بخش دوم
9. أَصْبَحْنَا وَ أَصْبَحَتِ الْأَشْیَاءُ کُلُّهَا بِجُمْلَتِهَا لَکَ: سَمَاؤُهَا وَ أَرْضُهَا، وَ مَا بَثَثْتَ فِی کُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا، سَاکِنُهُ وَ مُتَحَرِّکُهُ، وَ مُقِیمُهُ وَ شَاخِصُهُ وَ مَا عَلاَ فِی الْهَوَاءِ، وَ مَا کَنَّ تَحْتَ الثَّرَى.
10. أَصْبَحْنَا فِی قَبْضَتِکَ یَحْوِینَا مُلْکُکَ وَ سُلْطَانُکَ، وَ تَضُمُّنَا مَشِیَّتُکَ، وَنَتَصَرَّفُ عَنْ أَمْرِکَ، وَ نَتَقَلَّبُ فِی تَدْبِیرِکَ.
11. لَیْسَ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ اِلاَّ مَا قَضَیْتَ، وَ لاَ مِنَ الْخَیْرِ اِلاَّ مَا أَعْطَیْتَ.
ترجمه
9. خداوندا! ما صبح کردیم و تمام اشیاء صبح کرده اند، در حالى که همگى به طور کامل از آنِ توست. آسمان و زمینش، و آنچه در هریک از این دو از انواع مخلوقات منتشر کرده اى، ساکن و متحرکش، مقیم و مسافرش، و آنچه در فراز آسمان یا در زیر زمین قرار دارد، همه از آنِ توست.
10. خداوندا! ما شب را به صبح آوردیم، در حالى که با تمام وجود خود در قبضه قدرت توایم، و ملک و اقتدار تو بر همه ما احاطه دارد. خداوندا! مشیت و اراده تو ما را در بر گرفته، و هرگونه تصرفى در ما واقع مى شود به فرمان توست و هرگونه دگرگونى اى روى مى دهد از ناحیه تدبیر توست.
11. خدایا! براى ما هیچ کار و شأنى نیست، مگر آنچه تو مقدر فرمایى، و نه هیچ خیرى نصیب ما مى شود، مگر آنچه تو عطا کنى.
این است مالکیت مطلقه الهیّه
امام (علیه السلام) در این بخش از دعاى خود، مسأله مالکیت مطلقه الهیّه را به صورت
403
زیبایى بیان فرموده وسپس حقیقت «لا مؤثر فى الوجود الا الله» را شرح مى دهد. نخست عرضه مى دارد: «خداوندا! ما صبح کردیم وتمام اشیاء صبح کرده اند، در حالى که همگى به طور کامل از آنِ توست»؛ (أَصْبَحْنَا وَأَصْبَحَتِ الاَْشْیَاءُ کُلُّهَا بِجُمْلَتِهَا لَکَ).(509)
تعبیر به «اصبحنا» اشاره به این است که انسان بعد از خواب شبانه هنگامى که بیدار مى شود متوجه ذات پروردگار و نعمت هاى او مى گردد و مالکیت خداوند را بر تمام جهان هستى مى بیند.
سپس امام (علیه السلام) به شرح اشیا مى پردازد و تمام انواع موجودات عالم هستى را که تحت مالکیت خداوند قرار دارند در عبارت کوتاهى بیان مى کند، مى فرماید (علیهم السلام) «آسمان و زمینش، و آنچه در هریک از این دو از انواع مخلوقات منتشر کرده اى، ساکن و متحرکش، مقیم و مسافرش، و آنچه در فراز آسمان یا در زیر زمین قرار دارد همه از آنِ توست»؛ (سَمَاؤُهَا وَ أَرْضُهَا، وَ مَا بَثَثْتَ فِى کُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا، سَاکِنُهُ وَمُتَحَرِّکُهُ، وَ مُقِیمُهُ وَ شَاخِصُهُ وَ مَا عَلاَ فِی الْهَوَاءِ، وَ مَا کَنَّ تَحْتَ الثَّرَى).
امام (علیه السلام) در این ده عنوان به تمام موجودات عالم هستى اشاره کرده است (علیهم السلام) آسمان و ساکنان آسمان، زمین و موجودات ساکن و متحرک در آن، و همچنین موجوداتى که در بین زمین وآسمان در حرکت اند و یا در زیر زمین پنهان اند.
