فهرست کتاب


عرفان اسلامی جلد دوم(شرح جامع بر صحیفه سجادیه)

آیت الله مکارم شیرازی

این است مالکیت مطلقه الهیّه

امام (علیه السلام) در این بخش از دعاى خود، مسأله مالکیت مطلقه الهیّه را به صورت
403
زیبایى بیان فرموده وسپس حقیقت «لا مؤثر فى الوجود الا الله» را شرح مى دهد. نخست عرضه مى دارد: «خداوندا! ما صبح کردیم وتمام اشیاء صبح کرده اند، در حالى که همگى به طور کامل از آنِ توست»؛ (أَصْبَحْنَا وَأَصْبَحَتِ الاَْشْیَاءُ کُلُّهَا بِجُمْلَتِهَا لَکَ).(509)
تعبیر به «اصبحنا» اشاره به این است که انسان بعد از خواب شبانه هنگامى که بیدار مى شود متوجه ذات پروردگار و نعمت هاى او مى گردد و مالکیت خداوند را بر تمام جهان هستى مى بیند.
سپس امام (علیه السلام) به شرح اشیا مى پردازد و تمام انواع موجودات عالم هستى را که تحت مالکیت خداوند قرار دارند در عبارت کوتاهى بیان مى کند، مى فرماید (علیهم السلام) «آسمان و زمینش، و آنچه در هریک از این دو از انواع مخلوقات منتشر کرده اى، ساکن و متحرکش، مقیم و مسافرش، و آنچه در فراز آسمان یا در زیر زمین قرار دارد همه از آنِ توست»؛ (سَمَاؤُهَا وَ أَرْضُهَا، وَ مَا بَثَثْتَ فِى کُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا، سَاکِنُهُ وَمُتَحَرِّکُهُ، وَ مُقِیمُهُ وَ شَاخِصُهُ وَ مَا عَلاَ فِی الْهَوَاءِ، وَ مَا کَنَّ تَحْتَ الثَّرَى).
امام (علیه السلام) در این ده عنوان به تمام موجودات عالم هستى اشاره کرده است (علیهم السلام) آسمان و ساکنان آسمان، زمین و موجودات ساکن و متحرک در آن، و همچنین موجوداتى که در بین زمین وآسمان در حرکت اند و یا در زیر زمین پنهان اند.
«سماء» از ماده «سمو» به معناى رفعت و بلندى گرفته شده و چون آسمان در طرف بالا قرار دارد به آن «سماء» مى گویند و در واقع این جمله امام (علیه السلام) و جمله هاى بعد از آن، برگرفته از این آیه شریفه است: (لَهُ مَا فِى السَّمَاواتِ وَ مَا فِى الاَْرْضِ وَ مَا بَیْنَهُمَا وَ مَا تَحْتَ الثَّرَى)؛ «از آن اوست آنچه در آسمان ها، و آنچه در زمین، و آنچه میان آن دو، و آنچه در زیر خاک پنهان است».(510)
404
و از آن جا که موجودات عالَم از دو حال خارج نیستند، یا متحرک اند یا ساکن، همچنین یا ثابت اند یا سیّار (در مورد انسان ها و ذوى العقول) و نیز یا در میان آسمان و زمین هستند یا زیر زمین، امام (علیه السلام) اشاره جامعى به همه آن ها کرده، و همه را مملوک ذات پاک خداوند مى شمرد.
