تکیه گاه ما تنها تویى
در نخستین جمله از این بخش، امام (علیه السلام) سه چیز از خدا تقاضا مى کند و به دنبال هر کدام بر پیغمبر و آلش درود مى فرستد.
نخست عرضه مى دارد: «خداوندا! آن هایى که در زندگى (مادى و معنوى) به حدّ کفایت مى رسند از فضل قوت وتوانایى توست، بنابراین بر محمد وآل محمد درود فرست و ما را به حدّ کفایت برسان»؛ (اللَّهُمَّ اِنَّمَا یَکْتَفِى الْمُکْتَفُونَ بِفَضْلِ قُوَّتِکَ، فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَاکْفِنَا).
دلیل این مطلب کاملاً روشن است، زیرا هرکس هرچه دارد از خدا دارد و به تعبیر دیگر، مالک حقیقى خداست و بقیه مالک مجازى هستند، بنابراین چه بهتر که انسان آب را از سرچشمه بگیرد و دست به دامن فضل و لطف الهى بزند و براى رسیدن به حدّ کفایت در مواهب مادى و معنوى، از او طلب کند.
«قوة» در اصل «قُوْیَة» (بر وزن شعله) بوده و «یاء» تبدیل به «واو» شده و در «واو» ادغام گردیده و تبدیل به «قوّة» شده است.
تعبیر به «فَضْلِ قُوَّتِکَ» در واقع از قبیل اضافه مسبب به سبب است، یعنى براثر قوت و قدرت بى پایان خداوند، فضل و رحمت به بندگانت مى رسد و ما به آن فضل ورحمت بى پایان تو امیدواریم.
و در تقاضاى دوم عرضه مى دارد: «و (خداوندا!) کسانى که به دیگران عطا مى کنند (از خود چیزى ندارند، هرچه دارند) از فضل جود و بخشش توست، بنابراین بر محمد و آل محمد درود فرست و به ما عطاى وافر کن»؛ (وَ اِنَّمَا یُعْطِی الْمُعْطُونَ مِنْ فَضْلِ جِدَتِکَ، فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَأَعْطِنَا).
360
همان گونه که در بالا اشاره شد، سرچشمه تمام خیرات و نیکى ها و سعادت ها ذات پاک خداست، و دیگران هرچه دارند از ناحیه اوست، بنابراین چرا دست به سوى بندگان نیازمندى دراز کنیم که از سوى تو بى نیاز مى شوند؟ دست به سوى تو دراز مى کنیم که از همه بى نیازى و هرچه هست از سوى تو و از آنِ توست.
«جِدَه» (بر وزن هبه) به معناى غنا و بى نیازى و توانایى و تمکن است و هرگونه امکانات مادى و معنوى را شامل مى شود و فعل آن «وَجَدَ» است، سپس «واو» حذف شده و به جاى آن «هاء» در آخر آن آمده است، مانند «هبه» که در اصل «وهب» بوده و به همین صورت تغییر کرده است.
و در تقاضاى سوم عرضه مى دارد: «و (خداوندا!) کسانى که هدایت مى شوند، به نور جمال توست، بنابراین بر محمد و آل محمد درود فرست و خودت ما را هدایت کن»؛ (وَاِنَّمَا یَهْتَدِی الْمُهْتَدُونَ بِنُورِ وَجْهِکَ، فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَاهْدِنَا).
این تقاضا نیز همان معناى دو تقاضاى قبل را تعقیب مى کند و مى گوید: خداوندا! همه چیز از سوى توست. هرکس که هدایتى دارد، تو هادى او بوده اى، بنابراین ما نور هدایت را از تو مى طلبیم، نه از غیر تو. شبیه آنچه در سوره حمد آمده است: (اِهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ).
