جامعیت دعاهای صحیفه
دعاهاى صحیفه سجادیه بسیار متنوع و جالب و جامع است و تمام شئون زندگى انسان ها را دربر مى گیرد، براى هر زخمى مرهمى و براى هر دردى دارویى و براى هر مشکلى راه حلى ارائه مى دهد.
دعاهاى صحیفه سجادیه را مى توان به طور عمده در هفت بخش خلاصه کرد:
بخش اول :
حمد و ثناى الهى و صلوات و درود بر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و حاملان عرش و فرشتگان مکرم و انبیاى الهى مانند دعاى اول و دوم و سوم و چهارم.
بخش دوم :
دعاهاى مربوط به زمان هاى مختلف: هنگام صبح و شام، رؤیت هلال دخول ماه مبارک رمضان، وداى با این ماه مبارک، روز عید فطر و جمعه و عرفه و عید قربان و ... مانند دعاهاى چهل و سه، چهل و چهار، چهل و پنج، چهل و شش، چهل و هفت، چهل و هشت و ... .
بخش سوم :
دعاهایى براى حل مشکلات مادى و معنوى، براى دفع بیمارى ها، تنگى
(467)
معیشت، مشکلات بدهکارى، ضایعات و خشک سالى و ... مانند دعاى پنج، شش، یازده، چهارده، پانزده، نوزده و ... .
بخش چهارم :
دعایى که فضایل اخلاقى و مکارم الاخلاق را به طور گسترده بیان مى کند و به زبان دعا و خطاب به خداوند همه آن ها را از درگاه او مى طلبد مانند دعاى بیستم.
بخش پنجم :
دعاهایى که در حق دیگران است؛ در حق همسایگان، دوستان، پدر و مادر و فرزندان و همچنین مرزداران کشور اسلام، مانند دعاى بیست و چهار، بیست و پنج، بیست و شش، بیست و هفت و ....
بخش ششم :
دعاهایى است که مربوط به مسائل عرفانى و ارتباط با خداوند متعال و شوق الى الله است، مانند دعاى نهم، سى و پنجم، پنجاه و یکم، پنجاه و دوم، پنجاه و سوم و مانند آن.
بخش هفتم :
دعا به هنگام بروز حوادث خوفناک آسمانى یا پناه بردن به ذات پاک او یا نفوذ شیطان در جسم و جان، مانند دعاى هفدهم و سى و ششم.
و به این شکل، دعاهاى صحیفه کامله، جامعیتى دارد که همه ابعاد زندگى انسان ها را دربر مى گیرد، یعنى همان گونه که قرآن در سیر نزولى من الخالق الى الخلق همه شئون زندگى را شامل مى شود و نهج البلاغه در مقام سیر فى الخلق جامعیت دارد، صحیفه سجادیه نیز در مقام سیر من الخلق الى الخالق کاملاً جامع است.
در ضمن، هر جمله از این دعاها داراى پیام خاصى است که تدبر در آن و به کار بستن محتواى آن مى تواند دعا کننده را به سوى اهداف والاى آن دعا رهنمون شود.
(468)
و سعى ما در این شرح این است که به تمام این پیام ها اشاره کنیم و از خداوند توفیق آن را مسئلت داریم.
فضاى زمان ورود دعاها
امام سجاد (علیه السلام) بعد از واقعه کربلا حدود سى و پنج سال در سخت ترین شرایط مى زیست و قسمت مهمى از زندگى آن حضرت در دوران حکومت عبدالملک، خلیفه بى رحم و سفاک اموى و دوران فرماندارى حجاج بر کوفه بود. شیعیان و علاقه مندان به اهل بیت (علیهم السلام) آن قدر در فشار بودند که حتى اگر نام کسى على بود جانش در خطر بود و مجبور بود نام اصلى خود را پنهان کند و به نام دیگرى خود را بنامد.
بسیارى از سرشناسان اصحاب امیرمؤمنان و یاران امام حسین (علیهما السلام) را گرفتند و شهید کردند. به همین دلیل موالیان اهل بیت (علیهم السلام) ناچار بودند از محیط عراق و حجاز هجرت کنند و یا مخفیانه زندگى نمایند.
از سویى دیگر، براثر بى بندوبارى حکومت، توده مردم از اسلام و تعلیمات حیات بخش آن فاصله گرفتند به گونه اى که مکه و مدینه مرکز خوانندگان و نوازندگان معروف شده بود و مجالس عیش و نوش و آمیخته با انواع گناهان در دو کانون مهم اسلامى یعنى حرمین شریفین تشکیل مى شد.
جنایات معروف عبدالملک درباره مردم این دو شهر که به دنبال قیام هایى بر ضد آن ها صورت گرفت، اوضاع را پیچیده تر و بحرانى تر ساخت.
