سیری در اسناد صحیفه سجادیه
از نظر شیعه امامیه، کتاب حدیثى که تمام احادیثش صحیح باشد نداریم، آن گونه که علماى اهل سنت درباره صحاح خود مى اندیشند بلکه در کنار کتب حدیث، کتب رجال قرار دارد که باید رجال سند هر حدیثى از نظر وثاقت در آن بررسى شود تا حدیث در حکم صحیح یا موثق یا حسن و یا ضعیف قرار گیرد. حتى در کتاب کافى که از مهم ترین کتب حدیث ماست بعضى احادیث ضعیف یافت مى شود که مرحوم علامه مجلسى در مرآة العقول به بخشى از آن ها اشاره کرده است.
دراصول فقه اثبات کرده ایم که صحت یک حدیث بر چهار محور دور مى زند :
اول: وثاقت راوى، یعنى از نظر علم رجال ثابت شود که راویان یک خبر همگى مورد وثوق اند و در این صورت صحت خبر ثابت مى شود.
دوم: وثاقت روایت؛ ممکن است روات خبر همه ثقه نباشند ولى روایت متضافر یا متواتر باشد و براثر تضافر یا تواتر، اطمینان به خبر حاصل شود هرچند بعضى از راویان، زیر سؤال باشند.
سوم: علو مضمون؛ ممکن است حدیثى از نظر سند نه امتیاز اول را داشته باشد و نه امتیاز دوم را ولى مضمون آن به قدرى عالى و والاست که صدور آن از
(413)
غیرامام معصوم (علیه السلام) که داراى علم الهى است غیر ممکن باشد. در این صورت اطمینان حاصل مى شود که این حدیث از معصوم صادر شده است.
چهارم: قرائن خارجیه؛ گاه هیچ کدام از امتیازات گذشته در حدیث وجود ندارد ولى قرائنى از خارج آن را تأیید و تقویت مى کند مانند موافقت با کتاب الله یا عمل مشهور (مشهور بزرگان علما) به آن. یا قرائن دیگرى از این قبیل که سبب مى شود اطمینان به مضمون آن حاصل شود.
و به جرأت مى توان گفت که غالب جهات چهارگانه فوق در دعاهاى صحیفه سجادیه وجود دارد، ازجمله:
علوّ مضمون (مضامین عرشی صحیفه)
تمام علما و دانشمندانى که صحیفه سجادیه را مورد بحث و بررسى قرار داده اند، اعم از شیعه و غیر شیعه، اعتراف دارند که مضامین این دعاها به قدرى بالا و عالى است که صدور آن از غیر امام معصوم امکان پذیر نیست؛ همان مطلبى که درباره خطبه ها و نامه ها و کلمات قصار نهج البلاغه عنوان شده است.
مرحوم صاحب جواهر که دقت او در اسناد روایات بر همگان واضح است در بحث نماز جمعه و اینکه این نماز مانند منصب قضاء و اجراى حدود از مناصب امامت است به دعاى روز جمعه و عید قربان استدلال کرده و مى گوید: «وفى الصحیفة المعلوم انها من سجاد ...؛ در صحیفه سجادیه که مسلم است از امام سجاد (علیه السلام) مى باشد چنین مى خوانیم: ...». (505)
و مرحوم آیت الله بروجردى که علاوه بر مقام فقاهت از بزرگان علم رجال در عصر ما محسوب مى شود در مباحثى که درباره نماز جمعه داشت هنگامى که به
(414)
صحیفه سجادیه مى رسد مى فرماید: «ولا یخفى ان کون الصحیفة من الامام (علیه السلام) من البدیهیات وهى زبور آل محمد یشهد بذلک اسلوبها ونظمها ومضامینها التى یلوح منها آثار الاعجاز؛ مخفى نماند که بودن صحیفه از امام سجاد (علیه السلام) از بدیهیات است و آن زبور آل محمد است؛ اسلوب و نظم و مضامین آن که آثار اعجاز از آن نمایان است گواه بر این مطلب مى باشد». (506)
مرحوم سید محسن امین، که یکى از علما و محققین عصر ماست در کتاب معروف کشف الارتیاب هنگامى که به نام صحیفه سجادیه مى رسد مى گوید : «کفى دلیلا على صحة نسبتها بلاغة الفاظها فضلا عن صحة اسانیدها وعظیم شهرتها...؛ براى اثبات صحت نسبت صحیفه سجادیه به امام على بن الحسین (علیه السلام) همین مقدار کافى است که الفاظ آن بسیار بلیغ است و اسناد صحیح دارد و شهرت عظیمى را داراست...». (507)
