فهرست کتاب


عرفان اسلامی جلد دوم(شرح جامع بر صحیفه سجادیه)

آیت الله مکارم شیرازی

بخش چهارم

12. اللَّهُمَّ وَ صَلِّ عَلَى التَّابِعِینَ مِنْ یَوْمِنَا هَذَا اِلَى یَوْمِ الدِّینِ وَ عَلَى أَزْوَاجِهِمْ وَ عَلَى ذُرِّیَّاتِهِمْ وَ عَلَى مَنْ أَطَاعَکَ مِنْهُمْ.
13. صَلاَةً تَعْصِمُهُمْ بِهَا مِنْ مَعْصِیَتِکَ، وَ تَفْسَحُ لَهُمْ فِی رِیَاضِ جَنَّتِکَ، وَتَمْنَعُهُمْ بِهَا مِنْ کَیْدِ الشَّیْطَانِ، وَ تُعِینُهُمْ بِهَا عَلَى مَا اسْتَعَانُوکَ عَلَیْهِ مِنْ بِرٍّ، وَ تَقِیهِمْ طَوَارِقَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ اِلاَّ طَارِقاً یَطْرُقُ بِخَیْرٍ.
14. وَ تَبْعَثُهُمْ بِهَا عَلَى اعْتِقَادِ حُسْنِ الرَّجَاءِ لَکَ، وَ الطَّمَعِ فِیمَا عِنْدَکَ وَ تَرْکِ التُّهَمَةِ فِیمَا تَحْوِیهِ أَیْدِی الْعِبَادِ.
15. لِتَرُدَّهُمْ اِلَى الرَّغْبَةِ اِلَیْکَ وَ الرَّهْبَةِ مِنْکَ، وَ تُزَهِّدَهُمْ فِی سَعَةِ الْعَاجِلِ، وَتُحَبِّبَ اِلَیْهِمُ الْعَمَلَ لِلاْجِلِ، وَ الاِْسْتِعْدَادَ لِمَا بَعْدَ الْمَوْتِ.
16. وَ تُهَوِّنَ عَلَیْهِمْ کُلَّ کَرْبٍ یَحِلُّ بِهِمْ یَوْمَ خُرُوجِ الاَْنْفُسِ مِنْ أَبْدَانِهَا.
17. وَ تُعَافِیَهُمْ مِمَّا تَقَعُ بِهِ الْفِتْنَةُ مِنْ مَحْذُورَاتِهَا، وَ کَبَّةِ النَّارِ وَ طُولِ الْخُلُودِ فِیهَا.
18. وَ تُصَیِّرَهُمْ اِلَى أَمْنٍ مِنْ مَقِیلِ الْمُتَّقِینَ.

ترجمه
12. خداوندا! همچنین درود فرست بر تمام پیروان آن ها از امروز تا روز قیامت و بر همسران و فرزندانشان و هرکس از آنان که اطاعت تو را برگزید.
13. درودى که آن ها را به وسیله آن از معصیتت بازدارى، و باغ هاى بهشت را به روى آن ها بگشایى، و آن ها را از وسوسه ها و مکرهاى شیطان به وسیله آن بازدارى. خداوندا! درودى بر آن ها بفرست که به واسطه آن هنگامى که از تو براى هر کار خیرى یارى مى طلبند، یارى شان دهى و آن ها را از
309
حوادث ناگوار شب و روز نگاه دارى، جز حوادثى که خیر و نیکى به همراه دارد.
14. (خداوندا! درود و رحمتى بر آن ها بفرست که) آن ها را به وسیله آن به حُسن ظن به خودت و انتظار براى نعمت هایى که نزد توست و ترک تهمت نسبت به آنچه در دست بندگان است برانگیزى.
15. (خداوندا! این درود و رحمت و این آثار را براى آن ها فراهم کن تا) آن ها را تنها به خودت راغب سازى و از خودت بیم وهراس داشته باشند و (به وسیله این رحمت وآثارش) آن ها را نسبت به زرق و برق دنیاى ناپایدار بى اعتنا سازى و نسبت به عمل کردن براى دار آخرت علاقه مند نمایى، و آن ها را مهیاى عالم بعد از مرگ کنى.
16. و هر حادثه ناخوشایند و اندوهى را که به هنگام خارج شدن روح از بدن براى آن ها رخ مى دهد آسان سازى.
