بخش اول
1. اللَّهُمَّ وَ حَمَلَةُ عَرْشِکَ الَّذِینَ لاَ یَفْتُرُونَ مِنْ تَسْبِیحِکَ، وَ لاَ یَسْأَمُونَ مِنْ تَقْدِیسِکَ، وَ لاَ یَسْتَحْسِرُونَ مِنْ عِبَادَتِکَ، وَ لاَ یُؤْثِرُونَ التَّقْصِیرَ عَلَى الْجِدِّ فِی أَمْرِکَ، وَ لاَ یَغْفُلُونَ عَنِ الْوَلَهِ اِلَیْکَ.
2. وَ اِسْرَافِیلُ صَاحِبُ الصُّورِ، الشَّاخِصُ الَّذِی یَنْتَظِرُ مِنْکَ الْإِذْنَ، وَ حُلُولَ الْأَمْرِ فَیُنَبِّهُ بِالنَّفْخَةِ صَرْعَى رَهَائِنِ الْقُبُورِ.
3. وَ مِیکَائِیلُ ذُو الْجَاهِ عِنْدَکَ، وَ الْمَکَانِ الرَّفِیعِ مِنْ طَاعَتِکَ.
4. وَجِبْرِیلُ الْأَمِینُ عَلَى وَحْیِکَ، الْمُطَاعُ فِی أَهْلِ سَمَاوَاتِکَ، الْمَکِینُ لَدَیْکَ، الْمُقَرَّبُ عِنْدَکَ.
ترجمه
1. خداوندا! بر حاملان عرشت درود فرست؛ همان ها که لحظه اى از تسبیح تو سست نمى شوند و از تقدیست ملالت نمى یابند و از عبادت تو خسته و ناتوان نمى شوند و کوتاهى را بر جدیت در اطاعت فرمان تو مقدم نمى دارند و از عشق تو لحظه اى غافل نیستند.
2. خداوندا! بر اسرافیل که مأمور نفخه صور است و آماده و منتظر اذن و فرمان تو و ورود امر توست درود فرست؛ همان فرشته اى که با دمیدن در صور به خاک افتادگان و گروگان هاى گور را بیدار و زنده مى کند.
3. خدایا! بر میکائیل نیز درود فرست؛ همان فرشته اى که نزد تو داراى مقام والایى است و موقعیت برجسته اى در طاعتت دارد.
4. خداوندا! بر جبرئیل که امین وحى توست و در میان اهل آسمان ها مورد اطاعت است و در حضور حضرتت مى باشد و مقرب نزد توست درود فرست.
183
درود بر حاملان عرش الهى
امام (علیه السلام) در بخش اول این دعا از درود بر حاملان عرش الهى آغاز مى کند و عرضه مى دارد: «خداوندا! بر حاملان عرشت درود فرست؛ همان ها که لحظه اى از تسبیح تو سست نمى شوند و از تقدیست ملالت نمى یابند و از عبادت تو خسته و ناتوان نمى شوند و کوتاهى را بر جدیت در اطاعت فرمان تو مقدم نمى دارند و از عشق تو لحظه اى غافل نیستند»؛ (اللَّهُمَّ وَ حَمَلَةُ عَرْشِکَ الَّذِینَ لاَیَفْتُرُونَ مِنْ تَسْبِیحِکَ، وَ لاَ یَسْأَمُونَ مِنْ تَقْدِیسِکَ، وَ لاَ یَسْتَحْسِرُونَ مِنْ عِبَادَتِکَ، وَلاَیُؤْثِرُونَ التَّقْصِیرَ عَلَى الْجِدِّ فِی أَمْرِکَ، وَ لاَ یَغْفُلُونَ عَنِ الْوَلَهِ اِلَیْکَ).
«لاَ یَفْتُرُونَ» از ماده «فُتور» به معناى سستى است.
«لاَ یَسْأَمُونَ» از ماده «سَآمَة» به معناى ملالت و ملول شدن گرفته شده است.
«لاَ یَسْتَحْسِرُونَ» از ماده «حَسْر» به معناى خستگى گرفته شده و در اصل به معناى برگرفتن پوشش از چیزى و ظاهر شدن باطن آن است و از آن جا که هنگام خستگى، گویى انسان تمام نیروى درونى خود را بیرون مى ریزد و ناتوان مى شود، این واژه به معناى خستگى به کار رفته است.