و در فراز دیگرى که در کتاب اعیان الشیعه از آن عالم بزرگ نقل شده چنین مى خوانیم: بلاغت الفاظ صحیفه و فصاحتش که هیچ کس نمى تواند بر آن پیشى بگیرد و علو مضمونش و آنچه در آن از انواع خضوع براى خداوند متعال و ثناء بر ذات مقدسش و روش هاى شگفت انگیز در طلب عفو و کرم و توسل به او است برترین شاهد بر صحت نسبتش به آن امام بزرگوار است و نشان مى دهد که این درّ گران بها از آن اقیانوس و این گوهر از آن معدن و این میوه از آن درخت برومند است. اضافه بر این، چنان شهرتى دارد که جاى تردید باقى نمى گذارد. (508)
مرحوم سید على خان مدنى که شرح مهم و گسترده اى درباره صحیفه سجادیه به نام ریاض السالکین دارد مى گوید: بلاغت بیان دعاهاى صحیفه سجادیه
(415)
و اهمیت بیانات آن به اندازه اى است که صاحبان بلاغت را وادار کرده سر تعظیم دربرابر آن فرود آورند و اعتراف به عجز خود دربرابر آن کنند. (509)
مرحوم علامه مجلسى در جلد 107 بحارالانوار، در اجازه نامه اى که از پدرش درمورد صحیفه سجادیه نقل مى کند چنین آورده است که پدرش در پایان این اجازه نامه بعد از ذکر اسناد مختلف صحیفه سجادیه مى گوید: حاصل این است که شکى نیست که صحیفه کامله از مولاى ما امام سجاد (علیه السلام) است و فصاحت و بلاغت و مشتمل بودن آن بر علوم الهیه اى که براى غیر معصوم ممکن نیست گواه بر این معناست و پروردگار جهانیان را بر این نعمت بسیار باارزش عظیمى که به ما شیعیان مرحمت فرموده سپاس مى گویم و بر مدینه علوم ربانیه، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و عترتش که ابواب این علوم و حکمت هاى مقدس بودند درود مى فرستم. (510)
مرحوم میرداماد در شرح صحیفه خود در تعلیقاتش مى گوید: ان فى انجیل اهل بیت وزبور آل محمد رموزا سماویة والفاظا الهیة واسالیب وحیانیة؛ در انجیل اهل بیت و زبور آل محمد رموزى آسمانى و الفاظى الهى و اسلوب هاى وحیانى وجود دارد. (511)
مرحوم امام خمینى در کتاب آداب الصلاة چنین مى فرماید: در کلمات ائمه اطهار خصوصاً در صحیفه سجادیه همان صحیفه نورانیه الهیه که از سماوى عرفان عارف بالله و عقل نورانى سید الساجدین نزول یافته، براى خلاص بندگان خدا از زندان طبیعت و فهماندن ادب عبودیت و قیام در خدمت ربوبیت برنامه جالبى است. (512)
(416)
نویسنده معروف و توانا، مرحوم محمدجواد مغنیه در مقدمه شرحى که بر صحیفه سجادیه به نام فى ظلال الصحیفة السجادیة نوشته است تحت عنوان تدل الصحیفة بذاتها على ذاتها (صحیفه سجادیه خودش گواه بر خویش است) مى نویسد: کسى که سیره امامان از آل رسول : را بررسى کند تصویر کاملى از هدایت و طریق استوار قرآنى را در علوم و رفتار و گفتارشان مى یابد و این همان حقیقتى است که در روایات متعدد رسول گرامى اسلام به آن تصریح شده؛ روایاتى نظیر: «أَهْلُ بَیْتِى أَمَانٌ لاُِمَّتِى؛ اهل بیت من امان امت من اند»، «عَلِىٌ مَعَ الْحَقِ وَالْحَقُّ مَعَ عَلِى؛ على همواره با حق است و حق همواره با على است» و حدیث ثقلین که اهل بیت عصمت را در کنار قرآن قرار داده و تمسک به آنان را در کنار تمسک به قرآن ذکر مى کند....
