فهرست کتاب


عرفان اسلامی جلد دوم(شرح جامع بر صحیفه سجادیه)

آیت الله مکارم شیرازی

نعمت بزرگ شب و روز

همان گونه که از عنوان دعا استفاده مى شود امام (علیه السلام) این دعا را صبحگاهان و شامگاهان قرائت مى فرمود (عِنْدَ الصَّبَاحِ وَ الْمَسَاءِ).
384
«صباح» به معناى آغاز روز و«مساء» به معناى آغاز شب است.
آنگاه امام (علیه السلام) در اولین جمله هاى دعا مى فرماید: «حمد و ستایش مخصوص خداوندى است که شب و روز را با قوت خود آفرید و با قدرت خویش آن ها را از یکدیگر جدا ساخت»؛ (الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى خَلَقَ اللَّیْلَ وَ النَّهَارَ بِقُوَّتِهِ، وَ مَیَّزَ بَیْنَهُمَا بِقُدْرَتِهِ).
امام (علیه السلام) نخست به آفرینش شب و روز اشاره مى کند که از نعمت هاى بزرگ پروردگار است و سپس به تمییز آن ها از یکدیگر مى پردازد.(481)
مقدم شدن «لیل» (شب) بر «نهار» (روز) تنها در این دعاى شریف نیست، در قرآن مجید تقریباً همه جا شب بر روز مقدم شده است و این سبب شده که مفسران براى آن توجیهاتى بیندیشند.
گاه گفته مى شود: «ظلمت» قبل از «نور» آفریده شده است. آن زمان که هنوز نه خورشیدى بود، نه منظومه شمسى و نه کهکشانى، همه جا را ظلمت فراگرفته بود، سپس آفرینش کرات و سیارات و ثوابت و منظومه ها آغاز شد و نور، پرده هاى ظلمت را شکافت و عالم پر از نور وروشنایى گردید.
و به تعبیر دیگر، ظلمت، امر عدمى است و نور، امر وجودى و امر عدمى مقدم بر امر وجودى است.
و گاه گفته شده که این تقدیم و تأخیر به این دلیل است که آغاز هر ماه از آغاز شب اوّل شروع مى شود و بعضى گفته اند: نظر به این که شب تناسب بیشترى با عبادات و راز و نیاز با پروردگار دارد بر روز مقدم داشته شده است و به همین دلیل نمازهاى مخصوص و دعاهاى ویژه اى دارد و روز غالباً صرف تلاش و معاش و فعالیت هاى زندگى است. اضافه بر این، «لیلة القدر» که مقامش از هزار
385
ماه برتر است، شبى از شب هاى سال است، نه روزى از روزهاى سال، و قرآن هم در همان شب نازل شده است و معراج پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نیز در شب بود و بازپرسى اموات نیز در شب اوّل قبر است؛ به هر حال شب در آموزه هاى اسلامى اهمیت خاصى دارد.
البته شب و روز فعلى که در کره زمین است هیچ کدام مقدم بر دیگرى نیست، زیرا هنگامى که کره زمین از خورشید جدا شد، خورشید به آن مى تابید، یک طرف آن روشن و طرف دیگر تاریک بود و وجود این دو پدیده بر جسم کروى طبیعى و همزمان است؛ شب سایه بخشى از زمین بر بخش دیگر است و روز بخشى است که در برابر آفتاب قرار دارد. این از یک سو.
از سوى دیگر نظام شب و روز یکى از مهم ترین نعمت هاى الهى است و به همین دلیل در قرآن زیاد از آن یاد شده است. اگر بخشى از دنیا همیشه روز بود و بخش دیگرى شب، آن منطقه اى که روز بود در آتش مى سوخت و آن منطقه اى که شب بود همه چیز در آن یخ مى زد و در هیچ کدام از این دو طرف، زندگى و حیات موجودات کنونى امکان پذیر نبود. حتى اگر طول روز و شب بیش از مقدار فعلى بود مشکلات عظیمى پیدا مى شد و به همین دلیل در منطقه قطب شمال و جنوب و اطراف آن زندگى براى انسان و حیوانات و گیاهان غیر ممکن است، مگر موارد بسیار نادر.
قرآن مجید به روشنى به این حقیقت اشاره کرده، مى فرماید: (قُلْ أَ رَأَیْتُمْ اِنْ جَعَلَ اللَّهُ عَلَیْکُمُ اللَّیْلَ سَرْمَداً اِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ مَنْ اِلَهٌ غَیْرُ اللَّهِ یَأْتِیکُمْ بِضِیَآءٍ أَفَلاَ تَسْمَعُونَ * قُلْ أَرَأَیْتُمْ اِنْ جَعَلَ اللَّهُ عَلَیْکُمُ النَّهَارَ سَرْمَداً اِلَى یَوْمِ الْقِیامَةِ مَنْ اِلَهٌ غَیْرُ اللَّهِ یَأْتِیکُمْ بِلَیْلٍ تَسْکُنُونَ فِیهِ أَفَلاَ تُبْصِرُونَ)؛ «بگو: «به من خبر دهید اگر خداوند شب را تا روز قیامت بر شما جاودان سازد، آیا معبودى جز خداوند یگانه مى تواند روشنایى براى شما بیاورد؟! آیا نمى شنوید؟!» * بگو: «به من خبر دهید اگر خداوند روز را تا قیامت
386
بر شما جاودان کند، آیا معبودى غیر از خدا مى تواند شبى براى شما بیاورد تا در آن آرامش یابید؟ آیا نمى بینید؟!».(482)
روز در اصطلاح عامّه مردم به زمانى گفته مى شود که از طلوع خورشید تا غروب آن را در بر مى گیرد، ولى در تعبیرات شرعى، روز از طلوع فجر آغاز مى شود و دلیل آن هم آیات مربوط به روزه و دعاهاى مربوط به شب و روز و آیه شریفه 114 سوره هود است (وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَىِ النَّهَارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّیْلِ) که اشاره به نماز صبح و نماز مغرب و عشاست و مى دانیم که نماز صبح بعد از طلوع فجر خوانده مى شود.