در حقیقت روح مسأله توحید افعالى، در تمام این سه تقاضا سارى و جارى است، چراکه مفهوم آن این است: هرکس هرچه دارد از خداست (ولا مؤثر فى الوجود الا الله)، و لذا آگاهان از توحید پروردگار هنگامى که به نعمتى مى رسند اعتراف مى کنند که آن هم از سوى خداست، هرچند به وسیله انسان هاى دیگر به آن ها رسیده باشد، همان گونه که بنده صالح خدا حضرت سلیمان (علیه السلام) هنگامى که تخت ملکه سبا را در یک چشم بر هم زدن در مقابل خود حاضر دید، گفت: (هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّى)؛ «این از فضل پروردگار من است».
361
در جاى دیگر درباره مجاهدان خستگى ناپذیر و شجاع مى فرماید: (ذَلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشَاءُ وَ اللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ)؛ «این فضل خداوند است و به هرکس که بخواهد (و لایق ببیند) مى بخشد و خداوند داراى بخشش وسیع و علم و آگاهى است».(448)
و نیز در سوره جمعه مى خوانیم: (وَآخَرِینَ مِنْهُمْ لَمَّا یَلْحَقُوا بِهِمْ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ * ذَلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشَاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ)؛ «و(همچنین) پیامبر اسلام، رسول است براى گروه دیگرى که هنوز به آن ها ملحق نشده اند و او عزیز و حکیم است. این فضل خداست که به هرکس بخواهد (و شایسته بداند) مى بخشد و خداوند داراى فضل عظیم است».(449)
جالب این است که وقتى پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) این آیه را تلاوت فرمود، سؤال کردند: این گروهى که خداوند به آن ها اشاره کرده (و مشمول فضل عظیم الهى هستند) کیان اند؟ پیامبر (صلی الله علیه و آله) دست خود را بر شانه سلمان زد و فرمود: «لَوْ کَانَ الاْیمانُ فِی الثُّرَیَّا لَنالَتْهُ رِجَالٌ مِنْ هَؤُلاَءِ؛ اگر ایمان در ستاره ثریا (ستاره دوردستى که براى بیان دوربودن بسیار، ضرب المثل است) باشد مردانى از این گروه (ایرانیان) به آن دسترسى پیدا مى کنند».(450)
در این جا این سؤال پیش مى آید که منظور از «وجه الله» و«نور وجه الله» چیست که امام (علیه السلام) در این دعا هدایت هدایت شوندگان را به آن موکول مى کند؟
362
«وجه» در این جا به معناى ذات است و از آن جا که مهم ترین اعضاى انسان در صورت انسان است و هنگامى که مى خواهند از کسى یاد کنند گاهى اشاره به صورتش مى کنند، این واژه مجازاً در ذات پاک خدا به کار رفته و منظور از «نور» افاضات و عنایات و بخشش هاى خداوند است که از ذات پاکش سرچشمه مى گیرد.
سپس امام (علیه السلام) در جمله بعد خدا را به سه وصف از اوصاف فعلش توصیف مى کند، که در واقع درخواست هایى در آن نهفته شده و به تعبیر دیگر، دعا و تقاضایى است به صورت غیر مستقیم از ساحت قدس پروردگار. عرضه مى دارد:
«خداوندا! آن کس که تو یارى اش کنى، ترک یارى خوارکنندگان به او ضررى نمى رساند و کسى که تو مورد عطاى خود قرارش دهى، منع مانعان چیزى از او نمى کاهد و آن کس که تو هدایتش کنى، گمراه ساختن گمراه کنندگان مایه انحراف او نمى شود»؛ (اللَّهُمَّ اِنَّکَ مَنْ وَالَیْتَ لَمْ یَضْرُرْهُ خِذْلاَنُ الْخَاذِلِینَ، وَ مَنْ أَعْطَیْتَ لَمْ یَنْقُصْهُ مَنْعُ الْمَانِعِینَ، وَ مَنْ هَدَیْتَ لَمْ یُغْوِهِ اِضْلاَلُ الْمُضِلِّینَ).