با این بیان روشن مى شود که این گونه روایات مربوط به ولایت و فضایل نیازى به بحث سندى ندارد، هنگامى که متن و محتواى آن بالحس و العیان ثابت است و هر خردمندى اگر نگاه منصفانه به آن بیندازد ایمان مى آورد.
و همین گونه است آنچه در صحیفه سجادیه مشاهده مى شود از تعظیم و تقدیس جلال حضرت حق و کمال و سپاس و شکر فضل و کرمش و درخواست توفیق هدایتش و نجات از غضب و عذابش و پناه بردن به خدا از شیطان و فریب هایش....
آیا کلماتى که از این گونه امور سخن مى گوید با آن محتواى عالى جاى گفتگو دارد تا براى اثبات آن به دلیل محکمى چنگ زنیم؟ (513)
کلمات بزرگان در این زمینه بسیار گسترده و فراوان است. این بحث را با سخنى از دانشمند اهل سنت، طنطاوى، مؤلف تفسیر معروف و مفتى اسکندریه مصر به پایان مى بریم: او پس از آن که مرحوم آیت الله نجفى مرعشى؛ نسخه اى
(417)
از صحیفه سجادیه را برایش به قاهره مى فرستد پس از تشکر فراوان از آن در پاسخ چنین مى نویسد: این از بدبختى ماست که تاکنون به این اثر گران بها و جاویدان که از مواریث نبوت است دست نیافته بودیم. من هرچه در آن مى نگرم آن را از گفتار مخلوق برتر و از کلام خالق پایین تر مى یابم. (514)
اسناد صحیفه
بسیارى از بزرگان ادعاى تواتر اسناد صحیفه سجادیه را کرده اند، ازجمله مرحوم محدث آقا بزرگ تهرانى در کتاب الذریعة مى گوید: صحیفه سجادیه نخستین که سند آن به زین العابدین على بن الحسین به صورت متواتر مى رسد از آن به اخت القرآن، انجیل اهل بیت، زبور آل محمد و گاهى به صحیفه کامله یاد مى شود و اصحاب ما اهتمام کاملى به روایت و نقل آن داشته، در اجازات خود از آن به نحو ویژه یاد مى کردند. از حیث سند از متواترات است زیرا در هر عصرى و در هر طبقه، قشرى به شکل ویژه مورد اجازه و روایت بود. (515)
و همچنین بزرگان دیگرى که قبلاً نام آن ها را بردیم و به گفتار آن ها اشاره کردیم، مانند مجلسى اول که معتقد است اسناد آن به قدرى زیاد است که به عدد بزرگ 56100 مى رسد (ویرتقى الأسانید المذکورة هنا الى ستة وخمسین ألف اسنادا ومائة اسناد). (516)
البته ممکن است این تواتر در بخشى از سند روایت باشد نه در تمام آن. ولى به هر حال دلیل بر این است که بزرگان علم حدیث و فقه، اهتمام فوق العاده اى به
(418)
این کتاب شریف داشته اند و همچون پروانگانى بر گرد شمع آن گردش مى کردند. این ادعاى تواتر به اضافه شهرتى که در کلمات جمعى از بزرگان آمده است مى تواند از قرائن وثوق به این مجموعه باشد زیرا همان گونه که قبلاً اشاره کردیم یکى از طرق صحت حدیث، وثوق به خود حدیث است، قطع نظر از روات حدیث.
