فهرست کتاب


عرفان اسلامی جلد دوم(شرح جامع بر صحیفه سجادیه)

آیت الله مکارم شیرازی

بخش اول

1. وَ الْحَمْدُ لِلهِ الَّذِی مَنَّ عَلیْنَا بِمُحَمَّدٍ نَبِیِّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ دُونَ الْأُمَمِ الْمَاضِیَةِ وَ الْقُرُونِ السَّالِفَةِ، بِقُدْرَتِهِ الَّتِی لاَ تَعْجِزُ عَنْ شَیْءٍ وَ اِنْ عَظُمَ، وَلاَ یَفُوتُهَا شَیْءٌ وَ اِنْ لَطُفَ.
2. فَخَتَمَ بِنَا عَلَى جَمِیعِ مَنْ ذَرَأَ، وَ جَعَلَنَا شُهَدَاءَ عَلَى مَنْ جَحَدَ، وَ کَثَّرَنَا بِمَنِّهِ عَلَى مَنْ قَلَّ.

ترجمه
1. حمد و سپاس براى خداوندى است که بر ما منت نهاد به وجود محمد، پیغمبر گرامى اش ـ صلى الله علیه وآله ـ که امت هاى پیشین و قرن هاى گذشته از آن بى بهره بوده اند و این کار به قدرت او صورت گرفت، قدرتى که از انجام هیچ کارى عاجز و ناتوان نیست، هرچند بزرگ باشد و چیزى از او فوت نمى شود، هرچند خُرد و کوچک باشد.
2. پس به دنبال نعمت وجود پیامبر گرامى اسلام (صلی الله علیه و آله) ما را خاتم همه امت هاى پیشین و گواهان بر منکران قرار داد و ما را به نعمت خود در برابر گروه هاى کوچک فزونى بخشید».

شرح و تفسیر

شکر نعمت وجود پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله)