امام (علیه السلام) در اولین عبارت، تقاضاى یارى خداوند را مى کند، با این عبارت که هرکس را تو یارى کنى خوار کردن دیگران در او اثر نمى کند. دلیل آن این است که خداوند بر همه چیز غالب است و کسى در برابر اراده او توانایى مقاومت ندارد، همان گونه که در آیه شریفه آمده است: (اِنْ یَنْصُرْکُمُ اللهُ فَلاَ غَالِبَ لَکُمْ وَ اِنْ یَخْذُلْکُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِى یَنْصُرُکُمْ مِنْ بَعْدِهِ وَ عَلَى اللهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ)؛ «اگر خداوند شما را یارى کند، هیچ کس بر شما غلبه نخواهد کرد؛ و اگر دست از یارى شما بردارد، کیست که بعد از او، شما را یارى کند؟! و مؤمنان باید تنها بر خداوند توکّل کنند».(451)
363
«والیت» از ماده «ولى» و سه معناى مشهور دارد: اول سرپرستى، دوم یارى کردن، سوم محبت و دوستى، و در میان این سه پیوند است. کسى که ولى و سرپرست مى باشد در مشکلات کمک و یارى مى کند و به یقین داراى محبت و علاقه نسبت به کسى است که تحت ولایت او قرار دارد و در جمله بالا هر سه معنا محتمل است، یعنى خداوندا! کسى که تو سرپرستش باشى و یارى اش کنى و به او محبت داشته باشى، رها ساختن مردم و ترک یارى اش هیچ اثرى در او نمى گذارد، چون عالَم بر محور اراده تو دور مى زند. و چون در این جا در نقطه مقابل «خذلان» و ترک یارى ذکر شده، بیشتر توجه به یارى کردن خداست.
واژه «خذلان» مصدر است و به معناى ترک یارى کردن و رها ساختن کسى در برابر مشکلات است، همان گونه که راغب در مفردات به آن اشاره کرده است و این که به شیطان در قرآن مجید «خذول» گفته شده (وَ کَانَ الشَّیْطَانُ لِلْإِنْسَانِ خَذُولاً)(452) به خاطر آن است که همه گونه مشکلى بر سر راه انسان ایجاد مى کند، سپس او را به حال خودش وا مى گذارد تا مغلوب مشکلات شود.
دومین عبارت امام (علیه السلام) تقاضاى عطاى الهى است.
واژه «نقصان» معمولاً به صورت ثلاثى مجرد استعمال مى شود، گاهى به صورت لازم، گاه با یک مفعول و گاه با دو مفعول، و در این جا در واقع دو مفعول گرفته است که یکى مذکور است و دیگرى در تقدیر (من اعطیت لم ینقصه شیئا) همان گونه که در جمله قبل (من والیت) مفعول آن حذف شده و اشاره به این است که هرگاه خدا اراده کند چیزى به کسى بدهد، اگر همه دنیا نیز جمع شوند که مانع گردند، توانایى ندارند، همان گونه که قرآن مجید مى فرماید: (وَ اِنْ یَمْسَسْکَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلاَ کَاشِفَ لَهُ اِلاَّ هُوَ وَ اِنْ یُرِدْکَ بِخَیْرٍ فَلاَ رَادَّ لِفَضْلِهِ یُصِیبُ بِهِ مَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ)؛ «واگر خداوند، براى امتحان و مانند آن، زیانى
364
به تو رساند، هیچ کس جز او نمى تواند آن را برطرف کند؛ و اگر اراده خیرى براى تو کند، هیچ کس مانع فضل او نخواهد شد. آن را به هرکس از بندگانش بخواهد مى رساند؛ و او آمرزنده و مهربان است».(453)
و در سومین عبارت و در واقع سومین تقاضاى غیر مستقیم، اشاره به هدایت الهى مى کند که اگر هدایت الهى باشد انسان به یقین به مقصد مى رسد، هرچند اگر همه جهانیان دست به دست هم دهند که او را گمراه کنند، وسوسه هاى آن ها همچون وسوسه شیطان تأثیرگذار نخواهد بود، همان گونه که در قرآن مجید آمده است: (وَ مَنْ یَهْدِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ مُضِلٍّ أَلَیْسَ اللَّهُ بِعَزِیزٍ ذِى انْتِقَامٍ)؛ «و هر کس را خدا راهنمایى کند، هیچ گمراه کننده اى نخواهد داشت. آیا خداوند توانا و داراى مجازات نیست؟!».(454)
و به همین دلیل ما هر روز در نمازهایمان هدایت را تنها از خدا مى خواهیم و عرضه مى داریم: (اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ)؛ «ما را به راه راست هدایت کن».
