سندی دیگر
ابوالمفضل شیبانى نیز چنین نقل مى کند که محمد بن حسن بن روزبه ابوبکر مدائنى کاتب که در رحبه (ى کوفه) در خانه اش مى زیست گفت:
(429)
محمد بن احمد بن مسلم مطهرىّ گفت: پدرم از عمیر بن متوکل بلخى و عمیر هم از پدرش متوکل بن هارون چنین نقل کرد که من یحیى بن زید بن على (علیه السلام) را دیدم و حدیث گذشته را به طور کامل تا جایى که به مسأله خواب پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) مى رسد نقل کرد. همان چیزى که جعفر بن محمد از پدرانش صلوات الله علیهم نقل فرموده بود.
و در روایت احمد بن مسلم مطهرىّ ابواب دعاى صحیفه سجادیه پنجاه و چهار باب ذکر شده که مجموعش صحیفه سجادیه کامله را تشکیل مى دهد (که همان صحیفه سجادیه کنونى است که در دست ماست) و آن ابواب عبارت اند از :
1. التَّحْمِیدُ لِلَّهِ عَزَّ وَجَلَّ
2. الصَّلاةُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ
3. الصَّلاةُ عَلَى حَمَلَةِ الْعَرْشِ
4. الصَّلاةُ عَلَى مُصَدِّقِى الرُّسُلِ
5. دُعَاؤُهُ لِنَفْسِهِ وَخَاصَّتِهِ
6. دُعَاؤُهُ عِنْدَ الصَّبَاحِ وَالْمَسَاءِ
7. دُعَاؤُهُ فِى الْمُهِمَّاتِ
8. دُعَاؤُهُ فِى الاِسْتِعَاذَةِ
9. دُعَاؤُهُ فِى الاِشْتِیَاقِ
10. دُعَاؤُهُ فِى اللَّجَاِ اِلَى اللَّهِ تَعَالَى
11. دُعَاؤُهُ بِخَوَاتِمِ الْخَیْرِ
12. دُعَاؤُهُ فِى الاِعْتِرَافِ
13. دُعَاؤُهُ فِى طَلَبِ الْحَوَائِجِ
14. دُعَاؤُهُ فِى الظُّلامَاتِ
15. دُعَاؤُهُ عِنْدَ الْمَرَضِ
(430)
16. دُعَاؤُهُ فِى الاِسْتِقَالَةِ
17. دُعَاؤُهُ عَلَى الشَّیْطَانِ
18. دُعَاؤُهُ فِى الْمَحْذُورَاتِ
19. دُعَاؤُهُ فِى الاِسْتِسْقَاءِ
20. دُعَاؤُهُ فِى مَکَارِمِ الاَْخْلاقِ
21. دُعَاؤُهُ اِذَا حَزَنَهُ أَمْرٌ
22. دُعَاؤُهُ عِنْدَ الشِّدَّةِ
23. دُعَاؤُهُ بِالْعَافِیَةِ
24. دُعَاؤُهُ لاَِبَوَیْهِ
25. دُعَاؤُهُ لِوُلْدِهِ
26. دُعَاؤُهُ لِجِیرَانِهِ وَأَوْلِیَائِهِ
27. دُعَاؤُهُ لاَِهْلِ الثُّغُورِ
28. دُعَاؤُهُ فِى التَّفَزُّعِ
29. دُعَاؤُهُ اِذَا قُتِّرَ عَلَیْهِ الرِّزْقُ
30. دُعَاؤُهُ فِى الْمَعُونَةِ عَلَى قَضَاءِ الدَّیْنِ
31. دُعَاؤُهُ بِالتَّوْبَةِ
32. دُعَاؤُهُ فِى صَلاةِ اللَّیْلِ
