فهرست اشعار
اى برتر از خیال و قیاس و گمان و وهم؛ سراینده سعدى؛ صفحه 381
اى فداى تو هم دل و هم جان؛ س هاتف اصفهانى؛ ص 302
با صد هزار جلوه برون آمدى که من؛ س فروغى بسطامى؛ ص 21
بامدادى که تفاوت نکند لیل و نهار؛ س سعدى؛ ص 25
بر نوشته هیچ بنویسد کسى؛ س مولوى؛ ص 144
بس کن حسین از گفتگو با کس مگو اسرار هو؛ س حلاج؛ ص 314
بِقَدْرِ الْکَدِّ تُکْتَسَبُ الْمَعالى؛ س شافعى؛ ص 175
به عقل نازى حکیم تا کى؟؛ س میرمشتاق اصفهانى؛ ص 334
بى دلى در همه احوال خدا با او بود؛ س حافظ؛ ص 48
پور عمران به دلى غرقه نور؛ س جامى؛ ص 155
ثناى عزت حضرت نمى توانم گفت؛ س سعدى؛ ص 382
جمال یار ندارد حجاب و پرده ولى؛ س حافظ 58؛ ص 126
در کلیسا به دلبرى ترسا؛ س هاتف اصفهانى؛ ص 303
دیده اى باید سبب سوراخ کن؛ س مولوى؛ ص 138
ره عقل جز پیچ در پیچ نیست؛ س سعدى؛ ص 306
(555)
سال ها رفتند در شیب و فراز؛ سراینده عطار؛ صفحه 312
شب پره گر وصل آفتاب نخواهد؛ س سعدى 394
قُبورٌ بکوفان وأُخرى بِطیبةٍ؛ س دعبل 460
کى رفته اى ز دل که تمنا کنم تو را؛ س فروغى بسطامى؛ ص 51
گفت آن یار که از او گشت سر دار بلند؛ س حافظ؛ ص 302
ما عدم هائیم و هستى ها نما؛ س مولوى؛ ص 309
مَا قَالَ لا قَطُّ اِلاَّ فِى تَشَهُّدِهِ؛ س فرزدق؛ ص 394
مشو در خاکدان عالم از یاد خدا غافل؛ س صائب تبریزى؛ ص 199
من گروهى مى شناسم ز اولیا؛ س شیخ بهایى؛ ص 481
نکو اندیشه کن اى مرد عاقل؛ س شبسترى؛ ص 159
وَ اِنَّ غُلاماً بَیْنَ کِسْرَى وَهَاشِمٍ؛ س ابوالاسود دوئلى؛ ص 391
هبطت الیک من المحل الارفع؛ س ابن سینا؛ ص 114
هَذَا ابْنُ فَاطِمَةَ اِنْ کُنْتَ جَاهِلَهُ؛ س فرزدق؛ ص 394
هَذَا الَّذِى تَعْرِفُ الْبَطْحَاءُ وَطْأَتَه؛ س فرزدق 21،؛ ص 393
یار بى پرده از در و دیوار؛ س هاتف اصفهانى؛ ص 25
یار نزدیک تر از من به من است؛ س سعدى؛ ص 47
یسمى عذاباً من عُذوبة طَعمه؛ س ابن عربى؛ ص 151
(556)
پاورقی
1 - جریان این نامه نگاری در مقدمه ی کتاب صحیفه ی سجادیه با مقدمه ی آیت الله مرعشی نجفی و ترجمه ی مرحوم سید صدر الدین بلاغی، ص 37 و 38 آمده است.
2ـ صحیفه ی نور، ج 21، ص 209.
3ـ مقاله ی آنه ماری، شیمل، بانوی شرق شناس غربی، ص 32.
4ـ همان مدرک.
5ـ هاتف اصفهانی.
6ـ نهج البلاغه، حکمت 250.
7ـ بحار الانوار، ج 68، ص 23.
8ـ مشکاه الانوار، ص 256.
9ـ دعای جوشن کبیر، بند 99.
10ـ همان، ح 3710.
11ـ غرر حکم، ح 3729.
12ـ فصلت، آیه ی 53.
13ـ ذاریات، آیات 20 و 21.
14ـ انعام، آیه ی 75.
15ـ المیزان، ج 17
16ـ نجم، آیه ی 11.
17ـ نهج البلاغه، خطبه ی 179.
18ـ بحار الانوار 4، ص 54.
19ـ عنکبوت، آیه ی 65.
20ـ شیعه در اسلام، ص 96، طبع جدید.
21ـ مجموعه آثار علامه مطهری، ج 7، ص 114.
22ـ انعام، آیه ی 75.
23ـ فصلت، آیه ی 53.
24ـ ذاریات، آیات 20 و 21
25ـ انعام، آیه ی 79.
26ـ حدید، آیه ی 4.
27ـ انفال، آیه ی 24.
28ـ حافظ شیرازی.
29ـ نور، آیه ی 35.
30ـ بقره، آیه ی 74.
31ـ حشر، آیه ی 21.
32ـ برای شرح بیشتر می توانید به تفسیر نمونه ذیل آیه ی 44 سوره ی اسراء مراجه فرمایید.
33ـ فروغی بسطامی.
34ـ کافی، ج 2، ص 352، ح 7.
35ـ بحار الانوار، ج 74، ص 95.
36ـ همان، ج 3، ص 327، ح 27.
37ـ کافی، ج 2، ص 166، ح 4.
38ـ بحار الانوار، ج 60، ص 332.
39ـ انعام، آیه ی 75.
40ـ بحار الانوار، ج 67، ص 249.
41ـ غرر الحکم، ح 3894.
42ـ همان، ح 1341.
43ـ همان، 3907.
44ـ بحار الانوار، ج 67، ص 242.
45ـ غرر الحکم، ح 3914.
46ـ غرر الحکم، ح 3911.
47ـ کافی، ج 5، ص 12.
48ـ وسائل الشیعه، ج 11، ص 124، ذیل حدیث 9.
49ـ کهف، آیه ی 111.
50ـ عنکبوت، آیه ی 45.
51ـ طه، آیه ی 14.
52ـ کافی، ج 3، ص 265.
53ـ جمله ی «الصلاه معراج المؤمن» به اعتراف بسیاری از محققان در منابع حدیث یافت نشده است و شاید نخستین کسی که آن را به صورت یک روایت آورده است فخر رازی است که سوره ی فاتحه بعد از بیان اهمیت این سوره می گوید: فلهذا السبب قال علیه السلام: الصلاه معراج المؤمن. (تفسیر رازی، ج 1، ص 266)
54ـ فرقان، آیه ی 63.
55ـ فرقان، آیه ی 63.
56ـ فرقان، آیه ی 64.
57ـ فرقان، آیه ی 65.
58ـ فرقان، آیه ی 67.
59ـ فرقان، آیه ی 68.
60ـ فرقان، آیه ی 68.
