فهرست کتاب


عرفان اسلامی جلد دوم(شرح جامع بر صحیفه سجادیه)

آیت الله مکارم شیرازی

بخش دوم

8. وَ الْحَمْدُ لِلهِ الَّذِی لَوْ حَبَسَ عَنْ عِبَادِهِ مَعْرِفَةَ حَمْدِهِ عَلَى مَا أَبْلاَهُمْ مِنْ مِنَنِهِ الْمُتَتَابِعَةِ، وَ أَسْبَغَ عَلَیْهِمْ مِنْ نِعَمِهِ الْمُتَظَاهِرَةِ، لَتَصَرَّفُوا فِی مِنَنِهِ فَلَمْ یَحْمَدُوهُ، وَ تَوَسَّعُوا فِی رِزْقِهِ فَلَمْ یَشْکُرُوهُ.
9. وَ لَوْ کَانُوا کَذَلِکَ لَخَرَجُوا مِنْ حُدُودِ الْإِنْسَانِیَّةِ اِلَى حَدِّ الْبَهِیمِیَّةِ فَکَانُوا کَمَا وَصَفَ فِی مُحْکَمِ کِتَابِهِ (اِنْ هُمْ اِلاَّ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلاً).

ترجمه
8. حمد وستایش مخصوص خداوندى است که اگر معرفت حمدش را براى بخشش هاى پى درپى که به بندگانش عطا کرده و نعمت هایى که پیوسته به وفور به آن ها داده، از آنان محروم سازد، در آن مواهب تصرف مى کنند اما حمد وستایش او را به جا نمى آورند واز رزق او به شکل گسترده بهره مى گیرند اما او را شکر وسپاس نمى گویند.
9. اگر واقعاً مردم چنین بودند (معرفت حمد الهى نداشتند و خداوند را براى آن همه نعمت سپاس نمى گفتند) از حدود انسانیت خارج مى شدند و به حد چهارپایان مى رسیدند و آن گونه بودند که خداوند وصف آن ها را در کتاب محکمش بیان کرده و فرموده است: «آن ها همچون چهارپایان اند، بلکه گمراه تر».

شرح و تفسیر

شکر نعمت، نعمت بزرگى است!

در این بخش از کلام امام (علیه السلام) نکات مهمى است که باید روشن شود:
47
نخست این که امام (علیه السلام) حمد وسپاس را به عنوان یک معرفت فطرى براى انسان ها مى شمارد که خداوند این فطرت الهى را در آن ها قرار داده تا در سایه آن بتوانند بیشتر از نعمت ها و مواهب او استفاده کنند و مراحل کمال را بپیمایند. عرضه مى دارد: «حمد و ستایش مخصوص خداوندى است که اگر معرفت حمدش را براى بخشش هاى پى در پى که به بندگانش عطا کرده و نعمت هایى که پیوسته به وفور به آن ها داده، از آنان محروم سازد، در آن مواهب تصرف مى کنند ولى حمد و ستایش او را به جا نمى آورند و از رزق او به شکل گسترده بهره مى گیرند اما او را شکر و سپاس نمى گویند»؛ (وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى لَوْ حَبَسَ عَنْ عِبَادِهِ مَعْرِفَةَ حَمْدِهِ عَلَى مَا أَبْلاَهُمْ مِنْ مِنَنِهِ الْمُتَتَابِعَةِ، وَأَسْبَغَ عَلَیْهِمْ مِنْ نِعَمِهِ الْمُتَظَاهِرَةِ، لَتَصَرَّفُوا فِی مِنَنِهِ فَلَمْ یَحْمَدُوهُ، وَتَوَسَّعُوا فِی رِزْقِهِ فَلَمْ یَشْکُرُوهُ).
در این که شکر منعم، ذاتى و فطرى انسان است جاى تردید نیست. انسان بدون این که از کسى آموزش ببیند درمقابل شخصى که به او نعمتى مى بخشد در مقام شکرگزارى و اظهار امتنان برمى آید و او را به خاطر صفات نیک و انسانى اش ستایش مى کند.
علماى علم کلام مى گویند: همین احساس فطرى است که انسان را به سوى خداشناسى دعوت مى کند، زیرا هنگامى که خود را غرق انواع نعمت ها مى بیند و به سراغ شکر منعم مى رود خود را ناچار مى بیند که منعم حقیقى را بشناسد تا بتواند شکر نعمتش را به جا آورد.