ما را از شرّ شیطان و سلاطین زمان حفظ کن!
امام (علیه السلام) در این بخش از کلام خود که چهار بار درود بر پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به صورت «اللهم صل على محمد و آله» مى فرستد و به دنبال هر کدام، از خدا تقاضایى دارد، نخست چنین عرضه مى دارد: «خداوندا! بر محمد و آلش درود فرست و به نفع ما چاره ساز و به ضرر ما چاره اى مکن، و به نفع ما تدبیر کن و به ضرر ما تدبیرى مقرر مدار، و غلبه و پیروزى را به ما عنایت کن و دشمنان ما را بر ما پیروز منما»؛ (اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ کِدْ لَنَا وَ لاَ تَکِدْ عَلَیْنَا، وَ امْکُرْ لَنَا وَ لاَ تَمْکُرْ بِنَا، وَ أَدِلْ لَنَا وَ لاَ تُدِلْ مِنَّا).
تفاوت «کید» و«مکر» این است که «کید» (بر وزن صید) به معناى طرح پنهانى و چاره اندیشى مخفیانه است و به طورى که راغب در مفردات مى گوید، نوعى چاره جویى است که گاه نکوهیده و گاه قابل تمجید است، هرچند استعمال آن در موارد مذموم بیشتر است ولى در موارد ممدوح نیز در قرآن به کار رفته است، مانند (کَذَلِکَ کِدْنَا لِیُوسُفَ)؛ «ما این گونه براى یوسف چاره جویى کردیم».(425)
و «مکر» در ادبیات عرب به معناى هرگونه چاره اندیشى است و اختصاصى به نقشه هاى شیطانى و زیان بخش که در فارسى امروز معمول است ندارد، بنابراین، هم درباره نقشه هاى زیان بار و هم در چاره اندیشى هاى خوب به کار مى رود. به همین علت، هم به منافقان و بدکاران نسبت داده شده و هم در بعضى از آیات قرآن به خداوند.
راغب در مفردات مى گوید: «مکر» این است که کسى را از رسیدن به مقصودش بازدارند، ولى هنگامى که این واژه در مورد خداوند به کار مى رود
346
به معناى خنثى کردن توطئه هاى زیان بار است و هنگامى که درباره فاسدان و مفسدان به کار مى رود، به معناى جلوگیرى آن ها از برنامه هاى اصلاحى است.
بعضى نیز گفته اند: هنگامى که این واژه در مورد انسان هاى فاسد ومفسد به کار مى رود، به معناى نقشه هاى شیطانى است، ولى هرگاه درمورد خداوند به کار رود، به معناى کیفر دادن صاحبان نقشه هاى شیطانى است.(426)
در قرآن مجید نیز آمده است: (وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللهُ وَ اللهُ خَیْرُ الْمَاکِرِینَ)؛ «و یهود و دشمنان مسیح، براى نابودى او و آیینش توطئه کردند و خداوند براى حفظ او و آیینش تدبیر نمود، و خداوند بهترین تدبیرکنندگان است».(427)
این احتمال نیز وجود دارد که «کید» و«مکر» در اصل به یک معنا هستند و آن چاره جویى هاى پنهانى است، ولى بر حسب موارد استعمال، معناى آن متفاوت مى شود؛ در مورد خداوند جنبه مثبت دارد و درباره افراد فاسد جنبه منفى.