33. دُعَاؤُهُ فِى الاِسْتِخَارَةِ
34. دُعَاؤُهُ اِذَا ابْتُلِىَ أَوْ رَأَى مُبْتَلًى بِفَضِیحَةٍ بِذَنْبٍ
35. دُعَاؤُهُ فِى الرِّضَا بِالْقَضَاءِ
36. دُعَاؤُهُ عِنْدَ سَمَاعِ الرَّعْدِ
37. دُعَاؤُهُ فِى الشُّکْرِ
38. دُعَاؤُهُ فِى الاِعْتِذَارِ
(431)
39. دُعَاؤُهُ فِى طَلَبِ الْعَفْوِ
40. دُعَاؤُهُ عِنْدَ ذِکْرِ الْمَوْتِ
41. دُعَاؤُهُ فِى طَلَبِ السَّتْرِ وَالْوِقَایَةِ
42. دُعَاؤُهُ عِنْدَ خَتْمِهِ الْقُرْآنَ
43. دُعَاؤُهُ اِذَا نَظَرَ اِلَى الْهِلالِ
44. دُعَاؤُهُ لِدُخُوْلِ شَهْرِ رَمَضَانَ
45. دُعَاؤُهُ لِوَدَاعِ شَهْرِ رَمَضَانَ
46. دُعَاؤُهُ فِى عِیدِ الْفِطْرِ وَالْجُمُعَةِ
47. دُعَاؤُهُ فِى یَوْمِ عَرَفَةَ
48. دُعَاؤُهُ فِى یَوْمِ الاَْضْحَى وَالْجُمُعَةِ
49. دُعَاؤُهُ فِى دَفْعِ کَیْدِ الاَْعْدَاءِ
50. دُعَاؤُهُ فِى الرَّهْبَةِ
51. دُعَاؤُهُ فِى التَّضَرُّعِ وَالاِسْتِکَانَةِ
52. دُعَاؤُهُ فِى الاِْلْحَاحِ
53. دُعَاؤُهُ فِى التَّذَلُّلِ
54. دُعَاؤُهُ فِى اسْتِکْشَافِ الْهُمُوم.
و در سند دیگرى مشابه همین سند آمده است که امام صادق (علیه السلام) فرمود: جدم على بن الحسین (سجاد) در حضور من این دعاها را براى پدرم محمد بن على املاء فرمود (و مطابق این سند بیست و نه دعاى دیگر به 54 دعاى صحیفه ملحق شده است و آن ها عبارت اند از) :
1. التسبیح، 2. التحمید لله عز وجل، 3. ذکر آل محمد 9، 4. الصلاة على آدم 7، 5. الکرب والاقالة، 6. مما یحذر ویخاف، 7. التذلل، 8. یوم الاحد، 9. یوم الاثنین، 10. یوم الثلاثاء، 11. یوم الاربعاء، 12. یوم الخمیس، 13. یوم
(432)
الجمعة، 14. یوم السبت، 15. مناجاة التائبین، 16. مناجاة الشاکین، 17. مناجاة الخائفین، 18. مناجاة الراجین، 19. مناجاة الراغبین، 20. مناجاة شاکرین، 21. مناجاة المطیعین، 22. مناجاة المریدین، 23. مناجاة المحبین، 24. مناجاة المتوسلین، 25. مناجاة المفترقین، 26. مناجاة العارفین، 27. مناجاة الذاکرین، 28. مناجاة المعتصمین، 29. مناجاة الزاهدین.
این بیست و نه دعا به بعضى از نسخه هاى صحیفه ملحق شده ولى نسخه معروف و مشهور که اکنون در میان علما و دانشمندان و توده مردم موجود است همان مجموعه پنجاه و چهار دعاست.
