فهرست کتاب


عرفان اسلامی جلد دوم(شرح جامع بر صحیفه سجادیه)

آیت الله مکارم شیرازی

اسباب قرب الى الله

در روایات اسلامى بر روى موضوعات مهمى تکیه شده که از اسباب قرب پروردگار است، از جمله در روایتى از امام امیرالمؤمنین على (علیه السلام) مى خوانیم: «أَقْرَبُ الْعِبَادِ اِلَى اللَّهِ تَعَالَى أَقْوَلُهُمْ لِلْحَقِّ وَ اِنْ کَانَ عَلَیْهِ وَ أَعْمَلُهُمْ بِهِ وَ اِنْ کَانَ فِیهِ کُرْهُهُ؛ نزدیک ترین بندگان به خداوند کسى است که از همه بیشتر طرفدار حق باشد، هرچند به زیان او تمام شود و بیشتر به حق عمل کند، هرچند براى او ناخوشایند باشد».(411)
در کتاب شریف کافى نیز از امام زین العابدین (علیه السلام) نقل شده است که فرمود: «اِنَّ أَقْرَبَکُمْ مِنَ اللَّهِ أَوْسَعُکُمْ خُلُقاً؛ نزدیک ترین شما به خداوند کسى است که اخلاقش وسیع تر و برخوردش با مردم بهتر باشد».(412)
در حدیثى نیز از امام صادق (علیه السلام) مى خوانیم که خداوند به داود (علیه السلام) وحى
335
فرستاد: «یَا دَاوُدُ، کَمَا أَنَ أَقْرَبَ النَّاسِ مِنَ اللَّهِ الْمُتَوَاضِعُونَ، کَذلِکَ أَبْعَدُ النَّاسِ مِنَ اللَّهِ الْمُتَکَبِّرُون؛ اى داود! همان گونه که نزدیک ترین مردم به خداوند متواضعان اند، دورترین آن ها از خداوند متکبران اند».(413)
در سوره واقعه که خداوند مردم را به سه گروه متفاوت تقسیم مى کند، گروه برتر را مقربان درگاه خود مى شمرد و گروه دوم را اصحاب الیمین و گروه سوم را اصحاب الشمال و جالب این که براى مقربان پاداش هاى عظیمى ذکر مى کند که عقل در آن حیران مى ماند.
* * *
در پنجمین جمله امام (علیه السلام) عرضه مى دارد: «اى خدایى که هر مقامى دربرابر مقام تو کوچک و ناچیز است، بر محمد و آل او درود فرست و ما را نزد خود گرامى دار»؛ (وَ یَا مَنْ تَصْغُرُ عِنْدَ خَطَرِهِ الاَْخْطَارُ، صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ کَرِّمْنَا عَلَیْکَ).
بى شک خداوند وجودى است بى نهایت در بى نهایت و هیچ حدّ و مرزى در ذات پاک او راه ندارد، صفات او همچون ذاتش نامتناهى است و داراى جمیع کمالات است و موجودات دیگر وجودى محدود وضعیف دارند، حتى موجودى همچون آسمان که از نظر ما بى انتها و دست نیافتنى است در برابر دریاى بى پایان ذات پروردگار قطره ناچیزى است.
قرآن مجید مى فرماید: (هُوَ اللَّهُ الَّذِى لاَ اِلَهَ اِلاَّ هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ)؛ «او خداوند یگانه اى است که معبودى جز او نیست، حاکم و مالک اوست، از هر عیبى منزّه است، به کسى ستم نمى کند، امنیّت بخش است، مراقب همه چیز است، شکست ناپذیرى است که با
336
اراده نافذ خود هر امرى را اصلاح مى کند، و داراى کبریا و عظمت است؛ خداوند منزّه است از آنچه همتاى او قرار مى دهند!».(414)
و در جاى دیگر مى فرماید: (وَ لَهُ الْکِبْرِیَاءُ فِى السَّمَاواتِ وَ الاَْرْضِ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ)؛ «و براى اوست کبریا و عظمت در آسمان ها و زمین، و اوست توانا و حکیم».(415)
ارباب لغت براى «خطر» معانى مختلفى ذکر کرده اند که از جمله آن ها این دو معناست: یکى مقام و منزلت و دیگرى آفات مهمى که ممکن است به مرگ چیزى منتهى شود و در این جا معناى اوّل مراد است.