مرحوم طبرسى در مجمع البیان درباره تفاوت مکر افراد فاسد و مکر خداوند گفته است: اولى ظلم است و دومى عدالت، منتها از باب هماهنگى کلام، هر دو به یک صورت به کار رفته است، همان گونه که در این آیه شریفه آمده است: (فَمَنِ اعْتَدَى عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَیْکُمْ)؛ «هرکس به شما حمله کرد، همانند حمله وى بر او حمله کنید».(428)
بدیهى است که جزاى حملات دشمن، ظلم و اعتدا نیست، بلکه عین عدالت است، منتها به خاطر تشابه کلامى، این گونه تعبیر به کار مى رود و این خود یکى از فنون بلاغت است.(429)
347
«أدل» از ماده «دَولة» است و بعضى آن را از ماده «دُولة» دانسته اند و گفته اند که هر دو به یک معنا هستند، و آن پیروز و غالب کردن است، و بعضى گفته اند: تفاوت این دو این است که «دَولة» مربوط به غلبه در جنگ ها یا پیروزى در به دست آوردن مقام است و«دُولة» به معناى گردش اموال در دست افراد است، همان گونه که در قرآن مجید آمده است: (کَىْ لاَ یَکُونَ دُولَةً بَیْنَ الْأَغْنِیَاءِ مِنْکُمْ)؛ «تا این اموال عظیم در میان ثروتمندان شما دست به دست نگردد».(430)
و در دعاى فوق، منظور امام (علیه السلام) این است که خداوندا! ما را بر دشمنان پیروز گردان و آن ها را بر ما پیروز مکن و پیروزى را از ما دریغ مدار.
درواقع هر کدام از این دو جمله «وَأَدِلْ لَنَا وَلاَ تُدِلْ مِنَّا» مفعول مقدرى دارد؛ در اولى ما را بر دشمن پیروز گردان ودر دومى دشمن را بر ما پیروز مکن.
* * *
در جمله بعد عرضه مى دارد: «خداوندا! بر محمد و آلش درود فرست و ما را از قهر و غضب خود نگاه دار و با عنایتت، (از هرگونه انحراف و بلا و مصیبت) حفظ کن؛ ما را به سوى خود هدایت فرما و از خویش دور مکن»؛ (اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ قِنَا مِنْکَ(431)، وَ احْفَظْنَا بِکَ، وَ اهْدِنَا اِلَیْکَ، وَلاَ تُبَاعِدْنَا عَنْکَ).
در این جا امام (علیه السلام) چند تقاضا از خداوند دارد: نخست، مصون ماندن از عذاب وسخط الهى و هرگونه بلا و مصیبت، و جمله «واحفظنا بک» تأکیدى بر آن است. در تقاضاى دوم، از خداوند هدایت را مى طلبد، و در سومین تقاضا عدم دورى از او را.
348
به یقین، محفوظ ماندن از عذاب وسخط الهى نیازمند اسبابى است که بنده باید فراهم کند، ولى توفیق انجام آن را از خدا مى طلبد و همچنین هدایت شدن نیاز به برنامه هاى نظرى و عملى دارد که آن را نیز بنده باید انجام دهد، ولى باز به توفیق الهى، و دور نشدن از خداوند نیز احتیاج به پرهیز از امورى دارد که انسان را از او دور مى سازد و بندگان باید از آن فاصله بگیرند و ما توفیق آن را از خدا مى خواهیم.
در واقع این دعاهاى سه گانه برگرفته از قرآن مجید است که در یک جا عرضه مى داریم: (رَبَّنَا آتِنَا فِى الدُّنْیَا حَسَنَةً وَ فِى الاْخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنَا عَذابَ النَّارِ)؛ «پروردگارا! به ما در دنیا «نیکى» عطا کن؛ و در آخرت نیز «نیکى» مرحمت فرما؛ و ما را از عذاب دوزخ نگاه دار».(432)
و در آیه 64 سوره یوسف مى خوانیم: (فَاللهُ خَیْرٌ حَافِظاً وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ)؛ «و در هر حال، خداوند بهترین حافظ و مهربان ترین مهربانان است».
و دائماً در سوره حمد (اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ) مى خوانیم.