61ـ فرقان، آیه ی 68.
62ـ فرقان، آیه ی 72.
63ـ فرقان، آیه ی 72.
64ـ فرقان، آیه ی 73.
65ـ فرقان، آیه ی 74.
66ـ فرقان، آیه ی 75.
67ـ سبأ، آیه ی 37.
68ـ مؤمنون، آیه ی 61.
69ـ هرگاه آیاتی که با «الذین» در این مورد آغاز شده صفات مؤمنان باشد (به قرینه ی آن چه در سوره ی مؤمنون آمده است) صفاتی خواهند بود هم ردیف نماز که در «الا المصلین» آمده و در واقع هرکدام استثناء جدیدی محسوب می شود گویی «الا» بر سر همه ی آن ها آمده است و اگر همه ی این ها صفات نماز گزاران باشد تنها یک اسثتناء در آیات شریفه آمده و بقیه ی آیاتی که با «الذین» در این جا آغاز شده جزء صفات نماز گزاران واقعی محسوب می شود ولی در هر حال تفاوتی در آن چه ما در پی آن هستیم حاصل نخواهد شد.
70ـ بقره، آیه ی 260.
71ـ مائده، آیه ی 113.
72ـ انفال، آیات 9 و 10.
73ـ اسراء، آیه ی 65.
74ـ حجر، آیه ی 82.
75ـ کلمات قصار، گفتار حکیمانه ی 147.
76ـ بحار الانوار، ج 74، ص 51.
77ـ بحار الانوار، ج 74، ص 89.
78ـ بحار الانوار، ج 74، ص 109.
79ـ سید محمد مهدی، معروف به بحر العلوم از علمای بزرگ شیعه و از نوادر روزگار بود. تمام علمای عصر او و کسانی که بعد از وی آمدند به علو مقام و احاطه ی علمی او به مسائل نقلیه و عقلیه اعتراف دارند و از کسانی است که کرامات زیادی برای او نقل شده و حتی معروف است به خدمت حضرت ولی عصر علیه السلام رسیده است. او در کربلا در سال 1155 هجری قمری دیده به دنیا گشود و در سال 1212 دیده از جهان فروبست. بسیاری از بزرگان علمای شیعه نزد او تلمذ کردند از جمله: محقق نراقی صاحب مستند و حجت الاسلام شفتی و سید جواد عاملی صاحب کتاب مفتاح الکرامه که از جامعه ترین کتب نقل اقوال فقهاست. او خود نزد جمعی از بزرگان علما مانند وحید بهبهانی، شیخ یوسف بحرانی و گروهی دیگر علوم دینی را فراگرفت و در فقه و اصول و رجال از صاحب نظران بزرگ عصر خود بود. (النی و الالقاب، لغت نامه ی دهخدا).
80ـ فجر، آیه ی 29.
81ـ فجر، آیه ی 30.
82ـ آل عمران، آیه ی 169.
83ـ به نقل از اخلاق در قرآن، ج 1، ص 133.
84ـ آل عمران، آیه ی 133.
85ـ نامش حسین بن عبدالله ملقب به شیخ الرئیس است. پدرش اهل شهر بلخ در شمال افغانستان بود. در زمان حکومت نوح بن منصور سامانی ساکن بخارا شد و فرزندش بو علی در آن جا متولد گردید. در سنه ی 373 هجری قمری تولد یافت و در 427 بدرود حیات گفت. او از فلاسفه ی معروف اسلامی و از نوابغ روزگار است که در طب و علوم دیگر ید طولایی داشت. قابل توجه این که در سن ده سالگی بعد از فراگرفتن علوم دیگر شروع به یادگیری فقه کرد. هنگامی که دوازده ساله شد در بخارا مطابق مذهب ابوحنیفه فتوا می داد. سپس شروع به فراگیری علم طب کرد و کتاب قانون را در سن شانزده سالگی نوشت. نوح بن منصور سامانی، حاکم وقت، بیمار شده بود. اطباء را برای درمان خود دعوت کرد. ابن سینا می گوید: مرا هم دعوت کردند. سرانجام طریق معالجه ی مرا از تمام طرق معالجات آن ها بهتر یافتند و او به دست من از بیماری نجات یافت.
پس از آن، به مطالعه ی کتب فلسفی پرداخت و به مقامات عالی رسید. خودش می گوید: هنگامی که بیست و چهار ساله شدم چنین فکر می کردم که هیچ علمی از علوم آن زمان نبود که من از آن آگاه نباشم. درباره ی او نوشته اند که لحظه ای از مطالعه و نوشتن غافل نمی شد. شب کم می خوابید، هنگامی که در مسأله ای گرفتار تردید می شد وضو می گرفت و به مسجد جامعه شهر می رفت و دو رکعت نماز با خضوع و خشوع به جا می آورد و به «دعا می پرداخت» و از خدا تقاضای رفع شبه می کرد.
تألبفات مشهوری دارد از جمله «قانون» در طب و «شفا» و «اشارات» در فلسفه و کتب دیگر. او ذوق شعری داشت و قصیده ی معروف:
هبطت الیک من المحل الارفع ورقاء ذات تعزّز و تمنّع
به او نسبت داده شده است.
مدتی بعد به ایران آمد، و در خراسان، گرگان، ری، همدان و اصفهان مدتی توقف داشت. در سال های آخر عمرش در اصفهان در حمایت علاء الدوله بود و در صفری که به همدان کرد بیمار شد و در همان جا دار فانی را وداع گفت و مقبره ی او هم اکنون در آن جا مورد توجه خواص و عوام است. (الکنی و الالقاب، ماده ی ابن سینا و لغت نامه ی دهخدا).
او افکار عارفانه نیز داشت و آنچه در بالا آمده دیدگاه او در سیر و سلوک است که به عنوان مقامات العارفین بیان کرده است.
86ـ نهج البلاغه، کلمات قصار، حکمت 147.
87ـ برگرفته از مجموعه ی آثار شهید علامه مطهری، ج 23، ص 67 ـ 81.
88ـ مرحوم حاج میرزا جواد آقای ملکی تبریزی (متوفای 1304 شمسی) یکی از عرفای والا مقام عصر ماست که دروس مقدماتی و صرف و نحو و منطق و معانی بیان را در تبریز فرا گرفت و دروس سطح را نیز در همان جا به پایان رسانید و بعد از آن به سوی مقام ولایت در نجف اشرف شتافت و از آن حضرت استمداد تهذیب و تحصیل کرد و عشق به اهل بیت علیه السلام او را به درس مرحوم میرزا حسن نوری کشانید و از سرچشمه ی احادیث و روایات اهل بیت علیه السلام بهره ی فراوان برد. درس فقه خود را در خدمت فقیه معروف حاج آقا رضا همدانی فرا گرفت و اصول را در محضر محقق بزرگ مرحوم آخوند خراسانی تحصیل کرد و در این ایام مشول خودسازی و سیر و سلوک الی الله بود و همان گونه که در بالا آمده، دروس عرفان و سیر و سلوک را از محضر آخوند ملاحسین قلی همدانی فرا گرفت و بعد از مدتی به قم مهاجرت کرد و این شهر را وطن دوم خویش قرار داد و به تربیت شاگردان و افرادی که مستعد پیمودن این راه بودند پرداخت.
