فهرست کتاب


عرفان اسلامی جلد دوم(شرح جامع بر صحیفه سجادیه)

آیت الله مکارم شیرازی

مأموریت هاى فرشتگان

آنگاه امام (علیه السلام) سخن از فرشته اى به نام «روح» مى گوید، عرضه مى دارد : «خداوندا! درود فرست بر فرشته روح که بر فرشتگان حجاب هاى آسمان گمارده شده است»؛ (وَ الرُّوحُ الَّذِی هُوَ عَلَى مَلاَئِکَةِ الْحُجُبِ).
ظاهر این است که «روح» نام فرشته بسیار عظیم الشّأنى است که بر فرشتگان حجاب ها فرمانروایى دارد و در قرآن مجید چند بار از وى یاد شده است، از جمله:
(تَنَزَّلُ الْمَلاَئِکَةُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ)؛ «فرشتگان و «روح» در آن شب به اذن پروردگارشان براى تقدیر هر امرى نازل مى شوند».(217)
(یَوْمَ یَقُومُ الرُّوحُ وَالْمَلاَئِکَةُ صَفّاً لاَ یَتَکَلَّمُونَ اِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَ قَالَ صَواباً)؛ «روزى که «روح» و «ملائکه» به صف مى ایستند و هیچ یک، جز به اذن خداوند رحمان، سخن نمى گویند، و آنگاه که مى گویند درست مى گویند».(218)
(تَعْرُجُ الْمَلاَئِکَةُ وَالرُّوحُ اِلَیْهِ فِى یَوْمٍ کَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَةٍ)؛ «فرشتگان وروح (آن فرشته مقرّب خداوند) به سوى او عروج مى کنند در روزى که مقدارش پنجاه هزار سال است».(219)
195
گرچه ممکن است ذکر روح قبل یا بعد از ملائکه در آیات فوق، از قبیل ذکر خاص قبل یا بعد از عام باشد، ولى ظاهر این است که روح، موجودى برتر از فرشتگان است که بر فرشتگان حجب حاکمیت دارد.

حُجُب چیست؟

در عبارت بالا امام (علیه السلام) اشاره اى به فرشتگان حُجُب (حجاب ها) کرده است. درباره این که منظور از این حجاب ها چیست؟ در میان بزرگان گفتگوست.
بى شک ـ همان گونه که مرحوم صدوق(220) فرموده است ـ منظور این نیست که ذات پاک خداوند داراى حجابى است و پشت این حجاب ها پوشیده شده است و یا این که مکان و جاى خاصى دارد که این حجاب ها اطراف آن را گرفته اند. بدون شک او همه جا حاضر وناظر است ومکان وزمانى از او خالى نیست و گاه گفته مى شود که خفاى او از شدت ظهور اوست.
حجاب روى تو هم روى توست در همه حال******نهانى از همه عالم ز بس که پیدایى
همین مضمون در شعر مرحوم سبزوارى آمده است:
یا مَنْ هو اخْتَفى لِفَرطِ نورِه******الظاهِرُ الباطِنُ فِی ظُهورِه
در حدیث دیگرى از امام موسى بن جعفر (علیه السلام) که مرحوم صدوق در کتاب توحید آورده مى خوانیم: «لَیْسَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ خَلْقِهِ حِجَابٌ غَیْرُ خَلْقِهِ احْتَجَبَ بِغَیْرِ حِجَابٍ مَحْجُوبٍ وَ اسْتَتَرَ بِغَیْرِ سِتْرٍ مَسْتُورٍ لاَ اِلَهَ اِلاَّ هُوَ الْکَبِیرُ الْمُتَعالِ؛ در میان او و خلقش جز مخلوقات او حجابى نیست که مانع ظهور او شود و به غیر پوششى از دیده ها پوشیده است، معبودى جز خداوند بزرگ متعال نیست».(221)
196
ناگفته پیداست که اگر در محیطى نور بیش از حد باشد اشیایى که در آن محیط هستند دیده نمى شوند.
امیرمؤمنان على (علیه السلام) در خطبه 195 نهج البلاغه مى فرماید: «فَما قَطَعَکُمْ عَنْهُ حِجَابٌ، وَ لاَأُغْلِقَ عَنْکُمْ دُونَهُ بَابٌ، وَ اِنَّهُ لَبِکُلِّ مَکَانٍ، وَ فِی کُلِّ حِینٍ وَ أَوَانٍ، وَ مَعَ کُلِّ اِنْسٍ وَ جَانٍّ؛ میان شما و او حجابى نیست و درى بین او وشما بسته نشده است. او در همه جا ودر هر لحظه و با هرکس از انس و جنّ همراه است».(222)
منظور از این حجاب ها، حجاب هایى است که در برابر عوالم عظیمى از این عالم قرار دارد که کسى دسترسى به آن نخواهد داشت.
در حدیث معتبرى که در تفسیر قمى از امام صادق (علیه السلام) نقل شده مى خوانیم: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: «قَالَ جَبْرَئِیلُ فِی لَیْلَةِ الْمِعْرَاجِ: اِنَّ بَیْنَ اللَّهِ وَ بَیْنَ خَلْقِهِ تِسْعِینَ أَلْفَ حِجَابٍ؛ جبرئیل در شب معراج گفت: همانا بین خدا وبین خلقش نود هزار حجاب است».
سپس افزود: «وَ أَقْرَبُ الْخَلْقِ اِلَى اللَّهِ أَنَا وَ اِسْرَافِیلُ وَ بَیْنَنَا وَ بَیْنَهُ أَرْبَعَةُ حُجُبٍ: حِجَابٌ مِنْ نُورٍ وَ حِجَابٌ مِنْ ظُلْمَةٍ وَ حِجَابٌ مِنَ الْغَمَامِ وَ حِجَابٌ مِنْ مَاءٍ...؛ نزدیک ترین مخلوقات به خدا من و اسرافیل هستیم و بین ما و بین او چهار حجاب است: حجابى از نور، حجابى از ظلمت، حجابى از ابرها و حجابى از آب...».(223)
و در روایت دیگرى آمده است: «فَلَمَّا بَلَغَ اِلَى سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى فَانْتَهَى اِلَى الْحُجُبِ فَقَالَ جَبْرَئِیلُ: تَقَدَّمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ لَیْسَ لِی أَنْ أَجُوزَ هَذَا الْمَکَانَ وَ لَوْ دَنَوْتُ أَنْمُلَةً لاَحْتَرَقْتُ؛ هنگامى که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در شب معراج به سدرة المنتهى رسید، بعد از آن به حجاب ها نزدیک شد. جبرئیل گفت: یا رسول الله! پیش بروید، ولى براى
197
من امکان ندارد که از این جا بالاتر روم و اگر به اندازه یک بند انگشت نزدیک تر شوم مى سوزم».(224)
بنابراین منظور از ملائکه حجب، فرشتگانى هستند که بر این حجاب ها مأموریت دارند و به کسى اجازه نمى دهند از آن ها بگذرد و به تعبیر دیگر، اعلام مى دارند که عبور از آن حجاب ها غیر ممکن است.