17. و از هرچیز خوفناکى که فتنه و فساد ایجاد مى کند، از هرگونه محذورات و افتادن به صورت در آتشِ دوزخ و طولانى بودن توقف در آن عافیت بخشى.
18. و آن ها را به مقام امن و امان که مقام آرامش پرهیزکاران است (به بهشت جاویدان) منتقل فرمایى.

شرح و تفسیر

تابعین عام

امام (علیه السلام) بعد از ذکر تابعین خاص، یعنى آن هایى که صحابه راستین را بلاواسطه درک کردند و از محضر آن ها استفاده نمودند و تقاضاى رحمت واسعه الهى براى آن ها داشتند، به ذکر تابعین عام، یعنى تمام کسانى که تا دامنه قیامت مسیر صحابه راستین پیغمبر (صلی الله علیه و آله) را مى پیمایند پرداخته، به پیشگاه خداوند عرضه
310
مى دارد: «خداوندا! همچنین درود فرست بر تمام پیروان آن ها از امروز تا روز قیامت و بر همسران و فرزندانشان و هرکس از آنان که اطاعت تو را برگزید»؛ (اللَّهُمَّ وَ صَلِّ عَلَى التَّابِعِینَ مِنْ یَوْمِنَا هَذَا اِلَى یَوْمِ الدِّینِ وَ عَلَى أَزْوَاجِهِمْ وَ عَلَى ذُرِّیَّاتِهِمْ وَ عَلَى مَنْ أَطَاعَکَ مِنْهُمْ).
امام (علیه السلام) در این جا به ذکر اوصافى براى آن ها نمى پردازد، چراکه براى تابعین، به معناى خاص، اوصاف دوازده گانه اى بیان فرمود واین گروه از تابعین عام، که امام (علیه السلام) به آن ها اشاره مى فرماید، طبعاً باید همان اوصاف تابعین خاص را داشته باشند تا مشمول ادعیه امام (علیه السلام) شوند و به تعبیر دیگر، آن جا که عیان بوده نیازى به بیان نداشته است.
در ضمن، جمله «مَنْ أَطَاعَکَ مِنْهُمْ؛ آن ها که اطاعت تو را برگزیدند» اشاره روشنى است به تابعینى که داراى این وصف اند و همچنین همسران و فرزندان آن ها و این گونه، صف آن ها را از صف کسانى که راه اطاعت الهى را نپیمودند جدا مى سازد و از شمول دعاهایش خارج مى کند، و از دعاهایى که امام (علیه السلام) در حقّ آن ها فرموده نیز اوصاف آن ها روشن مى شود.
جالب این که امام (علیه السلام) نه تنها تابعان زمان خود را در نظر مى گیرد، بلکه به فکر آیندگان تا دامنه قیامت نیز هست و از خداوند تقاضاى درود و رحمت براى همه آن ها مى کند و این درسى است براى همه ما که به فکر نسل هاى آینده از هم اکنون باشیم.
سپس امام (علیه السلام) در جمله هاى بعد عرضه مى دارد که خداوندا! درودى بر آن ها بفرست که داراى آثار گران بهایى است، و در این جا شش اثر براى آن بیان مى فرماید، نخست عرضه مى دارد: «درودى که آن ها را به وسیله آن از معصیتت بازدارى»؛ (صَلاَةً تَعْصِمُهُمْ بِهَا مِنْ مَعْصِیَتِکَ).
از این جمله روشن مى شود که درود و رحمت الهى مى تواند اثر بازدارنده از
311
گناه داشته باشد، زیرا هنگامى که روح انسان به وسیله درود و رحمت الهى نورانى شد، طبعاً ظلمات گناه از او دور مى شود، همان گونه که در آیه شریفه 43 سوره احزاب مى خوانیم: (هُوَ الَّذِى یُصَلِّى عَلَیْکُمْ وَ مَلاَئِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ اِلَى النُّورِ وَ کَانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیماً)؛ «او کسى است که بر شما درود و رحمت مى فرستد، و فرشتگان او نیز براى شما تقاضاى رحمت مى کنند تا شما را از تاریکى هاى جهل و شرک و گناه به سوى نور ایمان و علم و تقوا خارج سازد؛ او نسبت به مؤمنان همواره مهربان بوده است».
