فهرست کتاب


عرفان اسلامی جلد دوم(شرح جامع بر صحیفه سجادیه)

آیت الله مکارم شیرازی

توحید مالکیت

خداوند متعال بر مجموعه عالم هستى مالکیت دارد، هم مالکیت تکوینى و هم مالکیت تشریعى.
منظور از مالکیت تکوینى، احاطه او بر تمام عالم هستى است، به گونه اى که قادر به هرگونه تصرفى در آن مى باشد و منظور از مالکیت تشریعى این است که وقتى او خالق جهان مى باشد مالک تشریع آن هم هست و هرکس هر ملکیتى دارد از او و با اجازه اوست، چراکه ما نه چیزى را آفریده ایم و نه مدیر و مدبر عالم
406
هستى هستیم و حتى اگر صنایعى را به وجود مى آوریم، آن هم با استفاده از ابزارى است که خدا در اختیار ما قرار داده است.
در قرآن مجید بارها بر مالکیت مطلقه خداوند تکیه شده است. در آیه 22 سوره سبأ مى خوانیم: (قُلِ ادْعُوا الَّذِینَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ لاَ یَمْلِکُونَ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ فِى السَّماواتِ وَ لاَ فِى الاَْرْضِ وَ مَا لَهُمْ فِیهِمَا مِنْ شِرْکٍ وَ مَا لَهُ مِنْهُمْ مِنْ ظَهِیرٍ)؛ «بگو: کسانى را که غیر از خدا معبود خود مى پندارید بخوانید! آن ها هرگز گرهى از کار شما نمى گشایند، چرا که آن ها به اندازه ذرّه اى در آسمان ها و زمین مالک نیستند، و نه در خلقت و مالکیّت آن ها شریک اند، و نه یاور او در آفرینش بودند».
بدون شک، ایمان به این حقیقت، به انسان ها درباره مالکیتشان نسبت به اموال و ثروت هایشان درک و دید دیگرى مى دهد؛ همه آن ها را ملک خدا مى دانند و همان گونه که قرآن مى گوید، خود را نماینده خدا در مورد این اموال مى شمرند، نه مالک اموال. (وَ أَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَکُمْ مُسْتَخْلَفِینَ فِیهِ)؛ «و از آنچه شما را جانشین و نماینده خود در آن قرار داده انفاق کنید».(512)
و به قول معروف:
در حقیقت مالکِ اصلى خداست این امانت چند روزى نزد ماست
بعد از آن که امام (علیه السلام) مالکیت مطلقه الهیه را بر تمام عالم هستى بیان فرمود، به سراغ حاکمیت خداوند بر همه موجودات، و به تعبیر، دیگر توحید افعالى مى رود، عرضه مى دارد: «خداوندا! ما شب را به صبح آوردیم، در حالى که با تمام وجود خود در قبضه قدرت توایم»؛ (أَصْبَحْنَا فِی قَبْضَتِکَ).
البته انسان همیشه در قبضه قدرت خداست، ولى در حال خواب به این مسأله توجه ندارد و صبحگاهان هنگامى که از خواب بیدار مى شود به این واقعیت توجه مى کند.
407
«قبضة» در اصل به معناى چیزى است که انسان آن را در مُشت مى گیرد، ولى غالباً کنایه از قدرت مطلقه وسلطه کامل بر چیزى است، همان گونه که در تعبیرات روزمره مى گوییم: فلان چیز در قبضه من است یا در چنگ من است، کنایه از این که سلطه کامل بر آن دارد و در کلام امام (علیه السلام) نیز به همین معناست، یعنى خداوندا! تو سلطه کامل بر ما دارى. و این که بعضى از افراد نادان مکتب مجسمه آن را به معناى حقیقى تفسیر کرده اند و براى خدا دست و پا قائل شده اند، براثر نا آگاهى از فصاحت و بلاغت قرآن است که امور معنوى را با تشبیهات حسى بیان مى کند، همان گونه که در آیه شریفه سوره زمر آمده است: (وَ مَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَ الاَْرْضُ جَمِیعاً قَبْضَتُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ السَّمَاواتُ مَطْوِیَّاتٌ بِیَمِینِهِ سُبْحانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا یُشْرِکُونَ)؛ «آن ها خدا را آن گونه که باید بشناسند، نشناختند، در حالى که تمام زمین در روز قیامت در قبضه قدرت اوست و آسمان ها پیچیده در دست او؛ خداوند منزّه و برتر است از آنچه همتاى او قرار مى دهند».(513)
به یقین معناى آیه این نیست که خداوند کره زمین را در کفِ دست خود (دست به معناى یک عضو مادى) قرار مى دهد یا آسمان ها را دور دست خود مى پیچد! تمام این تعبیرات اشاره به قدرت مطلقه خداوند و سلطه او بر تمام آسمان و زمین و بر همه موجودات است.