والى او حَجّاج در کوفه چنان محیط وحشتناک و رعب آورى ایجاد کرده بود که هیچ کس را یاراى گفتن حق نبود. داستان زندان وحشتناک حَجّاج با آن وسعت و کثرت، با آن همه شکنجه ها و جنایاتى که در طول تاریخ اسلام کمتر دیده مى شود معروف است.
(469)
در چنین شرایطى نه آزادى زمان حکومت امیرمؤمنان (علیه السلام) بود تا دانشمندان و علماى اسلام بتوانند حقایق را بازگو کنند و علاقه مندان به اهل بیت (علیهم السلام) از آن ها سخن بگویند و نه ضعف حکومت هاى بنى امیه و بنى عباس در دوران امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) در آن زمان وجود داشت تا بتوانند از آن فرصت استفاده کنند و به نشر علوم اسلام و علوم اهل بیت (علیهم السلام) بپردازند.
بنابراین، آن حضرت بهترین راه را برگزید؛ راهى که تنها مخاطبش پروردگار بود ولى در قالب دعا و مناجات و عرض حاجت به درگاه او آنچه را که لازم بود بیان فرمود و خلق را هدایت کرد.
و عجب این که نشر همین دعاها نیز آسان نبود و همان گونه که در جلد اول در شرح سند صحیفه سجادیه دیدیم به صورت یک گنج پنهان دست به دست مى شد وسعى در اخفاى آن داشتند ولى به هر حال امام (علیه السلام) گفتنى ها را گفت و از خود به یادگار گذاشت؛ گروهى در آن زمان بر آن دست یافتند و گروه بیشترى در زمان هاى بعد.
مرحوم شهید صدر نیز درباره وضع دوران حیات امام سجاد (علیه السلام) تحلیل هایى دارد که در جلد اول گذشت.
از مسائل جالب این که امام (علیه السلام) در بسیارى از دعاهاى خود سخن را از صلوات بر محمد و آل محمد (علیهم السلام) شروع مى کند و حتى در بندبند دعا، صلوات را تکرار مى فرماید؛ همان صلواتى که پیروان اهل بیت (علیهم السلام) و اهل سنت در تشهد نماز آن را ترک نمى کنند.
گویا امام (علیه السلام) با این برنامه مى خواسته مقام والاى اهل بیت (علیهم السلام) را که ذکر فضایل آن ها جرم محسوب مى شد و زبان گویندگانش را مى بریدند به این وسیله روشن سازد و از این طریق، فضایل آن ها را ماندگار کند و با فراموش شدن آن مبارزه نماید.
(470)
اضافه بر این، در روایات اسلامى به ویژه نهج البلاغه آمده است که هرگاه دعا، آمیخته با صلوات بر پیغمبر و آل او (علیهم السلام) شود به اجابت مى رسد زیرا خداوند کریم تر از آن است که از دو درخواست یکى را بپذیرد و دیگرى را نپذیرد (548) . (549)
(471)
اهمیت فوق العاده دعا در فرهنگ اسلامی
دعا زیباترین رابطه خلق با خالق است.
دعا روح انسان را طراوت مى بخشد و نور امید بر آن مى پاشد.
دعا انسان را به اصلاح خویشتن و تهذیب اخلاق دعوت مى کند.
دعا نزدیک ترین و مؤثرترین رابطه انسان با خداست. به هنگام دعا، انسان با تمام وجودش خدارامخاطب ساخته و ازفضل و رحمتش طلب مى کند و با خضوع و تذلل او را مى خواند و خواسته هاى خود را بى پرده به عرض او مى رساند.
دعا در فرهنگ اسلامى از مهم ترین عبادات است تا آن جا که خداوند در قرآن مجید پس از امر به دعا و وعده استجابت (وَقالَ رَبُّکُمُ ادْعُونى أَسْتَجِبْ لَکُم) مى افزاید: کسانى که دربرابر این رابطه نزدیک خلق و خالق تکبر مى ورزند به زودى با ذلت وارد دوزخ مى شوند: (اِنَّ الَّذینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتى سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرینَ). (550)
و در جایى دیگر از قرآن مجید مى خوانیم: (قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّى لَوْلادُعاؤُکُم)؛ «بگو: پروردگارم براى شما ارزشى قائل نیست اگر دعاى شما نباشد». (551)
(475)
مرحوم علامه مجلسى در بحارالانوار آورده است که شخصى از امام باقر (علیه السلام) سؤال مى کند: «أَیُّهُمَا أَفْضَلُ کَثْرَةُ الْقِرَاءَةِ أَوْ کَثْرَةُ الدُّعَاءِ قَالَ الدُّعَاءُ أَمَا تَسْمَعُ لِقَوْلِهِ تَعَالَى قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّى لَوْ لا دُعاؤُکُمْ؛ کدام یک از این دو افضل است: کثرت قرائت قرآن و کثرت دعا. امام (علیه السلام) فرمود: کثرت دعا، آیا آیه شریفه (قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّى لَوْ لا دُعاؤُکُمْ) را نشنیده اى؟». (552)
به هنگام دعا تمام حجاب ها میان خداوند و بندگان برداشته مى شود و انسان، مستقیماً او را مخاطب قرار داده و تمام نیازهاى خود را با او در میان مى گذارد.
