فهرست کتاب


عرفان اسلامی جلد دوم(شرح جامع بر صحیفه سجادیه)

آیت الله مکارم شیرازی

عذر ناموجّه

نکته مهمى که در این جا توجه به آن لازم است این است که طرفداران عدالت عموم صحابه براى پوشش دادن به این نقاط ضعف که در جمعى از آن ها وجود داشته، از حربه اجتهاد استفاده مى کنند و مى گویند: آن ها به عقیده خود راه درستى رفته اند. اگر معاویه دستور داد که بر تمام منابر سبّ مولا على (علیه السلام) را کنند،
295
اجتهادش چنین اقتضا مى کرد و اگر آن همه جمعیت را در صفین به کشتن داد اجتهاد دیگرى بود. طلحه و زبیر اگر بیعت امام مسلمین را شکستند نتیجه اجتهادشان بود و اگر هزاران نفر را در جنگ جمل به کشتن دادند از همین اصل سرچشمه مى گرفت.
اگر خلیفه سوم، عثمان، بستگان خود را از بنى امیه در پست هاى حساس کشور اسلامى گذاشت و بیت المال را در میان خاصّان خود تقسیم کرد، همه نتیجه اجتهاد او بود.
ممکن است آن ها در این اجتهاد خود خطا کرده باشند، و لیکن معذورند، زیرا مى دانیم کسى که اجتهادش مطابق واقع باشد، دو ثواب دارد و کسى که خطا باشد، یک ثواب.
امام شافعى در کتاب الأم به همین معنا اشاره کرده که «مجتهد مصیب له اجران ومجتهد مخطى له اجرٌ واحد».(382)
اشتباه مهم آن ها در این جاست که محل اجتهاد را گم کرده اند، زیرا در امور مسلم وقطعى اسلام اجتهاد راه ندارد، اجتهاد مربوط به مسائل مشکوک وغیر مسلم است. آیا اگر کسى شراب بنوشد و بگوید: اجتهاد من چنین اقتضا مى کند و یا مرتکب زنا با محارم شود و آن را نتیجه اجتهادش بداند از او پذیرفته است؟
این اجتهاد شبیه اجتهاد داعشى ها در عصر ماست که تحت عنوان جهاد نکاح، زنان شوهردار را مى آورند و نعوذبالله در یک روز چندین نفر با یک زن هم بستر مى شوند و مى گویند: این مقتضاى اجتهاد ماست، آیا این گونه سخنان پذیرفته است؟
حرام بودن سبّ مؤمنان، به ویژه امام مسلمین، کسى که آن همه فضائل از
296
پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) درباره او وارد شده که سه نمونه آن را سعد بن ابى وقاص در سخنان خود بیان کرد ـ که به تازگى به آن اشاره کردیم ـ ، آیا جاى شکّ وتردید دارد که اجتهاد در آن راه یابد؟
جالب این که دانشمند معروف اهل سنت، ذهبى در تاریخ الاسلام نقل مى کند که شخصى بر ام سلمه (همسر پیامبر (صلی الله علیه و آله)) وارد شد. ام سلمه سؤال کرد: آیا در میان شما کسى است که سبّ پیغمبر کند؟ او جواب داد: پناه بر خدا. ام سلمه گفت: از پیغمبر خدا شنیدم که مى فرمود: «مَنْ سَبَّ عَلِیّاً فَقَدْ سَبَّنِی؛ کسى که سبّ على کند مرا سبّ کرده است»(383) و ذهبى در ادامه مى گوید: این حدیث را احمد
حنبل در کتاب مسند خود آورده است ودر ادامه مى افزاید: پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) خطاب به على (علیه السلام) فرمود: «لاَ یُحِبُّکَ إلّا مُؤْمِنٌ وَلاَ یَبْغُضُکَ إلّا مُنَافِقٌ؛ تو را جز مؤمنان دوست نمى دارند وجز منافقان دشمن نمى شمرند»(384) و آنگاه مى گوید: این روایت را مسلم در کتاب صحیح خود و ترمذى در صحیح خود آورده، و آن را حدیث صحیحى شمرده اند.(385)
آیا با توجه به این اسناد روشن و مسأله واضح، جایى براى اجتهاد باقى مى ماند؟ اگر اجتهاد به امور بدیهى راه یابد باید اجازه دهیم کسى شب را با اجتهاد خود روز و روز را با اجتهاد خود شب اعلام کند، در حالى که مردم چنین سخنان ناروایى را مضحک مى دانند.
چه بهتر که دست از تعصب برداریم و بپذیریم که اصحاب رسول الله (صلی الله علیه و آله) دو گروه بودند: گروهى مؤمنان صالح، جلیل القدر، عظیم الشأن و گروهى خطاکار. ادعاى عدالت همه صحابه نادرست است و با هیچ منطقى سازگار نیست و هرکس بشنود تعجب مى کند.
297
و همان گونه که در شرح دعاى امام سجاد (علیه السلام) دیدیم، آن حضرت گروهى از صحابه را بزرگوار و فداکار و ایثارگر مى شمرد و بر آن ها درود الهى مى فرستد.

