نکته:
از آنچه در کلام امام (علیه السلام) آمد به خوبى استفاده مى شود که ترک دنیا به عنوان نیل به آخرت یا ترک آخرت به منظور نائل شدن به دنیا، هیچ کدام در اسلام مطلوب نیست، بلکه مقصود از نظام آفرینش این بوده است که انسان ها، هم به دنیایشان برسند و هم به آخرت، هرچند دنیا وسیله و ابزارى است براى نائل شدن به سعادت در جهان دیگر.
این حقیقت در آیات متعددى از قرآن مجید منعکس است. در آیات مربوط به دعا در پایان حج آمده است: (وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِى الدُّنْیَا حَسَنَةً وَ فِى الاْخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنَا عَذابَ النَّارِ)؛ «و بعضى مى گویند: پروردگارا ! به ما در دنیا «نیکى» عطا کن؛ و در آخرت نیز «نیکى» مرحمت فرما؛ و ما را از عذاب دوزخ نگاه دار».(498)
و به دنبال آن از کسانى که این گونه دعا مى کنند تمجید کرده، مى فرماید (علیهم السلام) (أُولَئِکَ لَهُمْ نَصِیبٌ مِمَّا کَسَبُوا)؛ «این گروه به سبب آنچه انجام داده اند، نصیب و بهره وافرى از فضل خدا دارند».(499)
و در داستان قارون مى خوانیم که جمعى از آگاهان قوم موسى (علیه السلام) به او چنین
396
گفتند: (وَ ابْتَغِ فِیمَا آتَاکَ اللَّهُ الدَّارَ الاْخِرَةَ وَ لا تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا وَ أَحْسِنْ کَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ اِلَیْکَ وَ لا تَبْغِ الْفَسَادَ فِى الاَْرْضِ اِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ)؛ «و در آنچه خدا به تو داده، سراى آخرت را بطلب؛ و بهره ات را از دنیا فراموش مکن؛ و همان گونه که خدا به تو نیکى کرده نیکى کن؛ و هرگز در زمین در جستجوى فساد مباش، که خدا مفسدان را دوست ندارد».(500)
و در حدیث معروف مى خوانیم که امام صادق (علیه السلام) فرمود: «لَیْسَ مِنَّا مَنْ تَرَکَ دُنْیَاهُ لآِخِرَتِهِ وَ لاَ آخِرَتَهُ لِدُنْیَاهُ؛ آن کس که دنیا را به خاطر آخرت ترک کند و یا آخرت را به خاطر دنیا ترک گوید از ما نیست».(501)
ولى همان گونه که گفتیم، هدف این نیست که انسان نگاه استقلالى به دنیا کند همان گونه که نباید نگاه استقلالى به آخرت نماید، بلکه باید دنیا را ابزار و وسیله اى براى نیل به آخرت بنگرد، تعبیر از دنیا به مزرعه(502) یا پل(503) که در روایات آمده، گویاى این حقیقت است و شاهد این سخن حدیث دیگرى از همان حضرت است: «نِعْمَ الْعَوْنُ الدُّنْیَا عَلَى الاْخِرَةِ؛ بهترین کمک براى آخرت، دنیاست».(504)
و از این جا روشن مى شود کسانى که دم از ترک دنیا مى زنند و یا ریاضت هایى را پیشنهاد مى کنند که مفهوم آن ترک تمام لذات دنیاست وهمچنین آن هایى که رهبانیت را وسیله قرب الى الله مى شمرند، همگى از آموزه هاى اسلامى دورند، همان گونه که دنیاپرستانِ تارک آخرت دور هستند.
397
در جمله هفتم، امام (علیه السلام) به نتیجه این فعالیت ها پرداخته، مى فرماید: «خداوند بدین وسیله تمام امور (دنیا وآخرت) آن ها را اصلاح مى کند و بندگان را مى آزماید تا نظر کند چگونه آن ها اوقات اطاعت و منزلگاه هاى واجبات و موارد احکام او را سپرى مى کنند (همان گونه که خداوند متعال مى فرماید:) هدف این است که بدکاران را مطابق اعمالشان کیفر دهد و نیکوکاران را پاداش نیک عنایت کند»؛ (بِکُلِّ ذَلِکَ یُصْلِحُ شَأْنَهُمْ، وَیَبْلُو(505) أَخْبَارَهُمْ، وَ یَنْظُرُ کَیْفَ هُمْ فِى أَوْقَاتِ طَاعَتِهِ، وَمَنَازِلِ فُرُوضِهِ، وَ مَوَاقِعِ أَحْکَامِهِ، (لِیَجْزِىَ الَّذِینَ أَساؤُا بِما عَمِلُوا، وَ یَجْزِىَ الَّذِینَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَى)).
جمله «یُصْلِحُ شَأْنَهُمْ» درحقیقت اشاره اى است به آنچه در آیه شریفه 5 سوره محمد (صلی الله علیه و آله) آمده است که مى فرماید: (سَیَهْدِیهِمْ وَ یُصْلِحُ بَالَهُمْ)؛ «و به زودى آنان را هدایت نموده و کارشان را اصلاح مى کند».