گاه حجاب را به اعمال انسان ها تفسیر کرده اند که مانع از مشاهده معنوى ذات پروردگار مى شود، همان گونه که در دعاى ابوحمزه آمده است: «وَ أَنَّکَ لاَ تَحْجُبُ عَنْ خَلْقِکَ وَ لَکِنْ تَحْجُبُهُمُ الاَْعْمَالُ دُونَکَ؛ تو از خَلقت محجوب و پنهان نیستى، مگر این که اعمال (زشت) آن ها تو را از نظر آنان محجوب دارد».
بدون شک هوى و هوس ها، آرزوهاى دور و دراز و خودخواهى ها و خودپرستى ها هر کدام حجابى هستند که چشم بصیرت انسان را از مشاهده جمال و جلال خدا محجوب مى دارند.
به گفته حافظ:
جمال یار ندارد نقاب وپرده ولى******غبار ره بنشان تا نظر توانى کرد
و در جایى دیگر مى گوید:
میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست******تو خود حجاب خودى حافظ، از میان برخیز
بنابراین فرشتگان حجب، فرشتگان اعمال انسان ها هستند.
بعضى دیگر، حجاب ها را به معانى کنایى تفسیر کرده اند، از جمله مرحوم سید على خان در ریاض السّالکین از جمعى از علما درباره حجاب ها چنین نقل مى کند: حجاب در حق خداوند متعال محال است و اگر حجابى باشد از ناحیه
198

بندگان است. توضیح: طالبان حق، مقاماتى دارند که هر کدام از آن مقامات، حجاب است قبل از آن که به او واصل شوند و مراتب مقامات غیر متناهى است، بنابراین مراتب حجب نیز غیر متناهى است و منحصر ساختن آن به هفتاد هزار، تنها از طریق نور نبوت درک مى شود یا این که منظور از این عدد، عدد کثرت است.(225)

* * *
البته از تعبیرى که در این دعاى شریف آمده و تعبیراتى که در آیات و روایات ذکر شده استفاده مى شود که روح، اسم خاص، یعنى فرشته معینى نیست، بلکه اسم عامى است و به معناى فرشتگان مقرب پروردگار است که بر گروهى عظیمى از فرشتگان حاکمیت دارند و تکرار واژه روح در جمله پنجم و ششم این دعا گواه بر این است، زیرا نخست مى فرماید: درود فرست بر فرشته روح که بر فرشته حجاب هاى آسمان گمارده شده، سپس عرضه مى دارد:
«و بر فرشته مقربى که از امر توست و بر آنان (و فرشتگانى که تا این جا به آن ها اشاره شد) و بر گروه دیگرى از فرشتگان که ساکن آسمان ها هستند حاکمیت دارد و امانت داران رسالت تو به پیامبران تو مى باشند درود فرست»؛ (وَالرُّوحُ الَّذِی هُوَ مِنْ أَمْرِکَ، فَصَلِّ عَلَیْهِمْ، وَ عَلَى الْمَلاَئِکَةِ الَّذِینَ مِنْ دُونِهِمْ مِنْ سُکَّانِ سَمَاوَاتِکَ، وَ أَهْلِ الاَْمَانَةِ عَلَى رِسَالاَتِکَ).
از این تعبیر امام (علیه السلام) چند نکته استفاده مى شود:
1. فرشتگان سلسله مراتب دارند و مأموریت ها و مقاماتشان مختلف است. بعضى آن قدر مقرب اند که حاکمیت گروهى از فرشتگان به آن ها سپرده شده و بعضى دیگر تحت فرمان امرند.
199
بنابراین تعبیر به «مِنْ دُونِهِمْ» اشاره به همین تفاوت درجات و مأموریت و مسئولیت هاست. در قرآن مجید نیز از قول فرشتگان چنین آمده است: (وَ مَا مِنَّا اِلاَّ لَهُ مَقَامٌ مَعْلُومٌ)؛ «و هیچ یک از ما فرشتگان نیست جز آن که مقام معلومى دارد».(226)
2. فرشته وحى تنها جبرئیل نیست، بلکه گروهى از فرشتگان هستند که پیام هایى براى انبیا مى بردند. از قرآن مجید در داستان ابراهیم و لوط (علیهما السلام) استفاده مى شود که جمعى از فرشتگان الهى نزد آن ها آمدند و پیام خداوند را درباره بشارت به ابراهیم و عذاب قوم لوط به آن ها عرضه داشتند.