باید توجه داشت که هفت دعا از این بیست و نه دعا همان دعاهاى ایام هفته است که در کتب ادعیه، ازجمله مفاتیح آمده و پانزده دعا همان مناجات هاى پانزده گانه است که آن هم در کتب دعا آمده است. تنها هفت دعاست که در کتب فعلى، معروف نیست. (526)
جمع بندی نهایی سند صحیفه
از مجموع آنچه ذکر شد استفاده مى شود که صحیفه سجادیه از نظر سند داراى اعتبار بالایى است زیرا :
اولاً: محتواى آن چنان محتواى فصیح و بلیغ و ژرف و دقیقى است که صدور آن از غیر امام معصومى که با عالم غیب مرتبط است بسیار بعید به نظر مى رسد و همان گونه که دیدیم جمعى از علماى بزرگ نیز بر همین موضوع تکیه کرده اند.
(433)
ثانیاً: بسیارى از بزرگان علما در اجازات روایى خود به آن اشاره کرده و آن را ستوده اند که عدد آن بالغ بر هزاران نفر مى شود.
ثالثاً: بعضى از فقهاى بزرگ در مسائل فقهى به بعضى مضامین آن که جنبه فقهى دارد استناد کرده اند.
رابعاً: اهتمام عمومى شیعیان به قرائت و تلاوت دعاهاى صحیفه قرینه دیگرى بر صحت اسناد آن به امام بزرگوار، امام على بن الحسین (علیهما السلام) مى باشد و یکى از نشانه هاى این اهتمام، نوشتن شروح متعددى توسط جمعى از بزرگان و دانشمندان بر این دعاهاست.
خامساً: رؤیاى صادقه اى که مرحوم مجلسى پدر در کتاب روضة المتقین، شرح من لا یحضره الفقیه در جلد چهاردهم آورده است مى تواند قرینه خوبى باشد.
او بعد از آن که تصریح مى کند: عبارات صحیفه دلالت بر این دارد که ممکن نیست از مغز بشر معمولى، به ویژه اشخاصى مانند عمیر و متوکل (که نه از علماى عامه بوده اند و نه از علماء خاصه) سرچشمه گرفته باشد بلکه از کلام معصوم است و الهامى است الهى که بر زبان امام (علیه السلام) جارى شده است؛ مى افزاید :
آنچه بر من آشکار شده و سند من محسوب مى شود و بسیارى از افراد آن را از من نقل کرده اند این است که در اوایل بلوغ پیوسته در طلب رضاى الهى بودم (527) و به قدرى این فکر بر من مسلط شده بود که قرارى جز به ذکر خدا نداشتم تا این که در حالتى میان خواب و بیدارى حضرت صاحب الزمان (صلوات الله علیه)
(434)
را در مسجد جامع قدیم اصفهان نزدیک محلى که الآن محل تدریس من است مشاهده کردم. به آن حضرت سلام نمودم و خواستم پاى مبارکش را ببوسم. حضرت به من اجازه نداد و مرا گرفت. دستش را بوسیدم و مسائل متعددى را که بر من مشکل شده بود از آن حضرت پرسیدم، ازجمله عرض کردم: من در نمازهایم گرفتار وسواس مى شوم و فکر مى کنم این نمازها آن گونه که از من خواسته شده نیست، به علاوه مشغول نماز قضا (ى احتیاطى) هستم و نمى توانم نماز شب را به جا بیاورم و از شیخ بهایى؛ دراین باره سؤال کردم فرموده است : نماز ظهر و عصر و مغرب را به قصد قضا به جا بیاور و سپس نماز شب بگزار و من چنین مى کردم.
از آن حضرت پرسیدم: آیا نماز شب بخوانم یا نه؟ فرمود: نماز شب بخوان و آن گونه که به تو گفته اند عمل نکن. سپس سؤالات دیگرى که در ذهنم بود پرسیدم سپس عرض کردم :
اى مولاى من! من همیشه توفیق ندارم به خدمت شما مشرف شوم، کتابى به من مرحمت کن که بر طبق آن عمل کنم. فرمود: کتابى براى تو به محمد تاج داده ام (از او دریافت کن). من او را در خواب مى شناختم. سپس حضرت به من فرمود: برو و از او بگیر. من از در مسجد که مقابلم بود خارج شدم و به سوى محله اى از اصفهان که نامش دارالبطیخ بود حرکت کردم. هنگامى که به آن شخص رسیدم، مرا دید و به من فرمود: حضرت صاحب تو را نزد من فرستاده است؟ گفتم: آرى. کتابى قدیمى از جیب خود خارج کرد. هنگامى که آن را گشودم دیدم کتاب دعاست، آن را بوسیدم و بر چشم خود نهادم و به سوى حضرت صاحب بازگشتم. در این حال بیدار شدم در حالى که آن کتاب نزد من نبود. شروع به گریه و زارى کردم و به دلیل از دست دادن آن کتاب تا صبح گریستم.
