پنج اثر مثبت دعا
به طور کلى مى توان گفت که دعا حداقل پنج اثر مثبت و سازنده براى دعاکننده دربر دارد :
1. روح امید را در دعا کننده به وجود مى آورد؛ حتى زمانى که همه درها را به روى خود بسته مى بیند و از همه جا مأیوس مى شود، به فکر کسى مى افتد که هر مشکلى براى او آسان است و نسبت به بندگانش کریم و رحمان و رحیم است، رو به درگاه او مى آورد و حل مشکل خود را از او مى خواهد و امیدوار است به نتیجه مطلوب برسد.
2. به هنگام یأس، از تلاش و کوشش بازمى ایستد اما هنگامى که نور امید بر دل او افتاد بر تلاش و کوشش خود مى افزاید و چه بسا این تلاش و کوشش، او را به مقصود برساند.
3. هنگامى که خود را دربرابر خداوندى مشاهده مى کند که از همه عیوب پاک و منزه است، سعى مى کند خود را هرچند به صورت ضعیف همانند او کند و از عیوب و رذایل اخلاقى پیراسته سازد.
4. چون طالب اجابت است سعى مى کند شرایط اجابت دعا را که تمام آن ها جنبه تهذیب اخلاق دارد فراهم سازد و این فرصتى است براى او تا خود را اصلاح و تهذیب کند.
(478)
5. محتواى دعاها معمولاً سازنده است و سبب تهذیب نفوس و تکامل ارواح و فاصله گرفتن دعا کننده از رذایل اخلاقى مى گردد. به تعبیر دیگر، همه دعاها داراى پیام هاى مفید و سازنده اند؛ چه کسى است که دعاى مکارم الاخلاق را مى خواند و محتوایش در او اثر نمى گذارد و یا چه کسى است که دعاى کمیل را مى خواند و روح توبه و بازگشت به خدا در او ایجاد نمى شود؟ چه کسى است که دعاى عرفه را مى خواند و مراحل معرفة الله را نمى فهمد و با دریایى از صفات جمال و جلال خدا و معارف والاى مذهب آشنا نمى شود؟ البته این اثر در صورتى است که در مفهوم دعا بیندیشد و روى جمله جمله آن دقت کند.
در ضمن، دعاها سطح فکر انسان را بالا مى برند و به او مى آموزند که از خداوند چه چیزهایى تقاضا و تمنا کند. این مطلب هنگامى به وضوح براى انسان ثابت مى شود که دعاهاى مأثورى همچون دعاهاى صحیفه سجادیه و دعاهاى معروف دیگر را مورد توجه قرار دهد.
ابن جوزى، یکى از دانشمندان اهل سنت در کتاب خصائص الائمه درباره دعاهاى صحیفه سجادیه مى گوید: ان علىّ بن الحسین زین العابدین له حق التعلیم فى الاملاء وانشاء وکیفیة المکالمة والمخاطبة وعرض الحوائج الى اللّه تعالى فانه لولاه لم یعلم المسلمون کیف یتکلمون ویتفوّهون سبحانه فى حوائجهم فان هذا امام (علیه السلام) علّمهم بأنّه متى ما استغفرت فقل کذا ومتى ما استسقیت فقل کذا ومتى ما خفت من عدوّ فقل کذا. (557)
شبهه ای درباره دعا
بعضى از ناآگاهان معتقدند که دعا کردن مفهوم ندارد چراکه خداوند، حکیم و علیم است و رحمان و رحیم و آنچه مصلحت بنده اش باشد براى او فراهم مى سازد.
(479)
به تعبیر دیگر، دعا نمى تواند مقدرات الهى را تغییر دهد چراکه این مقدرات هماهنگ با علم و قدرت او تعیین شده است.
پاسخ این سخن روشن است. شخص دعا کننده هنگامى که رو به درگاه خدا مى آورد و خود را شستشو مى دهد و لایق مواهب جدیدى مى سازد، خداوند این مواهب را به دلیل تغییر حالى که او پیدا کرده است به او مى دهد. به تعبیر دیگر، مواهب الهى تابع لیاقت هاست و علم و حکمت خداوند ایجاب مى کند که به هرکس مطابق آنچه لایق است عنایت کند. بنابراین هنگامى که دعا کننده خود را در مرحله تازه اى از لیاقت قرار مى دهد، الطاف تازه اى شامل حال او مى شود.
به بیانى دیگر، دعا کردن به ویژه با رعایت شرایطش از عوامل ایجاد لیاقت هاى تازه در انسان است.
اضافه بر این، هنگامى که خداوند خودش در جاى جاى قرآن بندگانش را دعوت به دعا مى کند و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و امامان معصوم (علیهم السلام)، در روایات بى شمارى آن ها را به دعا کردن تشویق مى کنند ذکر این گونه شبهات بسیار بى معناست.