از ایشان کتاب های قابل ملاحظه ای به جا مانده است، از جمله کتاب سیر و سلوک که با نام «لقاء الله» چاپ شده است و همچنین است رساله ی «المراقبات فی اعمال السنه» و «اسرار الصلاه». از جمله شاگردان مبرز آن مرحوم امام خمینی، آخوند ملا علی همدانی، و حاج آقا حسین فاطمی قمی هستند. (برگرفته از گلشن ابرار).
89ـ در رساله ی لقاء الله ایشان توضیحات بیشتری آمده است که علاقه مندان می توانند از آن استفاده کنند.
90ـ فجر، آیات 27 ـ 30.
91ـ آنچه در بالا آمد، عصاره ای است از بحث های مشروحی که در کتاب «لقاء الله» نوشته ی علامه مصطفوی آمده است.
92ـ بحار الانوار، ج 2، ص 32.
93ـ کافی، ج 5، ح 3.
94ـ انبیاء، آیه ی 87.
95ـ رعد، آیه ی 28.
96ـ اسراء، آیه ی 79.
97ـ بحار الانوار، ج 21، ص 91، ح 48.
98ـ بلد، آیات 11 ـ 18.
99ـ حشر، آیه ی 9؛ تغابن، آیه ی 16.
100ـ بلد، آیه ی 11.
101ـ کافی، ج 4، ص 52، ح 12.
102ـ مستدرک الوسائل، ج 7، ص 249.
103ـ نجم، آیه ی 42.
104ـ انعام، آیه ی 153.
105ـ کافی، ج 1، ص 16، ح 12.
106ـ فجر، آیات 29 و 30.
107ـ زمر، آیه ی 23.
108ـ تذکره الاولیاء، ج 1، ص 161.
109ـ تاریخ تصوف، ص 449.
110ـ شرح شَطَحیّات روزبهان، ص 132.
111ـ مصباح الهدایه، ص 53.
112ـ تاریخ تصوف، دکتر قاسم غنی، ص 508.
113ـ مثنوی، ص 482.
114ـ تاریخ توصف، دکتر غنی، ص 504.
115ـ تلبیس ابلیس، ص 597 و 379.
116ـ همان مدرک.
117ـ تذکره الاولیاء، ج 2، ص 120.
118ـ بحار الانوار، ج 36، ص 227، ح 3؛ وسائل الشیعه، ج 18، باب 13 از ابواب صفات قاضی، ح 37.
119ـ تفسیر عیاشی، ج 1، ص 18.
120ـ وسائل الشیعه، ج 18، ص 149، ابواب صفات قاضی، باب 13، ح 66.
121ـ سنن ترمذی، ج 4، ص 268.
122ـ فتوحات المکیه، ج 1، ص 178، انتشارات دار الکتب العلمیه، بیروت، لبنان.
اِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا ستروا محبتهم فی عندهم ف (سَواءٌ عَلَیهِم أَ أَنذَرتَهُم) بوعیدک الذی أرسلتک به (أَم لَم تُنذِرهُم لا یُؤمِنُونَ) بکلامک فانهم لا یعقلون غیری و أنت تنذرهم بخلقی و هم ما عقلوه و لا شاهدوه و کیف یؤمنون بک و قد ختمت علی قلوبهم فلم أجعل فیها مستعا لغیری و علی سمعهم فلا یسمعون کلاما فی العالم الا منی (و علی أبصار هم غشاوه) من بهائی عند مشاهدتی فلا یبصرون سوای و لهم عذاب عظیم عندی أردهم بعد هذا المشهد السنی الی انذارک و أحجبهم عنی کما فعلت بک بعد (قابَ قَوسَینِ أَو أَدنی) أنزلتک الی من یکذبک و یرد ما جئت به الیه منی فی وجهک و تسمع فی ما یضیق له صدرک.
123ـ (وَ لَقَد ذَرَأنا لِجَهَنَّمَ کَثیراً مِنَ الجِنَّ و الاِنسِ لَهُم قُلُوبً لا یَفقَهُونَ بِها وَلَهُم أَعیُنٌ لا یُبصِرُونَ بِها وَ لَهُم آذانٌ لا یَسمَعُونَ بِها أُولئِکَ کَالأَنعامِ بَل هُم أَضَلُّ أُولئِکَ هُم الغافِلُون)؛ «به یقین، گروه بسیاری از جن و انس را برای دوزخ آفریدیم؛ آن ها دل ها (= عقل ها) یی دارند که با آن (اندیشه نمی کنند، و) نمی فهمند؛ و چشمانی که با آن نمی بینند؛ و گوش هایی که با آن نمی شنوند؛ آن ها همچون چهار پایان اند؛ بلکه گمراه تر! اینان همان غافلان اند ( چرا که با داشتن همه گون امکانات هدایت، باز هم گمراه اند)! (اعراف، آیه ی 179).
124ـ احقاف، آیه ی 16.
125ـ فصوص الحکم، ص 194، چاپ المکتبه الزهرا علیه السلام.
126ـ شرح فصوص الحکم، همان.
127ـ (فَأَرسَلنا عَلَیهِم ریحاًً صَرصَراً فی أَیّامٍ نَحِساتٍ لِنُذیقَهُم عَذابَ الخِزیِ فِی الحَیاهِ الدُّنیا وَ لَعَذابُ الآخِرَهِ أَخزی وَ هُم لا یُنصَرُونَ)؛ «سرانجام تندباد شدید و هول برانگیز و سرد و سخت در روز هایی شوم و پر غبار بر آن ها فرستادیم تا عذاب خوار کننده را در زندگی دنیا به آن ها بچشانیم؛ و عذاب آخرت از آن هم خوار کننده تر است، و (از هیچ طرف) یاری نمی شوند!».(فصلت، آیه ی 16).
128ـ (وَ نادَوا یا مالِکُ لِیَقضِ عَلَینا رَبُّکَ قالَ اِنَّکُم ما کِثُونَ)؛ «آن ها فریاد می کشند: ای مالک دوزخ! (ای کاش) پروردگارت ما را بمیراند (تا آسوده شویم)! می گوید: شما در اینجا ماندنی هستید!». (زخرف، آیه ی77).
129ـ (وَ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا اصرِف عَنَّا عَذابَ جَهَنَّمَ اِنَّ عَذابَها کانَ غَراماً، اِنَّها ساءَت مُستَقَرا وَ مُقاماً). (فرقان، آیه ی 65 و 66).
130ـ فصوص الحکم، ص 194.
