اسباب تقرب به خداوند
در روایات معصومین (علیهم السلام) امورى به عنوان وسیله قرب الى الله بیان شده که هرکدام از آن ها مى تواند در سرنوشت معنوى انسان مؤثر باشد و چه خوب است که انسان بتواند همه آن ها را در خود جمع کند، از جمله:
1. عقل: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) مى فرماید: «یَا عَلِیُّ اِذَا تَقَرَّبَ الْعِبَادُ اِلَى خَالِقِهِمْ بِالْبِرِّ فَتَقَرَّبْ اِلَیْهِ بِالْعَقْلِ تَسْبِقْهُمْ؛ اى على! هنگامى که مردم به خالقشان به وسیله نیکوکارى نزدیک شوند تو به وسیله قدرت عقلانى نزدیک شو که بر آن ها پیشى خواهى گرفت».(440) از این حدیث شریف استفاده مى شود که قدرت عقل از اسباب مهم تقرب الى الله است.
2. اخلاص: در حدیثى از امام على بن ابى طالب (علیه السلام) نقل شده که مى فرماید:
352
«تَقَرُّبُ الْعَبْدِ اِلَى اللَّهِ بِاِخْلاَصِ نِیَّتِهِ؛ خلوص نیت است که انسان را به خداوند نزدیک مى کند و مقرب درگاهش مى سازد».(441)
3. تقوى و ورع: امام صادق (علیه السلام) تقوا و ورع و پرهیز از گناهان را مؤثرترین عامل قرب الى الله مى شمرد و از موسى بن عمران (علیه السلام) نقل مى کند که خداوند به او خطاب کرد: «یَا مُوسَى مَا تَقَرَّبَ إِلَیَّ الْمُتَقَرِّبُونَ بِمِثْلِ الْوَرَعِ عَنْ مَحَارِمِی فَاِنِّی أُبِیحُهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ لاَ أُشْرِکُ مَعَهُمْ أَحَداً؛ اى موسى! مقربان براى تقرب به من، چیزى نمى یابند که مانند پرهیز از گناهان باشد، زیرا من بهشت هاى جاویدانى را به آن ها مى بخشم که هیچ کس با آن ها در آن شریک نیست».(442)
4. لقمان حکیم در نصایح خود به فرزندش این بحث را کامل کرده و شش صفت را موجب قرب به خدا مى شمرد، مى گوید: فرزندم! «أَحُثُّکَ عَلَى سِتِّ خِصَالٍ لَیْسَ مِنْ خَصْلَةٍ اِلاَّ وَهِیَ تُقَرِّبُکَ اِلَى رِضْوَانِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ تُبَاعِدُکَ مِنْ سَخَطِهِ؛ تو را به شش چیز جداً توصیه مى کنم که هیچ خصلتى مانند آن ها تو را به رضاى خدا و دورى از خشم او نمى رساند».(443)
سپس آن شش چیز را این گونه معرفى مى کند: توحید خالص، راضى بودن به قضاى الهى وحب فى الله، وبغض فى الله واین که انسان آنچه براى خود مى خواهد براى دیگران بخواهد و آنچه براى خود نمى خواهد براى دیگران نخواهد، فرو بردن خشم، نیکى کردن به کسى که بدى مى کند، و ترک هوى پرستى.
سخن در این زمینه بسیار است و این بحث را با حدیث دیگرى از امام صادق (علیه السلام) پایان مى دهیم:
353
5. نماز: مرحوم کلینى در کتاب شریف کافى از آن حضرت نقل مى کند که در جواب سؤال یکى از یارانش درباره بهترین چیزى که انسان را به خدا نزدیک مى کند، فرمود: «مَا أَعْلَمُ شَیْئاً بَعْدَ الْمَعْرِفَةِ أَفْضَلَ مِنْ هَذِهِ الصَّلاَةِ؛ من چیزى را بعد از معرفت پروردگار برتر از این نمازها نمى بینم».(444)
در جمله بعد، امام (علیه السلام) بار دیگر بر پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) درود فرستاده و سه چیز مهم را از خداوند تقاضا مى کند که مایه سلامتى از همه آفات و آسیب هاست، عرضه مى دارد: «خداوندا! بر محمد و آل محمد درود فرست و شدت حوادث ناگوار زمان را از ما بازدار، و شرّ دام هاى شیطان را از ما دور کن و تلخى حمله (و غضب) سلطان را از ما دفع فرما»؛ (اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اکْفِنَا حَدَّ نَوَائِبِ الزَّمَانِ، وَ شَرَّ مَصَایِدِ الشَّیْطَانِ، وَ مَرَارَةَ صَوْلَةِ السُّلْطَانِ).