البته این احتمال وجود دارد که ما هر دو معنا را به یک اصل بازگردانیم و بگوییم که خطر به معناى امر مهمى است، خواه این امر مهم، مقام مهم باشد یا آفات و آسیب هاى مهم.
درخواستى که امام (علیه السلام) به دنبال این توصیف الهى و درود بر محمد و آل محمد دارد این است که خداوند ما را نزد خود گرامى دارد و مقام والا دهد و پیمودن مراحل قرب را فراهم سازد.
البته خداوند نوعى کرامت به همه انسان ها ارزانى داشته، در آن جا که مى فرماید: (وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِى آدَمَ وَ حَمَلْنَاهُمْ فِى الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلاً)؛ «ما فرزندان آدم را گرامى داشتیم؛ و آن ها را در صحرا و دریا، بر مرکب هاى راهوار سوار کردیم؛ و از نعمت هاى پاکیزه به آنان روزى دادیم؛ و آن ها را بر بسیارى از موجوداتى که خلق کرده ایم، برترى بخشیدیم».(416)
337
این کرامت در طبیعت همه انسان هاست، ولى هرگاه این انسان در مسیر اطاعت پروردگار گام بردارد و از هواى نفس و شیطان رهایى یابد، کرامت و بزرگوارى خاصى پیدا مى کند که افزون بر کرامت ذاتى همه انسان هاست.
«عَلى» در جمله «وَکَرَّمْنا عَلَیْکَ» به معناى «عِنْد» است، یعنى ما را نزد خود گرامى دار.
بعضى نیز گفته اند که در این جا محذوفى است و منظور این است که «کرمنا عند ورودنا الیک بعد الممات او فى القیامة؛ ما را به هنگام مردن یا محشور شدن در قیامت که بر تو وارد مى شویم گرامى دار».
البته گرامى داشتن خداوند نیاز به اسبابى دارد که ما از خدا مى خواهیم توفیق فراهم ساختن آن اسباب را به ما عنایت کند که در خدمت او و خدمت به خلقش باشیم و سبب گرامى داشتن او شود.
درباره این که کرامت و بزرگوارى و شخصیت در پیشگاه خداوند چگونه حاصل مى شود، قرآن مجید در آیه 13 سوره حجرات مى فرماید: (اِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ)؛ «گرامى ترین شما نزد خداوند باتقواترین شماست».
بنابراین هرگاه اسباب تقوا و پرهیزکارى را فراهم سازیم اسباب کرامت عندالله حاصل شده است.
در سوره معارج نیز بعد از ذکر نه وصف از اوصاف برجسته مؤمنان، از جمله اهتمام به نماز وحق الناس، ایمان به قیامت، حفظ عفت، رعایت امانت و عهد، وقیام به شهادت حق مى فرماید: (أُولَئِکَ فِى جَنَّاتٍ مُکْرَمُونَ)؛ «آنان که چنین اوصافى دارند در باغ هاى بهشتى گرامى داشته مى شوند».(417) و در واقع این امور اسباب کرامت عندالله است.
338
و موارد دیگرى نیز در قرآن مجید دیده مى شود که همه آن ها از صفات برجسته اى خبر مى دهد که سبب کرامت عندالله است.
و در جمله ششم عرضه مى دارد: «اى خدایى که باطن همه اخبار نزد تو ظاهر و آشکار است! بر محمد و آلش درود فرست و ما را نزد خود رسوا مگردان»؛ (وَیَا مَنْ تَظْهَرُ عِنْدَهُ بَوَاطِنُ الاَْخْبَارِ، صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ لاَ تَفْضَحْنَا لَدَیْکَ).
«بواطن» جمع «باطن» به معناى امر مخفى است و این که امام (علیه السلام) عرضه مى دارد: «اى خدایى که تمام امور خفیه در نزد تو آشکار است!» اشاره به علم خداوند به ظواهر و بواطن است، زیرا جایى که او به بواطن امور آگاهى داشته باشد به طریق اولى به ظواهر، عالم وآگاه است.
اصولاً دربرابر علم خداوند، ظاهر و باطن و آشکار و مخفى مفهومى ندارد، زیرا علم او حضورى است، او به همه چیز احاطه دارد و همه چیز نزد اوست، ولى ما به سبب محدود بودن وجودمان بعضى از اشیا را نزد خود مى بینیم وبعضى از نظر ما پنهان است واشیا را به دو قسم ظاهر وپنهان تقسیم مى کنیم و یا دور و نزدیک، یا بزرگ و کوچک، ولى در برابر وجود نامتناهى پروردگار که همه جا حضور عینى دارد، نه ظاهر و پنهان مفهومى دارد، نه دور و نزدیک و نه کوچک و بزرگ.
در قرآن مجید بارها بر احاطه علمى خداوند به همه چیز تأکید شده است، در یک جا مى فرماید: (اِنَّ اللَّهَ لاَ یَخْفَى عَلَیْهِ شَىْءٌ فِى الاَْرْضِ وَ لاَ فِى السَّمَاءِ)؛ «هیچ چیز نه در آسمان و نه در زمین، بر خدا مخفى نمى ماند (بنابراین، تدبیر آن ها براى او مشکل نیست)».(418)
و در جاى دیگر مى فرماید: (رَبَّنَا اِنَّکَ تَعْلَمُ مَا نُخْفِى وَ مَا نُعْلِنُ وَمَا یَخْفَى عَلَى اللَّهِ مِنْ
339
شَىْءٍ فِى الْأَرْضِ وَ لاَ فِى السَّمَاءِ)؛ «پروردگارا! تو آنچه را که پنهان کرده و یا آشکار مى سازیم، مى دانى؛ و چیزى در زمین و آسمان بر خدا پنهان نیست».(419)
امیرمؤمنان على (علیه السلام) در نهج البلاغه مى فرماید: «هُوَ الظَّاهِرُ عَلَیْهَا بِسُلْطَانِهِ وَ عَظَمَتِهِ وَ هُوَ الْبَاطِنُ لَهَا بِعِلْمِهِ وَ مَعْرِفَتِهِ وَ الْعَالِی عَلَى کُلِّ شَیْءٍ مِنْهَا بِجَلاَلِهِ وَ عِزَّتِهِ؛ او با سلطه و عظمتش بر ظاهر آن (تمام موجودات زمین) تسلط دارد و با علم و آگاهى اش از درون آن باخبر است و با جلال و عزتش بر همه چیز مسلط است».(420)
تعبیر به «بَواطِن الأخبار» نه «بَواطن الأشیاء» اشاره به اعمال نهایى بندگان است، به قرینه جمله اى که بعد آمده است که عرضه مى دارد: «ما را نزد خود رسوا مکن».
تقاضایى که امام (علیه السلام) در ذیل این جمله مى کند تناسب کاملى با توصیفى دارد که از خداوند در آغاز جمله بیان فرموده است، زیرا از خدایى که عالم به خفیات اعمال بندگان است تقاضا مى کند: اگر ما در خفا خلافى انجام دادیم آن را در دنیا و آخرت ظاهر و آشکار نکن و اسباب رسوایى ما را فراهم میاور. البته خداوند ستار العیوب است، ولى گاه عصیان و گناه و سرکشى بندگان از حد مى گذرد و در این جاست که خداوند آن ها را رسوا مى سازد.
البته مفهوم این سخن این است که خدایا به ما توفیقى ده که اگر گناه پنهانى هم مرتکب شده ایم مستحق رسوایى نشویم.
درست است که امام (علیه السلام) با توجه به مقام عصمت، گناه پنهانى ندارد، ولى این تعبیرات درسى است براى همگان.
بى شک یکى از دردناک ترین مجازات هاى معنوى، رسوایى است، که اعمال خلاف انسان بر همگان آشکار شود و آبروى او نزد صغیر و کبیر بریزد. این
340
رسوایى ممکن است در دنیا رخ دهد و یا در آخرت، ولى با توجه به این که لطف خداوند در هر دو عالم شامل حال مؤمنان است، کسانى که پرده درى نکرده اند و حتى در گناه، حد و حسابى نگه داشته اند، خدا ستارالعیوب، نه در این جهان و نه در آن جهان آن ها را رسوا نمى کند.
