ملائکه در قرآن مجید
در قرآن مجید بیش از 80 بار به ملائکه و فرشتگان اشاره شده است و قرآن ایمان به وجود ملائکه را لازم مى شمرد.
در سوره نساء، آیه 136 مى خوانیم: (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللهِ وَ رَسُولِهِ وَالْکِتَابِ الَّذِى نَزَّلَ عَلَى رَسُولِهِ وَ الْکِتَابِ الَّذِى أَنْزَلَ مِنْ قَبْلُ وَ مَنْ یَکْفُرْ بِاللهِ وَ مَلاَئِکَتِهِ وَ کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ وَ الْیَوْمِ الاْخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلاَلاً بَعِیداً)؛ «اى کسانى که ایمان آورده اید! به خدا و پیامبرش، و کتابى که بر او نازل کرده، و کتب آسمانى اى که پیش از آن فرستاده است، ایمان واقعى بیاورید. کسى که خدا و فرشتگان او و کتاب ها و پیامبرانش و روز واپسین را انکار کند، در گمراهى دورى افتاده است».
در این آیه انکار وجود ملائکه ضلالت عمیقى شمرده شده است.
در سوره بقره، آیه 285 آمده است: (آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ اِلَیْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللهِ وَمَلاَئِکَتِهِ وَ کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لاَ نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَ قَالُوا سَمِعْنَا وَ أَطَعْنَا غُفْرَانَکَ رَبَّنَا وَ اِلَیْکَ الْمَصِیرُ)؛ «پیامبر، به آنچه از سوى پروردگارش بر او نازل شده، ایمان آورده است؛ و همه مؤمنان نیز، به خدا و فرشتگانش و کتاب هاى او و فرستادگانش ایمان آورده اند؛ و گفتند: «ما در میان هیچ یک از پیامبران او فرق نمى گذاریم (و به همه ایمان داریم)». و گفتند: «شنیدیم و اطاعت کردیم. پروردگارا! به آمرزشِ تو امیدواریم؛ و بازگشت ما به سوى توست».
در این آیه ایمان به وجود ملائکه، هم ردیف ایمان به خدا و کتب آسمانى و پیامبران ذکر شده است، بنابراین مؤمنان واقعى کسانى هستند که به وجود فرشتگان، هرچند به صورت اجمالى، ایمان دارند.
238
اوصاف فرشتگان در قرآن مجید
قرآن براى فرشتگان اوصاف فراوانى بیان کرده است، از جمله:
1. آن ها قبل از آفرینش آدم (علیه السلام) وجود داشته اند و سال هاى سال خدا را تسبیح وحمد مى گفتند و هنگامى که خداوند به آن ها فرمود: مى خواهم چنین مخلوقى را بیافرینم، گفتگوهایى داشتند که معروف و مشهور است.(283)
2. آن ها پیغمبران را همراهى مى کردند ووحى الهى را به آن ها مى رساندند.(284)
3. گاه به صورت انسان درمى آمدند و با پیامبران و یا غیر آن ها سخن مى گفتند، مانند آنچه در داستان حضرت ابراهیم(285) و حضرت لوط (علیهما السلام)(286) آمده است. و همچنین آمدن جبرئیل به صورت انسانى موزون در برابر مریم (علیها السلام).(287)
4. و گاه با انسان ها سخن مى گفتند، بى آن که مشاهده شوند، مانند آنچه درباره سخن گفتن فرشتگان با مادر مریم آمده است.(288) و ندایى که زکریا از فرشتگان به صورت بشارت درباره تولد یحیى شنید.(289)
5. گاه در جنگ ها به یارى مؤمنان مى آمدند، مانند آنچه درباره جنگ بدر در قرآن مجید آمده است.(290)
6. آن ها به یارى همه مؤمنان ثابت قدم در حالات مختلف مى آیند.(291)
239
7. آن ها حافظان اعمال و نویسندگان نامه اعمال اند.(292)
8. حافظان خود انسان در برابر خطرات اند.(293)
9. مأموران عذاب اقوام سرکش اند.(294)
10. مأمور قبض ارواح به هنگام فرارسیدن مرگ هستند.(295)
11. از طرف خدا مأموریت تدبیر امور این جهان را دارند، همان گونه که در شرح کلمات امام (علیه السلام) در دعاى بالا آمد.(296)
12. بر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله)(297) و مؤمنان(298) درود مى فرستند.
13. براى مؤمنان استغفار مى کنند.(299)
14. اوصاف دیگرى که امام (علیه السلام) در دعاى بالا به آن اشاره فرموده اند و همان گونه که درکلام آن حضرت آمده است، در قیامت هم مأموریت هاى دیگرى دارند که در قرآن نیز به آن اشاره شده است.
