1. همه به او نیازمندند
علاوه بر این که براهین فلسفى به روشنى ثابت مى کند که ذات پاک او واجب الوجود و غیر او همه ممکن الوجودند و همه کائنات پیوسته فیض وجود را از او مى گیرند، نه این که خداوند آن ها را ایجاد مى کند و مى توانند به طور مستقل مدتى به وجود خود ادامه دهند، بلکه هر لحظه وجود خود را از او مى گیرند، همان گونه که لامپ ها به واسطه اتصال به مبدأ مولد برق لحظه به لحظه روشنایى را از آن کسب مى کنند، به گونه اى که اگر رابطه آن ها یک لحظه بریده شود خاموش مى شوند. به تعبیر دیگر، ممکن الوجود سر تا پا نیاز است و احتیاج.
اگر ممکنات بعضى به بعض دیگر نیازمند شوند هنگامى که سلسله مراتب را دنبال مى کنیم مى بینیم آن هم به ذات بى نیاز واجب الوجود بازمى گردد.
از نظر تجربیات عادى نیز همین است. هنگامى که به سر تا پاى خود و تمام اطراف خود نگاه کنیم جز نیاز و حاجت چیزى به چشم نمى خورد و هنگامى که راه برطرف کردن نیازها را دنبال کنیم باز مى بینیم به ذات خداوندى برمى گردد که از همگان بى نیاز و بر همه مشفق است.
89
قرآن مجید نیز در یک جمله گویا مى فرماید: (یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ اِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِىُّ الْحَمِیدُ)؛ «اى مردم! شما همگى نیازمند خدایید؛ تنها خداوند است که بى نیاز و ستوده است».(110) این همان فقرى است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در آن حدیث معروف، به آن افتخار کرده است، مى فرماید: «اَلْفَقْرُ فَخْرِی؛ نیاز من به ذات خداوند مایه افتخار من است».(111)
البته فقر شاخه هاى زیادى دارد که از همه مهم تر فقر ذاتى است که انسان در اصل وجودش نیازمند واجب الوجود است و سپس فقر علمى و فرهنگى، فقر مادى و اقتصادى، فقر اخلاقى و روانى که با کمک اسبابى که خداوند آفریده مى توان از آن ها کاست.
امیرمؤمنان (علیه السلام) در مناجات معروف خود به پیشگاه خداوند چنین عرضه مى دارد: «مَوْلاَیَ یَا مَوْلاَیَ أَنْتَ الْغَنِیُّ وَ أَنَا الْفَقِیرُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْفَقِیرَ اِلاَّ الْغَنِیُّ؛ مولاى من، مولاى من! تو بى نیازى و من فقیر. آیا به فقیر کسى جز غنى و بى نیاز رحم مى کند؟».
امام حسین (علیه السلام) نیز در دعاى معروف عرفه عرضه مى دارد: «اِلَهِی أَنَا الْفَقِیرُ فِی غِنَایَ فَکَیْفَ لاَ أَکُونُ فَقِیراً فِی فَقْرِی؛ خداوندا! من هنگامى که غنى باشم در واقع فقیر و نیازمندم، پس چگونه هنگامى که فقیرم، فقیر نباشم؟». احساس فقر الى الله و عدم نیاز به غیر او به انسان چنان شخصیت والایى مى دهد که حاضر نیست سر در برابر مخلوقى خم کند و از خداوند غنى بى نیاز غافل شود.
این حقیقت را امام سجاد (علیه السلام) به زیباترین وجهى در دعاى معروف ابوحمزه بیان کرده است؛ عرضه مى دارد: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی وَکَلَنِی اِلَیْهِ فَأَکْرَمَنِی وَ لَمْ یَکِلْنِی اِلَى النَّاسِ فَیُهِینُونِی؛ حمد و سپاس براى خداوندى است که مرا به خودش واگذار کرد و گرامى داشت و به مردم واگذار نکرد که مرا خوار بشمارند».