در آیه 44 سوره مؤمنون درباره اقوامى که به مخالفت با پیامبران برخاستند، مى خوانیم: (ثُمَّ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا تَتْرَا کُلَّ مَا جَاءَ أُمَّةً رَسُولُهَا کَذَّبُوهُ فَأَتْبَعْنَا بَعْضَهُمْ بَعْضاً وَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِیثَ فَبُعْداً لِقَوْمٍ لاَ یُؤْمِنُونَ)؛ «سپس پیامبران خود را یکى پس از دیگرى فرستادیم؛ هر زمان پیامبرى براى هدایت قومى مى آمد، او را تکذیب مى کردند؛ و ما این امّت هاى سرکش را یکى پس از دیگرى هلاک ساختیم، و آن ها را خبرهایى قرار دادیم؛ که تنها نامى از آنان باقى ماند. دور باد از رحمت خدا قومى که ایمان نمى آورند!».
بدیهى است که این بُعد و دورى، بُعد و دورى مکانى نیست، چراکه خداوند
349
از همه ما به ما نزدیک تر است، بلکه بُعد و دورى مقامى است که براثر گناهان و صفات رذیله حاصل مى شود. امام (علیه السلام) از خدا تقاضا مى کند چنان توفیقى عنایت کند که هرگز از او دور نشویم، بلکه روزبه روز نزدیک تر گردیم.
آنگاه امام (علیه السلام) به آثار این سه دعا پرداخته، چنین عرضه مى دارد: «چراکه هرکس را تو (از شرور و آفات و انحرافات) نگه دارى به سلامت خواهد بود، و هر که را تو هدایت کنى دانا مى شود، و هر کس را تو مقرب درگاه خود سازى غنیمت مى برد»؛ (اِنَّ مَنْ تَقِهِ یَسْلَمْ(433) وَ مَنْ تَهْدِهِ یَعْلَمْ، وَمَنْ تُقَرِّبْهُ اِلَیْکَ یَغْنَمْ).
به یقین حفظ ونگهدارى خداوند قادر متعال، بالاترین محافظت هاست و هیچ آسیبى به کسى که خدا او را حفظ کرده قطعاً نخواهد رسید، همان طور که قرآن مجید مى گوید: (وَ اِنْ یَمْسَسْکَ اللهُ بِضُرٍّ فَلاَ کَاشِفَ لَهُ اِلاَّ هُوَ وَ اِنْ یُرِدْکَ بِخَیْرٍ فَلاَ رَادَّ لِفَضْلِهِ یُصِیبُ بِهِ مَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ)؛ «و اگر خداوند، براى امتحان ومانند آن، زیانى به تو رساند، هیچ کس جز او نمى تواند آن را برطرف کند؛ و اگر اراده خیرى براى تو کند، هیچ کس مانع فضل او نخواهد شد. آن را به هرکس از بندگانش بخواهد مى رساند؛ و او آمرزنده و مهربان است».(434)
قابل توجه این که نگهدارى و وقایت پروردگار در این جا به صورت مطلق ذکر شده که محافظت از همه آفات معنوى و مادى را شامل مى شود، همان گونه که هدایت و علم نیز در جمله «وَمَنْ تَهْدِهِ یَعْلَمْ» مطلق است و تمام انواع هدایت الهى و علوم و دانش هایى را که موجب قرب به خداست در بر مى گیرد.
350
صاحب ریاض السّالکین هدایت را چهار نوع بیان کرده است:
اول: هدایت به جلب منافع ودفع زیان ها به واسطه هوش و عقلى که خدا به انسان داده است و آیه شریفه (أَعْطَى کُلَّ شَىْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى)(435) را ناظر به آن دانسته است.
دوم: بیان دلایل عقلى، که سبب جدایى حق از باطل مى شود، و آیه (وَ هَدَیْنَاهُ النَّجْدَیْنِ) را اشاره به آن مى داند.
سوم: هدایت از طریق فرستادن پیغمبران و بیانات نقلى، و آیه (وَأَمَّا ثَمُودُ فَهَدَیْنَاهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمَى عَلَى الْهُدَى)؛ «امّا ثمود را هدایت کردیم، ولى آن ها نابینایى و گمراهى را بر هدایت ترجیح دادند»(436) را ناظر بر آن مى داند.