در مناجات طولانى و معروفى که مرحوم علامه مجلسى در بحارالانوار به عنوان بیست و دومین مناجات امام سجاد (علیه السلام) آورده است، مى خوانیم: «سَیِّدِی سَتَرْتَ عَلَیَّ ذُنُوبِی فِی الدُّنْیَا وَ لَمْ تُظْهِرْهَا فَلاَ تَفْضَحْنِی بِهَا فِی الْقِیَامَةِ وَ اسْتُرْهَا فَمَنْ أَحَقُّ بِالسَّتْرِ مِنْکَ یَا سَتَّارُ؛ مولاى من! گناهانى داشتم که در دنیا آن ها را پنهان کردى و ظاهر نساختى. مرا به سبب آن در قیامت رسوا مکن و همچنان پنهان دار. چه کسى از تو سزاوارتر است که گناهان را پنهان دارد؟ اى ستار العیوب!».(421)
جمله «وَلا تَفْضَحْنا لَدَیْکَ» با توجه به این که رسوایى در جایى است که چیزى مخفى باشد و سپس آشکار شود و چیزى از اعمال ما بر خدا پنهان نیست، دو تفسیر براى آن قابل قبول است: نخست این که ما را در روز قیامت در حضور خلایق رسوا مگردان، همان گونه که در دعاى چهل و دوم صحیفه آمده که عرضه مى دارد: «وَ لاَ تَفْضَحْنَا فِی حَاضِرِی الْقِیَامَةِ بِمُوبِقَاتِ آثَامِنَا؛ ما را در محضر قیامت به سبب گناهان مُهْلکمان رسوا مگردان».
یا این که منظور، عدم رسوایى در همین دنیا نزد خلق است، همان گونه که در بعضى از دعاها آمده است: «لا تَفْضَحْنا بَیْنَ خَلْقِکَ».(422)
این احتمال نیز داده شده که منظور، بخشش گناهان یا توفیق بر ترک هرگونه گناهى است که موجب رسوایى مى باشد.
341
سپس امام (علیه السلام) در ادامه این دعاها دو تقاضاى مهم از پیشگاه پروردگار مى کند که با داشتن آن ها انسان از خلق خدا بى نیاز مى شود، عرضه مى دارد: «خداوندا! ما را به وسیله مواهب خود از عطاى بخشش کنندگان بى نیاز کن و ما را به سبب ارتباط با خود از وحشت قطع رابطه بندگانت مستغنى فرما تا با وجود عطاى تو، به عطاى دیگرى راغب نباشیم و با وجود فضل و ارتباط با تو، از قطع رابطه احدى در وحشت فرو نرویم»؛ (اللَّهُمَّ أَغْنِنَا عَنْ هِبَةِ الْوَهَّابِینَ بِهِبَتِکَ، وَ اکْفِنَا(423) وَحْشَةَ الْقَاطِعِینَ بِصِلَتِکَ حَتَّى لاَ نَرْغَبَ اِلَى أَحَدٍ مَعَ بَذْلِکَ، وَ لاَ نَسْتَوْحِشَ مِنْ أَحَدٍ مَعَ فَضْلِکَ).
انسان معمولاً از دو چیز وحشت دارد و آن این است که نیاز به کمک دیگران و بخشش بلاعوض آن ها داشته باشد که آن را هبه مى نامند و یا نیازمند ارتباط با دیگران باشد در حالى که آن ها رابطه خود را قطع کرده باشند. اگر توفیق بخشش پروردگار و ارتباط با او حاصل شود دیگر انسان هیچ وحشتى نخواهد داشت.
«هبه» در اصل به معناى بخشش چیزى بدون انتظار عوض است و اگر کسى زیاد بخشنده باشد او را «وهّاب» مى گویند. با توجه به این که هر انسانى که به دیگرى بخشش مى کند، یا انتظار عوضى از او دارد یا پاداشى را از خداوند را مى طلبد، بنابراین هبه واقعى مخصوص پروردگار است که هیچ انتظار پاداشى درباره او معنا ندارد.