درباره این که میان «قوت» و «قدرت»، که در جمله هاى اول و دوم امام (علیه السلام) ذکر شده، تفاوتى وجود دارد یا هر دو مترادف یکدیگرند؟ گاه گفته مى شود که «قوت» کمال «قدرت» است و نسبت میان آن دو عموم و خصوص مطلق مى باشد، البته مترادف بودن این دو نیز بعید به نظر نمى رسد.
این نکته نیز قابل توجه است که «قوت» گاهى درباره توانایى مادى به کار رفته، مانند آنچه در داستان ذوالقرنین آمده است که درخواست کرد ساکنان آن محل به او کمک کنند تا سدّ نیرومندى در برابر قوم وحشى یأجوج و مأجوج ببندند (فَأَعِینُونِى بِقُوَّةٍ)؛ «مرا با نیرویى یارى دهید».(483)
و گاه در مورد امور معنوى به کار مى رود، مانند خطابى که خداوند به یحیى فرمود (علیهم السلام) (یا یَحْیَى خُذِ الْکِتَابَ بِقُوَّةٍ)؛ «اى یحیى! کتاب آسمانى را با قوت و قدرت بگیر».(484)
ولى در مورد خداوند و مسأله آفرینش غالباً از واژه «قدرت» استفاده شده است.
387
قابل توجه این که امام (علیه السلام) اصل آفرینش «لیل و نهار» را با قوت الهى، نعمتى مى شمرد و تمییز بین آن دو را با قدرتش، نعمت دیگرى، زیرا خداوند شب و روز را به گونه اى آفریده است که با نور و ظلمت به طور کامل از یکدیگر جدا مى شوند و هر کدام ـ چنان که در سخنان آینده امام (علیه السلام) مى آید ـ داراى برکات و آثار خاصى است.
سپس در جمله بعد، به نعمت دیگرى در آفرینش شب و روز اشاره کرده، مى فرماید: «خداوند براى هریک از این دو، حد معین و زمان مشخص قرار داد»؛ (وَجَعَلَ لِکُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا حَدّاً مَحْدُوداً، وَ أَمَداً مَمْدُوداً).
به یقین اندازه شب و روز به گونه اى مقدّر شده که سرچشمه فواید بى شمار براى انسان ها باشد، بى آن که ضررى برساند. همان گونه که قبلاً اشاره شد، اگر روز بسیار طولانى شود درجه حرارت آن قدر بالا مى رود که همه چیز را مى سوزاند و اگر شب طولانى گردد همه چیز یخ مى زند، بنابراین قراردادن این حدّ محدود و امد ممدود، یکى دیگر از نعمت هایى است که امام (علیه السلام) خدا را براى آن ستایش مى کند.
جالب این که در حدیث معروف توحید مفضل، امام صادق (علیه السلام) به این نکته اشاره کرده، مى فرماید: «اى مفضل! در مقدار روز و شب بیندیش که چگونه مصلحت مخلوقات خدا در آن است؛ اگر طول روز صد ساعت یا دویست ساعت بود آیا آنچه در زمین از حیوانات و گیاه است نابود نمى شد؟».
سپس امام (علیه السلام) به شرح آن مى پردازد و چگونگى هلاکت جانداران و گیاهان را در روز فوق العاده طولانى بیان مى دارد و آنگاه مى فرماید: «اگر شب نیز به همین مقدار طولانى شود همه جانداران از حرکت باز مى ایستند و انسان نمى تواند زندگى خود را تأمین کند و چه بسا همه از گرسنگى مى مردند و حرارت طبیعى گیاهان خاموش مى شد و همگى فاسد مى شدند، همان گونه که
388
نباتات در جایى که خورشید بر آن نمى تابد نمى رویند و یا اگر برویند فاسد مى شوند».(485)
منظور از «حَدّاً مَحْدُوداً» همان طول شبانه روز است که در تمام سال به شکل منظمى در حال تغییر مى باشد و همان گونه که خواهیم دید این تعیین حدود متغیر داراى مصالح مهمى است و «حدّ محدود» در واقع تأکید است، زیرا هر حدّى محدود مى باشد.