اضافه بر این، شکى نیست که دعا نقش بسیار مؤثرى در تربیت نفوس انسانى و سوق آن ها به مراتب کمال دارد که بسیارى از آن غافل اند.
با این که خداوند به انسان بسیار نزدیک است (وَنَحْنُ أَقْرَبُ اِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرید) (553) ولى بسیار مى شود که انسان با غفلت و بى توجهى از او فاصله مى گیرد
ودور مى شود. دعا مى تواند این دورى را تبدیل به نزدیکى کند و این فاصله را از میان بردارد چراکه انسان به هنگام دعا، قرب و نزدیکى خود را به خدا کاملاً احساس مى کند.
دعا همچون باران بهارى است که سرزمین دل ها را سیراب مى کند و شکوفه هاى ایمان و اخلاص و عشق و عبودیت را بر شاخسار روح انسان ظاهر مى سازد. دعا نسیم روح بخش قدسى است که همچون دم مسیحا عظم رمیم را به اذن الله حیات مى بخشد.
دعا دریاى مواجى است که گوهرهاى فضایل اخلاقى را در درون وجود انسان پرورش مى دهد.
(476)
هر نفسى که با دعا همراه است ممدّ حیات است و مفرّح ذات و هر دلى که با نور دعا قرین است با تقواى الهى همنشین است.
دعا کننده، وصول به مقاصد شخصى یا نوعى خود را از خدا مى طلبد و خداوند تربیت و پرورش روحانى او را از طریق دعا مى خواهد.
از این جا مى توان گفت: دعا اکسیر اعظم، کیمیاى سعادت، آب حیات و روح عبادت است. همان گونه که در حدیث نبوى آمده است: «الدُّعَاءُ مُخُّ الْعِبَادَةِ وَلا یُهْلَکُ مَعَ الدُّعَاءِ أَحَدٌ؛ دعا حقیقت عبادت است و با وجود دعا کسى هرگز گمراه نمى شود». (554)
و در حدیث دیگرى از همان حضرت مى خوانیم: «الدُّعَاءُ سِلاحُ الْمُؤْمِنِ وَعَمُودُ الدِّینِ وَنُورُ السَّمَاوَاتِ وَالاَْرْضِ؛ دعا اسلحه مؤمن و ستون خیمه دین و نور آسمان ها و زمین است». (555)
هنگامى که در شرایط قبولى دعا ـ که در روایات اسلامى آمده است ـ دقت مى کنیم مطلب روشن تر مى شود، چراکه یکى از شرایط اصلى آن توبه و شرط دیگر، استفاده از غذاى حلال و شرط دیگر، امربه معروف و نهى ازمنکر است.
هنگامى که دعا کننده درپى استجابت دعاى خویش است و به سراغ این سه امر مى رود او را تربیت اخلاقى فوق العاده اى مى کند.
حتى در حدیث دیگرى که مرحوم کلینى در کتاب کافى از امام على بن موسى الرضا (علیه السلام) نقل کرده مى خوانیم که دعا اسلحه پیامبران بود. امام7 فرمود: «عَلَیْکُمْ بِسِلاحِ الاَْنْبِیَاءِ؛ به سراغ سلاح پیغمبران بروید»، عرض کردند: «وَمَا سِلاحُ الاَْنْبِیَاءِ؛ سلاح انبیا چیست؟» فرمود: «الدُّعَاءُ؛ دعا». (556)
(477)
درباره این که دعا حتى قضاى مبرم الهى را تغییر مى دهد و شفاى هر بیمارى است و انواع بلاها را دفع مى کند و کلید اجابت است و در هر حاجتى باید به در خانه خداوبه سراغ اجابت رفت و همچنین شرایط اجابت و موانع اجابت و آداب دعا و دعاهاى مستجاب و غیر مستجاب و اسباب تأخیر استجابت دعا و مانند آن، روایات زیادى در کلمات معصومین (علیهم السلام) وارد شده که در حد تواتر است.