«سماء» از ماده «سمو» به معناى رفعت و بلندى گرفته شده و چون آسمان در طرف بالا قرار دارد به آن «سماء» مى گویند و در واقع این جمله امام (علیه السلام) و جمله هاى بعد از آن، برگرفته از این آیه شریفه است: (لَهُ مَا فِى السَّمَاواتِ وَ مَا فِى الاَْرْضِ وَ مَا بَیْنَهُمَا وَ مَا تَحْتَ الثَّرَى)؛ «از آن اوست آنچه در آسمان ها، و آنچه در زمین، و آنچه میان آن دو، و آنچه در زیر خاک پنهان است».(510)
404
و از آن جا که موجودات عالَم از دو حال خارج نیستند، یا متحرک اند یا ساکن، همچنین یا ثابت اند یا سیّار (در مورد انسان ها و ذوى العقول) و نیز یا در میان آسمان و زمین هستند یا زیر زمین، امام (علیه السلام) اشاره جامعى به همه آن ها کرده، و همه را مملوک ذات پاک خداوند مى شمرد.
جمله «وَ مَا بَثَثْتَ فِى کُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا» تمام مخلوقات جسمانى و روحانى را شامل مى شود که صفحه زمین و آسمان را پر کرده اند و در واقع برگرفته از آیه شریفه 29 سوره شورى است که مى فرماید: (وَ مِنْ آیَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاواتِ وَ الاَْرْضِ وَمَا بَثَّ فِیهِمَا مِنْ دَابَّةٍ)؛ «و از آیات اوست آفرینش آسمان ها و زمین و آنچه از جنبندگان در آن ها منتشر کرده است».
با خواندن این جمله هاى دعا اعتراف مى کنیم که ما چیزى از خود نداریم، تمام جهان هستى و آنچه در آن است از آنِ خداست، در نتیجه باید مالک حقیقى را بشناسیم و نعمت هایى را که به ما بخشیده است سپاس گوییم.
این نکته قابل توجه است که امام (علیه السلام) نخست از آسمان و زمین و موجوداتى که در آسمان ها و زمین و روى زمین وجود دارند سخن مى گوید، خواه ساکن باشند یا متحرک، مقیم باشند یا در سفر، سپس در جمله «مَا عَلاَ فِی الْهَوَاءِ، وَ مَا کَنَّ تَحْتَ الثَّرَى» به آنچه میان زمین و آسمان یا در زیر زمین است، اشاره مى کند و مالکیت خداوند را بر همه این ها مسلم مى شمرد.
«شاخص» از ماده «شخوص» (بر وزن خلوص) در اصل به معناى خارج شدن از منزل یا خروج از شهرى به شهر دیگر یا از کشورى به کشور دیگر است و در دعاى امام (علیه السلام) در برابر «مقیم» قرار داده شده و آن، کسى است که از جاى خود به جاى دیگرى حرکت نمى کند و در واقع همه انسان ها یا تمام ذوى العقول (انسان ها، فرشتگان وجنیان) را شامل مى شود.
این واژه گاه به معناى تعجب و خیره شدن شدید که گویى چشم مى خواهد از
405
حدقه بیرون بیاید اطلاق شده، مانند آنچه در آیه شریفه (فَإِذَا هِىَ شَاخِصَةٌ أَبْصَارُ الَّذِینَ کَفَرُوا)؛ «در آن هنگام چشم هاى کافران بر اثر وحشت، از حرکت باز مى ماند»(511) آمده است.
«کَنَّ» از ماده «کِنّ» (بر وزن جنّ) در اصل به معناى ظرفى است که چیزى در آن محفوظ باشد، سپس به هر چیزى که اشیا در آن مستور مى شود اطلاق شده و به رازها و اسرار و نیاتى هم که در سینه ها نهفته است گفته مى شود و «اکنان» جمع «کِنّ» به معناى پناهگاه ها، مخفى گاه ها و غارهاست و در کلام امام (علیه السلام) به معناى موجوداتى است که در زیر زمین پنهان اند.
«ثرى» همان گونه که مصباح اللغة وعده اى دیگر از ارباب لغت گفته اند، به معناى زمین مرطوب است و در مقابل آن «تراب» است که به معناى خاک خشک مى آید و از آن جا که معمولاً زمین مرطوب در زیر زمین خشک قرار دارد، این واژه به معناى زیر زمین آمده است که در کلام امام (علیه السلام) تمام معادن و منابع زیرزمینى و موجودات زنده اى را که در زیر خاک زندگى مى کنند شامل مى شود.