فهرست کتاب


عرفان اسلامی جلد دوم(شرح جامع بر صحیفه سجادیه)

آیت الله مکارم شیرازی

قادر بر شکر او نیستیم

امام (علیه السلام) در بخش دیگرى از این دعا که مجموعه اى از حمد و سپاس الهى است عرضه مى دارد: «حمد وستایش براى خداوندى است که درهاى نیاز را جز به سوى خود به روى ما بسته است»؛ (وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَغْلَقَ عَنَّا بَابَ الْحَاجَةِ اِلاَّ اِلَیْهِ).
عدم نیاز به غیر او از بزرگ ترین نعمت هاى خداست. غیر او همه محتاج اند ودست حاجت به سوى محتاج دراز کردن در شأن انسانى که اشرف مخلوقات است نمى باشد.
درست است که نیاز در درون ذات ممکن الوجود نهفته است و به تعبیر دیگر، سر تا پاى او نیاز است، ولى این نیازمند نباید دست نیاز به سوى نیازمند دیگرى دراز کند، بلکه باید دستان نیاز خود را به درگاه بى نیاز دراز کند.
87
ممکن است گفته شود که ما در زندگى خود از یک سو نیازمند آب و هوا و غذا و اسباب معاش و انواع داروها و همچنین علم و دانش هستیم. این ها نیازهاى طبیعى ماست.
از سویى دیگر، در زندگى اجتماعى نیاز انسان ها به یکدیگر قابل انکار نیست. بنابراین چگونه امام (علیه السلام) مى فرماید: حمد وسپاس براى خداوندى که درهاى نیاز را به روى ما از غیر خودش بسته و تنها به سوى خود گشوده است.
البته نیاز به عوامل و اسباب طبیعى در واقع نیاز به خداست، زیرا خداوند آن ها را آفریده، و اما نیاز انسان ها به یکدیگر در واقع یک نوع نیاز متقابل و به تعبیر دیگر، به صورت داد و ستد است که نیاز محسوب نمى شود. اگر چیزى مى گیرد، چیزى در مقابل آن مى دهد، بنابراین اگر انسان، سستى و تنبلى را از خود دور کند و سعى و تلاش را به کار گیرد و اگر از دیگران استفاده مى کند فایده اى به آن ها برساند، او به غیر خدا محتاج نیست. امام (علیه السلام) در واقع انگشت روى این نعمت بزرگ که مهم ترین افتخار انسان است گذاشته و آن را قدر مى شمارد.
و به تعبیر دیگر، اگر در وجود من از نظر زندگى اجتماعى نیاز به دیگران آفریده شده، خداوند دیگران را هم همین گونه آفریده، یعنى آن ها را به دنبال من مى فرستد و مرا به دنبال آن ها. بنابراین این هم از سوى خداست.
و این که در دعاى سیزدهم آمده است که امام (علیه السلام) عرضه مى دارد: «اللَّهُمَّ یَا مُنْتَهَى مَطْلَبِ الْحَاجَاتِ وَ یَا مَنْ عِنْدَهُ نَیْلُ الطَّلِبَاتِ؛ اى خداوندى که همه نیازها به تو ختم مى شود و رسیدن به خواسته ها تنها نزد اوست» اشاره به همین مطلب است. البته نمى توان انکار کرد افرادى که براثر سستى و تنبلى و تن دادن به بیکارى دست نیاز به سوى دیگران دراز مى کنند از مسیر آفرینش الهى منحرف شده اند، زیرا خداوند آن ها را بى نیاز آفریده و همان گونه که گفتیم نیازهاى متقابل نیاز نیست؛ نوعى همکارى و داد و ستد است. البته در این گونه موارد نیز اگر درست
88
بنگریم کسى که دست نیاز به سوى دیگرى دراز مى کند و او وى را کمک مى نماید، آن هم به لطف پروردگار و عنایات اوست.
سپس امام (علیه السلام) به عدم توانایى انسان نسبت به اداى شکر الهى اشاره کرده و در یک عبارت کوتاه و جذاب مى فرماید: «(با این حال) چگونه مى توانیم حمد او را به جا آوریم یا در چه زمانى شکر او را ادا کنیم؟ نه! هرگز! در چه زمانى؟»؛ (فَکَیْفَ نُطِیقُ حَمْدَهُ أَمْ مَتَى نُؤَدِّی شُکْرَهُ لاَ، مَتَى).