مرحوم شیخ حر عاملى در فایده دوم از فواید خاتمه کتابش به نام هدایة الامة الى احکام الائمّة مى گوید: کتاب هاى زیادى به دست ما رسیده که در زمان معصومین : تألیف و جمع آورى شده و آن ها سه دسته اند:
اول: کتاب هایى که مورد اعتماد است و نزد ما ثابت است هرچند ما در کتاب هایمان چیزى از آن نقل نکرده ایم زیرا نصوص احکام فرعیه در آن نبوده است. از آن جمله صحیفه کامله است که از مولاى ما على بن الحسین (علیه السلام) نقل شده و امام باقر (علیه السلام) و برادرش زید بن على بن الحسین به خط خود نوشته اند و مقابله شده و اسناد آن مشهور است. (517)
اکنون به بررسى سند معروفى که در آغاز صحیفه سجادیه آمده است و تنها سند معروف آن است مى پردازیم هرچند اسناد دیگرى نیز براى آن نقل شده که البته در بخشى از سند، همه آن ها مشترک مى باشند.
در این سند ده نفر مى باشند به ترتیبى که در ذیل مى آید:
«حَدَّثَنَا السَّیِّدُ الاَْجَلُّ، نَجْمُ الدِّینِ، بَهَاءُ الشَّرَفِ، أَبُو الْحَسَنِ: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ عَلِىِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ بْنِ یَحْیَى الْعَلَوِى الْحُسَیْنِى ـ رَحِمَهُ اللَّهُ ـ قَالَ: أَخْبَرَنَا الشَّیْخُ السَّعِیدُ، أَبُو عَبْدِ اللَّهِ: مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ شَهْرَیَارَ، الْخَازِنُ لِخِزَانَةِ مَوْلانَا أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِىِّ بْنِ أَبِى طَالِبٍ (علیه السلام) فِى شَهْرِ رَبِیعٍ الاَْوَّلِ مِنْ سَنَةِ سِتَّ عَشْرَةَ وَخَمْسِمِائَةٍ قِرَاءَةً عَلَیْهِ وَأَنَا أَسْمَعُ.
(419)
قَالَ: سَمِعْتُهَا عَنِ الشَّیْخِ الصَّدُوقِ، أَبِى مَنْصُورٍ: مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِالْعَزِیزِ الْعُکْبَرِىِّ الْمُعَدِّلِ ـ رَحِمَهُ اللَّهُ ـ
عَنْ أَبِى الْمُفَضَّلِ: مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُطَّلِبِ الشَّیْبَانِىِّ
قَالَ: حَدَّثَنَا الشَّرِیفُ، أَبُو عَبْدِ اللَّهِ: جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِىِّ أَبِى طَالِبٍ علیهم السلام
قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عُمَرَ بْنِ خَطَّابٍ الزَّیَّاتُ سَنَةَ خَمْسٍ وَسِتِّینَ وَمِائَتَیْنِ
قَالَ: حَدَّثَنِى خَالِى: عَلِىُّ بْنُ النُّعْمَانِ الاَْعْلَمُ
قَالَ: حَدَّثَنِى عُمَیْرُ بْنُ مُتَوَکِّلٍ الثَّقَفِىُّ الْبَلْخِىُّ
عَنْ أَبِیهِ: مُتَوَکِّلِ بْنِ هَارُونَ
قَالَ: لَقِیتُ یَحْیَى بْنَ زَیْدِ بْنِ عَلِى علیه السلام
این ده نفر عبارت اند از :
1. گوینده حدثنا چه کسى است؟ از شیخ بهایى نقل شده که به طور مؤکد مى گوید: گوینده این سخن، ابوالحسن على بن محمد بن سکون حلى است که در قرن ششم مى زیسته در حالى که مرحوم محقق داماد، گوینده این سخن را عمید الرؤساء هبة الله بن حامد مى داند و این هر دو نفر از چهره هاى شناخته شده مى باشند. (518)
2. نجم الدین ابوالحسن محمد بن الحسن: گرچه در کتب معروف رجال نامى از این بزرگوار نیامده ولى مرحوم علامه تهرانى در کتاب الثقات العیون فى سادس القرون نام او را جزء موثقین این قرن شمرده است.