جمله «وَ مَا بَثَثْتَ فِى کُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا» تمام مخلوقات جسمانى و روحانى را شامل مى شود که صفحه زمین و آسمان را پر کرده اند و در واقع برگرفته از آیه شریفه 29 سوره شورى است که مى فرماید: (وَ مِنْ آیَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاواتِ وَ الاَْرْضِ وَمَا بَثَّ فِیهِمَا مِنْ دَابَّةٍ)؛ «و از آیات اوست آفرینش آسمان ها و زمین و آنچه از جنبندگان در آن ها منتشر کرده است».
با خواندن این جمله هاى دعا اعتراف مى کنیم که ما چیزى از خود نداریم، تمام جهان هستى و آنچه در آن است از آنِ خداست، در نتیجه باید مالک حقیقى را بشناسیم و نعمت هایى را که به ما بخشیده است سپاس گوییم.
این نکته قابل توجه است که امام (علیه السلام) نخست از آسمان و زمین و موجوداتى که در آسمان ها و زمین و روى زمین وجود دارند سخن مى گوید، خواه ساکن باشند یا متحرک، مقیم باشند یا در سفر، سپس در جمله «مَا عَلاَ فِی الْهَوَاءِ، وَ مَا کَنَّ تَحْتَ الثَّرَى» به آنچه میان زمین و آسمان یا در زیر زمین است، اشاره مى کند و مالکیت خداوند را بر همه این ها مسلم مى شمرد.
«شاخص» از ماده «شخوص» (بر وزن خلوص) در اصل به معناى خارج شدن از منزل یا خروج از شهرى به شهر دیگر یا از کشورى به کشور دیگر است و در دعاى امام (علیه السلام) در برابر «مقیم» قرار داده شده و آن، کسى است که از جاى خود به جاى دیگرى حرکت نمى کند و در واقع همه انسان ها یا تمام ذوى العقول (انسان ها، فرشتگان وجنیان) را شامل مى شود.
این واژه گاه به معناى تعجب و خیره شدن شدید که گویى چشم مى خواهد از
405
حدقه بیرون بیاید اطلاق شده، مانند آنچه در آیه شریفه (فَإِذَا هِىَ شَاخِصَةٌ أَبْصَارُ الَّذِینَ کَفَرُوا)؛ «در آن هنگام چشم هاى کافران بر اثر وحشت، از حرکت باز مى ماند»(511) آمده است.
«کَنَّ» از ماده «کِنّ» (بر وزن جنّ) در اصل به معناى ظرفى است که چیزى در آن محفوظ باشد، سپس به هر چیزى که اشیا در آن مستور مى شود اطلاق شده و به رازها و اسرار و نیاتى هم که در سینه ها نهفته است گفته مى شود و «اکنان» جمع «کِنّ» به معناى پناهگاه ها، مخفى گاه ها و غارهاست و در کلام امام (علیه السلام) به معناى موجوداتى است که در زیر زمین پنهان اند.
«ثرى» همان گونه که مصباح اللغة وعده اى دیگر از ارباب لغت گفته اند، به معناى زمین مرطوب است و در مقابل آن «تراب» است که به معناى خاک خشک مى آید و از آن جا که معمولاً زمین مرطوب در زیر زمین خشک قرار دارد، این واژه به معناى زیر زمین آمده است که در کلام امام (علیه السلام) تمام معادن و منابع زیرزمینى و موجودات زنده اى را که در زیر خاک زندگى مى کنند شامل مى شود.