چهارم: هدایت به مقامات معنوى و قرب الى الله و رها ساختن از تعلقات مادى و غرق شدن در اسماء جمال و جلال الهى، که مخصوص اولیاءالله و مقربان درگاه الهى است، و در این جا آیه اى به عنوان شاهد آن ذکر نمى کند، ولى مى توان آیه (وَیَزِیدُ اللهُ الَّذِینَ اهْتَدَوْا هُدًى)(437) را اشاره به آن دانست، سپس تصریح مى کند که مقصود از هدایت در کلام امام (علیه السلام) در این دعا همان مرحله چهارم است.(438)
البته براى هدایت شاخه هاى دیگرى نیز مى توان تصور کرد، در هر حال انحصار به مرحله چهارم دلیل خاصى ندارد.
سپس امام (علیه السلام) در سومین جمله اشاره به آثار قُرب پروردگار کرده که بهره مند شدن از غنائم الهى است.
البته غنیمت یک معناى خاص دارد و آن، منافع مادى است که در جنگ ها
351
نصیب جنگجویان مى شود و از چنگال دشمن بیرون مى آورند، و یک معناى عام دارد که همه برکات مادى و معنوى را شامل مى شود، همان گونه که در آیه شریفه 94 سوره نساء به آن اشاره شده است: (وَلاَ تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى اِلَیْکُمُ السَّلاَمَ لَسْتَ مُؤْمِناً تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغَانِمُ کَثِیرَةٌ)؛ «مبادا به خاطر به دست آوردن غنائم مادى، افرادى را که تسلیم شما مى شوند و اظهار اسلام مى کنند مسلمان ندانید، زیرا اگر از این غنیمت ناچیز صرف نظر کنید نزد خدا غنائم معنوى فراوانى وجود دارد».
در حدیثى از امیرمؤمنان على (علیه السلام) مى خوانیم: «اِنَّکُمْ اِنِ اغْتَنَمْتُمْ صَالِحَ الْأَعْمَالِ نِلْتُمْ مِنَ الاْخِرَةِ نِهَایَةَ الاْمَالِ؛ هرگاه شما اعمال صالح را غنیمت خود بشمرید در آخرت به آخرین آرزوى خود خواهید رسید».(439)
اسباب تقرب به خداوند
در روایات معصومین (علیهم السلام) امورى به عنوان وسیله قرب الى الله بیان شده که هرکدام از آن ها مى تواند در سرنوشت معنوى انسان مؤثر باشد و چه خوب است که انسان بتواند همه آن ها را در خود جمع کند، از جمله:
1. عقل: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) مى فرماید: «یَا عَلِیُّ اِذَا تَقَرَّبَ الْعِبَادُ اِلَى خَالِقِهِمْ بِالْبِرِّ فَتَقَرَّبْ اِلَیْهِ بِالْعَقْلِ تَسْبِقْهُمْ؛ اى على! هنگامى که مردم به خالقشان به وسیله نیکوکارى نزدیک شوند تو به وسیله قدرت عقلانى نزدیک شو که بر آن ها پیشى خواهى گرفت».(440) از این حدیث شریف استفاده مى شود که قدرت عقل از اسباب مهم تقرب الى الله است.