و اما «أَمَداً مَمْدُوداً» اشاره به گستردگى شب و روز است، زیرا «أمد» به گفته راغب به معناى انتهاى زمان است و گاه به اصل زمان اطلاق مى شود و «ممدود» از ماده «مدّ» به معناى کشیدگى است و در مجموع، این مفهوم را مى رساند که خداوند براى هر کدام زمان گسترده اى قرار داده است که داراى حکمت ها و آثار مهمى است.
سپس امام (علیه السلام) در چهارمین جمله اشاره به ورود هر یک از شب و روز در دیگرى کرده، مى فرماید: «خداوند به تقدیر خود هر یک از شب و روز را در دیگرى براى بندگان وارد مى کند تا به این وسیله تغذیه شوند و رشد و پرورش پیدا کنند»؛ (یُولِجُ کُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا فِی صَاحِبِهِ، وَ یُولِجُ صَاحِبَهُ فِیهِ بِتَقْدِیرٍ مِنْهُ لِلْعِبَادِ فِیمَا یَغْذُوهُمْ بِهِ، وَ یُنْشِئُهُمْ عَلَیْهِ).
«یولج» از ماده «ایلاج» به معناى داخل کردن و نفوذ دادن است و جمله «یُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهارِ وَ یُولِجُ النَّهارَ فِی اللَّیْلِ» چهار مرتبه در قرآن مجید تکرار شده و یک بار نیز به صورت «تُولِجُ اللَّیْلَ فِى النَّهارِ وَ تُولِجُ النَّهارَ فِى اللَّیْلِ» آمده که نشان مى دهد یکى از نعمت هاى مهم پروردگار است که روى آن بارها تکیه شده است.
این تعبیر مى تواند دو معنا داشته باشد: نخست، تغییر تدریجى شب و روز در
389
طول سال، که بلند و کوتاه شدن روز و شب، به صورت ناگهانى صورت نمى گیرد، بلکه به تدریج است تا درجات گرمى و سردى هوا به صورت تدریجى تغییر یابد و گیاهان و موجودات زنده به صورت تدریجى رشد کنند و به حیات خود ادامه دهند و هوا به تدریج سرد و گرم شود.
دیگر این که تبدیل شب به روز و روز به شب نیز به صورت ناگهانى حاصل نمى شود تا موجب انواع مشکلات گردد، بلکه این امر نیز به صورت تدریجى رخ مى دهد. روز به تدریج وارد شب مى شود و به عکس، هنگام غروب خورشید، هوا به تدریج تاریک مى شود و اگر طلوع و غروب آفتاب در یک لحظه صورت مى گرفت این انتقال ناگهانى، هم از نظر جسمى و هم روحى براى انسان زیان بار بود و از نظر اجتماعى این تغییر سریع و بى مقدمه مشکلات فراوان ایجاد مى کرد و افراد نمى توانستند برنامه هاى زندگى خود را جمع و جور کنند و خود را به مقصد برسانند.
اگر در اتاق پرنورى نشسته باشیم و برق ناگهان قطع شود، یک حالت شوک به همه دست مى دهد و هنگامى که بعد از مدتى تاریکى یک مرتبه چراغ ها روشن شود به چشم و روح انسان ضربه اى وارد مى کند، اما خداوند چنان مقدر فرموده که این تغییر به صورت تدریجى حاصل شود تا انسان بتواند به آن عادت کند.
بسیار دیده ایم که پرندگان هنگامى که هوا کمى تاریک مى شود همگى به سوى لانه هاى خود حرکت مى کنند و گله گوسفندان نیز همین طور. اگر تاریکى به صورت ناگهانى همه جا را فرامى گرفت، نه آن ها راه لانه خود را پیدا مى کردند و نه انسان ها و حیواناتشان.
در ضمن، این برنامه تحول تدریجى نظام شب و روز مى تواند این درس را هم به ما بدهد که براى رسیدن به مقصود باید از روش تدریجى استفاده کرد و کارهاى ناگهانى غالباً موجب آسیب هایى است.
390
چرا بعد از جمله «یُولِجُ کُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا فِى صَاحِبِهِ» که ورود هر یک از شب و روز در دیگرى را بیان مى کند جمله مشابه دیگرى آمده است (وَ یُولِجُ صَاحِبَهُ فِیهِ؛ آن دیگر را در آن وارد مى کند)، آیا از باب تأکید است، آن گونه که از ظاهر آن به نظر مى رسد یا هر کدام مطلب مستقلى دارد؟ مرحوم شیخ بهایى در این جا به نکته اى اشاره کرده که بیان آن خالى از لطف نیست، هرچند از بعضى جهات بعید به نظر مى رسد. مطابق آن، هر کدام مطلب جداگانه اى را مى رساند، مى گوید: این اشاره به تفاوتى است که میان نیم کره شمالى و نیم کره جنوبى زمین وجود دارد، هنگامى که نیم کره شمالى فصل تابستان را مى گذراند نیم کره جنوبى فصل زمستان را دارد و به عکس، وبه این ترتیب در نیم کره شمالى روز در شب ورود مى کند و طولانى مى شود، ولى در همان حال در نیم کره جنوبى شب در روز ورود مى کند و طولانى مى گردد.(486)
طبق این تفسیر مناسب است که «واو» در جمله «وَ یُولِجُ صَاحِبَهُ فِیهِ» حالیه باشد.