توحید مالکیت

خداوند متعال بر مجموعه عالم هستى مالکیت دارد، هم مالکیت تکوینى و هم مالکیت تشریعى.
منظور از مالکیت تکوینى، احاطه او بر تمام عالم هستى است، به گونه اى که قادر به هرگونه تصرفى در آن مى باشد و منظور از مالکیت تشریعى این است که وقتى او خالق جهان مى باشد مالک تشریع آن هم هست و هرکس هر ملکیتى دارد از او و با اجازه اوست، چراکه ما نه چیزى را آفریده ایم و نه مدیر و مدبر عالم
406
هستى هستیم و حتى اگر صنایعى را به وجود مى آوریم، آن هم با استفاده از ابزارى است که خدا در اختیار ما قرار داده است.
در قرآن مجید بارها بر مالکیت مطلقه خداوند تکیه شده است. در آیه 22 سوره سبأ مى خوانیم: (قُلِ ادْعُوا الَّذِینَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ لاَ یَمْلِکُونَ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ فِى السَّماواتِ وَ لاَ فِى الاَْرْضِ وَ مَا لَهُمْ فِیهِمَا مِنْ شِرْکٍ وَ مَا لَهُ مِنْهُمْ مِنْ ظَهِیرٍ)؛ «بگو: کسانى را که غیر از خدا معبود خود مى پندارید بخوانید! آن ها هرگز گرهى از کار شما نمى گشایند، چرا که آن ها به اندازه ذرّه اى در آسمان ها و زمین مالک نیستند، و نه در خلقت و مالکیّت آن ها شریک اند، و نه یاور او در آفرینش بودند».
بدون شک، ایمان به این حقیقت، به انسان ها درباره مالکیتشان نسبت به اموال و ثروت هایشان درک و دید دیگرى مى دهد؛ همه آن ها را ملک خدا مى دانند و همان گونه که قرآن مى گوید، خود را نماینده خدا در مورد این اموال مى شمرند، نه مالک اموال. (وَ أَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَکُمْ مُسْتَخْلَفِینَ فِیهِ)؛ «و از آنچه شما را جانشین و نماینده خود در آن قرار داده انفاق کنید».(512)
و به قول معروف:
در حقیقت مالکِ اصلى خداست این امانت چند روزى نزد ماست
بعد از آن که امام (علیه السلام) مالکیت مطلقه الهیه را بر تمام عالم هستى بیان فرمود، به سراغ حاکمیت خداوند بر همه موجودات، و به تعبیر، دیگر توحید افعالى مى رود، عرضه مى دارد: «خداوندا! ما شب را به صبح آوردیم، در حالى که با تمام وجود خود در قبضه قدرت توایم»؛ (أَصْبَحْنَا فِی قَبْضَتِکَ).
البته انسان همیشه در قبضه قدرت خداست، ولى در حال خواب به این مسأله توجه ندارد و صبحگاهان هنگامى که از خواب بیدار مى شود به این واقعیت توجه مى کند.
407
«قبضة» در اصل به معناى چیزى است که انسان آن را در مُشت مى گیرد، ولى غالباً کنایه از قدرت مطلقه وسلطه کامل بر چیزى است، همان گونه که در تعبیرات روزمره مى گوییم: فلان چیز در قبضه من است یا در چنگ من است، کنایه از این که سلطه کامل بر آن دارد و در کلام امام (علیه السلام) نیز به همین معناست، یعنى خداوندا! تو سلطه کامل بر ما دارى. و این که بعضى از افراد نادان مکتب مجسمه آن را به معناى حقیقى تفسیر کرده اند و براى خدا دست و پا قائل شده اند، براثر نا آگاهى از فصاحت و بلاغت قرآن است که امور معنوى را با تشبیهات حسى بیان مى کند، همان گونه که در آیه شریفه سوره زمر آمده است: (وَ مَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَ الاَْرْضُ جَمِیعاً قَبْضَتُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ السَّمَاواتُ مَطْوِیَّاتٌ بِیَمِینِهِ سُبْحانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا یُشْرِکُونَ)؛ «آن ها خدا را آن گونه که باید بشناسند، نشناختند، در حالى که تمام زمین در روز قیامت در قبضه قدرت اوست و آسمان ها پیچیده در دست او؛ خداوند منزّه و برتر است از آنچه همتاى او قرار مى دهند».(513)
به یقین معناى آیه این نیست که خداوند کره زمین را در کفِ دست خود (دست به معناى یک عضو مادى) قرار مى دهد یا آسمان ها را دور دست خود مى پیچد! تمام این تعبیرات اشاره به قدرت مطلقه خداوند و سلطه او بر تمام آسمان و زمین و بر همه موجودات است.
