِنْ مَعْصِیَتِکَ، هَادِیاً اِلَى طَاعَتِکَ، مُسْتَعْمِلاً لِمَحَبَّتِکَ.

ترجمه
17. خداوندا! بر محمد و آل او درود فرست، و ما را از پیش رو و پشت سر و از طرف راست و چپ و از تمام اطرافمان حفظ کن، حفظى که ما را از معاصى نگه دارد و به اطاعت تو رهنمون شود و به راه محبت تو وا دارد.

شرح و تفسیر