131ـ شرح فصوص الحکم، ص 1100، چاپ المکتبه الزهراء علیه السلام.
132ـ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 1، ص 107.
133ـ حجر، آیات 34 ـ 43.
134ـ نحل، آیه ی 98.
135ـ نحل، آیه ی 99.
136ـ مقدمه ی فصوص الحکم، ص 14، با تعلیقه ی ابو العلاء عفیفی.
137ـ غافر، آیه ی 26.
138ـ بحار الانوار، ج 75، ص 312.
139ـ غرر الحکم، ح 4252.
140ـ کافی، ج 2، ص 113، ح 1.
141ـ ارشاد، ج 1، ص 203.
142ـ بحار الانوار، ج 68، ص 274، ح 1.
143ـ درّ المنثور، ج 5، ص 224، طبق نقل تفسیر المیزان، ج 16، ص 376.
144ـ مجموعه آثار شهید مطهری، ج 23، ص 501 و 502.
145ـ ج 8، ص 174.
146ـ غرر الحکم، ح 7404.
147ـ همان، ح 7407.
148ـ همان، ح 7408.
149ـ همان، ح 7409.
150ـ کافی، ج 6، ص 270، ح 11.
151ـ همان، ح 10.
152ـ همان، ح 4.
153ـ بحار الانوار، ج 63، ص 415.
154ـ نهج البلاغه، نامه ی 45.
155ـ ذاریات، آیات 17 و 18.
156ـ سجده، آیه ی 16.
157ـ مزمل، آیات 2 ـ 4.
158ـ مزمل، آیه ی 20.
159ـ غرر الحکم، ح 7375.
160ـ همان، ح 7382.
161ـ همان، ح 7384.
162ـ همان، ح 7383.
163ـ دعای 47 صحیفه ی سجادیه.
164ـ بحار االانوار، ج 73، ص 178، ح 3.
165ـ منهاج البراعه، ج 16، ص 193.
166ـ روم، آیه ی 23.
167ـ اسرار التوحید فی مقامات ابی سعید، ص 22.
168ـ تذکره الاولیاء، ج 2، ص 164.
169ـ بحار الانوار، ج 75، ص 254.
170ـ همان، ج 74، ص 185.
171ـ غرر الحکم، ح 3954.
172ـ همان، ح 7372.
173ـ همان، 7350.
174ـ غرر الحکم، ح 7353.
175ـ مسند احمد، ج 5، ص 371.
176ـ نهج البلاغه، خطبه ی 127.
177ـ مائده، آیات 87 و 88.
178ـ وسائل الشیعه، کتاب النکاح، ج 14، باب 2، ح 9.
179ـ مائده، آیه ی 89.
180ـ وسائل الشیعه، ج 16، باب 19 از ابواب ایمان، ح 1.
181ـ بحار الانوار، ج 67، ص 116، ح 4.
182ـ کافی، ج 2، ص 175، ح 1.
183ـ بحار الانوار، ج 47، ص 60، ح 116.
184ـ بحار الانوار، ج 1، ص 88، ح 13.
185ـ فتوحات، ج 1، باب 51، فی معرفه رجال من اهل الورع.
186ـ نفحات الانس، ص 267.
187ـ محجه البیضاء، ج 4، خلاصه ای از صفحات 11 ـ 38.
188ـ یوسف، آیه ی 90.
189ـ در المنثور، ج 1، ص 67.
190ـ در المنثور، ج 1، ص 67.
191ـ محجه البیضاء، ج 2، ص 343.
192ـ رعد، آیه ی 28.
193ـ نور، آیات 36 و 37.
194ـ طه، آیه ی 14.
195ـ مائده، آیه ی 91.
196ـ آل عمران، آیات 190 و 191.
197ـ طه، آیه ی 124.
198ـ مائده، آیه ی 45.
199ـ بقره، آیه ی 152.
200ـ بحار الانوار، ج 74، ص 90، ح 3.
201ـ همان، ج 90، ص 165.
202ـ غرر الحکم، ح 3617.
203ـ بحار الانوار، ج 91، ص 127.
204ـ همان، ص 394.
205ـ کافی، ج 4، ص 498، ح 1.
206ـ کافی، ج 4، ص 499، ح 1.
207ـ همان، ح 2.
208ـ همان، ص 500، ح 5.
209ـ رعد، آیه ی 28.
210ـ میزان الحکمه، باب ثمرات الذکر، ح 6401؛ مجموعه ی ورام، ج 2، ص 120.
211ـ غرر الحکم، ح 3634.
212ـ همان، ح 3634.
213ـ کافی، ج 8، ص 17.
214ـ غرر الحکم، ح 3645
215ـ غرر الحکم، ح 3661.
216ـ همان، ح 3658.
217ـ همان، ح 3614.
218ـ همان، ح 3621.
219ـ مفاتیح نوین، دعای کمیل.
220ـ کافی، ج 2، ص 498.
221ـ کافی، ج 2، ص 500.
222ـ همان.
223ـ همان، ص 501.
224ـ یوسف، آیه ی 24.
225ـ بحار الانوار، ج 90، ص 151، ح 4.
226ـ همان، ح 5 و 6.
227ـ بحار الانوار، ج 90، ص 151، ح 6.
228ـ به بخش هشتم مفاتیح نوین که این دعا ها به طور گسترده در آن جا ذکر شده است مراجعه شود.
229ـ طه، آیه ی 14.
230ـ اسراء، آیه ی 110.
231ـ اعراف، آیه ی 205.
232ـ ارشاد القلوب، ج 1، ص 93.
233ـ کنز العمال، ح 1929 (طبق نقل میزان الحکمه).
234ـ اعلام الدین، ص 193.
235ـ بحار الانوار، ج 66، ص 379، ح 36.
236ـ غرر الحکم، ح 3628.
237ـ آل عمران، آیات 190 و 191.
238ـ بحار الانوار، ج 75، ص 356، ح 11.
239ـ کافی، ج 4، ص 498، ح 1.
240ـ همان، ص 499، ح 1.
241ـ کافی، ج 2، ص 500، ح 4.
242ـ یوسف، آیه ی 28. اکثر مفسران معتقدند که ضمیر در «إنّه» به عزیز مصر بر می گردد و مفهومش این است که او ولیّ نعمت من است و من هرگز به او خیانت نخواهم کرد. ولی بعضی گفته اند که ضمیر به خداوند بر می گردد. ولی در هر حال تعبیر «معاذ الله؛ پناه به خدا می برم» دلیل روشنی است که یاد خدا او را از این گناه بزرگ در این لحظات حساس حفظ کرد.
243ـ غرر الحکم، ح 3658.
244ـ همان، ح 3661.
245ـ همان، ح 3645.
246ـ بقره، آیه ی 152.
247ـ بحار الانوار، ج 90، ص 163.
248ـ کافی، ج 2، ص 500، ح 3.