در آیه اول مى خوانیم: (وَ لَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُنَا اِبْراهِیمَ بِالْبُشْرَى قَالُوا سَلاَماً قَالَ سَلاَمٌ فَمَا لَبِثَ أَنْ جَاءَ بِعِجْلٍ حَنِیذٍ)؛ «فرستادگان ما ]فرشتگان [براى ابراهیم بشارت آوردند؛ گفتند: «سلام!» او نیز گفت: «سلام!» و چندان درنگ نکرد که گوساله بریانى براى آن ها آورد».(227)
و در جایى دیگر درباره حضرت لوط (علیه السلام) چنین آمده است: (وَلَمَّا جَاءَتْ رُسُلُنَا لُوطاً سِىءَ بِهِمْ وَ ضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً وَ قَالَ هَذَا یَوْمٌ عَصِیبٌ)؛ «و هنگامى که فرستادگان ما [فرشتگان عذاب] به سراغ لوط آمدند، از آمدنشان ناراحت شد؛ و قلبش پریشان گشت؛ و گفت: «امروز روز سختى است!» زیرا آن ها را نشناخت؛ و ترسید قوم تبهکار مزاحم آن ها شوند».(228)
سپس فرشتگان عذاب به او گفتند: (یَا لُوطُ اِنَّا رُسُلُ رَبِّکَ لَنْ یَصِلُوا اِلَیْکَ فَأَسْرِ بِأَهْلِکَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّیْلِ وَلاَ یَلْتَفِتْ مِنْکُمْ أَحَدٌ اِلاَّ امْرَأَتَکَ اِنَّهُ مُصِیبُها مَا أَصابَهُمْ اِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ أَلَیْسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ)؛ «اى لوط! ما فرستادگان پروردگار توایم؛ آن ها هرگز دسترسى به تو پیدا نخواهند کرد؛ در تاریکى شب، خانواده ات را از این شهر
200
حرکت ده ـ و هیچ یک از شما پشت سرش را نگاه نکند ـ مگر همسرت، که او هم به همان بلایى که آن ها گرفتار مى شوند، گرفتار خواهد شد. موعد آن ها صبح است؛ آیا صبح نزدیک نیست؟!».(229)
3. جمله «الَّذِی هُوَ مِنْ أَمْرِکَ» اشاره به همان چیزى است که در قرآن مجید آمده است: (وَ یَسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّى)؛ «واز تو درباره «روح» سؤال مى کنند، بگو: «روح از فرمان پروردگار من است».(230) در روایات متعددى که در کتاب شریف کافى آمده تصریح شده است که روح، خلقى از خلق خداست که از فرشتگان حتى جبرئیل و میکائیل نیز بالاتر است و با پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بوده و حقایق را به او مى رسانده واو را تقویت مى کرده و بعد از پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) با امامان معصوم (علیهم السلام) است: «خَلْقٌ أَعْظَمُ مِنْ جَبْرَئِیلَ وَ مِیکَائِیلَ کَانَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) وَهُوَ مَعَ الاَْئِمَّةِ وَ هُوَ مِنَ الْمَلَکُوتِ».(231)
و منظور از «أَمْر» همان گونه که از روایات استفاده مى شود، عالم ملکوت (جهان ماوراء ماده) است.
از جمله «فَصَلِّ عَلَیْهِمْ...» به خوبى استفاده مى شود که علاوه بر فرشتگان مقرب الهى که در بخش پیشین به آن ها اشاره شده، گروه هاى دیگرى از فرشتگان هستند که در مراحل پایین تر قرار دارند که ساکن آسمان ها و یا امانت داران رسالت هاى الهى (پیام آورانى به سوى پیامبران) هستند.
آنگاه امام (علیه السلام) به اوصاف آن ها اشاره کرده، عرضه مى دارد: «همان گونه که در طریق اطاعت فرمان تو، نه از تلاش و کوشش خسته مى شوند و نه ناتوانى و ملالت و سستى به خود راه مى دهند، نه از تسبیح و تنزیه تو شهوات
201
و هوى و هوس ها آن ها را به خود مشغول مى دارد و نه از تعظیم تو سهو و غفلت ها»؛ (وَ الَّذِینَ لاَ تَدْخُلُهُمْ سَأْمَةٌ مِنْ دُءُوبٍ، وَ لاَ اِعْیَاءٌ مِنْ لُغُوبٍ وَ لاَ فُتُورٌ، وَلاَ تَشْغَلُهُمْ عَنْ تَسْبِیحِکَ الشَّهَوَاتُ، وَ لاَ یَقْطَعُهُمْ عَنْ تَعْظِیمِکَ سَهْوُ الْغَفَلاَتِ).
«سَأْمَة» و«سَآمَة» هر دو مصدر است و به معناى خسته شدن و گاه به معناى سستى و ملالت و افسردگى از ادامه کارى آمده است.
«دُءُوبٍ» نیز مصدر است و به معناى کوشش و تلاشى است خسته کننده و در عبارت امام (علیه السلام) اشاره به این است که آن فرشتگان از تلاش و کوشش هاى خود هرگز خسته نمى شوند.
«اِعْیَاءٌ» به معناى ناتوانى و واماندگى از سنگینى انجام کارى است.
«لُغُوبٍ» به معناى تعب وخستگى است و بعضى آن را به معناى خستگى روحانى دانسته اند.
از مجموع این تعبیرات امام (علیه السلام) به خوبى استفاده مى شود که این فرشتگان در انجام اوامر الهى و عبادت و اطاعت هیچ گاه خستگى و ملالت و ناتوانى و درماندگى پیدا نمى کنند و همواره با نشاط فراوان به کار خود که همان اطاعت فرمان خداست ادامه مى دهند.
جمله «وَ لاَ تَشْغَلُهُمْ عَنْ تَسْبِیحِکَ...» اشاره به این است که آن ها چنان در عبادت و حمد و تسبیح خدا غرق هستند که هیچ چیز مانع آن ها نمى شود؛ نه شهوتى، نه غفلتى و نه سهو و نسیانى.
این سخن درواقع برگرفته از آیه شریفه 38 سوره فصلت است که مى فرماید : (فَاِنِ اسْتَکْبَرُوا فَالَّذِینَ عِنْدَ رَبِّکَ یُسَبِّحُونَ لَهُ بِاللَّیْلِ وَ النَّهَارِ وَ هُمْ لاَ یَسْأَمُونَ)؛ «واگر آن ها از عبادت پروردگار تکبّر کنند، کسانى [فرشتگانى] که نزد پروردگار تو هستند شب و روز براى او تسبیح مى گویند و خسته نمى شوند».
امیرمؤمنان على (علیه السلام) نیز در نهج البلاغه در وصف این گروه از فرشتگان
202
مى فرماید: «مِنْهُمْ سُجُودٌ لاَ یَرْکَعُونَ وَ رُکُوعٌ لاَ یَنْتَصِبُونَ وَ صَافُّونَ لاَ یَتَزَایَلُونَ وَمُسَبِّحُونَ لاَ یَسْأَمُونَ لاَ یَغْشَاهُمْ نَوْمُ الْعُیُونِ وَ لاَ سَهْوُ الْعُقُولِ وَ لاَ فَتْرَةُ الاَْبْدَانِ وَلاَ غَفْلَةُ النِّسْیَانِ؛ گروهى در رکوع اند و قیام نمى کنند و گروهى در صفوفى که هرگز ازهم جدا نمى شود قرار دارند و همواره تسبیح مى گویند و خسته نمى شوند. هیچ گاه خواب، چشمان آن ها را فرو نمى گیرد و عقلشان گرفتار سهو و خطا نمى شود، بدن آن ها به سستى نمى گراید و غفلت نسیان، بر آنان عارض نمى شود».(232)
در این جا این سؤال پیش مى آید که آیا فرشتگان هیچ گونه تمایلات نفسانى که از آن تعبیر به شهوات شده است ندارند؟ اگر چنین باشد اطاعت آن ها مایه افتخارشان نیست و سبب قرب آن ها به درگاه خداوند نمى شود، چون راهى غیر از آن ندارند.