و جمله «وَ یَبْلُو أَخْبَارَهُمْ» برگرفته از آیه 31 سوره محمد (صلی الله علیه و آله) است که مى فرماید: (وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجَاهِدِینَ مِنْکُمْ وَ الصَّابِرِینَ وَ نَبْلُوَا أَخْبَارَکُمْ)؛ «به یقین ما همه شما را مى آزماییم تا معلوم شود مجاهدان واقعى و صابران از میان شما کیان اند، و اخبار شما را بیازماییم».
درباره این که چه تفاوتى میان «اوقات طاعت» و «منازل فروض» و «مواقع احکام» وجود دارد ممکن است بتوان چنین گفت که «اوقات طاعت» اشاره به زمان هایى است که واجبات و مستحبات در آن انجام مى شود و انسان در پرتو
398
روشنایى روز مى تواند آن ها را محاسبه کند. «منازل فروض» اشاره به اماکن و محل هایى است که واجبات و مستحبات در آن ها انجام مى شود، مانند مسجد و غیر مسجد، که انسان به آن ها نیز در روز بهتر مى تواند برسد. و «مواقع احکام» اشاره به تشخیص موضوعات احکام است، مانند امورى که زکات یا خمس به آن تعلق مى گیرد و کسانى که باید حق آن ها ادا شود. تشخیص همه این موضوعات به وسیله نظام لیل و نهار امکان پذیر است.
از آنچه در این جمله دعاى امام (علیه السلام) آمده به خوبى روشن مى شود که این مقدمات (نظام شب و روز و تلاش هایى که مربوط به آن است) براى انجام آزمون هاى الهى است تا نیکوکار و بدکار شناخته شوند و هر کدام به جزاى خویش نائل گردند و بر همه اتمام حجت شود.
جمله «لِیَجْزِىَ الَّذِینَ...» عین چیزى است که در آیه 31 سوره نجم آمده است، آن جا که مى فرماید: (وَ لِلَّهِ مَا فِى السَّمَاواتِ وَ مَا فِى الاَْرْضِ لِیَجْزِىَ الَّذِینَ أَسَاؤُا بِمَا عَمِلُوا وَ یَجْزِىَ الَّذِینَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَى)؛ «وبراى خداست آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است تا بدکاران را به کیفر کارهایشان برساند و نیکوکاران را در برابر اعمالشان پاداش دهد».
در ضمن، از این آیه و کلام امام (علیه السلام) به خوبى استفاده مى شود که پاداش اعمال در برابر اعمال است، خواه خوب باشد یا بد، برخلاف گروهى که پنداشته اند ثواب ارتباطى با اعمال ندارد و تنها مربوط به اراده و تفضل خداوند است.
و نیز این نکته روشن مى شود که انسان در اعمال خود مختار است و جبر در اعمال اختیارى او راه ندارد، بر خلاف گروهى که مى پندارند انسان در اعمال خود هیچ گونه اختیارى ندارد و اجبار بر او حاکم است، زیرا اعمال انسان را نیک باشد یا بد، به خود او نسبت مى دهد.
آیا منظور از «الحسنى» در این آیه شریفه، بهشت و پاداش هاى نیک الهى
399
است یا اعمال نیکویى که از انسان ها سر مى زند؟ اگر معناى دوم باشد، هماهنگ با جمله قبل یعنى «بما عملوا» خواهد بود و در نتیجه کیفر در مقابل اعمال سوء و پاداش هاى الهى در مقابل اعمال نیک اوست، ولى بعضى از مفسران «الحسنى» را به معناى بهشت گرفته اند که مفهومش این مى شود: خداوند نیکوکاران را پاداش بهشت مى دهد.(506)
آنگاه امام (علیه السلام) در هشتمین جمله به همان مباحث سابق، یعنى برکات شب و روز و آثار فوق العاده آن در زندگى انسان ها بازگشته و بر خلاف آنچه در جمله هاى قبل آمد، که به صورت صیغه غائب بیان شده بود، در این جا خداوند را مخاطب ساخته، عرضه مى دارد: «خداوندا! با این همه فضل و رحمتى که به ما کرده اى تو را حمد و سپاس مى گوییم، به سبب این که پرده تاریک شب را براى ما شکافتى و صبح را آشکار کردى»؛ (اللَّهُمَّ فَلَکَ(507) الْحَمْدُ عَلَى مَا فَلَقْتَ لَنَا مِنَ الْإِصْبَاحِ).
و به دنبال آن مى افزاید: «و ما را از روشنایى روز بهره مند ساختى»؛ (وَ مَتَّعْتَنَا بِهِ مِنْ ضَوْءِ النَّهَارِ).
«و راه هاى طلب روزى را به ما نشان دادى»؛ (وَ بَصَّرْتَنَا مِنْ مَطَالِبِ الْأَقْوَاتِ).
«و ما را در آن از حوادث ناگوار حفظ کردى»؛ (وَ وَقَیْتَنَا فِیهِ مِنْ طَوَارِقِ الاْفَاتِ).