سپس امام (علیه السلام) در ادامه این جمله چهارم اشاره اجمالى به فواید شب و روز کرده، سپس به شرح آن پرداخته است، مى فرماید: این نظم خاص براى تغذیه و رشد و پرورش بندگان مقدّر شده است.
«یغذوهم» از ماده «غذا» یعنى آن ها را تغذیه مى کند و «ینشئهم» از ماده «انشاء» یعنى آن ها را تربیت کرده و پرورش مى دهد.
این نظام حکیمانه شب و روز سبب مى شود که دو چیز که ضدّ هم هستند (نور وظلمت) دست به دست هم دهند و اسباب تلاش براى معاش و آرامش هنگام خستگى فراهم سازند. اگر این نظام احسن نبود و در طول مدت شب و روز افراط و تفریطى حاصل مى شد، به یقین نه آرامشى حاصل مى گشت، نه مجالى براى تلاش معاش.
391
اضافه بر این، این دو (نور وظلمت) از طریق همکارى با یکدیگر به پرورش گیاهان و انواع حیوانات و آنچه براى زندگى انسان ها لازم است مى پردازند و سفره او را رنگین و بستر شبانه او را آماده مى سازند.
سپس امام (علیه السلام) به شرح این مطلب پرداخته، در جمله پنجم چنین مى فرماید (علیهم السلام) «خداوند براى آن ها شب را آفرید تا در آن از رنج کار آرامش یابند و زحمت تلاش هاى روز برطرف شود و آن (شب) را لباسى قرار داد که بپوشند و از راحتى و خواب آن بهره گیرند تا سبب نشاط و قوت (براى فعالیت هاى روزانه) گردد و (نیز) به وسیله آن از لذت و خواسته هاى مشروع دل بهره مند شوند»؛ (فَخَلَقَ لَهُمُ اللَّیْلَ لِیَسْکُنُوا فِیهِ مِنْ حَرَکَاتِ التَّعَبِ وَ نَهَضَاتِ النَّصَبِ، وَ جَعَلَهُ لِبَاساً لِیَلْبَسُوا مِنْ رَاحَتِهِ وَ مَنَامِهِ(487)، فَیَکُونَ ذَلِکَ لَهُمْ جَمَاماً وَ قُوَّةً، وَ لِیَنَالُوا بِهِ لَذَّةً وَ شَهْوَةً).
امام (علیه السلام) در این جمله کوتاه و بسیار پرمعنا به شرح فواید شب و روز پرداخته است، همان چیزى که به طور اجمال در جمله قبل فرموده بود. نخست به فواید شب پرداخته، مى فرماید: «خداوند شب را براى مردم آفرید تا در آن از حرکات خستگى آور و تلاش هاى فرساینده آرامش یابند».
این مطلب، هم با تجربه و هم با تحقیقات به دست آمده از علم روز ثابت شده است که خواب و آرامش کامل، تنها در تاریکى شب امکان پذیر است. دانشمندان امروز مى گویند: عامل اصلى خواب، هورمون خاصى است به نام «ملاتونین» که از غده صنوبرى به نام «پینه آل» در مغز انسان ترشح مى شود و انسان آماده خواب مى گردد و این هورمون در تاریکى فعال مى شود، به همین دلیل خواب در روشنایى نه عمیق است و نه نشاط آور.
در قرآن مجید بارها اشاره به این خاصیت شب شده است. در یک جا مى فرماید: (أَلَمْ یَرَوْا أَنَّا جَعَلْنَا اللَّیْلَ لِیَسْکُنُوا فِیهِ وَ النَّهَارَ مُبْصِراً اِنَّ فِى ذَلِکَ لاَیاتٍ لِقَوْمٍ
392
یُؤْمِنُونَ)؛ «آیا ندیدند که ما شب را براى آرامش آن ها قرار دادیم و روز را روشنى بخش؟! در این امور نشانه هاى روشنى است براى کسانى که ایمان مى آورند و آماده قبول نمودن حق اند)».(488)
و در جاى دیگر مى فرماید: (وَ مِنْ رَحْمَتِهِ جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَ النَّهَارَ لِتَسْکُنُوا فِیهِ وَلِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ)؛ «و از رحمت اوست که براى شما شب و روز قرار داد تا هم در آن آرامش داشته باشید و هم از فضل خدا بهره گیرید، شاید شکر نعمت هاى او را به جا آورید».(489)
تعبیر امام (علیه السلام) در مورد شب به لباس، برگرفته از آیه شریفه قرآن است که مى فرماید: (وَ هُوَ الَّذِى جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ لِبَاساً وَ النَّوْمَ سُباتاً وَ جَعَلَ النَّهَارَ نُشُوراً)؛ «او کسى است که شب را براى شما پوشش قرار داد، و خواب را مایه استراحت، و روز را وسیله حیات و حرکت».(490)
این تعبیر بسیار جالب است، زیرا همان گونه که لباس، بدن انسان را مى پوشاند، عیوب آن را پنهان مى دارد و در مقابل آسیب ها حفظ و نگهدارى مى کند، تاریکى شب نیز همین آثار را دارد، زیرا آسیب ها معمولاً در فعالیت هاى روزانه است و تاریکى شب که انسان را به خانه و کاشانه اش مى فرستد او را از این آسیب ها برکنار مى سازد و لباس آرامش و خواب را به تن او مى کند.