آرى، این رحمت خاص الهى است که مؤمنان را از ظُلُمات هوى و هوس ها و شهوات و وسوسه هاى شیطانى بیرون مى برد و به نور تقوا و ایمان و یقین روشن مى سازد.
سپس در بیان دومین اثر عرضه مى دارد: «درودى بر آن ها بفرست که باغ هاى بهشت را به روى آن ها بگشایى»؛ (وَ تَفْسَحُ لَهُمْ فِی رِیَاضِ جَنَّتِکَ).
روشن است، هنگامى که انسان آلوده گناه نشد و پاک و پاکیزه در این دنیا زندگى کرد، هنگام ورود به آخرت، درهاى بهشت به روى او گشوده مى شود و همان گونه که در ادامه آیه قبل (آیه 44 سوره احزاب) آمده است: فرشتگان به استقبال چنین کسانى مى شتابند (تَحِیَّتُهُمْ یَوْمَ یَلْقَوْنَهُ سَلاَمٌ وَ أَعَدَّ لَهُمْ أَجْراً کَرِیماً)؛ «تحیّت فرشتگان به آنان در روزى که به لقاى او مى رسند سلام است؛ و براى آن ها پاداش پرارزشى فراهم ساخته است».
تعبیر به «تَفْسَحُ لَهُمْ فِی رِیَاضِ جَنَّتِکَ» با توجه به معناى «تَفْسح» که اشاره به وسعت است و معناى «ریاض» جمع «روضه» که در این جا به معناى باغ هاى بهشتى است نشان مى دهد که این گروه که مشمول درود و رحمت الهى شده اند، نه تنها درِ یک باغ، بلکه درهاى باغ هاى بهشتى به روى آن ها گشوده مى شود و در فراخناى بهشت آزاد و متنعّم اند.
312
درباره سومین تأثیر این درود و رحمت الهى عرضه مى دارد: «درودى که آن ها را از وسوسه ها و مکرهاى شیطان به وسیله آن بازدارى»؛ (وَ تَمْنَعُهُمْ بِهَا مِنْ کَیْدِ الشَّیْطَانِ).
شکى نیست که هرگاه رحمت الهى شامل حال بنده اى شود، اجازه نخواهد داد که شیطان با وسوسه هایش در او نفوذ کند، همان گونه که قرآن فرماید: (اِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذینَ آمَنُوا وَ عَلَى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ * اِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِینَ هُمْ بِهِ مُشْرِکُونَ)؛ «زیرا او بر کسانى که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکّل مى کنند، سلطه اى ندارد. * سلطه او تنها بر کسانى است که او را سرپرست خود قرار داده اند، و کسانى که او را شریک خدا در اطاعت و بندگى قرار مى دهند و به فرمان شیطان گردن مى نهند».(391)
«کید شیطان» مفهوم عامى دارد که هرگونه وسوسه هاى مربوط به مال و مقام و شهوت جنسى و صفات مذموم و نکوهیده و نفس امّاره را شامل مى شود و اگر براى شیطان مفهوم عامى قائل شویم که متمردان انس و جن را شامل شود، مفهوم جمله این مى شود که خداوند در پرتو رحمتش همه ما را از تمام وسوسه هاى شیاطین انس و جن محفوظ دارد.
و در بیان چهارمین اثر عرضه مى دارد: «خداوندا! درودى بر آن ها بفرست که به واسطه آن هنگامى که از تو براى هر کار خیرى یارى مى طلبند، یارى شان دهى»؛ (وَتُعِینُهُمْ بِهَا عَلَى مَا اسْتَعَانُوکَ عَلَیْهِ مِنْ بِرٍّ).
واژه «بِرّ» در اصل به معناى توسعه مى باشد، سپس به معناى همه نیکى ها و خوبى ها و احسان ها آمده است، زیرا کارهاى نیک به خود انسان محدود نمى شود، بلکه گسترش مى یابد و دیگران نیز بهره مند مى شوند.
313
با توجه به معناى وسیعى که واژه «بِرّ» دارد معلوم مى شود که امام (علیه السلام) از خداوند تقاضاى رحمتى کرده که انسان ها را براى هر کار نیکى یارى دهد.