2. اخلاص: در حدیثى از امام على بن ابى طالب (علیه السلام) نقل شده که مى فرماید:
352
«تَقَرُّبُ الْعَبْدِ اِلَى اللَّهِ بِاِخْلاَصِ نِیَّتِهِ؛ خلوص نیت است که انسان را به خداوند نزدیک مى کند و مقرب درگاهش مى سازد».(441)
3. تقوى و ورع: امام صادق (علیه السلام) تقوا و ورع و پرهیز از گناهان را مؤثرترین عامل قرب الى الله مى شمرد و از موسى بن عمران (علیه السلام) نقل مى کند که خداوند به او خطاب کرد: «یَا مُوسَى مَا تَقَرَّبَ إِلَیَّ الْمُتَقَرِّبُونَ بِمِثْلِ الْوَرَعِ عَنْ مَحَارِمِی فَاِنِّی أُبِیحُهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ لاَ أُشْرِکُ مَعَهُمْ أَحَداً؛ اى موسى! مقربان براى تقرب به من، چیزى نمى یابند که مانند پرهیز از گناهان باشد، زیرا من بهشت هاى جاویدانى را به آن ها مى بخشم که هیچ کس با آن ها در آن شریک نیست».(442)
4. لقمان حکیم در نصایح خود به فرزندش این بحث را کامل کرده و شش صفت را موجب قرب به خدا مى شمرد، مى گوید: فرزندم! «أَحُثُّکَ عَلَى سِتِّ خِصَالٍ لَیْسَ مِنْ خَصْلَةٍ اِلاَّ وَهِیَ تُقَرِّبُکَ اِلَى رِضْوَانِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ تُبَاعِدُکَ مِنْ سَخَطِهِ؛ تو را به شش چیز جداً توصیه مى کنم که هیچ خصلتى مانند آن ها تو را به رضاى خدا و دورى از خشم او نمى رساند».(443)
سپس آن شش چیز را این گونه معرفى مى کند: توحید خالص، راضى بودن به قضاى الهى وحب فى الله، وبغض فى الله واین که انسان آنچه براى خود مى خواهد براى دیگران بخواهد و آنچه براى خود نمى خواهد براى دیگران نخواهد، فرو بردن خشم، نیکى کردن به کسى که بدى مى کند، و ترک هوى پرستى.
سخن در این زمینه بسیار است و این بحث را با حدیث دیگرى از امام صادق (علیه السلام) پایان مى دهیم:
353
5. نماز: مرحوم کلینى در کتاب شریف کافى از آن حضرت نقل مى کند که در جواب سؤال یکى از یارانش درباره بهترین چیزى که انسان را به خدا نزدیک مى کند، فرمود: «مَا أَعْلَمُ شَیْئاً بَعْدَ الْمَعْرِفَةِ أَفْضَلَ مِنْ هَذِهِ الصَّلاَةِ؛ من چیزى را بعد از معرفت پروردگار برتر از این نمازها نمى بینم».(444)
در جمله بعد، امام (علیه السلام) بار دیگر بر پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) درود فرستاده و سه چیز مهم را از خداوند تقاضا مى کند که مایه سلامتى از همه آفات و آسیب هاست، عرضه مى دارد: «خداوندا! بر محمد و آل محمد درود فرست و شدت حوادث ناگوار زمان را از ما بازدار، و شرّ دام هاى شیطان را از ما دور کن و تلخى حمله (و غضب) سلطان را از ما دفع فرما»؛ (اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اکْفِنَا حَدَّ نَوَائِبِ الزَّمَانِ، وَ شَرَّ مَصَایِدِ الشَّیْطَانِ، وَ مَرَارَةَ صَوْلَةِ السُّلْطَانِ).
امام (علیه السلام) حلّ سه مشکل مهم زندگى را در این بخش از دعا از خدا تقاضا مى کند: نخست، حوادث سختى که زمان ها با خود مى آورند، مثلاً در زمانى نا امنى است ودر زمانى قحطى و خشکسالى و در زمانى بیمارى هاى مختلف. امام (علیه السلام) تقاضا مى کند که همه این آسیب ها به لطف الهى برطرف شود.
«نوائب» به گفته لسان العرب جمع «نائبه» به معناى امور سختى است که بر انسان وارد مى شود و ریشه اصلى آن «نَوب» به معناى نازل شدن و وارد گشتن چیزى است.
البته هر زمانى ویژگى هایى دارد و حوادث تلخ و شیرینى در آن واقع مى شود و قابل اجتناب نیست، ولى امام (علیه السلام) تعبیر به «حد» مى کند، یعنى شدّت این نوائب و تیزى آن را از ما بازدار.