امام (علیه السلام) حلّ سه مشکل مهم زندگى را در این بخش از دعا از خدا تقاضا مى کند: نخست، حوادث سختى که زمان ها با خود مى آورند، مثلاً در زمانى نا امنى است ودر زمانى قحطى و خشکسالى و در زمانى بیمارى هاى مختلف. امام (علیه السلام) تقاضا مى کند که همه این آسیب ها به لطف الهى برطرف شود.
«نوائب» به گفته لسان العرب جمع «نائبه» به معناى امور سختى است که بر انسان وارد مى شود و ریشه اصلى آن «نَوب» به معناى نازل شدن و وارد گشتن چیزى است.
البته هر زمانى ویژگى هایى دارد و حوادث تلخ و شیرینى در آن واقع مى شود و قابل اجتناب نیست، ولى امام (علیه السلام) تعبیر به «حد» مى کند، یعنى شدّت این نوائب و تیزى آن را از ما بازدار.
در دومین تقاضا از خدا مى خواهد که شرّ دام هاى شیطان را از ما دور کند.
«مصائد» جمع «مِصیَد» (بر وزن منبر) از ماده «صید» در اصل به معناى دام هایى
354
است که حیوانات وحشى را با آن مى گیرند، سپس به هر وسیله اى که افراد را از رسیدن به مقاصدى بازمى دارد، هرچند معنوى باشد، اطلاق شده است؛ بنابراین اگر با «یا» ذکر شود (به صورت مصاید) صحیح تر به نظر مى رسد، هرچند گاه در اطلاقات عرفى «یا» در این جا تبدیل به همزه مى شود، مانند وسائل، فضائل و امثال آن، در حالى که در امثال وسائل و فضائل همزه اصلى نیست، ولى در مصاید «یا» اصلى است.
و دام هاى شیطان، وسوسه هاى او براى آلوده شدن به انواع گناهان است. مال و ثروت یکى از دام هاى اوست، شهوات جنسى دام هاى دیگرى است، مقام و منزلت نیز از دام هاى شیطان است که غالباً به وسیله این ها انسان ها را در دام خود گرفتار مى سازد و از راه حق منحرف مى کند.
دام و تور شیطان
در حدیثى که مرحوم علامه مجلسى در بحارالانوار آورده است مى خوانیم که امام صادق (علیه السلام) ضمن وصایایى که به عبدالله بن جندب فرمود، چنین گفت: «یَا ابْنَ جُنْدَبٍ اِنَّ لِلشَّیْطَانِ مَصَائِدَ یَصْطَادُ بِهَا فَتَحَامَوْا شِبَاکَهُ وَ مَصَائِدَهُ قُلْتُ: یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ مَا هِیَ؟ قَالَ: أَمَّا مَصَائِدُهُ فَصَدٌّ عَنْ بِرِّ الْإِخْوَانِ وَ أَمَّا شِبَاکُهُ فَنَوْمٌ عَنْ قَضَاءِ الصَّلَوَاتِ الَّتِی فَرَضَهَا اللَّهُ أَمَا اِنَّهُ مَا یُعْبَدُ اللَّهُ بِمِثْلِ نَقْلِ الْأَقْدَامِ اِلَى بِرِّ الْإِخْوَانِ وَ زِیَارَتِهِمْ وَیْلٌ لِلسَّاهِینَ عَنِ الصَّلَوَاتِ النَّائِمِینَ فِی الْخَلَوَاتِ الْمُسْتَهْزِئِینَ بِاللَّهِ وَ آیَاتِهِ فِی الْفَتَرَاتِ أُولَئِکَ الَّذِینَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِی الاْخِرَةِ وَ لا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَلا یَنْظُرُ اِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَلایُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ؛ اى فرزند جندب! شیطان دام ها و تورهایى دارد که به وسیله آن افراد را صید مى کند. خود را از تورها و دام هاى او دور دارید، ابن جندب مى گوید: عرض کردم: اى فرزند رسول خدا! دام هاى شیطان کدام است؟ فرمود: جلوگیرى کردن از نیکى به برادران؛ و اما تورهاى صیادى شیطان، به
355
خواب رفتن تا زمانى است که نمازهایى که خداوند واجب کرده است قضا شود، ولى آگاه باش که هیچ عبادتى مانند گام برداشتن به سوى نیکى به برادران دینى و ملاقات آن ها نیست. واى بر کسانى که نمازشان را به فراموشى مى سپارند، در خلوت مى خوابند و در حضور جمع، به هنگام ضعف پایه هاى دینى مردم، خداوند و آیات او را به سخریه مى گیرند آن ها کسانى هستند که بهره اى از آخرت ندارند و خدا با آن ها سخن نمى گوید و در قیامت به آن ها نگاه لطف نمى کند و آن ها را پاکیزه نمى سازد و عذاب دردناکى براى آنان است».(445)
و آخرین و سومین چیزى که از خداوند طلب مى کند این است که «ما را از تلخى قهر و آزار سلطان محفوظ دار»؛ (وَمَرَارَةَ صَوْلَةِ السُّلْطَانِ).
ظالمانى که غالباً بر دنیا حکومت مى کردند، آن چنان دیکتاتور و مغرور بودند که به اندک سوء ظن یا کمترین مخالفتى نسبت به افراد، تصمیم هاى سختى مى گرفتند و کافى بود در حالت غضب باشند تا به آسانى فرمان قتل افراد را صادر کنند.
در قرآن مجید نیز درباره این گونه حاکمان جور از زبان ملکه سبا آمده است: (اِنَّ الْمُلُوکَ اِذَا دَخَلُوا قَرْیَةً أَفْسَدُوهَا وَ جَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً وَ کَذَلِکَ یَفْعَلُونَ)؛ «پادشاهان هنگامى که وارد منطقه آبادى شوند آن را به فساد و تباهى مى کشند، و عزیزان آن جا را ذلیل مى کنند؛ آرى، روش آنان همواره این گونه است».(446)
«صولة» از ماده «صَول» (بر وزن قول) در اصل به معناى پریدن و جستن است و از آن جایى که ظالمان به هنگام غضب، گویى بر سر افراد مى پرند و آن ها را مورد قهر و غضب و آزار خود قرار مى دهند، این تعبیر در مورد حمله سلاطین و صاحبان قدرت به کار رفته است.
356
این نکته قابل توجه است که در عصر امام (علیه السلام) گرفتارى هاى مردم از جهات مختلف زیاد بود، ظلم ظالمان از یک سو، فراهم بودن وسائل گناه و وسوسه هاى شیطان از سوى دیگر، و مشکلات زندگى از سوى سوم، همه نیکان و پاکان را در فشار قرار داده بود و تکیه کردن امام (علیه السلام) بر این سه موضوع و تقاضاى رفع این گرفتارى ها به خاطر همین است.