249ـ همان، ص 501، ح 1.
250ـ تفسیر امام حسن عسکری علیه السلام طبق نقل مستدرک الوسائل، ج 5، ص 371.
251ـ یونس، آیه ی 87.
252ـ طلاق، آیه ی 2.
253ـ طلاق، آیه ی 3.
254ـ آل عمران، آیه ی 174.
255ـ انبیاء، آیه ی 87.
256ـ انبیاء، آیه ی 88.
257ـ غافر، آیه ی 44.
258ـ غافر، آیه ی 45.
259ـ کهف، آیه ی 39 و 40.
260ـ این روایت با تفاوت مختصری، در من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 394 و امالی شیخ صدوق، ص 6، ح 9، و در خصال، ج 1، ص 218 نقل شده است.
261ـ کهف، آیه ی 10.
262ـ طه، آیه ی 25 و 26.
263ـ انبیاء، آیه ی 83.
264ـ سوره ی اعراف، آیه ی 23.
265ـ سوره ی بقره، آیه ی 250.
266ـ سوره ی آل عمران، آیه ی 147.
267ـ سوره ی بقره، آیه ی 210.
268ـ آل عمران، آیات 191 ـ 194.
269ـ قصص، آیه ی 24.
270ـ بحار الانوار، ج 68، ص 156.
271ـ تفسیر المیزان، ذیل آیه ی مورد بحث.
272ـ اقبال، ص 325.
273ـ انبیاء، آیه ی 89.
274ـ قمر، آیه ی 10.
275ـ یوسف، آیه ی 101.
276ـ جاثیه، آیه ی 36 و 37.
277ـ برگرفته از فقره ی پانزدهم دعای جوشن کبیر.
278ـ کافی، ج 2، ص 581، ح 15.
279ـ بحار الانوار، ج 92، ص 208.
280ـ کافی، ج 2، ص 566.
281ـ بحار الانوار، ج 91، ص 242.
282ـ طب الائمه، ص 351.
283ـ فیض کاشانی در تفسیر منهج الصادقین، ص 110 این دعا را از یکی از عابدان نقل کرده است.
284ـ دعای کمیل.
285ـ همان.
286ـ زیارت امین الله.
287ـ دعای کمیل.
288ـ مناجات شعبانیه.
289ـ همان.
290ـ دعای عرفه.
291ـ کافی، جلد 1، ص 337، ح.
292ـ در حدیثی که مرحوم شیخ حر عاملی در وسائل الشیعه از امالی صدوق نقل کرده است درباره ی حروف ابجد از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده است که آن حضرت برای هریک از این حروف تفسیر خاصی فرمود و در آغاز آن حدیث دستور می دهد که این تفسیر را بیاموزید که عجایبی در آن است. ولی این روایت ابداً با اعداد برگرفته از ابجد که مورد نظر بعضی از متصوفه است، ارتباطی ندارد. (وسائل الشیعه، ج 12، ص 246، کتاب التجاره ابواب ما یکتسب به، باب 105).
293ـ کافی، ج 2، ص 530، ح 24.
294ـ همان، ص 531.
295ـ کافی، ج 1، ص 102، ح 6.
296ـ همان، ص 100، ح 1.
297ـ شرح بیشتر را درباره ی حقیقت داستان موسی و خضر علیه السلام در تفسیر نمونه ذیل آیات مذکور مطالعه فرمایید.
298ـ بحار الانوار، ج 75، ص 159.
299ـ اصول کافی، ج 1، ص 194.
300ـ تفسیر برهان، ج 2، ص 838 ذیل آیه ی شریفه ی مذکور.
301ـ حدید، آیه ی 27.
302ـ نهج البلاغه، نامه ی 45.
303ـ همان.
304ـ نهج البلاغه، نامه ی 45.
305ـ غرر الحکم، ح 4809.
306ـ همان، ح 4791.
307ـ نهج البلاغه، نامه ی 53.
308ـ بحار الانوار، ج 1، ص 266، ح 17.
309ـ اسرار التوحید، ص 27.
310ـ جلوه ی حق، ص 182، چاپ جدید، سال انتشار 1389 ش.
311ـ مجموعه ی آثار، ج 23، ص 238.
312ـ جلوه ی حق، ص 159.
313ـ کتاب تلبیس ابلیس، ص 597 و 379.
314ـ مجموعه ی آثار شهید مطهری، ج 23، ص 75.
315ـ تبصره العوام، ص 49.
316ـ کشف الحق و نهج الصدق، ص 58 و 59.
317ـ این سخن در پاورقی کتاب المنقذ من الضلال، ص 158 آمده است.
318ـ الرساله القشیریه، ص 19.
319ـ چهل حدیث، ص 8.
320ـ مثنوی معنوی، دفتر پنجم.
321ـ سفینه البحار، ج 2، 268.
322ـ عنکبوت، آیه ی 45.
323ـ طه، آیه ی 14.
324ـ بحار الانوار، ج 79، ص 198.
325ـ کتاب تذکره المتقین، ص 177.
326ـ انعام، آیه ی 75.
327ـ یوسف، آیه ی 94.
328ـ فتح، آیه ی 27.
329ـ یوسف، آیه ی 4.
330ـ انعام، آیه ی 122.
331ـ یونس، آیه ی 28.
332ـ یونس، آیات 63 و 64.
333ـ من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 133، ح 353.
334ـ کافی، ج 2، ص 136.
335ـ حجر، آیه ی 75.
336ـ کافی، ج 1، ص 218.
337ـ بحار الانوار، ج 24، ص 128، ح 13.
338ـ بحار الانوار، ج 74، ص 29.
339ـ انعام، آیه ی 75.
340ـ مجمع البیان، ج 4، ص 90 ذیل آیه ی فوق.
341ـ تفسیر برهان، ج 2، ص 436.
342ـ یوسف، آیه ی 94.
343ـ کافی، ج 1، ص 240، ح 2.
344ـ کافی، ج 2، ص 53، ح 2.
345ـ کنز العمال، متقی هندی، ج 13، ص 353.
346ـ بحار الانوار، ج 45، ص 23، ح 33.
347ـ مرحوم علامه مجلسی این ماجرا را از رجال کشی نقل کرده است: بحار الانوار، ج 42، ص 127.
348ـ بحار الانوار، ج 44، ص 298.
349ـ بحار الانوار، ج 46، ص 261، ح 72 (با کمی تلخیص).
350ـ بحار الانوار، ج 96، ص 258، ح 35.
351ـ مجمع البیان ذیل آیه ی شریفه ی مورد بحث آن را به صورت یک قول آورده است. همچنین جرجانی در آیات الاحکام و نیز جصاص در احکام القرآن ذیل آیه ی مورد بحث. در تفسیر قمی نیز به صورت یک امر قطعی ذکر شده است و از همه فراتر این که در تفسیر ابن ابی حاتم (از علمای قرن چهارم) این جریان به صورت مسند از این عباس نقل شده است.