سپس امام (علیه السلام) در یک نتیجه گیرى روشن مى فرماید: این آرامش و خواب شبانه سبب نشاط و قوت براى کارهاى روزانه مى شود.
آنگاه به یکى دیگر از فواید تاریکى شب اشاره کرده، مى فرماید: فایده دیگر آن این است که در پى آن به لذت وشهوات خود مى رسند (که بیشتر اشاره به آمیزش شبانه است، زیرا غالباً حیا مانع از این گونه کارها در روز مى شود).
393
این موضوع، هم با احادیث اسلامى هماهنگ است که تأکید مى کند این عمل مناسب شب است. از جمله در رساله ذهبیّه امام على بن موسى الرضا (علیه السلام) که درمورد مسائل طبى براى مأمون مرقوم داشت و علامه مجلسى آن را در جلد 59 بحارالانوار به طور کامل آورده، مى خوانیم: «فَاِذَا أَرَدْتَ ذَلِکَ فَلْیَکُنْ فِی آخِرِ اللَّیْلِ فَاِنَّهُ أَصْلَحُ لِلْبَدَنِ وَ أَرْجَى لِلْوَلَدِ وَ أَزْکَى لِلْعَقْلِ فِی الْوَلَدِ الَّذِی یَقْضِی اللَّهُ بَیْنَهُمَا؛ هنگامى که خواستى به این کار اقدام کنى در اواخر شب باشد، زیرا براى بدن مناسب تر و براى انعقاد نطفه فرزند امیدوارکننده تر و براى هوشیار و عاقل بودن فرزندى که خداوند به آن ها مرحمت مى کند مفیدتر است».(491)
و هم با تحقیقات پزشکان که مى گویند: بهترین زمان براى مسأله آمیزش جنسى نصف دوم شب است که بدن آرامش خود را پیدا کرده و رحم زن آماده پذیرش نطفه است.
آیا لذت و شهوت در این عبارت، هر دو اشاره به مسأله آمیزش جنسى است و به عنوان تأکید آمده یا لذت اشاره به لذتى است که انسان از خواب مى برد و شهوت اشاره به آمیزش جنسى است؟ بعضى از شارحان نظر اول را پذیرفته اند و بعضى دوم را.(492)
سپس امام (علیه السلام) بعد از ذکر آثار و برکات تاریکى شب، در ششمین جمله به سراغ برکات و فواید و آثار مثبت روز در زندگى انسان ها رفته و سه فایده براى آن بیان مى فرماید. نخست مى گوید: «خداوند براى انسان ها روز را آفرید که روشنگر و روشنى بخش است تا بتوانند فضل او را در آن طلب کنند»؛ (وَ خَلَقَ لَهُمُ النَّهارَ مُبْصِراً لِیَبْتَغُوا(493) فِیهِ مِنْ فَضْلِهِ).
394
این جمله برگرفته از آیات قرآن مجید است که مى فرماید: (وَ جَعَلْنا آیَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً لِتَبْتَغُوا فَضْلاً مِنْ رَبِّکُمْ)؛ «ما آیت روز را روشنى بخش قرار دادیم تا در آن فضل پروردگارتان را طلب کنید (و به تلاش براى زندگى برخیزید)».(494)
بى شک روشنایى روز فرصت بسیار مناسبى است براى هرگونه فعالیت زندگى و واژه «فضل» در آیه قرآن ودر کلام امام (علیه السلام) مفهوم وسیعى دارد که هرگونه فایده مادى و معنوى را شامل مى شود.
فایده دیگرى که امام (علیه السلام) براى روشنایى روز بیان مى کند این است: «هدف این بوده که به این وسیله از روزى او بهره مند شوند»؛ (وَلِیَتَسَبَّبُوا(495) اِلَى رِزْقِهِ).
روشن است که بهره مند شدن از روزى هاى پروردگار بخشى از طلب فضل الهى است که در جمله قبل آمده و در واقع نسبت میان این دو، عموم و خصوص مطلق است.
و در جمله سوم مى فرماید: «و در زمین او (براى بهره مند شدن از مواهب مادى ومعنوى) سیر کنند وبه اهداف نزدیک از دنیایشان و اهداف دور از آخرتشان برسند»؛ (وَ یَسْرَحُوا(496) فِی أَرْضِهِ، طَلَباً لِمَا فِیهِ نَیْلُ الْعَاجِلِ(497) مِنْ دُنْیَاهُمْ، وَدَرَکُ الاْجِلِ فِی أُخْرَاهُمْ).
این تعبیر نیز تأکیدى است بر آنچه در جمله اول آمد که هدف را ابتغاء فضل الله بیان فرمود.
395
بدیهى است که انسان در روز فقط به منافع مادى نمى رسد، بلکه به منافع معنوى نیز نائل مى شود، مانند کمک به نیازمندان، ساخت مساجد و مراکز خیریه، تعلیم و تربیت، آموزش و پرورش و بسیارى از عبادت ها که در روز انجام مى شود، مانند نماز جمعه و مراسم حج. بنابراین نور آفتاب و روشنایى روز نه تنها کمک به تأمین منافع مادى مى کند، بلکه منافع معنوى نیز که در دعاى امام (علیه السلام) از آن تعبیر به «آجل» شده است در پرتو آن حاصل مى شود.