«الْوَلَهِ» به معناى حیران شدن از شدت خوشحالى یا غم است و از آن جایى که عشق و علاقه شدید به چیزى، انسان را حیران مى کند این واژه به معناى عشق نیز به کار رفته است.
امام (علیه السلام) در این جا از میان اصناف فرشتگان، نخست از حاملان عرش سخن گفته و درود بر آن ها فرستاده است، به این دلیل که آن ها از مقرب ترین فرشتگان اند.
درباره این که عرش به چه معناست و حاملان عرش کیان اند؟ بحث هاى زیادى در میان دانشمندان و مفسران قرآن وجود دارد.
184
«عرش» در لغت به معناى چیزى است که داراى سقف باشد و گاه به خود سقف نیز گفته مى شود و نیز به معناى تخت هاى پایه بلند است و گاه کنایه از قدرت مى باشد، چنان که مى گوییم: فلان کس بر تخت نشست یا پایه هاى تختش فرو ریخت یا او را از تخت به زیر آوردند. همه این ها کنایه از قدرت یافتن یا از دست دادن قدرت است.
«عرش» در موارد بسیارى در مقابل «کرسى» قرار گرفته که به معناى تخت هاى پایه کوتاه است.
پادشاهان، در گذشته داراى دو نوع تخت بودند: تخت پایه کوتاه که در ایام عادى بر آن مى نشستند و عرب آن را کرسى مى نامد و تخت هاى پایه بلند براى روزهاى خاص که در آن مراسم مهمى بود و عرش نامیده مى شد. از آن جا که خداوند مالک و مَلِک جهان هستى است، او نیز عرش و کرسى دارد، اما نه بسان شاهان. کرسى او مجموعه جهان ماده است، همان گونه که در آیة الکرسى آمده است: (وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ) و عرش او عالم ماوراء طبیعت و ارواح است که خداوند بر هر دو حاکمیت دارد.
بنابراین حاملان عرش، فرشتگانى هستند که بر جهان ماوراء طبیعت نظارت دارند و آن را به اذن خداوند تدبیر مى کنند.
آنچه در بالا آمد یکى از معانى عرش است و در روایات اسلامى معناى دیگرى براى آن ذکر شده و آن علم است:
«أَبُو عَبْدِ اللهِ (علیه السلام) قَالَ: حَمَلَةُ الْعَرْشِ ـ وَ الْعَرْشُ: الْعِلْمُ ـ ثَمَانِیَة: أَرْبَعَة مِنَّا وَ أَرْبَعَة مِمَّنْ شَاءَ اللهُ؛ امام صادق (علیه السلام) فرمود: حاملان عرش ـ منظور از عرش همان علم است ـ هشت نفرند؛ چهار نفر از ما و چهار نفر از کسانى که خدا خواسته است».(206)
185
و در همان کتاب شریف کافى در حدیث دیگرى از امام موسى بن جعفر (علیه السلام) آمده است: «اِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ کَانَ عَلَى عَرْشِ الرَّحْمَنِ أَرْبَعَةٌ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ أَرْبَعَةٌ مِنَ الاْخِرِینَ فَأَمَّا الْأَرْبَعَةُ الَّذِینَ هُمْ مِنَ الْأَوَّلِینَ فَنُوحٌ وَ اِبْرَاهِیمُ وَ مُوسَى وَ عِیسَى (علیه السلام) وَ أَمَّا الْأَرْبَعَةُ مِنَ الاْخِرِینَ فَمُحَمَّدٌ وَ عَلِیٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیْهِم؛ هنگامى که روز قیامت برپا شود، چهار نفر از اولین و چهار نفر از آخرین بر عرش خدا خواهند بود. اما چهار نفر اولین، نوح و ابراهیم و موسى و عیسى هستند و چهار نفر از آخرین، محمد و على و حسن و حسین صلوات الله علیهم مى باشند. (منظور، آگاهان بر علم الهى هستند)».(207) مرحوم مجلسى در بحارالانوار، از عقائد صدوق نقل مى کند که مى فرماید: «وَ أَمَّا الْعَرْشُ الَّذِی هُوَ الْعِلْمُ فَحَمَلَتْهُ أَرْبَعَةٌ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ أَرْبَعَةٌ مِنَ الاْخِرِینَ فَأَمَّا الْأَرْبَعَةُ مِنَ الْأَوَّلِینَ فَنُوحٌ وَ اِبْرَاهِیمُ وَ مُوسَى وَ عِیسَى عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ وَ أَمَّا الْأَرْبَعَةُ مِنَ الاْخِرِینَ فَمُحَمَّدٌ وَ عَلِیٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ هَکَذَا رُوِیَ بِالْأَسَانِیدِ الصَّحِیحَةِ عَنِ الْأَئِمَّةِ (علیهم السلام)؛ اما عرش که به معناى علم است، حاملان آن چهار نفر از اولین و چهار نفر از آخرین هستند. چهار نفر از اولین، نوح و ابراهیم و موسى و عیسى و چهار نفر از آخرین، محمد و على و حسن و حسین صلوات الله علیهم هستند. سپس مى افزاید: این گونه روایت شده است به سندهاى صحیح و معتبر از ائمه (علیهم السلام)».(208) در حدیث دیگرى معناى سومى براى عرش ذکر شده و آن مجموعه عالم هستى است و حاملان عرش را علما معرفى کرده که آگاهان از جهان هستى هستند.(209)
ممکن است منظور از علما همان هشت نفر یا همه ائمه هدى (علیهم السلام) باشند و یا مجموع دانشمندانى که آگاه بر جهان هستى اند.