352ـ به تفسیر نمونه و تقسیر المیزان ذیل آیه ی مورد بحث مراجعه شود.
353ـ انفال، آیه ی 30.
354ـ مجمع البیان، ذیل آیه ی 30 سوره ی انفال (ج 4، ص 457، طبع جدید).
355ـ بحار الانوار، ج 32، ص 225، ح 175. این حدیث در کتاب احتجاج نیز در ج 1، ص 171 آمده است. بعضی از محققان در صحت سند این حدیث تردید کرده اند زیرا می گویند: تاریخ تولد حسن سال بیست و یک هجری است و بنابراین در زمان جنگ جمل تقریباً پانزده ساله بود و این گفت و گو میان او و آن حضرت مناسب آن سن و سال به نظر نمی رسد.
356ـ جرعه ای از دریا، ج 2، ص 478.
357ـ فتح، آیه ی 27.
358ـ یوسف، آیه ی 4.
359ـ صافات، آیه ی 105.
360ـ یوسف، آیه ی 43.
361ـ یوسف، آیه ی 36.
362ـ مجمع البیان، ذیل آیه ی چهارم سوره ی قصص.
363ـ کافی، ج 8، ص 90، ح 61.
364ـ بحار الانوار، ج 58، ص 181.
365ـ کافی، ج 8، ص 91، ح 62.
366ـ من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 585، حدیث 3191.
367ـ بنا به نقل بحار الانوار، ج 58، ص 235.
368ـ بحار الانوار، ج 58، ص 234.
369ـ همان، ص 235.
370ـ بحار الانوار، ج 58، ص 234.
371ـ بحار الانوار، ج 58، ص 234.
372ـ آل عمران، آیه ی 37.
373ـ نمل، آیه ی 40.
374ـ رجوع شود به مجموعه ی آثار شهید مطهری، ج 3، ص 297 ـ 303.
375ـ به نقل از کتاب در جست و جوی عرفان اسلامی، ص 316.
376ـ شرح قیصری بر فصوص، ص 536.
377ـ المقدمات من نص النصوص، سید حیدر آملی، ص 203.
377ـ مجموعه ی رسائل، علامه رفیعی قزوینی، ص 73 ـ 76.
378ـ مصباح الهدایه، امام خمینی، ص 22.
380ـ فصوص الحکم، فص هارونی، ص 192.
381ـ فصوص الحکم، فص هارونی، ص 285.
382ـ طه، آیه ی 92.
383ـ اسراء، آیه ی 23.
384ـ الله شناسی، علامه تهرانی، ج 3، ص 203.
385ـ روح مجرد، ص 143.
386ـ در لغت نامه ی دهخدا آمده است: سیمرغ پرنده ای افسانه ای بسیار بزرگی است که در ادبیات کهن ایرانی از پرندگان مقدس شمرده شده و دارای خاصیت های ارزشمندی چون شفا بخشی، رازدانی و فرزانگی است.
مسکن آن در کوه البرز یا دریاچه ی چی چست و در آثار متأخر، کوه قاف پنداشته اند.
387ـ بحار الانوار، ج 51، ص 380.
388ـ تصحیح الاعتقاد، ص 134.
389ـ الکنی و الالقاب، شیخ عباس قمی، ج 2، ص 185 (ماده ی حلاج).
390ـ مستمسک العروه الوثقی، ج 1، ص 391.
391ـ التنقیح فی شرح العروه الوثقی، ج 2، ص 82.
392ـ همان مدرک، ص 83.
393ـ واژه ی خلقت انسان و مشتقات آن حدود دویست و شصب بار در قرآن تکرار شده است.
394ـ روم، آیات 20ـ 22.
395ـ ذاریات، آیه ی 58.
396ـ محمد، آیه ی 33.
397ـ یس، آیه ی 51.
398ـ انبیاء، آیه ی 47.
399ـ مانند آیات 19 تا 26 سوره ی حاقه.
400ـ ترجمه و شرح نهج البلاغه، ج 2، ص 64.
401ـ نساء، آیه ی 126.
402ـ حدید، آیه ی 4.
403ـ نهج البلاغه، خطبه ی اوّل.
404ـ ق، آیه ی 16.
405ـ مجموعه آثار، شهید مطهری، ج 23، ص 214.
406ـ کتاب اوشو، محمد تقی فعالی، ص 220.
407ـ همان، ص 24.
408ـ کتاب اوشو، محمد تقی فعالی، ص 24.
409ـ همان، ص 39.
410ـ همان، ص 29
411ـ همان، ص 183.
412ـ همان، ص 205.
413ـ همان، ص 205.
414ـ همان، ص 205.
415ـ کتاب اوشو، محمد تقی فعالی، ص 28 به نقل از کتاب «انسان» نوشته ی اوشو.
416ـ پرورشگاه عمومی.
417ـ کتاب اوشو، محمد تقی فعالی، ص 28.
418ـ کتاب اوشو، محمد تقی فعالی، ص 66 به نقل از کتاب «ادیان و مکتب های فلسفی هند».
419ـ کتاب اوشو، محمد تقی فعالی، ص 190 به نقل از کتاب «الماس های اوشو»
420ـ کتاب اوشو، محمد تقی فعالی، ص 219.
421ـ همان، ص 25.
422ـ پائولو کوئلیو، محمد تقی فعالی، ص 27 به نقل از کتاب زندگی من، ص 103.
423ـ همان، ص 42 به نقل از کتاب زندگی من، ص 67.
424ـ همان، ص 61 به نقل از کتاب زندگی من، ص 68.
425ـ همان، ص 61 به نقل از کتاب زندگی من، ص 67.
426ـ همان، ص 64 به نقل از کتاب زندگی من، ص 76.
427ـ پائولو کوئلیو، محمد تقی فعالی، ص 31.
428ـ همان، ص 70.
429ـ همان، ص 72 به نقل از کتاب زندگی من، ص 88.
430ـ همان، ص 227
431ـ پائولو کوئلیو، محمد تقی فعالی، ص 238 به نقل از کتاب بریدا، ص 205.
432ـ همان، ص 237 به نقل از کنار رود پیدرا نشستم و گریه کردم، ص 151.
433ـ همان، ص 237 به نقل از کتاب زندگی من، ص 45.
434ـ همان، ص 245.
435ـ همان، ص 255.
436ـ پائولو کوئلیو، محمد تقی فعالی، ص 269.
437ـ تمام آن چه در این بحث آمد از کتاب های «عرفان کیهانی»، «انسان از منظری دیگر» و «موجودات غیر ارگانیک»که هر سه نوشته ی شخص طاهری، مؤسس این فرقه است نقل شده است.
438ـ موجودات غیر ارگانیک، ص 14 و 15؛ انسان و معرفت، ص 245.
439ـ انسان و معرفت، ص 98 و 99.