نکته:

از آنچه در کلام امام (علیه السلام) آمد به خوبى استفاده مى شود که ترک دنیا به عنوان نیل به آخرت یا ترک آخرت به منظور نائل شدن به دنیا، هیچ کدام در اسلام مطلوب نیست، بلکه مقصود از نظام آفرینش این بوده است که انسان ها، هم به دنیایشان برسند و هم به آخرت، هرچند دنیا وسیله و ابزارى است براى نائل شدن به سعادت در جهان دیگر.
این حقیقت در آیات متعددى از قرآن مجید منعکس است. در آیات مربوط به دعا در پایان حج آمده است: (وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِى الدُّنْیَا حَسَنَةً وَ فِى الاْخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنَا عَذابَ النَّارِ)؛ «و بعضى مى گویند: پروردگارا ! به ما در دنیا «نیکى» عطا کن؛ و در آخرت نیز «نیکى» مرحمت فرما؛ و ما را از عذاب دوزخ نگاه دار».(498)
و به دنبال آن از کسانى که این گونه دعا مى کنند تمجید کرده، مى فرماید (علیهم السلام) (أُولَئِکَ لَهُمْ نَصِیبٌ مِمَّا کَسَبُوا)؛ «این گروه به سبب آنچه انجام داده اند، نصیب و بهره وافرى از فضل خدا دارند».(499)
و در داستان قارون مى خوانیم که جمعى از آگاهان قوم موسى (علیه السلام) به او چنین
396
گفتند: (وَ ابْتَغِ فِیمَا آتَاکَ اللَّهُ الدَّارَ الاْخِرَةَ وَ لا تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا وَ أَحْسِنْ کَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ اِلَیْکَ وَ لا تَبْغِ الْفَسَادَ فِى الاَْرْضِ اِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ)؛ «و در آنچه خدا به تو داده، سراى آخرت را بطلب؛ و بهره ات را از دنیا فراموش مکن؛ و همان گونه که خدا به تو نیکى کرده نیکى کن؛ و هرگز در زمین در جستجوى فساد مباش، که خدا مفسدان را دوست ندارد».(500)
و در حدیث معروف مى خوانیم که امام صادق (علیه السلام) فرمود: «لَیْسَ مِنَّا مَنْ تَرَکَ دُنْیَاهُ لآِخِرَتِهِ وَ لاَ آخِرَتَهُ لِدُنْیَاهُ؛ آن کس که دنیا را به خاطر آخرت ترک کند و یا آخرت را به خاطر دنیا ترک گوید از ما نیست».(501)
ولى همان گونه که گفتیم، هدف این نیست که انسان نگاه استقلالى به دنیا کند همان گونه که نباید نگاه استقلالى به آخرت نماید، بلکه باید دنیا را ابزار و وسیله اى براى نیل به آخرت بنگرد، تعبیر از دنیا به مزرعه(502) یا پل(503) که در روایات آمده، گویاى این حقیقت است و شاهد این سخن حدیث دیگرى از همان حضرت است: «نِعْمَ الْعَوْنُ الدُّنْیَا عَلَى الاْخِرَةِ؛ بهترین کمک براى آخرت، دنیاست».(504)
و از این جا روشن مى شود کسانى که دم از ترک دنیا مى زنند و یا ریاضت هایى را پیشنهاد مى کنند که مفهوم آن ترک تمام لذات دنیاست وهمچنین آن هایى که رهبانیت را وسیله قرب الى الله مى شمرند، همگى از آموزه هاى اسلامى دورند، همان گونه که دنیاپرستانِ تارک آخرت دور هستند.
397
در جمله هفتم، امام (علیه السلام) به نتیجه این فعالیت ها پرداخته، مى فرماید: «خداوند بدین وسیله تمام امور (دنیا وآخرت) آن ها را اصلاح مى کند و بندگان را مى آزماید تا نظر کند چگونه آن ها اوقات اطاعت و منزلگاه هاى واجبات و موارد احکام او را سپرى مى کنند (همان گونه که خداوند متعال مى فرماید:) هدف این است که بدکاران را مطابق اعمالشان کیفر دهد و نیکوکاران را پاداش نیک عنایت کند»؛ (بِکُلِّ ذَلِکَ یُصْلِحُ شَأْنَهُمْ، وَیَبْلُو(505) أَخْبَارَهُمْ، وَ یَنْظُرُ کَیْفَ هُمْ فِى أَوْقَاتِ طَاعَتِهِ، وَمَنَازِلِ فُرُوضِهِ، وَ مَوَاقِعِ أَحْکَامِهِ، (لِیَجْزِىَ الَّذِینَ أَساؤُا بِما عَمِلُوا، وَ یَجْزِىَ الَّذِینَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَى)).
جمله «یُصْلِحُ شَأْنَهُمْ» درحقیقت اشاره اى است به آنچه در آیه شریفه 5 سوره محمد (صلی الله علیه و آله) آمده است که مى فرماید: (سَیَهْدِیهِمْ وَ یُصْلِحُ بَالَهُمْ)؛ «و به زودى آنان را هدایت نموده و کارشان را اصلاح مى کند».