قابل توجه این که امام (علیه السلام) نخست بازدارندگى رحمت الهى را از کید شیطان و معاصى مى خواهد و سپس یارى براى نیکى ها را، که در واقع اولى مقدمه اى است براى دومى و به گفته معروف علماى اخلاق، تخلیه مقدم است بر تحلیه. نخست باید لوح دل را از آلودگى هاى گناه پاک کرد، سپس فضایل و اخلاق انسانى را بر آن نقش زد.
سپس درباره پنجمین اثر درود و رحمت الهى عرضه مى دارد: «خداوندا! با درود ورحمتت آن ها را از حوادث ناگوار شب و روز نگاه دار، جز حوادثى که خیر و نیکى به همراه دارد»؛ (وَ تَقِیهِمْ طَوَارِقَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ اِلاَّ طَارِقاً یَطْرُقُ بِخَیْرٍ).
این جمله در حقیقت اشاره به آیه شریفه 11 سوره رعد است که مى فرماید : (لَهُ مُعَقِّباتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ اِنَّ اللَّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَ اِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوْءاً فَلاَ مَرَدَّ لَهُ وَ مَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَالٍ)؛ «براى هرکس، مأمورانى است که پى درپى، از پیش رو و از پشت سر او را از فرمان خدا [حوادث غیر حتمى] حفظ مى کنند؛ و خداوند سرنوشت هیچ قوم و ملّتى را تغییر نمى دهد مگر آن که آنان آنچه را در وجود خودشان است تغییر دهند. و هنگامى که خدا براى قومى به خاطر اعمالشان بدى و عذاب بخواهد، هیچ چیز مانع آن نخواهد شد؛ و جز خدا، نجات دهنده و سرپرستى نخواهند داشت».
«طارق» از ماده «طَرْق» (بر وزن برق) به معناى کوبیدن است و از آن جا که در گذشته مسافران شب درِ خانه را مى کوبیدند این واژه در مورد آن ها به کار رفته و سپس توسعه یافته و به مسافران شب و روز، هر دو اطلاق شده است. آنگاه توسعه بیشترى یافته و به هر حادثه اى که در شب و روز رخ مى دهد «طارق» گفته مى شود و جاده را به این علت «طریق» مى گویند که با پاى رهروان کوبیده مى شود
314
و «مطرقه» به معناى پتک و چکش است که از آن براى کوبیدن استفاده مى کنند و در دعاى فوق، به قرینه «لیل و نهار» همه حوادث شب و روز را شامل مى شود و با توجه به استثنائى که بعد از آن آمده، منحصر به حوادث ناگوار است.
آنگاه در بیان آخرین آثار رحمت الهى عرضه مى دارد: «(خداوندا! درود و رحمتى بر آن ها بفرست که) آن ها را به وسیله آن به حُسن ظن به خودت و انتظار براى نعمت هایى که نزد توست و ترک تهمت نسبت به آنچه در دست بندگان است برانگیزى»؛ (وَ تَبْعَثُهُمْ بِهَا عَلَى اعْتِقَادِ حُسْنِ الرَّجَاءِ لَکَ، وَ الطَّمَعِ فِیمَا عِنْدَکَ وَ تَرْکِ التُّهَمَةِ فِیمَا تَحْوِیهِ أَیْدِی الْعِبَادِ).
در این جمله امام (علیه السلام) سه چیز از خداوند در سایه رحمتش تقاضا کرده است، نخست: حُسن ظنّ به پروردگار.
این جمله، اشاره به چیزى است که در روایات متعدد اسلامى آمده که امید به پروردگار باید آمیخته با خوفى از عذاب او باشد؛ آن کس که فقط امیدوار است، در انجام وظایف کوتاهى مى کند و آن کس که فقط خوف و ترس دارد، مأیوس مى شود و نتیجه آن، کوتاهى در انجام وظایف است. اما قلبى که آکنده از خوف و رجاست، در انجام اعمال نیک، فعّال و در ترک گناهان جدى است.
دوم: چشم دوختن به عنایات او، و سوم: ترک تهمت نسبت به آنچه در دست بندگان است. جمله «تَرْکِ التُّهْمَةِ» ممکن است اشاره به این باشد که انسان وقتى مى بیند گروهى از بندگان متنعم اند و او محروم است، در اعماق ذهنش خدا را متهم به بى عدالتى مى کند که چرا به دیگران داده و به او نداده است؟ امام (علیه السلام) از خدا مى خواهد که هرگز ذهن انسان، آلوده به چنین افکار شیطانى نشود.