آنگاه در چهار جمله بعد، امام (علیه السلام) سلطه مطلقه پروردگار را بر انسان ها شرح مى دهد، نخست مى فرماید: «ملک واقتدار تو بر همه ما احاطه دارد»؛ (یَحْوِینَا مُلْکُکَ وَ سُلْطَانُکَ).
ما هر جا برویم و در هر حال باشیم و هرچه بگوییم و بشنویم و هر کارى را انجام بدهیم و ندهیم، از محدوده قدرت تو بیرون نخواهد بود، همان گونه که در
408
دعاى کمیل نیز آمده است: «وَلا یُمْکِنُ الْفِرارُ مِنْ حُکُومَتِک؛ فرار از منطقه حکومت تو امکان پذیر نیست».
در حدیثى که مرحوم علامه مجلسى در روضه بحارالانوار آورده است، مى خوانیم که مردى خدمت امام حسین (علیه السلام) آمد و عرض کرد که من فردى گناهکارم و نمى توانم گناه را ترک کنم، مرا پندى ده. امام (علیه السلام) فرمود: «إفْعَلْ خَمْسَةَ أَشْیَاءَ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ، فَأَوَّلُ ذَلِکَ لاَ تَأْکُلْ رِزْقَ اللَّهِ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ وَ الثَّانِی اخْرُجْ مِنْ وَلاَیَةِ اللَّهِ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ وَ الثَّالِثُ اطْلُبْ مَوْضِعاً لاَ یَرَاکَ اللَّهُ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ وَ الرَّابِعُ اِذَا جَاءَ مَلَکُ الْمَوْتِ لِیَقْبِضَ رُوحَکَ فَادْفَعْهُ عَنْ نَفْسِکَ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ وَ الْخَامِسُ اِذَا أَدْخَلَکَ مَالِکٌ فِی النَّارِ فَلاَ تَدْخُلْ فِی النَّارِ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْت؛ پنج کار را انجام بده و هرچه مى خواهى گناه کن: نخست این که از روزى خدا نخور و هرچه مى خواهى گناه کن. دوم این که از ولایت خداوند بیرون رو و هرچه مى خواهى گناه کن. سوم: جایى برو که خدا تو را نبیند و هرچه مى خواهى گناه کن. چهارم (علیهم السلام) هنگامى که فرشته مرگ براى قبض روح تو مى آید او را از خود دور ساز و هرچه مى خواهى گناه کن. پنجم: هنگامى که مالک دوزخ مى خواهد تو را در آتش وارد کند، وارد نشو و هرچه مى خواهى گناه کن».(514)
امام (علیه السلام) در این حدیث، این مرد گنهکار را متوجه این نکته مى کند که او در همه حال تحت سلطه الهى است، چگونه شرم نمى کند و دست به سوى گناه مى برد.
و در دومین جمله عرضه مى دارد: «خداوندا! مشیت واراده تو ما را در بر گرفته است»؛ (وَتَضُمُّنَا مَشِیَّتُکَ).
اشاره به این که ما در برابر اراده و مشیت تو نمى توانیم کارى انجام دهیم و اگر
409
کارى انجام مى دهیم به سبب قوت و قدرت و اراده اى است که تو در اختیار ما گذاشته اى. این عبارت گویا از آیه شریفه (وَ مَا تَشَاؤُنَ اِلاَّ أَنْ یَشَاءَ اللهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ)؛ «و شما اراده نمى کنید، مگر این که خداوندى که پروردگار جهانیان است، اراده کند!»(515) گرفته شده است.
و در دو جمله بعد درواقع به شرح جمله قبل مى پردازد وعرضه مى دارد (علیهم السلام) «(احاطه مشیت تو بر ما چنان است که) هرگونه تصرفى در ما واقع مى شود به فرمان توست و هرگونه دگرگونى اى روى مى دهد از ناحیه تدبیر توست»؛ (وَنَتَصَرَّفُ عَنْ(516) أَمْرِکَ، وَ نَتَقَلَّبُ فِى تَدْبِیرِکَ).
البته جمله «نتصرّف» با جمله «نتقلب» تفاوتى دارد، زیرا «تصرف» هرگونه دخالت در چیزى را شامل مى شود، ولى «تقلب» آن است که آن را دگرگون کنند وچیزى را از حالى به حالت دیگر درآورند.
ومراد از «امر» در این جا امر تکوینى است، همان گونه که «تدبیر» در جمله بعد، تدبیر تکوینى است.
در جمله بعد امام (علیه السلام) تأکید بیشترى بر این معنا کرده، عرضه مى دارد: «خدایا! براى ما هیچ کار وشأنى نیست، مگر آنچه تو مقدر فرمایى، ونه هیچ خیرى نصیب ما مى شود، مگر آنچه تو عطا کنى»؛ (لَیْسَ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ اِلاَّ مَا قَضَیْتَ، وَ لاَ مِنَ الْخَیْرِ اِلاَّ مَا أَعْطَیْتَ).(517)
410

نکته