و جمله «وَ یَبْلُو أَخْبَارَهُمْ» برگرفته از آیه 31 سوره محمد (صلی الله علیه و آله) است که مى فرماید: (وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجَاهِدِینَ مِنْکُمْ وَ الصَّابِرِینَ وَ نَبْلُوَا أَخْبَارَکُمْ)؛ «به یقین ما همه شما را مى آزماییم تا معلوم شود مجاهدان واقعى و صابران از میان شما کیان اند، و اخبار شما را بیازماییم».
درباره این که چه تفاوتى میان «اوقات طاعت» و «منازل فروض» و «مواقع احکام» وجود دارد ممکن است بتوان چنین گفت که «اوقات طاعت» اشاره به زمان هایى است که واجبات و مستحبات در آن انجام مى شود و انسان در پرتو
398
روشنایى روز مى تواند آن ها را محاسبه کند. «منازل فروض» اشاره به اماکن و محل هایى است که واجبات و مستحبات در آن ها انجام مى شود، مانند مسجد و غیر مسجد، که انسان به آن ها نیز در روز بهتر مى تواند برسد. و «مواقع احکام» اشاره به تشخیص موضوعات احکام است، مانند امورى که زکات یا خمس به آن تعلق مى گیرد و کسانى که باید حق آن ها ادا شود. تشخیص همه این موضوعات به وسیله نظام لیل و نهار امکان پذیر است.
از آنچه در این جمله دعاى امام (علیه السلام) آمده به خوبى روشن مى شود که این مقدمات (نظام شب و روز و تلاش هایى که مربوط به آن است) براى انجام آزمون هاى الهى است تا نیکوکار و بدکار شناخته شوند و هر کدام به جزاى خویش نائل گردند و بر همه اتمام حجت شود.
جمله «لِیَجْزِىَ الَّذِینَ...» عین چیزى است که در آیه 31 سوره نجم آمده است، آن جا که مى فرماید: (وَ لِلَّهِ مَا فِى السَّمَاواتِ وَ مَا فِى الاَْرْضِ لِیَجْزِىَ الَّذِینَ أَسَاؤُا بِمَا عَمِلُوا وَ یَجْزِىَ الَّذِینَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَى)؛ «وبراى خداست آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است تا بدکاران را به کیفر کارهایشان برساند و نیکوکاران را در برابر اعمالشان پاداش دهد».
در ضمن، از این آیه و کلام امام (علیه السلام) به خوبى استفاده مى شود که پاداش اعمال در برابر اعمال است، خواه خوب باشد یا بد، برخلاف گروهى که پنداشته اند ثواب ارتباطى با اعمال ندارد و تنها مربوط به اراده و تفضل خداوند است.
و نیز این نکته روشن مى شود که انسان در اعمال خود مختار است و جبر در اعمال اختیارى او راه ندارد، بر خلاف گروهى که مى پندارند انسان در اعمال خود هیچ گونه اختیارى ندارد و اجبار بر او حاکم است، زیرا اعمال انسان را نیک باشد یا بد، به خود او نسبت مى دهد.
آیا منظور از «الحسنى» در این آیه شریفه، بهشت و پاداش هاى نیک الهى
399
است یا اعمال نیکویى که از انسان ها سر مى زند؟ اگر معناى دوم باشد، هماهنگ با جمله قبل یعنى «بما عملوا» خواهد بود و در نتیجه کیفر در مقابل اعمال سوء و پاداش هاى الهى در مقابل اعمال نیک اوست، ولى بعضى از مفسران «الحسنى» را به معناى بهشت گرفته اند که مفهومش این مى شود: خداوند نیکوکاران را پاداش بهشت مى دهد.(506)
آنگاه امام (علیه السلام) در هشتمین جمله به همان مباحث سابق، یعنى برکات شب و روز و آثار فوق العاده آن در زندگى انسان ها بازگشته و بر خلاف آنچه در جمله هاى قبل آمد، که به صورت صیغه غائب بیان شده بود، در این جا خداوند را مخاطب ساخته، عرضه مى دارد: «خداوندا! با این همه فضل و رحمتى که به ما کرده اى تو را حمد و سپاس مى گوییم، به سبب این که پرده تاریک شب را براى ما شکافتى و صبح را آشکار کردى»؛ (اللَّهُمَّ فَلَکَ(507) الْحَمْدُ عَلَى مَا فَلَقْتَ لَنَا مِنَ الْإِصْبَاحِ).
و به دنبال آن مى افزاید: «و ما را از روشنایى روز بهره مند ساختى»؛ (وَ مَتَّعْتَنَا بِهِ مِنْ ضَوْءِ النَّهَارِ).
«و راه هاى طلب روزى را به ما نشان دادى»؛ (وَ بَصَّرْتَنَا مِنْ مَطَالِبِ الْأَقْوَاتِ).
«و ما را در آن از حوادث ناگوار حفظ کردى»؛ (وَ وَقَیْتَنَا فِیهِ مِنْ طَوَارِقِ الاْفَاتِ).