«یُغویه» از ماده «اغواء» به معناى گمراه کردن است و ریشه ثلاثى آن «غَوایة» به معناى گمراه شدن است.
به یقین هرگاه خدا اراده هدایت کسى را کند دست او را مى گیرد و به مقصد مى رساند، همان گونه که در قرآن مجید آمده است: (وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَ اِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ)؛ «و کسانى که در راه ما با خلوص نیّت جهاد کنند، قطعاً به راه هاى خود، هدایتشان خواهیم کرد؛ و به یقین خداوند با نیکوکاران است».
و در جاى دیگر مى فرماید: (أَ لَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ وَ یُخَوِّفُونَکَ بِالَّذِینَ مِنْ دُونِهِ وَمَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ * وَ مَنْ یَهْدِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ مُضِلٍّ أَ لَیْسَ اللَّهُ بِعَزِیزٍ ذِى انْتِقَامٍ)؛ «آیا خداوند براى نجات ودفاع از بنده اش کافى نیست؟! ولى آن ها تو را از غیر او
365
مى ترسانند. آن ها گمراه اند و هرکس را خداوند گمراه کند، هیچ راهنمایى براى او نخواهد بود! * وهر کس را خدا راهنمایى کند، هیچ گمراه کننده اى نخواهد داشت. آیا خداوند توانا و داراى مجازات نیست؟!».(455)
در بخش بعد، امام (علیه السلام) بر محمد و آل محمد درود مى فرستد و سه تقاضا از خداوند مى کند که مربوط به اوصاف سه گانه اى است که در جمله قبل آمد، عرضه مى دارد: «بنابراین، خداوندا! بر محمد وآل محمد درود فرست و با عزت و قدرت خود ما را از خوار نمودن بندگانت حفظ کن»؛ (فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَامْنَعْنَا بِعِزِّکَ مِنْ عِبَادِکَ).
با توجه به این که در جمله هاى قبل بیان کرده بود که اگر تو کسى را یارى کنى رها ساختن و ترک یارى دیگران به او ضرر نمى زند، در این جا تقاضا مى کند: اکنون که چنین است تو مرا از آسیب دیگران حفظ کن.
سپس مى افزاید: «با عطاى خود، ما را از غیر خود بى نیاز کن»؛ (وَأَغْنِنَا عَنْ غَیْرِکَ بِاِرْفَادِکَ).
و این تقاضا در حقیقت هماهنگ با توصیفى است که در جمله قبل آمد که هرگاه تو به کسى عطا کنى منع مانعین چیزى از او نمى کاهد.
و در سومین تقاضا عرضه مى دارد: «ما را با ارشاد و راهنمایى خود، به راه حق رهبرى کن»؛ (وَاسْلُکْ بِنَا سَبِیلَ الْحَقِّ بِاِرْشَادِکَ).
و این تقاضا هماهنگ با سومین جمله قبل است که عرضه داشت: کسى را که تو هدایتش کنى، گمراه ساختن گمراه کنندگان بر او اثر نخواهد کرد.