امام (علیه السلام) در نخستین بخش از این دعا از حمد وسپاس الهى شروع مى کند که نعمت بى نظیر وجود پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را بر ما ارزانى داشته است، نعمتى که نصیب امت هاى پیشین نشد و به لطف الهى نصیب ما شد؛ عرضه مى دارد: «حمد
137
و سپاس براى خداوندى است که بر ما منت نهاد منت نهاد به وجود محمد، پیغمبر گرامى اش ـ صلى الله علیه وآله ـ که امت هاى پیشین و قرن هاى گذشته از آن بى بهره بوده اند و این کار به قدرت او صورت گرفت، قدرتى که از انجام هیچ کارى عاجز و ناتوان نیست، هرچند بزرگ باشد و چیزى از او فوت نمى شود، هرچند خُرد و کوچک باشد»؛ (وَالْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی مَنَّ عَلیْنَا بِمُحَمَّدٍ نَبِیِّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ دُونَ الاُْمَمِ الْمَاضِیَةِ وَ الْقُرُونِ السَّالِفَةِ، بِقُدْرَتِهِ الَّتِی لاَ تَعْجِزُ عَنْ شَیْءٍ وَ اِنْ عَظُمَ، وَلاَ یَفُوتُهَا شَیْءٌ وَ اِنْ لَطُفَ).
بى شک خداوند براى همه امت هاى پیشین پیامبرانى فرستاد که بعضى صاحب شریعت بودند و بعضى حامى شرایع پیشین و هر کدام به دعوت امت ها پرداختند و زحمات و مرارت هایى در این راه تحمل کردند و گروهى را به سوى خدا دعوت نمودند و از کجى ها و آلودگى ها رها ساختند، همان گونه که قرآن مجید مى گوید: (اِنَّا أَرْسَلْنَاکَ بِالْحَقِّ بَشِیراً وَ نَذِیراً وَ اِن مِّنْ أُمَّةٍ اِلاَّ خَلاَ فِیهَا نَذِیرٌ)؛ «ما تو را به حق براى بشارت و انذار فرستادیم و هر امتى در گذشته بیم دهنده اى داشته است».(158)
البته معناى این سخن این نیست که در هر شهر و دیارى پیامبرى مبعوث شد، بلکه همین اندازه که دعوت پیامبران و سخنان آن ها به گوش جمعیت هاى اطراف رسیده باشد کافى است، زیرا قرآن مى گوید: (خَلاَ فِیهَا نَذِیرٌ)؛ «در میان آن ها انذار کننده اى بود» و نمى گوید: «منها» یعنى از خود آن ها انذارکننده بود.
ولى خداوند براى این امت نعمت و منت خود را به تمام و کمال رسانید و پیامبرى به سوى آن ها بود فرستاد که از تمام پیامبران پیشین برتر و دعوتش گسترده تر و از هر نظر جامع تر بود و سلسله انبیا را که با ظهور او به حد کمال رسیده بود با وجود او پایان داد و عنوان خاتم الانبیا به خود گرفت.
138
واژه «نبى» از ماده «نَبوَه» (بر وزن نغمه) در اصل به معناى رفعت و بلندى مقام گرفته شده، البته ریشه دیگرى دارد که از «نبأ» به معناى خبر است و ممکن است این دو ریشه را به یکى بازگرداند، زیرا به گفته راغب «نبأ» به خبرى گفته مى شود که مهم است و داراى فایده مهمى مى باشد و به هر حال به شخص عالى مقام و از آن برتر به شخص پیامبر (صلی الله علیه و آله) اطلاق مى شود، زیرا او، هم از سوى خدا خبر مى دهد و هم مقامى بلند و عالى دارد و نبى کسى است که از غیب خبر مى دهد و وحى و الهام الهى را دریافت مى دارد و آنچه را که از طریق وحى دریافت مى دارد هرگاه مردم از او بخواهند در اختیار آن ها مى گذارد، ولى مأمور به تبلیغ نیست، در مقابل رسول که علاوه بر همه این ها مأمور به تبلیغ نیز مى باشد. اطلاق نبى بر رسول نیز فراوان است.
و به تعبیر دیگر، هر رسولى نبى است، ولى هر نبیّى رسول نیست.
این احتمال نیز وجود دارد این دو واژه هنگامى که در برابر هم قرار گیرند دو معناى متفاوت دارند که در بالا به آن اشاره شد، اما اگر به صورت جدا استعمال شوند هر یک مى تواند معناى دیگرى را نیز دربر داشته باشد.
در جمله «بِقُدْرَتِهِ الَّتِی لاَ تَعْجِزُ عَنْ شَیْءٍ وَ اِنْ عَظُمَ، وَ لاَ یَفُوتُهَا شَیْءٌ وَ اِنْ لَطُفَ» این نکته نهفته شده که قدرت خداوند آن چنان گسترده است که نه بزرگى کارها مى تواند مانع آن شود و نه کوچک بودن آن ممکن است سبب خفاى آن گردد، عظیم ترین کارها و کوچک ترین و لطیف ترین آن ها براى او یکسان است و اصولاً واژه هاى کوچک و بزرگ، کبیر و صغیر در مورد کسى مصداق دارد که قدرتش محدود باشد، اما در برابر قدرت نامحدود، همه آن ها یکسان اند.
واژه «محمد» که از ماده «حمد» گرفته شده به معناى کسى است که کاملاً ستوده شده است و به گفته ابن فارس در کتاب معجم مقائیس اللغة پیامبر ما (صلی الله علیه و آله)
139

به این علت به نام محمد نامیده شد که صفات نیک و برجسته او بسیار است.(159)
و از بعضى روایات استفاده مى شود که این نام قبل از پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بر هیچ کس نهاده نشده، درست مانند نام یحیى که قرآن درباره او مى گوید: (لَمْ نَجْعَلْ لَهُ مِنْ قَبْلُ سَمِیّاً)؛ «قبل از او این نام را بر کسى ننهادیم».(160)
از اشعار معروف حسان بن ثابت که ظاهراً از کلام پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) استنباط کرده است و بعضى آن را به حضرت ابوطالب نسبت داده اند(161) و بعید نیست که اصل شعر از حسان باشد و حضرت ابوطالب آن را انشاد فرموده باشد، چنین استفاده مى شود که این نام را خداوند از نام خود برگرفت و بر پیغمبر (صلی الله علیه و آله) گذاشت. اشعار چنین است:

أَلَمْ تَرَ أنَّ اللهَ أرْسَلَ عَبْدَهُ******بِبُرْهانِهِ وَاللهُ أَعْلى وَأمْجَدُ
فَشَقَّ لَهُ مِنْ اسْمِهِ لِیُجِلَّهُ******فَذُو الْعَرْشِ مَحْمودٌ وَهذا مُحَمَّدُ
نَبِیٌّ أتانا بَعْدَ یَأْسٍ وَفَتْرَةٍ******مِنَ الرُّسُلِ وَالاَْوْثانُ فِی الاْرْضِ تُعْبَدُ
تَعالَیْتَ رَبَّ الْعَرْشِ مِنْ کُلِّ فاحِشٍ******فَاِیّاکَ نَسْتَهْدِی وَإیّاکَ نَعْبُدُ(162)