همان گونه که در حدیثى از امام على بن موسى الرضا (علیه السلام) مى خوانیم که فرمود: «وَ یَنْبَغِی لِمَنْ عَقَلَ عَنِ اللَّهِ أَنْ لاَ یَتَّهِمَ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى فِی قَضَائِهِ، وَ لاَ یَسْتَبْطِئَهُ فِی رِزْقِهِ؛ کسى که خدا را به خوبى مى شناسد سزاوار است که او را در قضا و قدرش
315
متهم نکند و در روزى دادنش متهم به کُندى نسازد».(392)
این احتمال نیز در تفسیر این جمله وجود دارد که گاه انسان هنگامى که نعمت هاى زیادى را در دست دیگران مى بیند آن ها را متهم به سوء استفاده وتوسل به طرق نامشروع براى کسب مال مى کند. امام (علیه السلام) از خدا تقاضا مى کند که چنین اتهاماتى که درواقع شیطانى است نسبت به بندگان خدا به ذهن انسان خطور نکند.
بدیهى است که همه این گونه افکار، انحراف از جاده توحید و گام برداشتن در مسیر شرک است.
* * *
امام (علیه السلام) به دنبال طلب آثار رحمت الهى نسبت به تابعین، به معناى عام، به نتایج و عواقب آن پرداخته و در هفت جمله عاقبت محمود و نتایج مطلوب آن را براى تابعان راستین تقاضا مى کند. نخست عرضه مى دارد: «(خداوندا! این درود ورحمت واین آثاررابراى آن ها فراهم کن تا) آن ها را تنها به خودت راغب سازى و از خودت بیم و هراس داشته باشند»؛ (لِتَرُدَّهُمْ اِلَى الرَّغْبَةِ اِلَیْکَ وَ الرَّهْبَةِ مِنْکَ).
«رغبة» اگر با «الى» یا با «فى» متعدى شود به معناى علاقه مند بودن به چیزى است و اگر با «عن» متعدى شود به معناى تنفر و بیزارى از چیزى مى باشد. راغب در مفردات مى گوید: اصل معناى «رغبة» وسعت چیزى است (و یا وسعت در اراده است) و از آن جا که انسان هنگامى که علاقه یا تنفر نسبت به چیزى داشته باشد این حالت از او تجاوز مى کند و به غیر او مى رسد این واژه در این معنا به کار رفته است.
و «رهبة» در اصل به معناى ترسیدن از چیزى است که با اضطراب و خویشتن دارى همراه باشد.
316
و در بیان دومین و سومین نتیجه مى فرماید: «و (به وسیله این رحمت وآثارش) آن ها را نسبت به زرق وبرق دنیاى ناپایدار بى اعتنا سازى و نسبت به عمل کردن براى دار آخرت علاقه مند نمایى»؛ (وَ تُزَهِّدَهُمْ فِی سَعَةِ الْعَاجِلِ، وَ تُحَبِّبَ اِلَیْهِمُ الْعَمَلَ لِلاْجِلِ).
«عاجل» به معناى شىء زودگذر است و در این جا اشاره به دنیا و نعمت هاى ناپایدار آن است و «آجل» ضد آن است و اشاره به نعمت هاى پایدار و جاودانى و ابدى آخرت است.
آرى، تابعان راستین نعمت هاى پایدار عالم دیگر را فداى نعمت هاى ناپایدار و کم ارزش دنیاى فانى نمى کنند.
در سوره قیامت در آیات 20 و21 در نکوهش دنیا پرستان آمده است: (کَلاَّ بَلْ تُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ * وَ تَذَرُونَ الاْخِرَةَ)؛ «هرگز چنین نیست که شما مى پندارید! بلکه شما دنیاى زودگذر را دوست دارید و آخرت را رها مى کنید».
آنگاه به نتیجه چهارم اشاره کرده، مى فرماید: «و به وسیله آن درود و رحمت و آثارش آن ها را مهیاى عالم بعد از مرگ کنى»؛ (وَ الاِْسْتِعْدَادَ لِمَا بَعْدَ الْمَوْتِ).
«استعداد» از ماده «عدّ» در اصل به معناى شمردن چیزى است، ولى «استعداد» به معناى مهیا شدن است و مهیا شدن براى بعد از مرگ از طریق توبه و انجام کارهاى نیک و ترک معاصى و گناهان و اطاعت از پروردگار است.