440ـ همان، ص 247.
441ـ انسان و معرفت، ص 204، موجودات غیر ارگانیک، ص 15.
442ـ انسان و معرفت، ص 256.
443ـ همان.
444ـ همان، ص 255.
445ـ زخرف، آیه ی 84.
446ـ بقره، آیه ی 165.
447ـ انسان و معرفت، ص 367.
448ـ همان.
449ـ در واقع نوعی ورزش و ریاضت است.
450ـ برای آگاهی بیشتر از منابع آنچه ذکر شد به کتاب نگارشی بر آراء و اندیشه های یوگا ناندا نوشته ی محمد تقی فعالی مراجعه شود.
451ـ برای آگاهی بیشتر از منابع آنچه ذکر شد به کتاب نگرشی بر آراء و اندیشه های دالایی لاما مراجعه شود.
452ـ گفت و شنودی با کارلوس کاستاندا، ص 40.
453ـ سفر جادویی با کارلوس کاستاندا، ص 80.
454ـ عرفان سرخپوستی، ص 4.
455ـ قدرت سکوت، ص 7 ـ 9.
456ـ آموزش های دون خوان، ص 77 ـ 81.
457ـ عرفان های نو ظهور، محمد تقی فعالی، ص 65 ـ 67.
458ـ مرحوم محدث قمی بسیاری از این احادیث را در جلد دوم سفینه البحار ذیل ماده ی «صوف» آورده است.
459ـ خانقاه به گفته ی لغت نامه ی دهخدا مکان بودن مشایخ و درویشان است و معرب خانگاه و مرکب از خانه و گاه، نظیر منزلگاه و مجلسگاه است. واژه ی خانقاه در اشعار مولوی و سعدی و غیر آن ها آمده است. بعضی نیز معتقدند خانقاه کلمه ای فارسی و اصل آن خانگاه بوده یعنی جایی که سلطان در آن جا طعام می خورد و امروز اطلاق به مراکز صوفی می شود که تا قبل از قرن ششم هجری وجود نداشته است.
460ـ صحیفه ی سجادیه ی معمولی 54 دعا دارد اما بعضی از محققان سایر دعاهای حضرت را نیز گردآوری کرده و به نام صحیفه ی سجادیه ی جامعه منتشر ساختند که دارای 270 دعا می باشد.
461ـ منظور از مقام «برد الیقین» مقام وصول به حق است که سالک، آرامش کامل پیدا می کند و قبل از آن در آتش فراق می سوزد.
462ـ المیزان، ج 16، ص 100.
463ـ اولین زیارت از زیارات مطلقه ی امام حسین علیه السلام. این زیارت را مرحوم کلینی در کتاب شریف کافی، ج 4، ص 577 و شیخ طوسی در کتاب شریف تهذیب احکام، ج 6، ص 54 و ابن قولویه در کتاب کامل الزیارات، ص 200، نقل کرده اند.
464ـ این سخن را نسّابه معروف به احمد ابن عنبه در کتاب خود عمده الطالب، ص 193 آورده است.
465ـ شرح نهج البلاغه، ج 15، ص 273.
466ـ الثقات، ج 5، ص 160.
467ـ سیر أعلام النبلاء، ج 4، ص 240.
468ـ حلیه الاولیا، ج 3، ص 133.
469ـ تهذیب اللغات و الاسماء، بخش اول، ص 343.
470ـ شرح نهج البلاغه ی ابن ابی الحدید، ج 15، ص 274.
471ـ کامل مبرد، ج 2، ص 467.
472ـ بحار الانوار، ج 46، ص 75.
473ـ همان، ج 45، ص 137 و 138.
474ـ زندگانی علی بن حسین، نوشته ی مرحوم سید جعفر شهیدی و کتاب حیات فکری سیاسی امامان شیعه، نوشته ی رسول جعفریان، ص 258.
475ـ کافی، ج 1، ص 467.
476ـ در عرف عرب و حتی عجم مرسوم بوده کودکانی که امتیازات فوق العاده ای داشته اند برای دفع چشم زخم از آن ها بازوبندی به آن ها می بستند و گاه در این بازوبند دعای چشم زخم بود.
477ـ ارشاد، ج 2، ص 137.
478ـ تاج الموالید، ص 88.
479ـ کشف الغمه، ج 2، ص 77.
480ـ مختصر تاریخ دمشق، ج 17، ص 238.
481ـ رجال کشی، ص 177؛ بحار الانوار، ج 46، ص 149.
482ـ رجال طوسی، ص 81.
483ـ احقاق الحق، ج 12، ص 136 تا 149. از جمله کتب معروفی که این قصیده در آن ها آمده عبارت اند از: مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 169 تا 172، أغانی، ج 15، ص 326 و 327، اختصاص شیخ مفید، ص 191 تا 194، حلیه الاولیاء، ج 3، ص 139، وفیات الاعیان، ج 6، ص 95، و کتب دیگر.
484ـ الخرائج و الجرائح، راوندی، ج 1، ص 267؛ ارشاد مفید، ص 259؛ مدینه المعاجز، ج 4، ص 393؛ بحار الانوار، ج 46، ص 121.
485ـ تذکره الخواص، ص 186.
486ـ کشف الغمه، ج 2، ص 80؛ مختصر تاریخ دمشق، ج 17، ص 236.
487ـ تهذیب التهذیب، ج 7، ص 305.
488ـ طبقات الکبری، ج 5، ص 214.
489ـ همان، ص 222.
490ـ بحار الانوار، ج 46، ص 57.
491ـ سیر اعلام النبلاء، ج 5، ص 340، شماره ی 524.
492ـ رجال کشی، ص 116؛ بحار الانوار، ج 46، ص 149، ح 8.
493ـ مختصر تاریخ دمشق، ج 17، ص 238.
494ـ سیر اعلام النبلاء، ج 4، ص 291.
495ـ علل الشرایع، ج 1، ص 27؛ بحار الانوار، ج 46، ص 65.
496ـ بحار الانوار، ج 46، ص 62.
497ـ تاریخ مدینه ی دمشق، ج 44، ص 147. شرح حال علی بن الحسین علیه السلام
498ـ حلیه الاولیاء، ابو نعیم اصفهانی، ج 3، ص 258.
499ـ عقد الفرید، ج 3، ص 114.
500ـ اعلام الوری، ج 1، ص 487.
501ـ بحر المحبه، غزالی، ص 41 ـ 44 با مقداری تلخیص.
502ـ مستدرک، ج 10، ص 166.
503ـ ارشاد، ج 2، ص 153.
504ـ مقدمه ی آیت الله سید محمد باقر صدر بر صحیفه ی سجادیه.
505ـ جواهر الکلام، ج 11، ص 158.
506ـ البدر الزاهر فی صلاه الجمعه و المسافر، ص 40.
507ـ کشف الارتیاب، ص 260.
508ـ اعیان الشیعه، ج 1، ص 638.