مرحوم سید مرتضى، آن عالم بزرگ شیعه در قرن پنجم که مدافعاتش از اصول و فروع اسلام معروف است در پاسخ این سؤال چنین مى گوید: ما اجمالاً مى دانیم که فرشتگان اگر مکلف به تکالیفى باشند باید انجام آن براى آن ها مشکلاتى داشته باشد، چراکه اگر مشکلاتى نداشته باشد ثواب وپاداشى براى اطاعت آن ها نخواهد بود، بنابراین براى آن ها نیز تمایلات نفسانى وجود دارد که مى تواند آن ها را از مسیر اطاعت منحرف سازد، ولى آن ها در برابر آن مقاومت مى کنند و منحرف نمى شوند.(233)
و این که در حدیثى از امیرمؤمنان على (علیه السلام) نقل شده که فرمود: «اِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ رَکَّبَ فِی الْمَلاَئِکَةِ عَقْلاً بِلاَ شَهْوَةٍ وَ رَکَّبَ فِی الْبَهَائِمِ شَهْوَةً بِلاَ عَقْلٍ وَ رَکَّبَ فِی بَنِی آدَمَ کِلْتَیْهِمَا فَمَنْ غَلَبَ عَقْلُهُ شَهْوَتَهُ فَهُوَ خَیْرٌ مِنَ الْمَلاَئِکَةِ وَ مَنْ غَلَبَ شَهْوَتُهُ عَقْلَهُ فَهُوَ شَرٌّ مِنَ الْبَهَائِمِ؛ خداوند متعال در فرشتگان عقل بدون شهوت قرار داده است و در
203
چهارپایان شهوت بدون عقل، ولى در فرزندان آدم هر دو را قرار داده است. بنابراین کسى که عقلش بر شهوتش غلبه کند برتر از فرشتگان است و کسى که شهوتش بر عقلش غلبه کند بدتر از حیوانات است»(234) بدین معنا نیست که فرشتگان هیچ گونه تمایلات نفسانى ندارند، بلکه مانند حیوانات و انسان ها نیستند که تمایلات نفسانى سرکش وقوى داشته باشند.
داستان معروف فُطرُس ملک که ترک اولایى از او سرزد و رانده درگاه خدا شد و سپس با پناه بردن به گاهواره امام حسین (علیه السلام) خداوند او را مشمول عفو قرار داد گواه بر این معناست.
* * *
سپس امام (علیه السلام) در ادامه توصیف این گروه از فرشتگان مى افزاید: «همان فرشتگانى که آثار خشوع وخضوع در چشمانشان نمایان است. نمى توانند به جلال و کبریاى تو بنگرند و سرها را به زیر افکنده اند، همان ها که شوق و رغبتشان به آنچه نزد توست فراوان است. دلباخته ذکر نعمت هاى تو هستند ودربرابر عظمت وجلال کبریاى تو سر تعظیم فرود مى آورند»؛ (الْخُشَّعُ الاَْبْصَارِ فَلاَ یَرُومُونَ النَّظَرَ اِلَیْکَ، النَّوَاکِسُ الاَْذْقَانِ، الَّذِینَ قَدْ طَالَتْ رَغْبَتُهُمْ فِیمَا لَدَیْکَ، الْمُسْتَهْتَرُونَ بِذِکْرِ آلاَئِکَ، وَ الْمُتَوَاضِعُونَ دُونَ عَظَمَتِکَ وَ جَلاَلِ کِبْرِیَائِکَ).
«الْخُشَّعُ» جمع «خاشع» از ماده «خشوع» گرفته شده که به معناى حالت تواضع و ادب جسمى و روحى است که در برابر شخص بزرگ یا حقیقت مهمى در انسان پیدا مى شود و آثارش در جسم او نیز ظاهر مى گردد. به تعبیر دیگر، خشوع یک حالت تواضع درونى است که در برون نیز اثر مى گذارد و به ما گفته اند که خشوع، روح نماز است و آمیخته با حضور قلب است و چشم خاشع به چشمى مى گویند که نگاهش به زیر افتاده است.
204
«یَرُومُونَ» از ماده «رَوْم» به معناى طلب کردن چیزى است. بنابراین «فَلاَیَرُومُونَ» یعنى آن ها هرگز طلب نمى کنند که به سوى عظمت تو نگاه کنند، چون براى آن ها مقدور نیست.
«النَّوَاکِسُ» جمع «ناکِس» در اصل به معناى واژگون ساخت و وارونه کردن چیزى است و در این جا به معناى سر به زیر انداختن است.
«الاَْذْقَانِ» جمع «ذَقَن» (بر وزن دهن) در اصل به معناى چانه است و فروافکندن ذَقَن در این جا به معناى فرو افکندن سر به پایین است.
«الْمُسْتَهْتَرُونَ» از ماده «استهتار» به معناى دلباختگى به چیزى است و این گروه از فرشتگان دلباخته ذکر نعمت هاى خداوندند.
در این جا چند سؤال مطرح است:
1. تعبیر به «ابصار؛ چشم ها»، «اذقان؛ چانه ها» که در این عبارات آمده، آیا محمول بر معناى واقعى آن هاست، یعنى فرشتگان داراى جسم و اعضاى مختلفى هستند و یا همه این ها معانى کنایى دارد؟
البته در آیات و روایات آمده که آن ها گاه به صورت انسان هایى درمى آمدند، مانند آنچه در داستان مریم و ابراهیم و قوم لوط در قرآن ذکر شده که فرشتگان به صورت انسان هاى زیبایى نزد آن ها آمدند. یا آنچه در روایات آمده که جبرئیل به صورت دحیه کلبى که مرد محترمى از نژاد عرب بود درمى آمد و خدمت پیغمبر (صلی الله علیه و آله) مى رسید. ولى به یقین فرشتگان همیشه به این حال نیستند.