البته مفهوم این سخن این نیست که انسان با خلق خدا قطع رابطه کند و یا نیاز به بخشش آن ها نداشته باشد، منظور این است که اگر بخشش هایى توأم با منت و ذلت بود یا رابطه هایى به همین صورت انجام شد، از خدا بخواهیم که ما را از
342
چنان بخشش ها و چنین رابطه هایى بى نیاز فرماید و به این شکل، انسان باایمان، نه ذلت بخشش هاى نامناسب را مى پذیرد و نه آثار منفى رابطه هاى آلوده را.
در جلد اوّل اصول کافى در کتاب العقل والجهل در حدیث هشامیه مى خوانیم که امام کاظم (علیه السلام) به هشام بن حکم فرمود: «یَا هِشَامُ الصَّبْرُ عَلَى الْوَحْدَةِ عَلاَمَةُ قُوَّةِ الْعَقْلِ فَمَنْ عَقَلَ عَنِ اللَّهِ اعْتَزَلَ أَهْلَ الدُّنْیَا وَ الرَّاغِبِینَ فِیهَا وَ رَغِبَ فِیمَا عِنْدَ اللَّهِ وَ کَانَ اللَّهُ أُنْسَهُ فِی الْوَحْشَةِ وَ صَاحِبَهُ فِی الْوَحْدَةِ وَ غِنَاهُ فِی الْعَیْلَةِ وَ مُعِزَّهُ مِنْ غَیْرِ عَشِیرَةٍ؛ اى هشام! صبر و شکیبایى بر تنهایى (آن جا که ابناى دنیا از انسان قطع رابطه کند) نشانه قوت عقل است. کسى که با عقل خود خدا را به خوبى بشناسد از دنیاپرستان دورى مى کند و علاقه او به چیزى است که در نزد خداست. خداوند مایه انس او در وحشت و همراه او در تنهایى و مایه بى نیازى او در تنگدستى و موجب عزت او بدون پشتیبانى قبیله و فامیل است».(424)
343
.
344

بخش دوم

8. اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ کِدْ لَنَا وَ لاَ تَکِدْ عَلَیْنَا، وَ امْکُرْ لَنَا وَ لاَ تَمْکُرْ بِنَا، وَ أَدِلْ لَنَا وَ لاَ تُدِلْ مِنَّا.
9. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ قِنَا مِنْکَ، وَ احْفَظْنَا بِکَ، وَ اهْدِنَا اِلَیْکَ، وَلاَتُبَاعِدْنَا عَنْکَ اِنَّ مَنْ تَقِهِ یَسْلَمْ وَ مَنْ تَهْدِهِ یَعْلَمْ، وَ مَنْ تُقَرِّبْهُ اِلَیْکَ یَغْنَمْ.
10. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اکْفِنَا حَدَّ نَوَائِبِ الزَّمَانِ، وَ شَرَّ مَصَایِدِ الشَّیْطَانِ، وَ مَرَارَةَ صَوْلَةِ السُّلْطَانِ.

ترجمه
8. خداوندا! بر محمد و آلش درود فرست، و به نفع ما چاره ساز و به ضرر ما چاره اى مکن و به نفع ما تدبیر کن و به ضرر ما تدبیرى مقرر مدار، و غلبه و پیروزى را به ما عنایت کن و دشمنان ما را بر ما پیروز منما.
9. خداوندا! بر محمد و آلش درود فرست و ما را از قهر و غضب خود نگاه دار و با عنایتت، (از هرگونه انحراف و بلا و مصیبت) حفظ کن؛ ما را به سوى خود هدایت فرما و از خویش دور مکن، چراکه هرکس را تو (از شرور و آفات و انحرافات) نگه دارى به سلامت خواهد بود، و هرکه را تو هدایت کنى دانا مى شود، و هرکس را تو مقرب درگاه خود سازى غنیمت مى برد.
10. خداوندا! بر محمد و آل محمد درود فرست و شدت حوادث ناگوار زمان را از ما بازدار، و شرّ دام هاى شیطان را از ما دور کن و تلخى حمله (و غضب) سلطان را از ما دفع فرما.
345

شرح و تفسیر