فلسفه دعا در حقّ صحابه بزرگوار

همان گونه که در شرح این دعا آمد، امام سجاد (علیه السلام) ضمن مدح بلیغ از گروهى از صحابه که براى پیشرفت اسلام بیشترین فداکارى را کردند، از خداوند براى آن ها رحمت واسعه مى طلبد.
این دعا در واقع دو هدف را دنبال مى کند:
نخست این که مراتب قدردانى وشکرگزارى ما را از این گروه از صحابه روشن مى سازد، چراکه اگر آن ها نبودند و آن همه فداکارى نکرده بودند، اسلام گسترش نمى یافت. ما امروز بر سر سفره آن ها نشسته ایم و از مواهبى که آن ها با مجاهدت هاى خود فراهم کردند بهره مند هستیم. وظیفه وجدانى و اخلاقى و دینى ما این است که از آن ها تجلیل کنیم و بر آنان درود و رحمت الهى بفرستیم تا در صف شکرگزاران باشیم.
دیگر این که تجلیل از آن ها و فرستادن درود بر آنان سبب تشویق نسل هاى موجود و آینده به راه و روش آن ها مى شود که گام در جاى گام آن ها بنهند و براى حفظ اسلام و پیشرفت آن ایثار و فداکارى کنند و این یک امر مهم دیگر است.
قرآن مجید نیز بعد از بیان خدمات بعضى از انبیا آن ها را اسوه و سرمشق و پیشوا مى شمرد. مثلا درباره ابراهیم (علیه السلام) مى فرماید: (قَدْ کَانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِى إِبْرَاهِیمَ وَالَّذِینَ مَعَهُ)؛ «براى شما مؤمنان بسیار پسندیده و نیکوست که به ابراهیم و اصحابش اقتدا کنید».(386)
298

بخش سوم

8. اللَّهُمَّ وَ أَوْصِلْ اِلَى التَّابِعِینَ لَهُمْ بِاِحْسَانٍ، الَّذِینَ یَقُولُونَ: رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَلِإِخْوانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونا بِالْإِیمانِ خَیْرَ جَزَائِکَ.
9. الَّذِینَ قَصَدُوا سَمْتَهُمْ، وَ تَحَرَّوْا وِجْهَتَهُمْ، وَ مَضَوْا عَلَى شَاکِلَتِهِمْ.
10. لَمْ یَثْنِهِمْ رَیْبٌ فِی بَصِیرَتِهِمْ، وَ لَمْ یَخْتَلِجْهُمْ شَکٌّ فِی قَفْوِ آثَارِهِمْ، وَالْإِئْتِمَامِ بِهِدَایَةِ مَنَارِهِمْ.
11. مُکَانِفِینَ وَ مُؤَازِرِینَ لَهُمْ، یَدِینُونَ بِدِینِهِمْ، وَ یَهْتَدُونَ بِهَدْیِهِمْ، یَتَّفِقُونَ عَلَیْهِمْ، وَ لاَ یَتَّهِمُونَهُمْ فِیمَا أَدَّوْا اِلَیْهِمْ.

ترجمه
8. خداوندا! کسانى که از صحابه راستین، به نیکى پیروى کردند، «همان ها که مى گویند: خدایا! ما و برادران ما را که پیش از ما ایمان آورده اند ببخش و بیامرز»، بهترین جزا را نصیب آن ها کن.
9. آن ها همان کسانى بودند که سمت و طریقه صحابه را پیمودند و مقصد آن ها را برگزیدند و از روش آنان پیروى کردند.
10. هیچ تردیدى آن ها (تابعین) را از بصیرت و معرفتشان منحرف نساخت و در پیمودن راه آن ها (صحابه راستین) و اقتدا به نشانه هاى هدایتشان شکى بر آن ها عارض نشد.
11. همان ها که صحابه راستین را حمایت کردند و یارى نمودند و دین آن ها را پذیرفتند و به راهشان هدایت شدند و با آنان اتفاق نظر داشتند و هرگز آن ها را در آنچه از پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) براى آنان نقل مى کردند متهم نمى ساختند.
299