آنگاه در چهار جمله بعد، امام (علیه السلام) سلطه مطلقه پروردگار را بر انسان ها شرح مى دهد، نخست مى فرماید: «ملک واقتدار تو بر همه ما احاطه دارد»؛ (یَحْوِینَا مُلْکُکَ وَ سُلْطَانُکَ).
ما هر جا برویم و در هر حال باشیم و هرچه بگوییم و بشنویم و هر کارى را انجام بدهیم و ندهیم، از محدوده قدرت تو بیرون نخواهد بود، همان گونه که در
408
دعاى کمیل نیز آمده است: «وَلا یُمْکِنُ الْفِرارُ مِنْ حُکُومَتِک؛ فرار از منطقه حکومت تو امکان پذیر نیست».
در حدیثى که مرحوم علامه مجلسى در روضه بحارالانوار آورده است، مى خوانیم که مردى خدمت امام حسین (علیه السلام) آمد و عرض کرد که من فردى گناهکارم و نمى توانم گناه را ترک کنم، مرا پندى ده. امام (علیه السلام) فرمود: «إفْعَلْ خَمْسَةَ أَشْیَاءَ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ، فَأَوَّلُ ذَلِکَ لاَ تَأْکُلْ رِزْقَ اللَّهِ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ وَ الثَّانِی اخْرُجْ مِنْ وَلاَیَةِ اللَّهِ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ وَ الثَّالِثُ اطْلُبْ مَوْضِعاً لاَ یَرَاکَ اللَّهُ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ وَ الرَّابِعُ اِذَا جَاءَ مَلَکُ الْمَوْتِ لِیَقْبِضَ رُوحَکَ فَادْفَعْهُ عَنْ نَفْسِکَ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ وَ الْخَامِسُ اِذَا أَدْخَلَکَ مَالِکٌ فِی النَّارِ فَلاَ تَدْخُلْ فِی النَّارِ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْت؛ پنج کار را انجام بده و هرچه مى خواهى گناه کن: نخست این که از روزى خدا نخور و هرچه مى خواهى گناه کن. دوم این که از ولایت خداوند بیرون رو و هرچه مى خواهى گناه کن. سوم: جایى برو که خدا تو را نبیند و هرچه مى خواهى گناه کن. چهارم (علیهم السلام) هنگامى که فرشته مرگ براى قبض روح تو مى آید او را از خود دور ساز و هرچه مى خواهى گناه کن. پنجم: هنگامى که مالک دوزخ مى خواهد تو را در آتش وارد کند، وارد نشو و هرچه مى خواهى گناه کن».(514)
امام (علیه السلام) در این حدیث، این مرد گنهکار را متوجه این نکته مى کند که او در همه حال تحت سلطه الهى است، چگونه شرم نمى کند و دست به سوى گناه مى برد.
و در دومین جمله عرضه مى دارد: «خداوندا! مشیت واراده تو ما را در بر گرفته است»؛ (وَتَضُمُّنَا مَشِیَّتُکَ).
اشاره به این که ما در برابر اراده و مشیت تو نمى توانیم کارى انجام دهیم و اگر
409
کارى انجام مى دهیم به سبب قوت و قدرت و اراده اى است که تو در اختیار ما گذاشته اى. این عبارت گویا از آیه شریفه (وَ مَا تَشَاؤُنَ اِلاَّ أَنْ یَشَاءَ اللهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ)؛ «و شما اراده نمى کنید، مگر این که خداوندى که پروردگار جهانیان است، اراده کند!»(515) گرفته شده است.
و در دو جمله بعد درواقع به شرح جمله قبل مى پردازد وعرضه مى دارد (علیهم السلام) «(احاطه مشیت تو بر ما چنان است که) هرگونه تصرفى در ما واقع مى شود به فرمان توست و هرگونه دگرگونى اى روى مى دهد از ناحیه تدبیر توست»؛ (وَنَتَصَرَّفُ عَنْ(516) أَمْرِکَ، وَ نَتَقَلَّبُ فِى تَدْبِیرِکَ).
البته جمله «نتصرّف» با جمله «نتقلب» تفاوتى دارد، زیرا «تصرف» هرگونه دخالت در چیزى را شامل مى شود، ولى «تقلب» آن است که آن را دگرگون کنند وچیزى را از حالى به حالت دیگر درآورند.
ومراد از «امر» در این جا امر تکوینى است، همان گونه که «تدبیر» در جمله بعد، تدبیر تکوینى است.
در جمله بعد امام (علیه السلام) تأکید بیشترى بر این معنا کرده، عرضه مى دارد: «خدایا! براى ما هیچ کار وشأنى نیست، مگر آنچه تو مقدر فرمایى، ونه هیچ خیرى نصیب ما مى شود، مگر آنچه تو عطا کنى»؛ (لَیْسَ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ اِلاَّ مَا قَضَیْتَ، وَ لاَ مِنَ الْخَیْرِ اِلاَّ مَا أَعْطَیْتَ).(517)
410