«مُیَسِّرِ بْنِ عَبْدِ الْعَزِیزِ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: قَالَ لِى: یَا مُیَسِّرُ ادْعُ وَلا تَقُلْ اِنَّ الاَْمْرَ قَدْ فُرِغَ مِنْهُ اِنَّ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ مَنْزِلَةً لا تُنَالُ اِلاَّ بِمَسْأَلَةٍ وَلَوْ أَنَّ عَبْداً سَدَّ فَاهُ وَلَمْ یَسْأَلْ لَمْ یُعْطَ شَیْئاً فَسَلْ تُعْطَ یَا مُیَسِّرُ اِنَّهُ لَیْسَ مِنْ بَابٍ یُقْرَعُ اِلاَّ یُوشِکُ أَنْ یُفْتَحَ لِصَاحِبِهِ؛ امام صادق (علیه السلام) به یکى از یارانش به نام میسر فرمود: اى میسر! پیوسته دعا کن و نگو: کار از کار گذشته، زیرا نزد خداوند متعال مقامى است که انسان جز با دعا و درخواست به آن نائل نمى شود. اگر یکى از بندگان خدا دهانش را ببندد و چیزى درخواست نکند چیزى به او داده نخواهد شد بنابراین درخواست کن تا به تو داده شود. اى میسر! هیچ درى را نمى کوبى مگر این که امید است سرانجام گشوده شود».
(480)
از این روایت به خوبى استفاده مى شود دعا سبب ارتقاء مقام انسان و درنتیجه سبب اجابت مى شود. (558)
از این جا پاسخ سخن شبهه مانند دیگرى روشن مى شود و آن این که بعضى مى گویند: مقام تسلیم اولیاءالله چنان است که زبانشان از دعا بسته است :
من گروهى مى شناسم ز اولیا که دهانشان بسته باشد از دعا
از قضا که هست رام آن کرام جستن دفع قضاشان شد حرام
در قضا ذوقى همى بینند خاص کفرشان آید طلب کردن خلاص
این سخن نیز علاوه بر این که برخلاف آیات قرآن و روایات پیغمبر اکرم و معصومین (علیهم السلام) است مغالطه اى دربر دارد که با کمى دقت روشن مى شود زیرا دعا هرگز به معناى اعتراض به خدا نیست، هرگز مخالف تسلیم دربرابر قضاى الهى نیست، بلکه حقیقت دعا درخواست تغییر شرایطى است که خداوند طبق حکمتش آن ها را مقرر مى کند.
لذا مى بینیم که همه انبیاى الهى با داشتن مقام تسلیم و رضا همواره دعا مى کردند و در مشکلات رو به درگاه او مى آوردند.
مفهوم اشعار فوق این است که گروهى از اولیا طالب تکامل و تعالى روحانى که از ناحیه دعا حاصل مى شود نیستند و مى خواهند در مقامات پایین تر بمانند.
به همین دلیل در قرآن مجید مشاهده مى کنیم که پیغمبران خدا در مشکلات دعا مى کردند. آیا آن ها از اولیاى الهى نبودند؟
حضرت یوسف (علیه السلام) هنگامى که در فشار درخواست هاى نامشروع زنان مصر قرار گرفت عرض کرد: (رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ اِلَىَّ مِمَّا یَدْعُونَنِى اِلَیْهِ وَاِلاَّ تَصْرِفْ عَنِّى کَیْدَهُنَّ أَصْبُ اِلَیْهِنَّ وَأَکُنْ مِنَ الْجاهِلِینَ)؛ «پروردگارا! زندان نزد من محبوب تر است
(481)
از آنچه آن ها مرا به سوى آن مى خوانند و اگر مکر و نیرنگ آن ها را از من بازنگردانى به سوى آنان متمایل خواهم شد و از جاهلان خواهم بود».
و به دنبال آن آمده است: (فَاسْتَجابَ لَهُ رَبُّهُ فَصَرَفَ عَنْهُ کَیْدَهُن)؛ «خداوند دعاى یوسف را به اجابت رساند و مکر و نیرنگ زنان مصر را از او بازگرداند».
حضرت موسى (علیه السلام) هنگامى که دستش از همه جا کوتاه شده بود عرض کرد : (رَبِّ اِنِّى لِما أَنْزَلْتَ اِلَىَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ)؛ «خدایا! به آنچه بر من نازل کنى نیازمندم» و چیزى نگذشت که دعاى او نیز مستجاب شد.
حضرت ایوب (علیه السلام) هنگامى که گرفتار مشکلات عظیمى شد عرضه داشت : (رَبِّ اِنِّى مَسَّنِىَ الضُّرُّ وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِین)؛ «خداوندا! زیان هایى به من رسیده و تو ارحم الراحمین هستى (آن ها را برطرف کن)» و چیزى نگذشت که دعاى او مستجاب شد.