آیا نمى بینى که خداوند پیامبرش را با برهان روشن فرستاد و خدا برتر و والاتر است.
سپس براى او نامى از نام خود جدا ساخت تا از او تجلیل کند و به این ترتیب خداوند صاحب عرش محمود است و او محمد است.
140
پیامبرى که بعد از نومیدى و فترتى از انبیاى پیشین به سراغ ما آمد، در حالى که مردم به پرستش بت ها مشغول بودند.
اى پروردگار عرش! از هر نقص و عیبى وارسته اى، از تو هدایت مى طلبیم و تو را مى پرستیم.
واژه «امت» از ماده «امّ» به معناى قصد کردن گرفته شده و گروهى که قصد مى کنند با یکدیگر زندگى کنند امت نامیده شده اند. این واژه گاهى به پیروان یک پیامبر گفته مى شود و گاه به یک جامعه انسانى و گاه بر غیر انسان ها نیز اطلاق مى شود، مانند آنچه در این آیه شریفه آمده است: (وَ مَا مِنْ دَابَّةٍ فِى الاَْرْضِ وَ لاَ طَائِرٍ یَطِیرُ بِجَنَاحَیْهِ اِلاَّ أُمَمٌ أَمْثَالُکُمْ)؛ «هیچ جنبنده اى در زمین نیست و نه پرنده اى که با بال هاى خود پرواز مى کند، مگر این که آن ها امتى همچون شما هستند».(163)
مرحوم عالم بزرگوار سید على خان مدنى شیرازى، امت را به دو نوع تقسیم مى کند: امت پذیرا شونده و آن ها کسانى هستند که دعوت پیغمبر را پذیرفتند و به نبوتش ایمان آوردند و این ها همان هایى هستند که قرآن مجید درباره آن ها مى گوید: (کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ)(164) نوع دوم امت دعوت است و آن ها کسانى هستند که پیغمبر آن ها را به سوى آیین حق دعوت کرد، گروهى پذیرا شدند و گروهى پذیرا نشدند، که در روایات گاه واژه امت به آن ها اطلاق شده است. (وَلَوْ لاَ أَنْ یَکُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَجَعَلْنَا لِمَنْ یَکْفُرُ بِالرَّحْمَنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ وَ مَعَارِجَ عَلَیْهَا یَظْهَرُونَ)؛ «و اگر (بهره فراوان کفار از مواهب مادى) سبب نمى شد که همه مردم امت واحد (گمراهى) شوند، ما براى کسانى که کافر مى شدند خانه هایى با سقف هاى نقره و نردبان هایى (نقره اى) که از آن بالا روند قرار مى دادیم».(165)
141
«قرون» از ماده «قرن» به معناى نزدیکى گرفته شده و به هر گروهى که در یک زمان با هم و قرین یکدیگر زندگى مى کنند گفته مى شود، همان گونه که در حدیث آمده است: پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: «خَیْرُ الْقُرُونِ الْقَرْنُ الَّذِی أَنَا فِیهِ؛ بهترین قرن ها قرنى است که من در آن زندگى مى کنم».(166)
این نیز قابل توجه است که از عبارت امام (علیه السلام) به خوبى استفاده مى شود که این امت بر تمام امت هاى پیشین برترى و فضیلت دارد. حدیثى که مرحوم صدوق در کتاب أمالى از امام صادق (علیه السلام) آورده نیز گواه بر این مدعاست. خداوند به موسى خطاب کرد که اى موسى! من نماز هیچ کس را نمى پذیرم، مگر کسى که در برابر عظمت من تواضع کند و خوف من در قلبش باشد و روزش را با نام من بگذراند و هیچ شب با گناه نخوابد و حق اولیا و دوستان مرا بشناسد.
موسى عرض کرد: پروردگارا! مقصود تو از دوستان و اولیایت ابراهیم و اسحاق و یعقوب هستند؟ خطاب آمد: آن ها از دوستان من اند، ولى مقصود من کسان دیگرى بود که آدم و حوا و بهشت و دوزخ به خاطر آن ها آفریده شد.
موسى عرض کرد: پروردگارا! آن ها کیان اند؟
فرمود: احمد است که نام او را از نام خودم برگرفتم، زیرا من محمودم (و او محمد).
موسى عرض کرد: خداوندا! مرا از امت او قرار بده.