در آن زمان یا زمان هاى نزدیک به آن شدت ظلم ظالمان به حدى رسیده بود که خشک و تر را با هم مى سوزاندند و بى گناه و با گناه را شکنجه مى دادند. معاویه در یکى از سخنانش خطاب به مردم مى گوید: «وأنا أُقسِمُ بِاللهِ لآخُذَنَّ الولیَّ بالولیِّ والمُقِیمَ بِالظّاعِنِ والمُقْبِلَ بالمُدبِرِ والصَّحِیحَ بِالسَّقِیمِ حتّى یَلقَى الرّجلُ منکم أخاهُ فیقولُ: اُنْجُ سَعْدٌ فقد هلکَ سَعِید أو تستقیمَ لی قناتُکم؛ من به خدا سوگند مى خورم که دوست را به خاطر دوستش مجازات مى کنم و حاضران را به خاطر مسافران و آن کس را که رو به سوى ما مى آورد به خاطر آن هایى که پشت مى کنند و سالم را به سبب بیمار مورد مجازات قرار مى دهم، تا آن جا که یکى از شما هنگامى که برادرش را مى بیند مى گوید: اى «سعد»! فرار کن، «سعید» را کشتند، تا تمام قدرت شما در اختیار من باشد (اشاره به این که تنها تشابه اسمى کافى بود که افراد را به قتل برساند)».(447)
البته در هر زمانى معمولاً مشکلات مختلفى وجود دارد، فقط رنگ هاى آن عوض مى شود، ولى اصل آن غالباً پایدار است. باید براى حلّ آن ها از خداوند یارى بطلبیم.
واژه «سلطان» معناى اسم مصدرى دارد و به هرگونه تسلط بر دیگرى اطلاق
357
مى شود و گاه این واژه بر صاحبان قدرت اطلاق شده است و عبارت امام (علیه السلام) تاب هر دو معنا را دارد (پناه بردن به خدا از سلطه هاى خطرناک یا پناه بردن به خدا از سلاطین جور).
358
بخش سوم
11. اللَّهُمَّ اِنَّمَا یَکْتَفِی الْمُکْتَفُونَ بِفَضْلِ قُوَّتِکَ، فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَاکْفِنَا، وَاِنَّمَا یُعْطِی الْمُعْطُونَ مِنْ فَضْلِ جِدَتِکَ، فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَأَعْطِنَا، وَاِنَّمَا یَهْتَدِی الْمُهْتَدُونَ بِنُورِ وَجْهِکَ، فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَاهْدِنَا.
12. اللَّهُمَّ اِنَّکَ مَنْ وَالَیْتَ لَمْ یَضْرُرْهُ خِذْلاَنُ الْخَاذِلِینَ، وَ مَنْ أَعْطَیْتَ لَمْ یَنْقُصْهُ مَنْعُ الْمَانِعِینَ، وَ مَنْ هَدَیْتَ لَمْ یُغْوِهِ اِضْلاَلُ الْمُضِلِّینَ
13. فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ امْنَعْنَا بِعِزِّکَ مِنْ عِبَادِکَ، وَ أَغْنِنَا عَنْ غَیْرِکَ بِاِرْفَادِکَ، وَ اسْلُکْ بِنَا سَبِیلَ الْحَقِّ بِاِرْشَادِکَ.
ترجمه
11. خداوندا! آن هایى که در زندگى (مادى و معنوى) به حدّ کفایت مى رسند از فضل قوت و توانایى توست، بنابراین بر محمد و آل محمد درود فرست و ما را به حدّ کفایت برسان. و (خداوندا!) کسانى که به دیگران عطا مى کنند (از خود چیزى ندارند، هرچه دارند) از فضل جود و بخشش توست، بنابراین بر محمد و آل محمد درود فرست و به ما عطاى وافر کن. و (خداوندا!) آن هایى که هدایت مى شوند به نور جمال توست، بنابراین بر محمد و آل محمد درود فرست و خودت ما را هدایت کن.
12. خداوندا! آن کس که تو یارى اش کنى، ترک یارى خوارکنندگان به او ضررى نمى رساند و کسى که تو مورد عطاى خود قرارش دهى، منع مانعان چیزى از او نمى کاهد و آن کس که تو هدایتش کنى، گمراه ساختن گمراه کنندگان مایه انحراف او نمى شود.
13. بنابراین، خداوندا! بر محمد و آل محمد درود فرست و با عزت و قدرت خود
359
ما را از خوار نمودن بندگانت حفظ کن، با عطاى خود ما را از غیر خود بى نیاز فرما، و ما را با ارشاد و راهنمایى خود به راه حق رهبرى کن.