حضرت زکریا (علیه السلام) هنگامى که تا اواخر عمر از فرزند محروم بود از خدا تقاضاى فرزند کرد و خدا دعایش را مستجاب نمود (رَبِّ لا تَذَرْنِى فَرْداً وَأَنْتَ خَیْرُ الْوَارِثِین فَاسْتَجَبْنَا لَه...).
و حتى پیغمبر گرامى اسلام (صلی الله علیه و آله) نیز مأمور به دعا بود همان گونه که در آیه 114 سوره طه آمده است (قُلْ رَبِّ زِدْنِى عِلْماً)؛ «بگو: خداوندا! بر علم من بیفزا».
لذا این تفکر که دعا کردن در مقامات عالیه اولیاءالله نیست خیالى بیش نمى باشد.
آداب و شرایط دعا
دعا نیز مانند سایر عبادات آداب و شرایطى دارد که بعضى از آن ها لازم و بعضى راجح است و بسیارى از آن غافل اند.
به یقین، زمان دعا، مکان دعا و حالات دعاکننده بسیار متفاوت است.
در حدیثى از پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) مى خوانیم که کسى از آن حضرت سؤال کرد :
(482)
اسم اعظم خداوند کدام است؟ پیغمبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «کُلُّ اسْمٍ مِنْ أَسْمَاءِ اللَّهِ أَعْظَمُ فَفَرِّغْ قَلْبَکَ مِنْ کُلِّ مَا سِوَاهُ وَادْعُهُ بِأَىِّ اسْمٍ شِئْت؛ تمام نام هاى خدا اسم اعظم است قلبت را از غیر او تهى کن و او را به هر اسمى مى خواهى بخوان (که همان، اسم اعظم است)». (559)
ازجمله شرایط استجابت دعا که در بسیارى از روایات وارد شده، دورى از غذاى حرام است تا آن جا که در روایتى آمده است که حضرت موسى (علیه السلام) مردى را دید که به شدت به درگاه خدا تضرع مى کند، دست ها را بالا آورده و به اصرار از خداوند برآمدن حاجاتش را مى خواهد، خداوند به موسى (علیه السلام) چنین وحى کرد : «لَوْ فَعَلَ کَذَا وَکَذَا لَمَا اسْتَجَبْتُ دُعَاءَهُ لاَِنَّ فِى بَطْنِهِ حَرَاماً وَعَلَى ظَهْرِهِ حَرَاماً وَفِى بَیْتِهِ حَرَاما؛ این مرد هرقدر چنین و چنان تضرع کند دعایش مستجاب نمى شود زیرا در شکم او حرام است و در پشت او حرام (حق الناس به گردن اوست) و در خانه او نیز اسباب حرام است». (560)
و در حدیث دیگرى از پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) مى خوانیم که فرمود: «أَطِبْ کَسْبَکَ تستجاب دَعْوَتُکَ فَاِنَّ الرَّجُلَ یَرْفَعُ اللُّقْمَةَ اِلَى فِیهِ حَرَاماً فَمَا تُسْتَجَابُ لَهُ أَرْبَعِینَ یَوْماً؛ کسب خود را از آلودگى ها پاک کن تا دعاى تو مستجاب شود زیرا انسان هرگاه لقمه حرامى در دهان خود بگذارد تا چهل روز دعاى او مستجاب نمى شود». (561)
از نکات دیگرى که باید به آن توجه داشت این است که اگر انسان چیزى از خدا تقاضا کرد و دعاى او مستجاب نشد مأیوس نگردد بلکه بارها به درگاه او رود و خواسته خود را بخواهد.
در روایتى از امام على بن موسى الرضا (علیه السلام) مى خوانیم : کسى خدمت حضرت
(483)
آمد و عرض کرد: فدایت شوم! حاجتى دارم که سال هاست از خدا مى خواهم و اجابت نشده و از تأخیر آن در قلب من شک و تردیدى حاصل شده است. امام (علیه السلام) فرمود: «فَقَالَ لِى أَخْبِرْنِى عَنْکَ لَوْ أَنِّى قُلْتُ قَوْلاً کُنْتَ تَثِقُ بِهِ مِنِّى؛ به من بگو که اگر من سخنى به تو بگویم از من مى پذیرى؟» او در جواب عرض کرد: فدایت شوم! اگر به قول تو اعتماد نکنم به قول چه کسى اعتماد کنم؟ امام (علیه السلام) فرمود : «فَکُنْ بِاللَّهِ أَوْثَقَ فَاِنَّکَ عَلَى مَوْعِدٍ مِنَ اللَّهِ أَلَیْسَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَتَعَالَى یَقُولُ وَاِذا سَأَلَکَ عِبادِى عَنِّى فَاِنِّى قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ اِذا دَعان؛ اکنون که به سخن من اعتماد دارى به سخن پروردگار به طریق اولى اعتماد کن، زیرا خداوند وعده داده است : هنگامى که بندگان من از تو سؤال کنند بگو: من نزدیکم، دعاى دعا کننده را هنگامى که مرا بخواند پاسخ مى گویم». (562)