در دعاى شب بیست و هفتم ماه رمضان از امام سجاد (علیه السلام) نقل شده که از اول شب تا به صبح این دعا را تکرار مى کرد: «اللَّهُمَّ ارْزُقْنِىَ التَّجَافِیَ عَنْ دَارِ الْغُرُورِ وَالاِْنَابَةَ اِلَى دَارِ الْخُلُودِ وَ الاِْسْتِعْدَادَ لِلْمَوْتِ قَبْلَ حُلُولِ الْفَوْتِ؛ خداوندا! (این توفیق را) روزى من کن که از این سراى فریبنده دنیا خود را برکنار دارم و به سراى جاویدان آخرت توجه کنم و پیش ازآن که فرصت از دستم برود آماده مرگ شوم».(393)
317
همچنین آن حضرت در دعاى پر معناى روز یکشنبه عرضه مى دارد: «... وَمِنِ انْقِضَاءِ الْمُدَّةِ قَبْلَ التَّأَهُّبِ وَ الْعُدَّةِ؛ خداوندا! به تو پناه مى برم از این که قبل از آمادگى و تهیه توشه، عمر من به پایان رسد».(394)
در حدیثى از امیرمؤمنان على (علیه السلام) مى خوانیم که از آن حضرت سؤال کردند: «مَا الاِْسْتِعْدَادُ لِلْمَوْتِ؛ آماده شدن براى مرگ چگونه است؟» امام (علیه السلام) در پاسخ فرمود: «أَدَاءُ الْفَرَائِضِ وَ اجْتِنَابُ الْمَحَارِمِ وَ الاِْشْتِمَالُ عَلَى الْمَکَارِمِ ثُمَّ لاَ یُبَالِی أَوَقَعَ عَلَى الْمَوْتِ أَمْ وَقَعَ الْمَوْتُ عَلَیْهِ؛ انجام واجبات وپرهیز از گناهان ودارا بودن صفات برجسته انسانى، آنگاه براى انسان تفاوتى نمى کند که مرگ به سراغ او بیاید یا او به سراغ مرگ برود».(395)
آنگاه به پنجمین نتیجه اشاره فرموده، عرضه مى دارد: «خداوندا! با آن رحمت و آثارش، هر حادثه ناخوشایند و اندوهى را که به هنگام خارج شدن روح از بدن براى آن ها رخ مى دهد آسان سازى»؛ (وَتُهَوِّنَ عَلَیْهِمْ کُلَّ کَرْبٍ یَحِلُّ بِهِمْ یَوْمَ خُرُوجِ الاَْنْفُسِ مِنْ أَبْدَانِهَا).
«کرب» در اصل به معناى زیر و رو کردن زمین و حفر و شیار آن است (کرب الارض). همچنین به گره هاى محکمى که در طناب دلو مى زنند اطلاق شده، سپس به معناى غم و اندوه شدید آمده، چراکه دل انسان را زیر و رو مى کند و عقده اى در قلب به وجود مى آورد. این واژه معناى وسیع و گسترده اى دارد و هرگونه مشکل مهمى را شامل مى شود و در این جا به معناى اندوه و هر مشکلى است.
این جمله اشاره به «سکرات موت» و سختى جان کندن و مرارت هاى آن است که براى مؤمنان آسان مى شود و براى عاصیان بسیار سخت و دردناک است.
318
از تعبیر امام (علیه السلام) به خوبى استفاده مى شود که مرگ با شداید و وحشت هایى همراه است که در قرآن مجید به عنوان سکرات موت از آن یاد شده، همان گونه که در آیه 19 سوره ق مى خوانیم: (وَجَاءَتْ سَکْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذَلِکَ مَا کُنْتَ مِنْهُ تَحِیدُ)؛ «وسرانجام، سکرات مرگ، حقیقت را پیش چشم او مى آورد و گفته مى شود: این همان چیزى است که تو از آن مى گریختى!».
و در تعبیر دیگر در آیه 93 سوره انعام آمده است: (وَ لَوْ تَرَى اِذِ الظَّالِمُونَ فِى غَمَرَاتِ الْمَوْتِ)؛ «و اگر ببینى هنگامى که این ستمکاران در شداید مرگ فرو رفته اند (به حال آن ها تأسف مى خورى)».