«عزّت» در اصل به گفته راغب در کتاب مفردات، حالتى است که مانع مغلوب شدن انسان مى شود (یعنى آن چنان قوى باشد که شکست ناپذیر گردد) و از آن جا که این حالت باعث آبرو و موقعیت ممتاز اجتماعى است، بر این حالت نیز
366
«عزّت» اطلاق مى شود و در جمله بالا منظور همان قدرت شکست ناپذیر است. در آیه 21 سوره مجادله مى فرماید: (کَتَبَ اللهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَ رُسُلِى اِنَّ اللهَ قَوِىٌّ عَزِیزٌ)؛ «خداوند چنین مقرّر داشته که من و پیامبرانم پیروز مى شویم؛ چراکه خداوند توانا و شکست ناپذیر است».
در آیه 34 سوره کهف در داستان آن دو برادر مى خوانیم که برادر نیرومندتر به برادر ضعیف تر خود مى گوید: (أَنَا أَکْثَرُ مِنْکَ مَالاً وَ أَعَزُّ نَفَراً)؛ «من از نظر ثروت از تو برتر، و از نظر نفرات نیرومندترم».
«ارفاد» از ماده «رَفْد» در اصل به معناى کمک کردن براى انجام کارى است و سپس به معناى عطا و بخشش استعمال شده است و هنگامى که به باب «افعال» مى رود (ارفاد) نیز همین معنا را مى رساند.
و با توجه به این که جمله «أغننا...» مطلق است مفهومش این است که خداوندا! ما را در همه زمینه ها با عطا و بخشش خود از دیگران بى نیاز کن تا دست حاجت به سوى آن ها دراز نکنیم. همچنین در مورد ارشاد به سوى سبیل حق با توجه به اطلاق آن، همه راه هاى حق را در زمینه هاى اعتقادى و عملى و اخلاقى شامل مى شود و همانند آیه (اِهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ) در سوره حمد است.
«اسلک» از ماده «سَلک» و«سلوک» به معناى وارد کردن و نفوذ دادن، سپس به معناى رهسپار شدن و رهسپار کردن آمده که گاهى بدون «باء» متعدى مى شود و گاهى به وسیله «باء».
بدون شک همه انسان ها به یکدیگر نیازمندند، هم براى کمک در مقابل مشکلات، هم هدایت و راهنمایى وهم بى نیاز شدن در حوایج زندگى. ولى مهم این است که بدانیم هرکس هرچه دارد از خداست، نه از خود، بنابراین اگر کمکى، عطایى یا ارشادى از بنده اى سر مى زند همه با امدادهاى الهى است. شرح بیشتر در این زمینه در فقره نوزدهم دعاى اول در ذیل عبارت «وَ الْحَمْدُ لِلهِ الَّذِی أَغْلَقَ عَنَّا بَابَ الْحَاجَةِ اِلاَّ اِلَیْهِ» آمده است.
367
.
368
بخش چهارم
14. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اجْعَلْ سَلاَمَةَ قُلُوبِنَا فِی ذِکْرِ عَظَمَتِکَ، وَفَرَاغَ أَبْدَانِنَا فِی شُکْرِ نِعْمَتِکَ، وَ انْطِلاَقَ أَلْسِنَتِنَا فِی وَصْفِ مِنَّتِکَ.
15. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اجْعَلْنَا مِنْ دُعَاتِکَ الدَّاعِینَ اِلَیْکَ، وَهُدَاتِکَ الدَّالِّینَ عَلَیْکَ، وَ مِنْ خَاصَّتِکَ الْخَاصِّینَ لَدَیْکَ، یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
ترجمه
14. خداوندا! سلامت قلوب ما را در ذکر عظمتت قرار ده و آرامش و فراغت بدن هاى ما را در شکر نعمتت و آزادى زبان هاى ما را در راه توصیف احسان هایت.
15. پروردگارا! بر محمد و آل محمد درود فرست و ما را از دعوت کنندگانى قرار ده که (مردم را) به سوى تو دعوت مى کنند و از هدایت کنندگانى که (بندگانت را) راهنما به سوى تو هستند و از خاصانى که مقام خاصى نزد تو دارند، اى مهربان ترین مهربانان.