3. محمد بن احمد بن شهریار: این بزرگوار در زمان خود خزانه دار بقعه مبارکه امیرمؤمنان على (علیه السلام) بود. در عین حال یکى از شاگردان شیخ طوسى و داماد
(420)
دختر او بود و همه این ها نشان مى دهد که او از ثقات و روات معتبر بوده و در سندى که در آغاز صحیفه سجادیه آمده است تصریح شده که روایت صحیفه از او در ماه ربیع الاول سنه 516 بوده است.
4. محمد بن محمد بن احمد بن عبد العزیز العُکبرى: او مطابق آنچه محدث نورى در جلد سوم مستدرک آورده، از شاگردان مرحوم سید مرتضى بود و صدق و وثاقت او مورد تأیید واقع شده و شرح حال او حتى در بسیارى از کتب اهل سنت آمده است.
5. محمد بن عبد الله الشیبانى: از او به عنوان یکى از مشایخ و اساتید نجاشى صاحب رجال معروف یاد کرده اند. قابل توجه این که مرحوم نجاشى در شرح حال او تصریح مى کند که بسیارى از اصحاب ما او را تضعیف مى کنند و به احادیثش اعتماد ندارند و بعد اضافه مى کند: من نیز مدتى از او روایت مى کردم و بعد در روایت از او متوقف شدم و بالواسطه از او نقل مى کردم (تا متهم به روایت از ضعفاء نشوم).
ولى قابل توجه این که اسناد دیگرى به موازات این سند صحیفه سجادیه وجود دارد که نامى از «شیبانى» در آن نیست. بنابراین اگر در «شیبانى» تردید باشد، مشکلى در سند صحیفه ایجاد نمى شود.
6. ابوعبدالله جعفر بن محمد: او یکى از شخصیت هاى برجسته طالبیین بود و تصریح به وثاقت او شده است. حتى سبط بن الجوزى در کتاب مرآة الزمان مى گوید: او مردى فاضل و باتقوا و عاقل و مورد وثوق بود و در بسیارى از کتب رجال، توثیق شده است، ازجمله مرحوم آیت الله خوئى در جلد چهارم رجال خود به وثاقت او تصریح کرده است.
7. عبدالله بن عمر بن خطاب الزَّیَّاتُ: او از روات قرن سوم هجرى است که در سنه 265 صحیفه سجادیه را براى على بن نعمان روایت کرده است.
(421)
مرحوم شیخ على نمازى، نویسنده کتاب مستدرکات علم رجال الحدیث، بعد از ذکر عبدالله بن عمر بن خطاب الزیات مى گوید: نامى از او در کتب معروف رجال نیامده است. (519)
8. على بن نعمان اعلم: در کتب رجال ما آمده است که او از اصحاب حضرت رضا (علیه السلام) و مردى ثقه و واضح الطریقة بود. مرحوم نجاشى و شیخ طوسى در رجال خود و همچنین ابن داود و مرحوم اردبیلى در جامع الروات و آیت الله خویى در کتاب رجال خود از او به خوبى یاد کرده اند.
9. عمیر بن متوکل ثقفى: از او نیز نامى در کتب معروف رجال نیامده، ولى از آن جا که جزء روات صحیفه سجادیه است و بزرگان علما بر روایت صحیفه سجادیه صحه گذاشته اند و اعتنا کرده اند معلوم مى شود مورد قبول بوده است.
10. متوکل بن هارون: درمورد او نص صریحى به توثیق در کتب رجال نیامده است جز این که از ابن داود نقل شده که نام او را در بخش موثقین آورده است و معلوم نیست متوکلى که نام او در بخش ثقات ابن داود آمده، متوکل بن هارون است یا متوکل بن عمیر بن متوکل که نوه اوست. ولى بعضى گفته اند: نظر به این که بزرگان علما سند خود را درمورد صحیفه سجادیه به او مى رسانند از این نوعى توثیق استنباط مى شود.