509ـ ریض السالکین، ج 1، ص 51.
510ـ بحار الانوار، ج 107، ص 66.
511ـ شرح صحیفه ی میر داماد، ص 43.
512ـ آداب الصلاه، ص 192.
513ـ فی ظلال الصحیفه السجادیه، ص 36 ـ 39.
514ـ بحار الانوار، ج 107، ص 210، پاورقی. صحیفه ی سجادیه ترجمه ی سید صدر الدین صدر بلاغی، مقدمه، ص 37.
515ـ الذریعه، ج 15، ص 18.
516ـ بحار الانوار، ج 107، ص 61.
517ـ کتاب الغارات، ج 2، ص 950، تعلیقات مرحوم میر جلال الدین حسینی ارموی.
518ـ البته از قرن ششم به بعد در بسیاری از اسناد اجازات صحیفه، افراد بزرگ متعددی هستند که تأیید روشنی بر اعتبار سند است.
519ـ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج 5، ص 63.
520ـ ممکن است نظر یحیی این بوده که سخن امام صادق علیه السلام صحیح است ولی گاهی خداوند با مشیتش حوادث را دگرگون می سازد.
521ـ نساء، آیه ی 58.
522ـ اسراء، آیه ی 60.
523ـ منظور از ابتدای سال سی و پنج، از آغاز هجرت پیغمبر صلی الله علیه و آله است تا آغاز حکومت امیرمؤمنان علی علیه السلام و منظور از پنج سال، دوران حکومت ظاهری امیرمؤمنان علیه السلام است و بعد از سال چهلم، دوران تاریک و پر از شر و فساد بنی امیه آغاز می شود.
524ـ قدر، آیات 1 ـ 3.
525ـ ابراهیم، آیات 28 و 29.
526ـ در بحث های مربوط به سند صحیفه که در بالا از کتب زیر استفاده شده است: صحیفه ی سجادیه ی مرحوم آیت الله موحد ابطحی اصفهانی، مقدمه ی آیت الله مرحوم شهید صدر بر صحیفه ی سجادیه، شرح معروف علامه سید علی خان و شرح مرحوم فاضل ارجمند آقای شانه چی.
527ـ از بیاناتی که خود آن مرحوم در حالات خویش نقل می کند استفاده می شود که نه تنها در سن بلوغ بلکه از سن چهار سالگی به بعد بسیاری از مسائل اسلامی را می فهمیده و حتی بر نماز شب به پیروی از پدرش مداومت می جسته و کودکان هم سن و سال خود را با بعضی آیات و روایات که یاد گرفته بوده نصیحت می کرده است. (لوامع صاحبقرانی، ج 2، ص 376.)
528ـ روضه المتقین، ج 14، ص 419.
529ـ ریحانه الادب، تألیف مرحوم محمد علی مدرسی تبریزی، ج 1، ص 276.
530ـ فهرست کتابخانه، ج 13، ص 21.
531ـ فهرست کتابخانه، ج 13، ص 28.
532ـ شرح صحیفه ی عقیقی بخشایشی، این دو شرح را آورده است، ص 32، چ نوید اسلام.
533ـ این کتاب تحت شماره ی 325 در کتابخانه ی ایت الله مرعشی موجود است. فهرست کتابخانه، ج 14، ص 142.
534ـ مؤلفات الزیدیّه تألیف سید احمد حسینی اشکوری، ج 2، ص 162.
535ـ شرح صحیفه ی عقیقی بخشایشی، چاپ نوید اسلام، ص 35.
536ـ الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج 13، ص 347.
537ـ برگرفته از مقدمه ی جلد اوّل ریاض السالکین.
538ـ در نسخه ی کافی و بحار «المحاصیر»، «المحاضیر» جمع «محضار» آمده است که در لغت به معنای اسب تندرو می باشد.
539ـ مسائل الشیعه، ج 11، ص 36، ح 4، باب 13 از ابواب جهاد.
540ـ کافی، ج 8، ص 295، ح 452.
541ـ همان، ص 295، ح 456.
542ـ کافی، ج 8، ص 310، ح 483.
543ـ وسائل الشیعه، ج 11، ص 35، ح 1، باب 13 از ابواب جهاد.
544ـ تنقیح المقال، حالات حسین بن علی، شهید فخ؛ بحارالانوار، ج 48، ص 17.
545ـ تنقیح المقال، حالات حسین بن علی، شهید فخ؛ بحارالانوار، ج 48، ص 17.
546ـ بحارالانوار، ج 46، ص 188.
547ـ بحارالانوار، ج 57، ص 216، ح 37.
548ـ «اِذَا کَانَت لَکَ اِلَی اللهِ سُبحَانَهُ حَاجَه فَابدَأ بِمَسأَلَهِ الصَّلاهِ عَلَی رَسُولِهِ ص ثُمَّ سَل حَاجَتَکَ فَاِنَّ اللَّهَ أَکرَمُ مِن أَن یُسأَلَ حَاجَتَینِ فَیَقضِیَ اِحداهُمَا وَ یَمنَعَ الأُخرَی» (نهج البلاغه، حکمت 361).
549ـ در کتاب الفقه علی المذاهب الاربعه تحت عنوان الصلاه علی النبی فی التشهد الاخیر چنین آمده است: و منها الصلاه علی النبی صلی الله علیه و آله فی التشهد الاخیر و افضلها ان یقول: (اللهم صلی علی محمد و علی آل محمد کما صلیت علی ابراهیم و علی آل ابراهیم و بارک علی محمد و علی آل محمد کما بارکت علی ابراهیم و علی آل ابراهیم فی العالمین انک حمید مجید) و هذه الصیغه سنه عند المالکیه و الحنفیه و اما الشافعیه و الحنابله قالوا: الصلاه علی النبی صلی الله علیه و آله فی التشهد الثانی فرض و الافضل عند الحنابله ان یقول: (اللهم صل علی محمد و علی آل محمد کما صلیت علی ابراهیم انک حمید مجید و بارک علی محمد و علی آل محمد کما بارکت علی آل ابراهیم انک حمید مجید). ج 1، ص 266 و 267، طبع هفتم، دار احیاء التراث العربی.
550ـ غافر، آیه ی 60.
551ـ فرقان، آیه ی 77.
552ـ بحار الانوار، ج 90، ص 299، ح 30.
553ـ ق، آیه ی 16.
554ـ بحار الانوار، ج 90، ص 300.
555ـ کافی، ج 2، ص 468، ح 1.
556ـ همان، ح5.
557ـ منهاج البراعه، ج 16، ص 166.
558ـ کافی، ج 2، ص 466، ح 3.
559ـ بحار الانوار، ج 90، ص 322.
560ـ همان، ص 372.
561ـ همان، ص 358.
562ـ بحار الانوار، ج 90، ص 367.
563ـ بحار الانوار، ج 90، ص 378، ح 22.