186
در قرآن مجید نیز آمده است: (الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى).(210) «اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ» کنایه از تسلط پروردگار و احاطه کامل او نسبت به جهان هستى و نفوذ امر و فرمان و تدبیرش در سراسر عالم است.
ولى در کلام امام سجاد (علیه السلام) حاملان عرش همان فرشتگانى هستند که آن حضرت سه وصف مهم درباره آن ها بیان کرده است: عبادت و تسبیح و تقدیس پروردگار، اضافه بر آن، عشق به ذات او و سپس، انجام اوامر او.
در قرآن مجید نیز مى خوانیم: (الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنَا وَسِعْتَ کُلَّ شَىْءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذِینَ تَابُوا وَ اتَّبَعُوا سَبِیلَکَ وَ قِهِمْ عَذَابَ الْجَحِیمِ)؛ «فرشتگانى که حاملان عرش اند و آن ها که گرداگرد آن طواف مى کنند، تسبیح و حمد پروردگارشان را مى گویند و به او ایمان دارند و براى مؤمنان آمرزش مى طلبند و مى گویند: پروردگارا! رحمت و علم تو همه چیز را فراگرفته است؛ پس کسانى را که توبه کرده و راه تو را پیروى مى کنند بیامرز، و آنان را از عذاب دوزخ نگاه دار».(211)
آنگاه امام (علیه السلام) سخن از اسرافیل، یکى دیگر از فرشتگان مقرب خدا مى گوید، عرضه مى دارد: «خداوندا! بر اسرافیل که مأمور نفخه صور است و آماده و منتظر اذن و فرمان تو و ورود امر توست درود فرست»؛ (وَ اِسْرَافِیلُ صَاحِبُ الصُّورِ، الشَّاخِصُ الَّذِی یَنْتَظِرُ مِنْکَ الْإِذْنَ، وَ حُلُولَ الْأَمْرِ).
«همان فرشته اى که با دمیدن در صور، به خاک افتادگان و گروگان هاى گور را بیدار و زنده مى کند»؛ (فَیُنَبِّهُ بِالنَّفْخَةِ صَرْعَى رَهَائِنِ الْقُبُورِ).
«شاخص» از ماده «شُخوص» (بر وزن خلوص) به معناى خیره شدن چشم به
187
یک نقطه است، بنابراین شاخص به کسى گفته مى شود که چشم خود را به نقطه اى دوخته و به طور جدى مراقب آن است و هنگامى که چشم انسان از ترس و وحشت یا از تعجب و حیرت به نقطه اى دوخته مى شود و از حرکت باز مى ایستد به آن نیز «شُخوص» گفته مى شود و در جمله بالا وصف اسرافیل را بیان مى کند که دائماً چشم خود را به فرمان خدا دوخته و منتظر اذن و اجازه اوست تا در صور بدمد و عالم را دگرگون سازد.
«صَرْعى» از ماده «صَرْع» به معناى به زمین افکندن یا به زمین افتادن است و «صَرْعى» جمع «صَریع» به معناى گروهى است که به زمین افتاده اند و به مردگان نیز اطلاق مى شود.
«رَهائِن» جمع «رَهینَه» از ماده «رهن» به معناى گروگان است و تعبیر «رَهائِنُ الْقُبُور» (گروگان هاى قبرها) اشاره به اموات و مردگان است. گویى همچون گروگان که در دست گروگان گیر ثابت است و از او جدا نمى شود، مردگان در قبرها نیز چنین اند.