ممکن است گاهى به صورت جسم مثالى درآیند، همان جسم لطیفى که با چشم دیده نمى شود، ولى واقعاً جسم لطیف اند و ممکن است حتى به صورت جسم مثالى نیز نباشند، بلکه روحانى محض باشند.
2. این گروه از فرشتگان چه برنامه اى دارند؟ ظاهر این است که آن ها نیز جزء عبادت کنندگان پروردگارند که دائماً در حال خشوع و خضوع و نیایش وذکر او هستند.
205
3. سؤال دیگر این که فلسفه وجودى خیل عظیم فرشتگانى که دائماً به عبادت خدا مشغول اند در حالى که خدا نیازى به عبادت آن ها ندارد چیست؟
به نظر مى رسد که احتمالاً فلسفه عبادت آن ها این است که انسان ها به عبادت خویش مغرور نشوند و بدانند که اگر به فرض محال، خدا نیازى به عبادت مى داشت، فرشتگان عالم بالا از ازل تا ابد مشغول عبادت اند، تا بندگان زمینى تصور نکنند عبادت کردن یا عبادت نکردن آن ها اثرى در کبریایى او مى گذارد و یا اگر جملگى کافر شوند گَردى بر دامن کبریاى او مى نشیند.
اضافه بر این، هنگامى که انسان ها ببینند فرشتگان این همه عبادت مى کنند و به سوى او تقرب مى جویند، از آن ها الگو و سرمشق بگیرند و به عبادت پروردگار بپردازند و از این راه به او تقرب جویند.
آنگاه امام (علیه السلام) بر گروه دیگرى از فرشتگان درود مى فرستد، عرضه مى دارد: «و بر گروه دیگرى درود فرست که هرگاه به جهنم مى نگرند که بر اهل معصیت تو مى خروشد مى گویند: منزهى تو! ما هرگز حق عبادتت را به جا نیاوردیم (و از عذابت به تو پناه مى بریم)»؛ (وَ الَّذِینَ یَقُولُونَ اِذَا نَظَرُوا اِلَى جَهَنَّمَ تَزْفِرُ عَلَى أَهْلِ مَعْصِیَتِکَ: سُبْحَانَکَ مَا عَبَدْنَاکَ حَقَّ عِبَادَتِکَ).
«تَزْفِرُ» از ماده «زفیر» به معناى فریادى است که با بیرون فرستادن نفس همراه باشد، در مقابل «شفیق» که ناله توأم با فرو بردن نفس است. بعضى گفته اند که زفیر در اصل به معناى آغاز صداى الاغ و شهیق به معناى بخش آخر آن است.
به هر حال، هنگامى که آتش، زیاد و فراوان باشد صداى عظیمى از آن برمى خیزد که تشبیه به ناله ها و فریادهاى حیوانات شده است.
این سخن برگرفته از آیات قرآن است که براى دوزخ زفیر و شهیق قائل است، از جمله در سوره فرقان مى خوانیم: (اِذَا رَأَتْهُمْ مِنْ مَکَانٍ بَعِیدٍ سَمِعُوا لَهَا تَغَیُّظاً وَزَفِیراً)؛
206
«هنگامى که دوزخ، آن ها (گنهکاران) را از دور مشاهده مى کند، صداى خشم آلودش را که با نفس زدن شدید همراه است مى شنوند».(235)
در این جا سؤالى پیش مى آید و آن این که چه رابطه اى است در میان نگاه کردن این گروه از فرشتگان و فریادهاى آتش دوزخ و اعتراف به این که ما حق عبادت تو را انجام نداده ایم؟
بعید نیست که این تعبیر امام (علیه السلام) برگرفته از آیه شریفه قرآن باشد که مى فرماید : (اِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِى سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ)؛ «به یقین کسانى که از عبادت من تکبّر ورزند به زودى با ذلّت وارد دوزخ مى شوند».(236) و این گروه از فرشتگان، بیم از آن دارند که نکند لحظه اى از عبادت پروردگار تکبر ورزیده باشند، ولذا زبان به اعتراف مى گشایند که خداوندا! ما حق عبادت تو را به جا نیاورده ایم (با فضل ورحمتت با ما رفتار کن).
امام (علیه السلام) در بخش بعد عرضه مى دارد: «بر همه آن ها درود فرست و بر روحانیون فرشتگانت و صاحبان مقامات نزد تو و حاملان غیب به پیامبرانت و امینان وحیت»؛ (فَصَلِّ عَلَیْهِمْ وَ عَلَى الرَّوْحَانِیِّینَ مِنْ مَلاَئِکَتِکَ، وَ أَهْلِ الزُّلْفَةِ عِنْدَکَ، وَحُمَّالِ الْغَیْبِ اِلَى رُسُلِکَ، وَ الْمُؤْتَمَنِینَ عَلَى وَحْیِکَ).
«الرَّوْحَانِیِّینَ» (با فتح راء) در اصل به معناى رحمت است و گاه به معناى نجات از آتش دوزخ تفسیر شده است که هر دو به یک معنا بازمى گردد و گاه به معناى برطرف ساختن ناراحتى ها آمده که آن هم به معانى قبل برمى گردد.
«الزُّلْفَةِ» و زلفى به معناى قرب و نزدیکى است. اشاره به این که آن ها از فرشتگان مقرب خدا هستند.
207
در پاسخ به این که روحانیون از فرشتگان چه کسانى هستند؟ گفته مى شود که رَوح (به فتح راء) در این جا اشاره به رحمت است، یعنى گروهى از فرشتگان که مظهر رحمت الهى هستند و براى بندگان دعا وطلب آمرزش مى کنند.