(435)
هنگامى که از نماز صبح و تعقیبات فارغ شدم در ذهنم بود که منظور از محمد تاج، شیخ محمد (شیخ بهایى) است و چون در میان علما مشهور و معروف بود (و تاج سر آنان به حساب مى آمد) حضرت از او تعبیر به تاج کرده بود. هنگامى که به مدرسه نزد او آمدم ـ آن مدرسه در کنار مسجد جامع بود ـ او را مشغول مقابله صحیفه سجادیه دیدم. ساعتى نشستم تا کار آن ها تمام شد و ظاهر این بود که آن ها درباره سند صحیفه گفتگو مى کردند ولى به دلیل اندوهى که بر من مسلط شده بود از سخنان آن ها آگاه نشدم و همچنان مى گریستم. نزد شیخ آمدم و رؤیاى خود را در حالى که به سبب از دست دادن آن کتاب گریه مى کردم براى او بازگو نمودم. شیخ فرمود: بشارت باد بر تو به علوم الهیه و معارف یقینیه و جمیع آنچه دائمآ از خدا مى خواستى و بیشترین صحبت من با شیخ درباره تصوف بود و او تمایل به آن داشت و قلبم به تعبیرى که شیخ براى من کرد آرام نشد. باز گریان و متفکر از نزد او خارج شدم. ناگهان به فکرم افتاد که به همان سویى بروم که در خواب به آن جا رفتم. هنگامى که به دار البطیخ رسیدم مرد صالحى را دیدم که نامش آقا حسن و لقبش تاجا بود. هنگامى که به او رسیدم و سلام کردم به من گفت: تعدادى کتب وقفى نزد من است که هرکس از طلاب آن را مى گیرد به شروط وقف عمل نمى کند و مى دانم تو عمل مى کنى. بیا این کتاب ها را بنگر و هرکدام را که نیاز دارى برگیر. همراه او به کتابخانه اش رفتم. اولین کتابى که به من داد عیناً همان کتابى بود که در خواب دیده بودم. شروع به گریه و ناله کردم و گفتم: همین کتاب مرا کافى است.
در نظرم نیست که آیا خوابم را براى او توضیح دادم یا نه ولى به هر حال نزد شیخ آمدم و شروع به مقابله با نسخه اى که جد پدرش از نسخه شهید اول نوشته بود کردم؛ همان نسخه اى که شهید از نسخه عمید الرؤسا و ابن سکون نوشته بود و آن را با نسخه ابن ادریس با واسطه یا بدون واسطه مقابله کرده بود و جالب
(436)
این که روى نسخه اى که حضرت صاحب در خواب به من داده بود نوشته شده بود: این نسخه مکتوب به خط شهید است و کاملاً همانند آن بود حتى در نسخه بدل هایى که در حاشیه آن نوشته شده بود.
سپس بعد از آنى که از مقابله با آن نسخه فارغ شدم مردم مى آمدند و نسخه هاى صحیفه را با نسخه من مقابله مى کردند و به برکت عطاى حضرت حجّت (صلوات الله علیه)، صحیفه کامله در جمیع بلاد و در هر خانه اى به ویژه در اصفهان همچون خورشید تابان آشکار شد به گونه اى که غالب مردم بیش از یک نسخه در خانه داشتند. (528)
(437)