خطاب آمد: تو از امت او هستى، هرگاه او را بشناسى و به مقام و منزلت او و خاندانش آشنا شوى.(167)
142
آنگاه امام (علیه السلام) به مسأله خاتمیت امت اسلامى اشاره کرده، عرضه مى دارد: «پس به دنبال نعمت وجود پیامبر گرامى اسلام (صلی الله علیه و آله) ما را خاتم همه امت هاى پیشین وگواهان بر منکران قرار داد وما را به نعمت خود دربرابر گروه هاى کوچک فزونى بخشید»؛ (فَخَتَمَ بِنَا عَلَى جَمِیعِ مَنْ ذَرَأَ، وَ جَعَلَنَا شُهَدَاءَ عَلَى مَنْ جَحَدَ، وَ کَثَّرَنَا بِمَنِّهِ عَلَى مَنْ قَلَّ).
تعبیر به خاتمیت در جمله بالا اشاره به خاتمیت امت اسلامى است که لازمه آن خاتمیت پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) است. عرضه مى دارد: «خداوند ما را خاتم جمیع امت هاى پیشین قرار داد» وجمله «وَ جَعَلَنَا شُهَدَاءَ عَلَى مَنْ جَحَدَ» برگرفته از این آیه شریفه است (مِلَّةَ أَبِیکُمْ اِبْرَاهِیمَ هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمینَ مِنْ قَبْلُ وَ فِى هَذَا لِیَکُونَ الرَّسُولُ شَهِیداً عَلَیْکُمْ وَ تَکُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ)؛ «از آیین پدرتان ابراهیم پیروى کنید؛ خداوند شما را در کتاب هاى پیشین و در این کتاب آسمانى «مسلمان» نامید، تا پیامبر گواه بر شما باشد، و شما گواهان بر مردم».(168)
و این افتخار بزرگى است که امت اسلامى گواهان امم دیگر در دنیا یا در آخرت باشند. خواه «گواه» به معناى شاهد بر اعمال باشد و یا به معناى الگو و معیار سنجش.
جمله «وَ کَثَّرَنَا بِمَنِّهِ عَلَى مَنْ قَلَّ» مى تواند اشاره به کثرت عددى باشد، که خداوند در مدت کوتاهى عدد مسلمین را بر کفار فزونى داد، چنان که در فتح مکه بعد از ایمان آوردن گروه مشرکان و به تعبیر قرآن (یَدْخُلُونَ فِى دِینِ اللهِ أَفْوَاجاً)(169) عدد امت اسلامى نسبت به عدد کفار که در گوشه و کنار بودند بسیار فزونى پیدا کرد و بعد از پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، امت اسلامى تقریباً سراسر جهان را فرا گرفت و کشورهاى بزرگى همچون ایران، روم، مصر، یمن و شمال آفریقا به اسلام
143
پیوستند. و یا ممکن است فزونى از نظر قدرت و قوت و علم و دانش و پیروزى و موفقیت باشد و یا هر دو.
نیز مى تواند اشاره به کثرت امت اسلام نسبت به امت هاى انبیاى پیشین باشد که آن ها در برابر اسلام عدد قلیلى محسوب مى شدند.
از بعضى روایات استفاده مى شود که امت اسلامى نه تنها در دنیا، بلکه در آخرت نیز از سایر امم بیشترند. در روایتى که مرحوم کلینى در کافى آورده است مى خوانیم که امام باقر (علیه السلام) به یکى از یارانش فرمود: قرآن را فرا گیرید که قرآن در روز قیامت به بهترین صورت مجسم مى شود. بعد فرمود: «وَ النَّاسُ صُفُوفٌ عِشْرُونَ وَ مِائَةُ أَلْفِ صَفٍّ ثَمَانُونَ أَلْفَ صَفٍّ أُمَّةُ مُحَمَّدٍ وَ أَرْبَعُونَ أَلْفَ صَفٍّ مِنْ سَائِرِ الْأُمَمِ؛ مردم در روز قیامت به صد و بیست گروه تقسیم مى شوند، هشتاد گروه از امت محمد و چهل گروه از سایر امت ها هستند».(170) و در روایت دیگرى از پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) مى خوانیم: هنگامى که نام انبیا را نزد آن حضرت بردند فرمود: خداوند آنچه به من داده از طریق وحى بوده است، سپس افزود: «فَأَرْجُو اَنْ أَکُونَ اَکْثَرَهُمْ تابِعاً؛ امیدوارم پیروان من از همه بیشتر باشند».(171)
144