گواه این مطلب حدیثى است که از امیرمؤمنان على (علیه السلام) نقل شده است، فرمود : «إنَّ فِی السَّمَاءِ السّابِعَةِ حَظِیرَةً یُقالُ لَها حَظِیرَةُ القُدُسِ فِیها مَلائِکَةٌ یُقالُ لَهُمُ الرُّوحُ ـ وَفِی لَفْظٍ: الروحانیّون ـ فَإذا کانَ لَیْلَةَ الْقَدْرِ اسْتَأْذَنُوا رَبَّهُمْ فِی النُّزولِ إلَى الدُّنْیا فَیَأْذَنُ لَهُمْ فَلا یَمُرُّونَ عَلى مَسْجِدٍ یُصَلّى فِیهِ وَلاَ یَسْتَقْبِلُونَ أَحَداً فِی طَرِیقٍ إلّا دَعَوا لَهُ فَأَصَابَهُ مِنْهُمْ بَرَکَةٌ؛ در آسمان هفتم محدوده اى است که به آن حظیرة القدس گفته مى شود و در آن جا فرشتگانى هستند که به آن ها رَوح مى گویند (و در نسخه دیگرى روحانیون آمده است). هنگامى که شب قدر مى شود، از خداوند اجازه مى خواهند که به آسمان دنیا نازل شوند. به آن ها اذن داده مى شود. آن ها از هیچ مسجدى که در آن نماز خوانده مى شود عبور نمى کنند و با کسى در راه روبه رو نمى شوند، مگر این که براى او دعا مى کنند و از ناحیه آن ها به او برکتى مى رسد».(237)
در ضمن باید توجه داشت که روحانیون، به ضم راء خوانده نمى شود، زیرا این صفتِ تمام فرشتگان است، بلکه رَوحانیون به فتح راء خوانده مى شود که فرشتگان ویژه رحمت اند.
در ضمن، از تعبیر به «حُمَّالِ الْغَیْبِ اِلَى رُسُلِکَ...» استفاده مى شود که حاملان وحى براى پیامبران، فرد معینى از فرشتگان نیست، بلکه گروهى این مأموریت را دارند.
آنگاه امام (علیه السلام) عرضه مى دارد: «همچنین بر گروه هایى از فرشتگان که آن ها را مخصوص ذات خود گردانیدى و با عبادت و تقدیس خود آن ها را از هرگونه
208
طعام و نوشیدنى بى نیاز ساخته اى و در طبقات آسمانت ساکن کرده اى»؛ (وَقَبَائِلِ الْمَلاَئِکَةِ الَّذِینَ اخْتَصَصْتَهُمْ لِنَفْسِکَ، وَ أَغْنَیْتَهُمْ عَنِ الطَّعَامِ وَ الشَّرَابِ بِتَقْدِیسِکَ، وَ أَسْکَنْتَهُمْ بُطُونَ أَطْبَاقِ سَمَاوَاتِکَ).
تعبیر به «قَبَائِلِ» با توجه به این که جمع قبیله است و به معناى تمام فرزندانى است که از یک پدر متولد مى شوند، خواه بلاواسطه یا بالواسطه، اشاره به گروه هایى از فرشتگان است.
و تعبیر به «اخْتَصَصْتَهُمْ لِنَفْسِکَ» اشاره به این است که آن ها پیوسته مشغول عبادت و حمد و ثناى پروردگارند و همان گونه که از جمله هاى بعد استفاده مى شود آن ها در طبقات مختلف آسمان ساکن اند.
و جمله «أَغْنَیْتَهُمْ عَنِ الطَّعَامِ وَ الشَّرَابِ؛ آن ها را از طعام و نوشیدنى بى نیاز ساخته اى» کنایه از آن است که آن ها هیچ مشغله اى جز توجه به عبادت پروردگار ندارند، و الا مى دانیم که ملائکه اهل طعام و شراب نیستند.
در جمله بعد به گروه هایى از ملائکه اشاره مى کند که مأمور انجام وعده الهى نسبت به پایان دنیا یا آغاز حشر و نشر قیامت اند، عرضه مى دارد: «و نیز درود فرست بر آن ها که در جوانب آسمان براى انجام مأموریت ها هنگامى که فرمانت فرارسد گماشته اى و براى اتمام وعده هایت مأمور ساخته اى»؛ (وَ الَّذِینَ عَلَى أَرْجَائِهَا اِذَا نَزَلَ الْأَمْرُ بِتَمَامِ وَعْدِکَ).
«ارجاء» جمع «رجا» به معناى محل و اطراف چیزى است، بنابراین گروه مزبور در گرداگرد آسمان قرار دارند و منتظر اجراى فرمان الهى براى پایان جهان یا قیام قیامت هستند.
به همین دلیل بعضى از شارحان معتقدند که این گروه از فرشتگان جزء کسانى هستند که در آیه شریفه 68 سوره زمر استثنا شده اند؛ مى فرماید: (وَنُفِخَ فِى الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِى السَّمَاواتِ وَ مَنْ فِى الْأَرْضِ اِلاَّ مَنْ شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فِیهِ أُخْرَى فَاِذَا هُمْ
209
قِیَامٌ یَنْظُرُونَ)؛ «و در صور دمیده مى شود، پس تمام کسانى که در آسمان ها و زمین اند مى میرند، مگر آن ها که خدا بخواهد (زنده بمانند)، سپس بار دیگر در صور دمیده مى شود، ناگهان همگى به پا مى خیزند ودر انتظار (حساب و جزا) هستند».
البته از بعضى روایات استفاده مى شود که این گروه نیز بعد از لحظاتى مى میرند و جز ذات پاک خدا که «حى لا یموت» است کسى باقى نمى ماند.
* * *
آنگاه به گروه هاى دیگرى از فرشتگان اشاره مى کند که جزء مدبرات امر و تدبیرکنندگان امور مختلفه جهان هستند، عرضه مى دارد: «و درود فرست بر فرشتگانى که خزانه داران باران و حرکت دهندگان سریع ابرها هستند»؛ (وَ خُزَّانِ الْمَطَرِ وَ زَوَاجِرِ السَّحَابِ).
«خُزَّانِ» جمع «خازن» به معناى کسى است که اموال ذى قیمتى را در محلى به نام خزانه نگهدارى مى کند.
«السَّحَاب» به گفته لسان العرب، جمع «سحابة» است و جمع الجمع آن، «سُحُب» مى باشد.(238) ولى بعضى آن را مفرد دانسته اند و سحابه را به معناى قطعه اى از ابر مى دانند. در قرآن مجید گاه وصف سحاب به صورت جمع آمده است، مانند: (وَ یُنْشِىُ السَّحَابَ الثِّقَالَ)(239) و گاه به صورت مفرد، مانند: (وَ السَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَیْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ).(240)
«زَوَاجِرِ» جمع «زاجرة» در اصل به معناى راندن چیزى با صدا وفریاد است، سپس در معناى گسترده ترى به کار رفته که هرگونه طرد و منع را شامل مى شود.