روشن است که فعالیت براى به دست آوردن مواد غذایى در روز امکان پذیر
400
است. کشاورزى، دامدارى، باغدارى، صنایع و برنامه هاى تجارى، معمولاً در روشنایى روز حاصل مى شود و انجام آن در شب ها بسیار مشکل و کم اثر است.
همچنین پرهیز از آفات و حوادث ناگوار در روشنایى روز بسیار آسان تر از تاریکى شب است، و به این صورت، امام (علیه السلام) دو فایده مهم روشنایى روز را در این عبارت کوتاه بیان کرده و آنچه را که در جمله هاى قبل در این زمینه آمده تکمیل مى فرماید.
در واقع «اصباح» به معناى طلوع فجر است و «ضوء النهار» به معناى گسترده شدن روشنایى روز مى باشد.
بعضى معتقدند که تفاوت «ضوء» و «نور» این است که «ضوء» در جایى گفته مى شود که از مبدأ نورانى سرچشمه گیرد (مانند روشنایى آفتاب) و «نور» در جایى گفته مى شود که از منبع دیگرى کشف شود (مانند روشنایى ماه) و به آیه شریفه (هُوَ الَّذِى جَعَلَ الشَّمْسَ ضِیَاءً وَ الْقَمَرَ نُوراً)؛ «او کسى است که خورشید را روشنایى بخش، و ماه را نورافشان قرار داد» استناد کرده اند.(508)
هرچند این دو واژه گاهى به جاى یکدیگر نیز استعمال مى شود.
بعضى دیگر گفته اند: نور به معناى روشنایى و ضوء به معناى شدت روشنایى است.
«فلقت» از ماده «فَلق» (بر وزن حلق) در اصل به معناى شکافته شدن چیزى است و از آن جا که به هنگام دمیدن سپیده صبح، گویى پرده سیاه شب شکافته مى شود، این واژه به معناى طلوع صبح آمده است، همان گونه که «فجر» نیز که معناى اصلى آن شکافتن است به همین مناسبت بر طلوع صبح اطلاق مى شود و در کلام امام (علیه السلام) نیز به همین معناست.
401
«طوارق» جمع «طارق» از ماده «طرق» (بر وزن برق) در اصل به معناى کوبیدن است و راه را از این جهت طریق مى گویند که با پاى رهروان کوبیده مى شود. «مطرقه» به معناى چکش و پتک است که براى کوبیدن فلزات به کار مى رود. همچنین از آن جا که معمولاً شب ها درِ خانه را مى بندند و اگر کسى بخواهد وارد شود باید در را بکوبد، لذا به اشخاصى که در شب وارد مى شوند طارق گفته مى شود.
این واژه گاهى نیز به معناى حوادث ناگوارى که انسان را مى کوبد به کار مى رود، خواه این حادثه در شب باشد یا در روز، تعبیر به «طَوَارِقِ الْافَاتِ» در کلام امام (علیه السلام) اشاره به همین گونه حوادث ناگوار است که حضرت، خدا را شکر مى گوید که از آن حوادث در امان مانده است.
402
بخش دوم
9. أَصْبَحْنَا وَ أَصْبَحَتِ الْأَشْیَاءُ کُلُّهَا بِجُمْلَتِهَا لَکَ: سَمَاؤُهَا وَ أَرْضُهَا، وَ مَا بَثَثْتَ فِی کُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا، سَاکِنُهُ وَ مُتَحَرِّکُهُ، وَ مُقِیمُهُ وَ شَاخِصُهُ وَ مَا عَلاَ فِی الْهَوَاءِ، وَ مَا کَنَّ تَحْتَ الثَّرَى.
10. أَصْبَحْنَا فِی قَبْضَتِکَ یَحْوِینَا مُلْکُکَ وَ سُلْطَانُکَ، وَ تَضُمُّنَا مَشِیَّتُکَ، وَنَتَصَرَّفُ عَنْ أَمْرِکَ، وَ نَتَقَلَّبُ فِی تَدْبِیرِکَ.
11. لَیْسَ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ اِلاَّ مَا قَضَیْتَ، وَ لاَ مِنَ الْخَیْرِ اِلاَّ مَا أَعْطَیْتَ.
ترجمه
9. خداوندا! ما صبح کردیم و تمام اشیاء صبح کرده اند، در حالى که همگى به طور کامل از آنِ توست. آسمان و زمینش، و آنچه در هریک از این دو از انواع مخلوقات منتشر کرده اى، ساکن و متحرکش، مقیم و مسافرش، و آنچه در فراز آسمان یا در زیر زمین قرار دارد، همه از آنِ توست.
10. خداوندا! ما شب را به صبح آوردیم، در حالى که با تمام وجود خود در قبضه قدرت توایم، و ملک و اقتدار تو بر همه ما احاطه دارد. خداوندا! مشیت و اراده تو ما را در بر گرفته، و هرگونه تصرفى در ما واقع مى شود به فرمان توست و هرگونه دگرگونى اى روى مى دهد از ناحیه تدبیر توست.
11. خدایا! براى ما هیچ کار و شأنى نیست، مگر آنچه تو مقدر فرمایى، و نه هیچ خیرى نصیب ما مى شود، مگر آنچه تو عطا کنى.