در دومین تقاضا از خدا مى خواهد که شرّ دام هاى شیطان را از ما دور کند.
«مصائد» جمع «مِصیَد» (بر وزن منبر) از ماده «صید» در اصل به معناى دام هایى
354
است که حیوانات وحشى را با آن مى گیرند، سپس به هر وسیله اى که افراد را از رسیدن به مقاصدى بازمى دارد، هرچند معنوى باشد، اطلاق شده است؛ بنابراین اگر با «یا» ذکر شود (به صورت مصاید) صحیح تر به نظر مى رسد، هرچند گاه در اطلاقات عرفى «یا» در این جا تبدیل به همزه مى شود، مانند وسائل، فضائل و امثال آن، در حالى که در امثال وسائل و فضائل همزه اصلى نیست، ولى در مصاید «یا» اصلى است.
و دام هاى شیطان، وسوسه هاى او براى آلوده شدن به انواع گناهان است. مال و ثروت یکى از دام هاى اوست، شهوات جنسى دام هاى دیگرى است، مقام و منزلت نیز از دام هاى شیطان است که غالباً به وسیله این ها انسان ها را در دام خود گرفتار مى سازد و از راه حق منحرف مى کند.
دام و تور شیطان
در حدیثى که مرحوم علامه مجلسى در بحارالانوار آورده است مى خوانیم که امام صادق (علیه السلام) ضمن وصایایى که به عبدالله بن جندب فرمود، چنین گفت: «یَا ابْنَ جُنْدَبٍ اِنَّ لِلشَّیْطَانِ مَصَائِدَ یَصْطَادُ بِهَا فَتَحَامَوْا شِبَاکَهُ وَ مَصَائِدَهُ قُلْتُ: یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ مَا هِیَ؟ قَالَ: أَمَّا مَصَائِدُهُ فَصَدٌّ عَنْ بِرِّ الْإِخْوَانِ وَ أَمَّا شِبَاکُهُ فَنَوْمٌ عَنْ قَضَاءِ الصَّلَوَاتِ الَّتِی فَرَضَهَا اللَّهُ أَمَا اِنَّهُ مَا یُعْبَدُ اللَّهُ بِمِثْلِ نَقْلِ الْأَقْدَامِ اِلَى بِرِّ الْإِخْوَانِ وَ زِیَارَتِهِمْ وَیْلٌ لِلسَّاهِینَ عَنِ الصَّلَوَاتِ النَّائِمِینَ فِی الْخَلَوَاتِ الْمُسْتَهْزِئِینَ بِاللَّهِ وَ آیَاتِهِ فِی الْفَتَرَاتِ أُولَئِکَ الَّذِینَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِی الاْخِرَةِ وَ لا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَلا یَنْظُرُ اِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَلایُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ؛ اى فرزند جندب! شیطان دام ها و تورهایى دارد که به وسیله آن افراد را صید مى کند. خود را از تورها و دام هاى او دور دارید، ابن جندب مى گوید: عرض کردم: اى فرزند رسول خدا! دام هاى شیطان کدام است؟ فرمود: جلوگیرى کردن از نیکى به برادران؛ و اما تورهاى صیادى شیطان، به
355
خواب رفتن تا زمانى است که نمازهایى که خداوند واجب کرده است قضا شود، ولى آگاه باش که هیچ عبادتى مانند گام برداشتن به سوى نیکى به برادران دینى و ملاقات آن ها نیست. واى بر کسانى که نمازشان را به فراموشى مى سپارند، در خلوت مى خوابند و در حضور جمع، به هنگام ضعف پایه هاى دینى مردم، خداوند و آیات او را به سخریه مى گیرند آن ها کسانى هستند که بهره اى از آخرت ندارند و خدا با آن ها سخن نمى گوید و در قیامت به آن ها نگاه لطف نمى کند و آن ها را پاکیزه نمى سازد و عذاب دردناکى براى آنان است».(445)
و آخرین و سومین چیزى که از خداوند طلب مى کند این است که «ما را از تلخى قهر و آزار سلطان محفوظ دار»؛ (وَمَرَارَةَ صَوْلَةِ السُّلْطَانِ).