210
بنابراین «زاجرات» به معناى گروه هایى است که به منع وطرد و زجر دیگران مى پردازند و بعضى گفته اند: زجر در اصل به معناى منع است و به سرعت راندن شتر را زجر مى گویند، به اعتبار این که آن را از کند رفتن بازمى دارد.
مى دانیم که وقتى آفتاب به دریاها مى تابد، آب دریاها بخار مى شود و از آن جا که بخار آب، از هوا سبک تر است به بالا حرکت مى کند تا جایى که هوا رقیق تر شده و هم وزن آن مى شود. در آن جا متوقف مى گردد وآن ها در واقع باران هایى هستند که در آسمان ذخیره شده اند و هنگامى که درجه هوا سرد مى شود بخارها تبدیل به قطرات باران شده فرود مى آید. این مسیر طبیعى بارش باران است.
و اما حرکت ابرها براثر بادهاست و مى دانیم که باد براثر تفاوت درجه حرارت دو نقطه از زمین به جریان درمى آید؛ به این صورت که هوا در قسمتى براثر تابش آفتاب یا علت دیگرى گرم مى شود و چون گرم شد به بالا حرکت مى کند و جاى آن کم کم خالى مى شود و هواى مجاور، براى پر کردن جاى آن به سرعت حرکت مى کند و باد پیدا مى شود و همین بادهاست که ابرها را از فراز دریاها حرکت داده، به سوى زمین هاى خشک و تشنه مى برد و آن ها را آبیارى مى کند. نظام خلقت بسیار حساب شده و منظّم و پربار است.
آیا فرشتگانى که خزّان مطر و زواجر سحاب هستند همین قواى عالم طبیعت است که خداوند آفریده و فرشته، به معناى وسیعى بر آن هم اطلاق شده است؟ یا این که همراه تمام این نیروهاى طبیعى فرشتگانى از عالم بالا مأموریت دارند که برنامه آن ها را نظارت واجرا کنند؛ همراه بادها حرکت مى کنند و ابرها را مى رانند و باران را در آسمان ذخیره مى کنند و سپس به سوى زمین مى فرستند؟
ظاهر کلام، معناى دوم است.
* * *
«و (درود فرست) بر فرشته اى که با فریادش غرّش رعدها شنیده مى شود
211
و هنگامى که به سبب خروش آن فرشته، ابرهاى پرصدا به حرکت درمى آید صاعقه ها و برق ها مى درخشد»؛ (وَ الَّذِی بِصَوْتِ زَجْرِهِ یُسْمَعُ زَجَلُ الرُّعُودِ، وَ اِذَا سَبَحَتْ بِهِ حَفِیفَةُ السَّحَابِ الْتَمَعَتْ صَوَاعِقُ الْبُرُوقِ).(241)
«زَجَلُ» صداى شدید و غرش شخص یا چیزى است.
«سَبَحَتْ» از ماده «سَبْح» در اصل به معناى حرکت و رفت و آمد است و به شنا کردن نیز اطلاق مى شود، چراکه حرکت مداومى در آب دارد و به حرکت اسب نیز که دست هاى خود را کاملاً به جلو بیاورد اطلاق مى شود، چون در واقع شبیه شناگران است و هر حرکت تند و منظمى را نیز سبح مى گویند، مانند آنچه در این آیه شریفه آمده است: (وَ کُلٌّ فِى فَلَکٍ یَسْبَحُونَ)؛ «هر کدام از آن ها (خورشید و ماه) در مسیر خود شناورند».(242)
«حَفِیفَةُ» به معناى سر و صدایى است که هنگام حرکت بال پرندگان، یا برگ هاى درختان یا امثال آن به گوش مى رسد و در این جا اشاره به صدایى است که از حرکت سریع ابرها در فضا برمى خیزد که شبیه صداى بادهاست.
«الْتَمَعَتْ» از ماده «لَمع» به معناى درخشیدن است.
مى دانیم که درخشش برق در آسمان از میان ابرها به سبب آن است که ابرهایى داراى الکتریسیته مثبت و بعضى داراى الکتریسیته منفى هستند و هنگامى که به هم نزدیک مى شوند از اتصال آن دو به یکدیگر برقى مى جهد و صداى آن همان غرش رعد است. درست مانند دو سر سیم برق که اگر به یکدیگر نزدیک شوند جرقه اى برمى خیزد که صدایى دارد و با توجه به این که تبادل الکتریسیته در
212
میان ابرها وسیع و گسترده است، هم صداى آن شدید است و هم برق آن وسیع و گسترده.
و نیز مى دانیم که صاعقه ها این گونه به وجود مى آیند که ابرى با داشتن الکتریسیته مثبت به زمین که داراى الکتریسیته منفى است نزدیک مى شود و جرقه عظیمى در سطح زمین ظاهر مى گردد که درجه حرارت آن فوق العاده زیاد است و به همین دلیل به هر چیزى اصابت کند آن را خاکستر مى نماید و نیز به همین دلیل هنگامى که برق در آسمان مى درخشد، حرکت در بیابان ها بسیار خطرناک است، مگر آن که در کنار بلندى قرار گیرند که صاعقه به آن نقطه بلند مى زند.
* * *
«و بر فرشتگانى که برف وتگرگ را بدرقه مى کنند و هنگام نزول باران، با آن فرود مى آیند و بر فرشتگانى که سرپرست خزائن بادها هستند و آن ها که مأمور حفظ کوه ها مى باشند تا از جاى خود متزلزل نشود»؛ (وَ مُشَیِّعِی الثَّلْجِ وَ الْبَرَدِ، وَالْهَابِطِینَ مَعَ قَطْرِ الْمَطَرِ اِذَا نَزَلَ، وَ الْقُوَّامِ عَلَى خَزَائِنِ الرِّیَاحِ، وَ الْمُوَکَّلِینَ بِالْجِبَالِ فَلاَتَزُولُ).
«ثلْجِ» به معناى برف و«بَرَدِ» به معناى تگرگ است.