و جمله «صَرْعى رَهائِنُ الْقُبُورِ» از قبیل اضافه صفت به موصوف است.
در این جا تذکر چند نکته لازم است:
1. در ریاض السالکین آمده است که اسرافیل، نامى است عبرى که مرکب از اسراف و ایل است که در مجموع به معناى عبدالله و بنده خداست.
2. اسرافیل از فرشتگان بسیار مقرب پروردگار است و علاوه بر این که او را جزء حاملان عرش شمرده اند، وظیفه خاصى نیز بر عهده او گذاشته شده و آن نفخه صور است. یک بار در صور مى دمد و تمام موجودات زنده از جهان چشم مى پوشند و بار دیگر به هنگام قیام قیامت در صور مى دمد و همه مردگان زنده مى شوند و از قبرها برمى خیزند. این که در کلام امام سجاد (علیه السلام) تنها نفخه دوم آمده است شاید به اعتبار اهمیت فوق العاده آن باشد.
188
3. «صور» در اصل به معناى شیپور یا شاخ میان تهى است که در آن مى دمند و صدایى از آن برمى خیزد و معمولاً براى حرکت لشکر یا قافله و یا براى توقف آن ها به صدا در مى آورند و البته آهنگ این دو با هم متفاوت است.
از قرآن مجید استفاده مى شود که فرشته اى دو بار در صور مى دمد: در مرتبه اول همه اهل آسمانها و زمین مى میرند و در مرتبه دوم همگى به پا مى خیزند: (وَنُفِخَ فِى الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِى السَّمَاوَاتِ وَ مَنْ فِى الْأَرْضِ اِلاَّ مَنْ شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فِیهِ أُخْرَى فَاِذَا هُمْ قِیَامٌ یَنْظُرُونَ)؛ «در صور دمیده مى شود و تمام کسانى که در آسمان ها و زمین هستند مدهوش مى شوند و مى میرند، مگر آن ها که خدا بخواهد، سپس بار دیگر در صور دمیده مى شود، ناگهان همه به پا مى خیزند و در انتظار حساب اند».(212)
در روایتى از امام على بن الحسین زین العابدین (علیه السلام) آمده است: «إِنَّ الصُّورَ قَرْنٌ عَظیمٌ لَهُ رَأْسٌ واحِدٌ وَطَرَفانِ، وَبَیْنَ الطَّرَفِ الْأَسْفَلِ الَّذی یَلِی الاَْرْضَ إلَى الطَّرَفِ الْأَعْلَى الَّذِی یَلِی السَّماءَ مِثْلُ تُخُومِ الْأَرَضینِ إلى فَوْقِ السَّماءِ السّابِعَةِ، فیهِ أَثْقابٌ بِعَدَدِ أَرْواحِ الْخَلائِقِ!؛ صور، شاخ بزرگى که یک سر و دو طرف دارد و فاصله میان طرف پایین که در سمت زمین است تا طرف بالا که در سمت آسمان است به اندازه فاصله اعماق زمین تا فراز آسمان هفتم است و در آن روزنه هایى به عدد ارواح خلایق مى باشد».(213)
البته تصور صور اسرافیل و آغاز و انجامش براى ما آسان نیست، ولى همین اندازه مى دانیم که در ابتدا صیحه اى از آن برمى خیزد (احتمالاً از آن امواج عظیمى خارج مى شود) که تمام آن هایى که در زمین و آسمان اند براثر آن مى میرند و آن صیحه مرگ است و بعد از مدتى به فرمان خدا بار دیگر اسرافیل در آن مى دمد
189
و صیحه دیگرى از آن برمى خیزد که صیحه حیات است و انسان ها زنده مى شوند و از قبرها برمى خیزند و وارد عرصه محشر مى گردند.(214)
آنگاه امام (علیه السلام) نام میکائیل را بر زبان مى راند و از خداوند درود بر او را مى طلبد، عرضه مى دارد: «خدایا! بر میکائیل نیز درود فرست؛ همان فرشته اى که نزد تو داراى مقام والایى است و موقعیت برجسته اى در طاعتت دارد»؛ (وَمِیکَائِیلُ ذُو الْجَاهِ عِنْدَکَ، وَ الْمَکَانِ الرَّفِیعِ مِنْ طَاعَتِکَ).
میکائیل یا میکال از فرشتگان مقرب الهى است که نام او یک بار در قرآن مجید آیه 98 سوره بقره آمده است و تعبیر آیه نشان مى دهد که او از فرشتگان مقرب خداست.