ظالمانى که غالباً بر دنیا حکومت مى کردند، آن چنان دیکتاتور و مغرور بودند که به اندک سوء ظن یا کمترین مخالفتى نسبت به افراد، تصمیم هاى سختى مى گرفتند و کافى بود در حالت غضب باشند تا به آسانى فرمان قتل افراد را صادر کنند.
در قرآن مجید نیز درباره این گونه حاکمان جور از زبان ملکه سبا آمده است: (اِنَّ الْمُلُوکَ اِذَا دَخَلُوا قَرْیَةً أَفْسَدُوهَا وَ جَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً وَ کَذَلِکَ یَفْعَلُونَ)؛ «پادشاهان هنگامى که وارد منطقه آبادى شوند آن را به فساد و تباهى مى کشند، و عزیزان آن جا را ذلیل مى کنند؛ آرى، روش آنان همواره این گونه است».(446)
«صولة» از ماده «صَول» (بر وزن قول) در اصل به معناى پریدن و جستن است و از آن جایى که ظالمان به هنگام غضب، گویى بر سر افراد مى پرند و آن ها را مورد قهر و غضب و آزار خود قرار مى دهند، این تعبیر در مورد حمله سلاطین و صاحبان قدرت به کار رفته است.
356
این نکته قابل توجه است که در عصر امام (علیه السلام) گرفتارى هاى مردم از جهات مختلف زیاد بود، ظلم ظالمان از یک سو، فراهم بودن وسائل گناه و وسوسه هاى شیطان از سوى دیگر، و مشکلات زندگى از سوى سوم، همه نیکان و پاکان را در فشار قرار داده بود و تکیه کردن امام (علیه السلام) بر این سه موضوع و تقاضاى رفع این گرفتارى ها به خاطر همین است.
در آن زمان یا زمان هاى نزدیک به آن شدت ظلم ظالمان به حدى رسیده بود که خشک و تر را با هم مى سوزاندند و بى گناه و با گناه را شکنجه مى دادند. معاویه در یکى از سخنانش خطاب به مردم مى گوید: «وأنا أُقسِمُ بِاللهِ لآخُذَنَّ الولیَّ بالولیِّ والمُقِیمَ بِالظّاعِنِ والمُقْبِلَ بالمُدبِرِ والصَّحِیحَ بِالسَّقِیمِ حتّى یَلقَى الرّجلُ منکم أخاهُ فیقولُ: اُنْجُ سَعْدٌ فقد هلکَ سَعِید أو تستقیمَ لی قناتُکم؛ من به خدا سوگند مى خورم که دوست را به خاطر دوستش مجازات مى کنم و حاضران را به خاطر مسافران و آن کس را که رو به سوى ما مى آورد به خاطر آن هایى که پشت مى کنند و سالم را به سبب بیمار مورد مجازات قرار مى دهم، تا آن جا که یکى از شما هنگامى که برادرش را مى بیند مى گوید: اى «سعد»! فرار کن، «سعید» را کشتند، تا تمام قدرت شما در اختیار من باشد (اشاره به این که تنها تشابه اسمى کافى بود که افراد را به قتل برساند)».(447)
البته در هر زمانى معمولاً مشکلات مختلفى وجود دارد، فقط رنگ هاى آن عوض مى شود، ولى اصل آن غالباً پایدار است. باید براى حلّ آن ها از خداوند یارى بطلبیم.
واژه «سلطان» معناى اسم مصدرى دارد و به هرگونه تسلط بر دیگرى اطلاق
357
مى شود و گاه این واژه بر صاحبان قدرت اطلاق شده است و عبارت امام (علیه السلام) تاب هر دو معنا را دارد (پناه بردن به خدا از سلطه هاى خطرناک یا پناه بردن به خدا از سلاطین جور).
358