90
2. چه زمانى مى توانیم حق شکرش را ادا کنیم؟
از آن جا که امام (علیه السلام) در این بخش از دعا به نعمت بسیار مهمى که استغنا از غیر اوست اشاره کرده، به دنبال آن عرضه مى دارد: چگونه مى توانیم شکر این نعمت عظیم را به جا آوریم؟ چه زمانى؟ هرگز!
پیش از این درباره شکر نعمت در بخش هاى گذشته همین دعا سخن گفتیم. روایت دیگرى در این زمینه از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که فرمود: «فِیمَا أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ اِلَى مُوسَى (علیه السلام): یَا مُوسَى اُشْکُرْنِی حَقَّ شُکْرِی فَقَالَ: یَا رَبِّ وَ کَیْفَ أَشْکُرُکَ حَقَّ شُکْرِکَ وَ لَیْسَ مِنْ شُکْرٍ أَشْکُرُکَ بِهِ اِلاَّ وَ أَنْتَ أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَیَّ؟ قَالَ: یَا مُوسَى الاْنَ شَکَرْتَنِی حِینَ عَلِمْتَ أَنَّ ذَلِکَ مِنِّی؛ خداوند متعال به موسى وحى کرد: اى موسى! حق شکر مرا به جاى آور! عرض کرد: چگونه حق شکر تو را به جا آورم در حالى که هر شکرى نعمت تازه اى است که به من داده اى؟ فرمود: اى موسى! اکنون شکر مرا به جاى آوردى، چون مى دانى همین توفیق نیز از من است!».(112) بنابراین همین اندازه که بدانیم از اداى حق شکر او عاجزیم نهایت
کارى است که از ما در مقام اداى شکر او ممکن است برآید.
این سخن جاى تعجب ندارد، زیرا ما غرق نعمت هاى خداوند هستیم ودر هر لحظه هزاران هزار از نعمت هاى او ما را احاطه مى کند. در حدیثى از امام صادق (علیه السلام) مى خوانیم: «فِی کُلِّ نَفَسٍ مِنْ أَنْفَاسِکَ شُکْرٌ لاَزِمٌ لَکَ بَلْ أَلْفٌ وَ أَکْثَرُ وَ أَدْنَى الشُّکْرِ رُؤْیَةُ النِّعْمَةِ مِنَ اللَّهِ مِنْ غَیْرِ عِلَّةٍ یَتَعَلَّقُ الْقَلْبُ بِهَا دُونَ اللَّهِ وَ الرِّضَا بِمَا أَعْطَاهُ وَأَنْ لاَ تَعْصِیَهُ بِنِعْمَتِهِ وَ تُخَالِفَهُ بِشَیْءٍ مِنْ أَمْرِهِ وَ نَهْیِهِ بِسَبَبِ نِعْمَتِهِ وَ کُنْ لِلَّهِ عَبْداً شَاکِراً عَلَى کُلِّ حَالٍ تَجِدِ اللَّهَ رَبّاً کَرِیماً عَلَى کُلِّ حَال؛ در هر نفسى از نفس هاى تو شکرى لازم است، بلکه هزار نعمت و بیشتر، و کمترین شکر این است که بدانى این نعمت ها از خداست، بى آنکه قلب تو مشغول غیر از خدا شود، و راضى به عطاى
91
او باشى و با استفاده از نعمتش او را معصیت نکنى و به مخالفت با امر و نهیى از اوامر و نواهى اش با استفاده از نعمت او نپردازى. در هر حالى بنده شاکرى براى خدا باش که او را پروردگارى کریم در هر حالى خواهى یافت».(113)
این نکته نیز شایان دقت است که قدردانى از کسانى که وسیله نعمتى براى انسان هستند نیز شاخه اى از شکر خداوند است. همان گونه که در حدیثى از امام سجاد (علیه السلام) آمده است: «أشْکَرُکُمْ للهِِ، أشْکَرُکُمْ لِلنّاسِ؛ از همه شما شکرگزارتر در پیشگاه خدا کسى است که بیشتر از خدمات مردم نسبت به خودش، قدردانى و شکرگزارى کند».(114)