نکته

خداوندا! اختیار همه چیز به دست توست

آنچه در جمله هاى بالا آمد، در واقع همه اشاره به توحید افعالى خداوند است.
توضیح این که: امام (علیه السلام) در این بخش از دعا سراسر عالم هستى را در اختیار خداوند مى شمرد، تمام کارها، حرکت ها، تأثیر و تأثرها را به او منتهى مى داند و ما و همه افعال ما را در قبضه قدرت او معرفى مى کند وحقیقت جمله معروف «لامؤثر فى الوجود الا الله؛ هیچ مؤثرى در عالم هستى جز ذات پاک خداوند وجود ندارد» را آشکار مى سازد.
این جمله گرچه به صورت روایت در کلمات معصومین (علیهم السلام) وارد نشده، ولى برگرفته از آیات قرآن و روایات اسلامى است که هر موجودى هر اثرى دارد، در واقع از ناحیه خداست.
به تعبیر دیگر، همان گونه که موجودات در اصل وجود خود وابسته به ذات او هستند، در حرکت و سکون و فعل و تأثیر خود نیز وابسته مى باشند.
(وَ اِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ یَقُولُوا هَذِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ اِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ یَقُولُوا هَذِهِ مِنْ عِنْدِکَ قُلْ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ فَمَا لِهَؤُلاءِ الْقَوْمِ لا یَکَادُونَ یَفْقَهُونَ حَدِیثاً)؛ «و اگر به آن ها نیکى و پیروزى برسد، مى گویند: «این، از ناحیه خداست». و اگر به آن ها بدى و شکستى برسد، مى گویند: «این، از ناحیه توست». بگو: «همه این ها از ناحیه خداست». پس چرا این گروه حاضر نیستند سخنى را درک کنند؟!».(518)
و در آیه 16 سوره رعد مى خوانیم: (قُلِ اللَّهُ خَالِقُ کُلِّ شَىْءٍ وَ هُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ)؛ «بگو: خدا آفریننده همه چیز است؛ و اوست یکتا و حاکم بر همه چیز».
411
تعبیر «کلّ شىء» اعمال و افعال ما و هر حرکت و سکونى را در جهان نیز شامل مى شود.
این سخن که فلاسفه و متکلمین از آن تعبیر به توحید افعالى مى کنند براى بعضى چنان پیچیده شده که سر از قول به جبر درآورده است. مى گویند: «بنابراین، هر کارى ما مى کنیم به اراده اوست، بلکه در حقیقت کار اوست و ما در این میان، ابزارى بیش نیستیم».
ولى این اشتباه بزرگى است که ما توحید افعالى را با مسأله اختیارى بودن افعال انسان در تضاد ببینیم، ما معتقدیم که انسان ها در انجام افعال خود آزادند و به همین دلیل پاداش و کیفر و بهشت و دوزخ و حساب و کتاب در انتظار آن هاست و باز به همین دلیل انبیا و اولیاى الهى براى تربیت انسان ها آمده اند تا راه صحیح بپویند و بیراهه نروند که همه این ها دلیل بر اختیارى بودن افعال انسان است.
ولى چه کسى صفت اختیار را به ما داده و ما را در افعال خود آزاد گذاشته و عالم اسباب را آفریده و تأثیر افعال را تضمین کرده است؟ به یقین همه از ناحیه خداست؛ بنابراین در عین اختیارى بودن افعال، خداوند بر ما و افعال ما و عالم اسباب و تأثیر آن ها احاطه کامل دارد.
این سخن درست به این مى ماند که ما از نیروى برق استفاده مى کنیم و با ابزار و آلاتى کارهاى زیادى را انجام مى دهیم. اما اگر یک لحظه رابطه ما با آن منبع تولید برق قطع شود همه چیز خاموش مى گردد و کارى از ما ساخته نیست.
و اگر کسى انسان را در اعمال خود مستقل بداند در واقع در پرتگاه شرک سقوط کرده و اعتقاد به دو خالق پیدا نموده است. خالق بزرگ، آفریننده جهان هستى است، و خالق کوچک، انسان است که خالق افعال خود مى باشد. این شرک هرگز با آموزه هاى اسلامى سازگار نیست. ما اختیارى را براى انسان قائلیم
412
که با حقیقت توحید سازگار باشد و قرآن مجید از آن حمایت کند و این همان است که در بالا به آن اشاره شد.
تعبیرات امام (علیه السلام) در جمله هاى بالا علاوه بر توحید افعالى به توحید مالکیت و حاکمیت خداوند نیز اشاره دارد، آن جا که فرمود: «أَصْبَحْنَا فِی قَبْضَتِکَ یَحْوِینَا مُلْکُکَ وَ سُلْطَانُکَ؛ ما در قبضه قدرت توایم و حاکمیت و سلطنت تو ما را دربرگرفته است».
همان گونه که توحید مالکیت نیز در آن منعکس است، آن جا که فرمود : «أَصْبَحْنَا وَ أَصْبَحَتِ الْأَشْیَاءُ کُلُّهَا بِجُمْلَتِهَا لَکَ...».
به این ترتیب در این جمله هاى کوتاه، شاخه هاى متعددى از توحید بیان شده است: توحید حاکمیت، توحید مالکیت و توحید افعالى، و اینها همه مقدمه اى است براى تقاضاهایى که امام (علیه السلام) در جمله هاى آینده از پیشگاه خداوند دارد. آرى! تا توحید به تمام معنا کامل نشود، دعا و تقاضا مفهوم واقعى خود را پیدا نمى کند.
413
.
414