«سکرة» از ماده «سُکر» (بر وزن شکر) به گفته ارباب لغت حالتى است که میان انسان و عقل او ایجاد مى شود و معمولاً در مورد مستى شراب به کار مى رود، هرچند این حالت گاه به سبب شدت غضب یا عشق آتشین نیز دست مى دهد.
و «غمرات» جمع «غمره» به معناى آبى است که چهره همه چیز را بپوشاند، و به حوادث دردناکى که تمام وجود انسان را فرا مى گیرد نیز اطلاق مى شود.
از روایات به خوبى استفاده مى شود که سختى هاى جان دادن محدود به کافران و بدکاران نیست، بلکه شامل مؤمنان هم مى شود، هرچند در درجاتى ضعیف تر. از تعبیر امیرمؤمنان على (علیه السلام) در نهج البلاغه که به صورت مطلق بیان شده نیز این حقیقت استفاده مى شود؛ مى فرماید: «إنَّ لِلْمَوْتِ لغَمَراتٍ هِىَ افْظَعُ أنْ تَسْتَغْرِقَ بِصِفَةٍ أوْ تَعْتَدِلَ عَلَى عُقُولِ أهْلِ الدُّنْیَا؛ مرگ شداید و سختى هایى دارد، شدیدتر از آنچه در وصف بگنجد، یا با معیار عقل مردم دنیا سنجیده شود»(396) ولى همان گونه که گفتیم در مورد مؤمنان خفیف تر است.
به هر حال امام (علیه السلام) از سکرات موت تعبیر به «کل کرب» (هرگونه ناراحتى)
319
فرموده و از خداوند تقاضا مى کند که با درود و رحمتش این شداید را بر تابعان راستین آسان گرداند.
از روایات متعددى استفاده مى شود که اعمالى همچون نماز اول وقت(397)، احترام به پدر و مادر، و صله رحم(398) و همچنین زیارت قبر امام حسین (علیه السلام)(399) و داشتن ولایت امیرمؤمنان (علیه السلام)(400) سکرات موت را بر انسان آسان مى سازد.(401)
اصولاً جدا شدن روح از این بدن که گاه هفتاد سال با آن در ارتباط کامل بوده آسان نخواهد بود و به طور طبیعى نیز دردناک است، همانند جدا شدن طفل از رحم مادر.
آنگاه درباره ششمین نتیجه درود و رحمت الهى عرضه مى دارد: «خداوندا! آنان را (با این رحمت ودرود) از هرچیز خوفناکى که فتنه و فساد ایجاد مى کند و از هرگونه محذورات و افتادن به صورت در آتشِ دوزخ و طولانى بودن توقف در آن عافیت بخشى»؛ (وَتُعَافِیَهُمْ مِمَّا تَقَعُ بِهِ الْفِتْنَةُ مِنْ مَحْذُورَاتِهَا، وَکَبَّةِ النَّارِ وَطُولِ الْخُلُودِ فِیهَا).
«فتنة» از ماده «فَتن» (بر وزن متن) در اصل به معناى قراردادن طلا در کوره آتشین است تا خوب و خالص شود و به همین دلیل در مورد آزمایش ها و امتحانات به کار مى رود. این واژه و مشتقات آن در قرآن مجید در معانى مختلفى به کار رفته، از جمله آزمایش و امتحان، فریب دادن، بلا و عزا، شرک و بت پرستى، اضلال و گمراهى، و در این جا به معناى ناراحتى و مشکلات است
320
و قرائنى که قبل و بعد از این جمله آمده نشان مى دهد که منظور از فتنه، عذاب آخرت یا عذاب دنیا و آخرت هر دو مى باشد، چون یکى از معانى فتنه عذاب و شکنجه است، همان گونه که در آیات 62 و63 سوره صافات مى خوانیم: (أَذَلِکَ خَیْرٌ نُزُلاً أَمْ شَجَرَةُ الزَّقُّومِ * اِنَّا جَعَلْناهَا فِتْنَةً لِلظَّالِمِینَ)؛ «آیا این نعمتهاى جاویدان بهشتى بهتر است یا درخت نفرت انگیز زقّوم؟! * ما آن را مایه درد و رنج ستمکاران قرار دادیم».
و «محذورات» به معناى امورى است که انسان از آن ها پرهیز مى کند و ترسان است و در واقع اشاره به انواع عذاب هاى دوزخ است که بهشتیان از آن در امن و امان اند.