اوصاف فرشتگان در نهج البلاغه
«ثُمَ فَتَقَ مَا بَیْنَ السَّمَوَاتِ الْعُلاَ فَمَلَأَهُنَّ أَطْوَاراً مِنْ مَلاَئِکَتِهِ مِنْهُمْ سُجُودٌ لاَ یَرْکَعُونَ وَرُکُوعٌ لاَ یَنْتَصِبُونَ وَ صَافُّونَ لاَ یَتَزَایَلُونَ وَ مُسَبِّحُونَ لاَ یَسْأَمُونَ؛ سپس آسمان هاى بلند را از هم گشود و آن ها را مملو از فرشتگان مختلف ساخت. گروهى از آنان همیشه در سجودند و رکوع ندارند و گروهى در رکوع اند و قیام نمى کنند
240
و گروهى در صفوفى که هرگز از هم جدا نمى شود قرار دارند و همواره تسبیح مى گویند و خسته نمى شوند».
«لاَ یَغْشَاهُمْ نَوْمُ الْعُیُونِ وَ لاَ سَهْوُ الْعُقُولِ وَ لاَ فَتْرَةُ الْأَبْدَانِ وَ لاَ غَفْلَةُ النِّسْیَانِ؛ هیچ گاه خواب چشمان آن ها را فرو نمى گیرد و عقلشان گرفتار سهو و خطا نمى شود، بدن آن ها به سستى نمى گراید و غفلت نسیان، بر آنان عارض نمى شود».
«وَ مِنْهُمْ أُمَنَاءُ عَلَى وَحْیِهِ وَ أَلْسِنَةٌ اِلَى رُسُلِهِ وَ مُخْتَلِفُونَ [مُتَرَدِّدُونَ] بِقَضَائِهِ وَ أَمْرِهِ؛ گروهى از آنان امناى وحى او و زبان او به سوى پیامبران اند و پیوسته براى رساندن حکم و فرمانش در رفت و آمدند».
«وَ مِنْهُمُ الْحَفَظَةُ لِعِبَادِهِ وَ السَّدَنَةُ [السَّنَدَةُ] لِأَبْوَابِ جِنَانِهِ؛ و جمعى دیگر حافظان بندگان اویند و دربانان بهشتش».
«وَ مِنْهُمُ الثَّابِتَةُ فِی الْأَرَضِینَ السُّفْلَى أَقْدَامُهُمْ وَ الْمَارِقَةُ مِنَ السَّمَاءِ الْعُلْیَا أَعْنَاقُهُمْ وَالْخَارِجَةُ مِنَ الْأَقْطَارِ أَرْکَانُهُمْ وَ الْمُنَاسِبَةُ لِقَوَائِمِ الْعَرْشِ أَکْتَافُهُمْ نَاکِسَةٌ دُونَهُ أَبْصَارُهُمْ مُتَلَفِّعُونَ تَحْتَهُ بِأَجْنِحَتِهِمْ مَضْرُوبَة بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ مَنْ دُونَهُمْ حُجُبُ الْعِزَّةِ وَ أَسْتَارُ الْقُدْرَةِ لاَیَتَوَهَّمُونَ رَبَّهُمْ بِالتَّصْوِیرِ وَ لاَ یُجْرُونَ عَلَیْهِ صِفَاتِ الْمَصْنُوعِینَ [الْمَخْلُوقِینَ] وَلاَ یَحُدُّونَهُ بِالْأَمَاکِنِ وَ لاَ یُشِیرُونَ اِلَیْهِ بِالنَّظَائِرِ؛ بعضى از آن ها پاهایشان در طبقات پایین زمین ثابت و گردن هایشان از آسمانِ بالا گذشته و ارکان وجودشان از اقطار جهان، بیرون رفته و شانه هاى آن ها براى حفظ پایه هاى عرش خدا آماده است و دربرابر عرش او چشم هاى خود را پایین افکنده، در زیر آن بال هاى خود را به خود پیچیده اند. در میان آن ها و کسانى که در مراتب پایین تر قرار دارند، حجاب هاى عزّت و پرده هاى قدرت فاصله افکنده است. (آن ها چنان در معرفت الهى پیش رفته اند که) هرگز پروردگار خود را در وهم و ذهن خود تصویر نمى کنند و صفات مخلوقات را براى او قائل نمى شوند. هرگز او را در مکانى محدود نمى سازند و با نظایر و امثال به او اشاره نمى کنند).(300)
241