مرحوم علامه مجلسى در بحارالانوار (جلد 59، صفحه 221) مى گوید: میکائیل از فرشتگان بزرگ خداست ودر روایت آمده که او رئیس فرشتگانى است که مأمور ارزاق خلق هستند، مانند فرشتگان بادها و باران ها و امثال آن و نام او به صورت هاى مختلفى نقل شده است.
امام سجاد (علیه السلام) در این دعا دو وصف مهم براى میکائیل بیان فرموده است: نخست: «ذُوالْجاهِ عِنْدَکَ؛ او داراى مقام والایى در نزد توست»، دوم: «وَالْمَکانِ الرَّفیعِ مِنْ طاعَتِکَ؛ او داراى موقعیت برجسته اى در طریق اطاعت فرمان توست».
آنگاه امام (علیه السلام) به جبرئیل امین اشاره کرده، عرضه مى دارد: «خداوندا! بر جبرئیل که امین وحى توست و در میان اهل آسمان ها مورد اطاعت است و در حضور حضرتت مى باشد و مقرب نزد توست درود فرست»؛ (وَجِبْرِیلُ الْأَمِینُ عَلَى وَحْیِکَ، الْمُطَاعُ فِی أَهْلِ سَمَاوَاتِکَ، الْمَکِینُ لَدَیْکَ، الْمُقَرَّبُ عِنْدَکَ).
«مَکِینُ» به معناى صاحب منزلت و مکانت است و «مُقَرَّبُ» به معناى کسى
190
است که به دیگرى نزدیک باشد و هر دو لازم و ملزوم یکدیگرند، هرچند تعبیر دو گونه است.
از این دعاى امام (علیه السلام) استفاده مى شود که جبرئیل، علاوه بر این که امین وحى خداست و رابط میان خداوند و پیامبران بوده، مدیریتى بر آسمان ها دارد و اهل آسمان ها همگى از او اطاعت مى کنند و مقام قربش در پیشگاه پروردگار از آن ها برتر است.
در قرآن مجید نیز گاهى از او با نام «جبریل» یاد شده، مانند آیات 97 و 98 سوره بقره و آیه 4 سوره تحریم و گاه از او به «روح الامین» تعبیر شده، مانند آیه 193 سوره شعراء که مى فرماید: (نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ عَلَى قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنْذِرِینَ)؛ «روح الامین آن را بر قلب پاک تو نازل کرده، تا از بیم دهندگان باشى». و گاه با عنوان «رسول کریم» مانند آیه 19 سوره تکویر: (اِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَریمٍ ذِى قُوَّةٍ عِنْدَ ذِى الْعَرْشِ مَکِینٍ مُطَاعٍ ثَمَّ أَمِینٍ)؛ «که این قرآن کلام فرستاده بزرگوارى است که صاحب قدرت است و نزد خداوند صاحب عرش، مقام والایى دارد، در آن جا فرمانروا و امین است!».
در دعاى مورد بحث نیز «جبریل» (بدون همزه) ذکر شده است در حالى که در روایات اسلامى به طور گسترده «جبرئیل» (با همزه) آمده است وهر دو اسم یکى است، ولى در نسخه هاى دیگرى مانند نسخه بحارالانوار(215) جبرئیل (با همزه) آمده است و به نظر مى رسد که جبریل، مخفف جبرئیل است و همان گونه که در بالا گفتیم، ئیل در لغت عبرى به معناى خداست.
در بعضى از روایات نیز به صورت «جبرائیل» آمده است، مانند آنچه در روایات مربوط به فضیلت ماه رمضان از پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نقل شده است که وقتى
191
بر منبر بود آمین گفت. مردم از دلیل آن سؤال کردند. فرمود: «أَیُّهَا النَّاسُ اِنَّ جَبْرَائِیلَ اسْتَقْبَلَنِی فَقَالَ: یَا مُحَمَّدُ مَنْ أَدْرَکَ شَهْرَ رَمَضَانَ فَلَمْ یُغْفَرْ لَهُ فِیهِ فَمَاتَ فَأَبْعَدَهُ اللهُ قُلْ: آمِینَ، فَقُلْتُ: آمِینَ؛ اى مردم! جبرائیل نزد من آمد و گفت: اى محمد! هر کس ماه رمضان را درک کند و آمرزیده نشود و در آن حال از دنیا برود، از رحمت خدا دور باشد. من هم آمین گفتم».(216)
192