نکته ها

1. همه به او نیازمندند

علاوه بر این که براهین فلسفى به روشنى ثابت مى کند که ذات پاک او واجب الوجود و غیر او همه ممکن الوجودند و همه کائنات پیوسته فیض وجود را از او مى گیرند، نه این که خداوند آن ها را ایجاد مى کند و مى توانند به طور مستقل مدتى به وجود خود ادامه دهند، بلکه هر لحظه وجود خود را از او مى گیرند، همان گونه که لامپ ها به واسطه اتصال به مبدأ مولد برق لحظه به لحظه روشنایى را از آن کسب مى کنند، به گونه اى که اگر رابطه آن ها یک لحظه بریده شود خاموش مى شوند. به تعبیر دیگر، ممکن الوجود سر تا پا نیاز است و احتیاج.
اگر ممکنات بعضى به بعض دیگر نیازمند شوند هنگامى که سلسله مراتب را دنبال مى کنیم مى بینیم آن هم به ذات بى نیاز واجب الوجود بازمى گردد.
از نظر تجربیات عادى نیز همین است. هنگامى که به سر تا پاى خود و تمام اطراف خود نگاه کنیم جز نیاز و حاجت چیزى به چشم نمى خورد و هنگامى که راه برطرف کردن نیازها را دنبال کنیم باز مى بینیم به ذات خداوندى برمى گردد که از همگان بى نیاز و بر همه مشفق است.
89
قرآن مجید نیز در یک جمله گویا مى فرماید: (یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ اِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِىُّ الْحَمِیدُ)؛ «اى مردم! شما همگى نیازمند خدایید؛ تنها خداوند است که بى نیاز و ستوده است».(110) این همان فقرى است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در آن حدیث معروف، به آن افتخار کرده است، مى فرماید: «اَلْفَقْرُ فَخْرِی؛ نیاز من به ذات خداوند مایه افتخار من است».(111)
البته فقر شاخه هاى زیادى دارد که از همه مهم تر فقر ذاتى است که انسان در اصل وجودش نیازمند واجب الوجود است و سپس فقر علمى و فرهنگى، فقر مادى و اقتصادى، فقر اخلاقى و روانى که با کمک اسبابى که خداوند آفریده مى توان از آن ها کاست.
امیرمؤمنان (علیه السلام) در مناجات معروف خود به پیشگاه خداوند چنین عرضه مى دارد: «مَوْلاَیَ یَا مَوْلاَیَ أَنْتَ الْغَنِیُّ وَ أَنَا الْفَقِیرُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْفَقِیرَ اِلاَّ الْغَنِیُّ؛ مولاى من، مولاى من! تو بى نیازى و من فقیر. آیا به فقیر کسى جز غنى و بى نیاز رحم مى کند؟».
امام حسین (علیه السلام) نیز در دعاى معروف عرفه عرضه مى دارد: «اِلَهِی أَنَا الْفَقِیرُ فِی غِنَایَ فَکَیْفَ لاَ أَکُونُ فَقِیراً فِی فَقْرِی؛ خداوندا! من هنگامى که غنى باشم در واقع فقیر و نیازمندم، پس چگونه هنگامى که فقیرم، فقیر نباشم؟». احساس فقر الى الله و عدم نیاز به غیر او به انسان چنان شخصیت والایى مى دهد که حاضر نیست سر در برابر مخلوقى خم کند و از خداوند غنى بى نیاز غافل شود.
این حقیقت را امام سجاد (علیه السلام) به زیباترین وجهى در دعاى معروف ابوحمزه بیان کرده است؛ عرضه مى دارد: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی وَکَلَنِی اِلَیْهِ فَأَکْرَمَنِی وَ لَمْ یَکِلْنِی اِلَى النَّاسِ فَیُهِینُونِی؛ حمد و سپاس براى خداوندى است که مرا به خودش واگذار کرد و گرامى داشت و به مردم واگذار نکرد که مرا خوار بشمارند».
90