در حدیثى در کتاب شریف من لا یحضر، آمده است که امام صادق (علیه السلام) مى فرماید: «مَا مِنْ قَطْرَةٍ تَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ اِلاَّ وَ مَعَهَا مَلَکٌ یَضَعُهَا الْمَوْضِعَ الَّذِی قُدِّرَتْ لَهُ؛ هیچ قطره بارانى از آسمان نازل نمى شود، مگر این که همراه آن فرشته اى است که آن را در محلى که مقرر شده است قرار مى دهد».(243)
«و بر فرشتگانى که مقدار سنگینى آب ها وکیل ووزن باران هاى شدید
213
و پر پشت را به آن ها آموخته اى»؛ (وَ الَّذِینَ عَرَّفْتَهُمْ مَثَاقِیلَ الْمِیَاهِ، وَ کَیْلَ مَا تَحْوِیهِ لَوَاعِجُ الْأَمْطَارِ وَ عَوَالِجُهَا).
«لَوَاعِجُ» جمع «لاعج» از ماده «لَعْج» به معناى شدت گرفتن است و «عَوَالِجُ» جمع «عالج» از ماده «عَلَج» به معناى متراکم شدن است. بنابراین «لَوَاعِجُ الْأَمْطَارِ» به باران هاى شدید گفته مى شود و «عَوَالِجُ» همان باران هاى پرپشت است و از قبیل اضافه صفت به موصوف است.
به هر حال، این گروه از فرشتگان همان هایى هستند که در قرآن مجید به عنوان «مدبرات امرا»، «ذاریات ذروا» و «ناشرات نشرا» از آن ها یاد شده است.
در آیات سوم تا پنجم سوره نازعات مى خوانیم: (وَالسَّابِحَاتِ سَبْحاً * فَالسَّابِقَاتِ سَبْقاً * فَالْمُدَبِّراتِ أَمْراً)؛ «و سوگند به فرشتگانى که (در اجراى فرمان الهى) با سرعت حرکت مى کنند، و سپس بر یکدیگر سبقت مى گیرند، و آن ها که امور را تدبیر مى کنند!».
و در آغاز سوره صافات نیز آمده است: (وَ الصَّافَّاتِ صَفّاً * فَالزَّاجِرَاتِ زَجْراً)؛ «سوگند به (فرشتگان) صف کشیده (و منظّم)، و به نهى کنندگان (و بازدارندگان)».(244)
از تعبیرى که در روایت من لا یحضر آمده بود و تعبیرى که در دعاى امام (علیه السلام) آمده است که مى فرماید: مقدار وزن باران هایى را که از آسمان نازل مى شود خداوند به گروهى از فرشتگان آموخته و بر تمام جزئیات آن احاطه دارند؛ استفاده مى شود که جهان آفرینش بسیار حساب شده است و همه چیز آن تحت برنامه و حساب و کتاب است.
از آیات قرآن و تعبیرات امام سجاد (علیه السلام) در این دعا استفاده مى شود که در کنار عوامل طبیعى حاکم بر این جهان، فرشتگانى هستند که آن ها را پشتیبانى مى کنند
214
و به اهداف مورد نظر مى رسانند. بنابراین تنها عوامل طبیعى نیستند که حاکم بر این جهان اند، بلکه پشتیبانى فرشتگان نقش اصلى را دارد و اگر با این دید به جهان بنگریم چهره دیگرى از عالم در نظر ما مجسم خواهد شد که مدیریت آن بر دوش فرشتگان است، هرچند عوامل طبیعى در صحنه حضور دارند.
215
.
216

بخش سوم

17. وَ رُسُلِکَ مِنَ الْمَلاَئِکَةِ اِلَى أَهْلِ الْأرْضِ بِمَکْرُوهِ مَا یَنْزِلُ مِنَ الْبَلاَءِ وَمَحْبُوبِ وَالرَّخَاءِ.
18. وَ السَّفَرَةِ الْکِرَامِ الْبَرَرَةِ، وَ الْحَفَظَةِ الْکِرَامِ الْکَاتِبِینَ، وَ مَلَکِ الْمَوْتِ وَأَعْوَانِهِ، وَ مُنْکَرٍ وَ نَکِیرٍ، وَ رُومَانَ فَتَّانِ الْقُبُورِ، وَ الطَّائِفِینَ بِالْبَیْتِ الْمَعْمُورِ، وَ مَالِکٍ، وَ الْخَزَنَةِ، وَ رِضْوَانَ، وَ سَدَنَةِ الْجِنَانِ.
19. وَ الَّذِینَ لاَ یَعْصُونَ اللهَ مَا أَمَرَهُمْ، وَ یَفْعَلُونَ مَا یُؤْمَرُونَ.
20. وَ الَّذِینَ یَقُولُونَ سَلاَمٌ عَلَیْکُمْ بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ.
21. وَ الزَّبَانِیَةِ الَّذِینَ اِذَا قِیلَ لَهُمْ خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ثُمَّ الْجَحِیمَ صَلُّوهُ ابْتَدَرُوهُ سِرَاعاً، وَ لَمْ یُنْظِرُوهُ.

ترجمه
17. خداوندا! درود فرست بر فرشتگانى که رسولان تو به سوى اهل زمین هستند و گاه پیام آور عذاب و گاه پیام آور نعمت مطلوب و محبوب تواند.
18. و درود فرست بر فرشتگان بزرگوار نیکوکار (که رسولان تو به سوى پیامبران هستند) و حافظان بزرگوارى که نامه اعمال را مى نویسند و فرشته مرگ و اعوان و یارانش و منکر و نکیر و «رومان» فرشته آزمایش کننده و پرسشگر شب اول قبر و (همچنین فرشتگان) طواف کننده به دور بیت المعمور و مالک (فرشته مأمور دوزخ) و خازنان (دربانان بهشت) و رضوان و خادمان باغ هاى بهشتى (خداوندا! بر همه این ها درود فرست).
19. (و همچنین درود فرست) بر فرشتگانى که هرگز در برابر اوامر خدا نافرمانى نمى کنند و آنچه را که به آن ها دستور داده شده دقیقاً انجام مى دهند.
217
20. و بر کسانى که (در برابر درهاى بهشت ایستاده اند و) به بهشتیان هنگام ورود سلام مى کنند و مى گویند: سلام و تحیت بر شما باد در برابر شکیبایى و صبرى که داشتید؛ چه پایان خوبى در این سرا دارید!
21. و بر فرشتگان عذاب که هرگاه به آن ها گفته شود: آن فرد (دوزخى) را بگیرید و به زنجیر کشید، سپس به آتش بیفکنید، به سرعت به سراغ او مى روند و لحظه اى به او مهلت نمى دهند.