از تاریخ ائمه هدى استفاده مى شود که آن ها در اداى شکر خدا بسیار تعجیل مى کردند؛ چنان که در روایت جالبى مى خوانیم که یکى از یاران امام باقر (علیه السلام) مى گوید: نزد امام باقر (علیه السلام) در مسیر مدینه بودم. ناگهان دیدم امام (علیه السلام) به سجده افتاد (و خدا را شکر وسپاس فراوان گفت) هنگامى که سر برداشت رو به من کرد و فرمود: شاید از این که دیدى من در میانه راه ناگهان سجده کردم تعجب کردى؟ عرض کردم: آرى! فرمود: «ذَکَرْتُ نِعْمَةً أَنْعَمَهَا اللَّهُ عَلَیَّ فَکَرِهْتُ أَنْ أَجُوزَ حَتَّى أُؤَدِّیَ شُکْرَهَا؛ به یاد یکى از نعمت هاى مهم پروردگار نسبت به خودم افتادم. خوش نداشتم که بگذرم و شکر آن نعمت را ادا نکنم».(115)
بنابراین تشکر از معلم واستاد که نعمت علم را در اختیار انسان گذاشته و از پدر و مادر که او را با نعمت تربیت و پرورش متنعم ساخته و از تمام کسانى که امنیت را در محیط فراهم مى کنند و نیازهاى مردم را برطرف مى سازند، و مانند این ها شاخه اى از شکر خداست و البته همه این ها نیز به ذات پاک پروردگار برمى گردد.
92
بخش ششم
20. وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی رَکَّبَ فِینَا آلاَتِ الْبَسْطِ، وَ جَعَلَ لَنَا أَدَوَاتِ الْقَبْضِ، وَمَتَّعَنَا بِأَرْوَاحِ الْحَیَاةِ، وَ أَثْبَتَ فِینَا جَوَارِحَ الْأَعْمَالِ، وَ غَذَّانَا بِطَیِّبَاتِ الرِّزْقِ، وَأَغْنَانَا بِفَضْلِهِ، وَ أَقْنَانَا بِمَنِّهِ.
21. ثُمَّ أَمَرَنَا لِیَخْتَبِرَ طَاعَتَنَا، وَ نَهَانَا لِیَبْتَلِیَ شُکْرَنَا، فَخَالَفْنَا عَنْ طَرِیقِ أَمْرِهِ، وَ رَکِبْنَا مُتُونَ زَجْرِهِ، فَلَمْ یَبْتَدِرْنَا بِعُقُوبَتِهِ، وَ لَمْ یُعَاجِلْنَا بِنِقْمَتِهِ، بَلْ تَأَنَّانَا بِرَحْمَتِهِ تَکَرُّماً، وَ انْتَظَرَ مُرَاجَعَتَنَا بِرَأْفَتِهِ حِلْماً.
ترجمه
20. حمد و شکر مخصوص خداوندى است که در ما ابزار گشودن و نیز ادوات و آلات جمع کردن را قرار داد و ما را از ارواح زندگى برخوردار ساخت و اعضا براى انجام اعمال مختلف را در وجود ما مستقر کرد و از ارزاق پاکیزه به ما غذا داد و به فضلش ما را بى نیاز گردانید و به منّ و کرمش ذخائرى پر ارزش به ما بخشید.
21. سپس خداوند ما را امر کرد تا اطاعت ما را بیازماید و نهى کرد تا شکر ما را در برابر نعمت هایش امتحان کند، هرچند ما از مسیر امر او منحرف شدیم و با نواهى او به مخالفت برخاستیم و با این حال که ما خلاف فرمان او عمل کرده ایم در عقوبت ما تسریع نکرد و در مجازات ما عجله ننمود، بلکه به مقتضاى رحمت و کرامتش آن را به تأخیر انداخت و به سبب رأفت و حلمش در انتظار بازگشت ما بود (چه خداى رحیم و کریمى!).
93