«کبّة» از ماده «کبّ» (بر وزن حد) در اصل به معناى افکندن چیزى به صورت بر روى زمین است و از بعضى از آیات قرآن و روایات به خوبى استفاده مى شود که بعضى به رو در آتش دوزخ افکنده مى شوند و امام (علیه السلام) در این جا براى تابعان راستین دعا مى کند که از این گونه عذاب ها برکنار باشند.
بنابراین «کَبَّةِ النَّارِ وَ طُولِ الْخُلُودِ فِیهَا» از قبیل ذکر خاص بعد از ذکر عام است که همان فتنه و محذورات مى باشد.
در بعضى از منابع لغت «کَبَّةِ النَّارِ» به معناى شدت صدمات آتش تفسیر شده است.(402)
«خلود» گاه به معناى جاودانگى وگاه به معناى مدت طولانى آمده است و به نظر مى رسد که در کلام امام (علیه السلام) به قرینه «طُولِ الْخُلُودِ» ناظر به معناى دوم باشد.
آنگاه در جمله هفتم که اشاره به آخرین نتایج و فواید این درود و رحمت الهى است، عرضه مى دارد: «خداوندا! به این وسیله آن ها را به مقام امن و امان که
321
مقام آرامش پرهیزکاران است (به بهشت جاویدان) منتقل فرمایى»؛ (وَتُصَیِّرَهُمْ اِلَى أَمْنٍ مِنْ مَقِیلِ الْمُتَّقِینَ).
«مقیل» اسم مکان است از ماده «قیلولة» که به معناى خواب نیم روز مى باشد، سپس به طور کلى به محل استراحت و جایگاه امن و امان و راحت اطلاق شده است.
در قرآن مجید واژه «مقیل» یک بار در آیه 24 سوره فرقان ذکر شده است، آن جا که مى فرماید: (أَصْحَابُ الْجَنَّةِ یَوْمَئِذٍ خَیْرٌ مُسْتَقَرّاً وَأَحْسَنُ مَقِیلاً)؛ «بهشتیان در آن روز بهترین جایگاه و نیکوترین استراحتگاه را دارند».
و این که از میان تمام صفات بهشتیان، تقواى آن ها ذکر شده و جایگاه متقین براى تابعان راستین، به معناى عام، تقاضا شده، مى تواند اشاره به آیات قبل از آیه فوق باشد که مى فرماید: (قُلْ أَ ذَلِکَ خَیْرٌ أَمْ جَنَّةُ الْخُلْدِ الَّتِى وُعِدَ الْمُتَّقُونَ کَانَتْ لَهُمْ جَزَاءً وَ مَصِیراً)؛ «اى پیامبر! بگو: «آیا این بهتر است یا بهشت جاویدانى که به پرهیزکاران وعده داده شده؟! بهشتى که پاداش اعمال آن ها، و سرانجامشان است».(403)
و یا اشاره به آیه 63 سوره مریم باشد که مى فرماید: (تِلْکَ الْجَنَّةُ الَّتِى نُورِثُ مِنْ عِبَادِنَا مَنْ کَانَ تَقِیّاً)؛ «این همان بهشتى است که به بندگان ما که پرهیزکار باشند، به ارث مى دهیم».
تعبیر به «امن» به صورت مطلق اشاره به امنیت از هر جهت است، امنیت از عذاب الهى، امنیت از ناملایماتى که در دنیا وجود دارد، امنیت از خیال ناپایدارى نعمت هاى بهشتى و مانند آن.
در ضمن، تعبیر فوق مى تواند برگرفته از آیات متعدد قرآن درباره امنیت
322
پرهیزکاران در بهشت باشد، ازجمله آیه 82 سوره انعام، آن جا که مى فرماید : (الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبِسُوا اِیمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولَئِکَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ)؛ «(آرى) آن ها که ایمان آوردند، و ایمان خود را با هیچ ستم و شرکى نیالودند، ایمنى تنها از آن آن هاست؛ و آن ها هدایت یافتگان اند».
و در آیات 51 و52 سوره دخان مى خوانیم: (اِنَّ الْمُتَّقِینَ فِى مَقَامٍ أَمِینٍ * فِى جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ)؛ «به یقین پرهیزکاران در جایگاه امنى قرار دارند * در میان باغ هاى بهشتى و چشمه ها».(404)