روشن است که فعالیت براى به دست آوردن مواد غذایى در روز امکان پذیر
400
است. کشاورزى، دامدارى، باغدارى، صنایع و برنامه هاى تجارى، معمولاً در روشنایى روز حاصل مى شود و انجام آن در شب ها بسیار مشکل و کم اثر است.
همچنین پرهیز از آفات و حوادث ناگوار در روشنایى روز بسیار آسان تر از تاریکى شب است، و به این صورت، امام (علیه السلام) دو فایده مهم روشنایى روز را در این عبارت کوتاه بیان کرده و آنچه را که در جمله هاى قبل در این زمینه آمده تکمیل مى فرماید.
در واقع «اصباح» به معناى طلوع فجر است و «ضوء النهار» به معناى گسترده شدن روشنایى روز مى باشد.
بعضى معتقدند که تفاوت «ضوء» و «نور» این است که «ضوء» در جایى گفته مى شود که از مبدأ نورانى سرچشمه گیرد (مانند روشنایى آفتاب) و «نور» در جایى گفته مى شود که از منبع دیگرى کشف شود (مانند روشنایى ماه) و به آیه شریفه (هُوَ الَّذِى جَعَلَ الشَّمْسَ ضِیَاءً وَ الْقَمَرَ نُوراً)؛ «او کسى است که خورشید را روشنایى بخش، و ماه را نورافشان قرار داد» استناد کرده اند.(508)
هرچند این دو واژه گاهى به جاى یکدیگر نیز استعمال مى شود.
بعضى دیگر گفته اند: نور به معناى روشنایى و ضوء به معناى شدت روشنایى است.
«فلقت» از ماده «فَلق» (بر وزن حلق) در اصل به معناى شکافته شدن چیزى است و از آن جا که به هنگام دمیدن سپیده صبح، گویى پرده سیاه شب شکافته مى شود، این واژه به معناى طلوع صبح آمده است، همان گونه که «فجر» نیز که معناى اصلى آن شکافتن است به همین مناسبت بر طلوع صبح اطلاق مى شود و در کلام امام (علیه السلام) نیز به همین معناست.
401
«طوارق» جمع «طارق» از ماده «طرق» (بر وزن برق) در اصل به معناى کوبیدن است و راه را از این جهت طریق مى گویند که با پاى رهروان کوبیده مى شود. «مطرقه» به معناى چکش و پتک است که براى کوبیدن فلزات به کار مى رود. همچنین از آن جا که معمولاً شب ها درِ خانه را مى بندند و اگر کسى بخواهد وارد شود باید در را بکوبد، لذا به اشخاصى که در شب وارد مى شوند طارق گفته مى شود.
این واژه گاهى نیز به معناى حوادث ناگوارى که انسان را مى کوبد به کار مى رود، خواه این حادثه در شب باشد یا در روز، تعبیر به «طَوَارِقِ الْافَاتِ» در کلام امام (علیه السلام) اشاره به همین گونه حوادث ناگوار است که حضرت، خدا را شکر مى گوید که از آن حوادث در امان مانده است.
402

بخش دوم

9. أَصْبَحْنَا وَ أَصْبَحَتِ الْأَشْیَاءُ کُلُّهَا بِجُمْلَتِهَا لَکَ: سَمَاؤُهَا وَ أَرْضُهَا، وَ مَا بَثَثْتَ فِی کُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا، سَاکِنُهُ وَ مُتَحَرِّکُهُ، وَ مُقِیمُهُ وَ شَاخِصُهُ وَ مَا عَلاَ فِی الْهَوَاءِ، وَ مَا کَنَّ تَحْتَ الثَّرَى.
10. أَصْبَحْنَا فِی قَبْضَتِکَ یَحْوِینَا مُلْکُکَ وَ سُلْطَانُکَ، وَ تَضُمُّنَا مَشِیَّتُکَ، وَنَتَصَرَّفُ عَنْ أَمْرِکَ، وَ نَتَقَلَّبُ فِی تَدْبِیرِکَ.
11. لَیْسَ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ اِلاَّ مَا قَضَیْتَ، وَ لاَ مِنَ الْخَیْرِ اِلاَّ مَا أَعْطَیْتَ.

ترجمه
9. خداوندا! ما صبح کردیم و تمام اشیاء صبح کرده اند، در حالى که همگى به طور کامل از آنِ توست. آسمان و زمینش، و آنچه در هریک از این دو از انواع مخلوقات منتشر کرده اى، ساکن و متحرکش، مقیم و مسافرش، و آنچه در فراز آسمان یا در زیر زمین قرار دارد، همه از آنِ توست.
10. خداوندا! ما شب را به صبح آوردیم، در حالى که با تمام وجود خود در قبضه قدرت توایم، و ملک و اقتدار تو بر همه ما احاطه دارد. خداوندا! مشیت و اراده تو ما را در بر گرفته، و هرگونه تصرفى در ما واقع مى شود به فرمان توست و هرگونه دگرگونى اى روى مى دهد از ناحیه تدبیر توست.
11. خدایا! براى ما هیچ کار و شأنى نیست، مگر آنچه تو مقدر فرمایى، و نه هیچ خیرى نصیب ما مى شود، مگر آنچه تو عطا کنى.