سرنوشت عجیب آدم علیه السلام و شیطان
قرآن مجید با صراحت مى گوید: آدم در بهشت بود و خداوند او را از درخت ممنوعه نهى کرده بود ولى او براثر وسوسه شیطان به خود ظلم و ستم کرد و از آن خورد. لباس بهشتى از تن او بیرون آمد و بعد از یادآورى، به درگاه خداوند توبه کرد و خداوند او را بخشید ولى از بهشت خارج ساخت.
در آیات زیر دقت کنید :
(وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِکَةِ اسْجُدُوا لاَِدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِیسَ أَبَى وَاسْتَکْبَرَ وَکَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ * وَقُلْنَا یَا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَزَوْجُکَ الْجَنَّةَ وَکُلاَ مِنْهَا رَغَدآ حَیْثُ شِئْتُمَا وَلاَ تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونَا مِنَ الظَّالِمِینَ * فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا کَانَا فِیهِ وَقُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَکُمْ فِى الاَْرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِینٍ * فَتَلَقَّى ءَادَمُ مِنْ رَّبِّهِ کَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ)؛ «و (یاد کن) هنگامى را که به فرشتگان گفتیم: براى آدم سجده و خضوع کنید. همگى سجده کردند؛ جز ابلیس که سرباز زد، و تکبر ورزید، و (به دلیل نافرمانى و تکبرش) از کافران شد. * و گفتیم: اى آدم! تو با همسرت در بهشت سکونت کن؛ و از (نعمت هاى) آن، از هرجا مى خواهید، گوارا بخورید؛ (امّا) نزدیک این درخت نشوید؛ که از ستمگران خواهید شد. * پس شیطان موجب لغزش آنها از بهشت شد؛ و آنان را از آنچه در آن بودند، بیرون کرد. و (در این هنگام) به آنها گفتیم: همگى (به زمین) فرود آیید، در حالى که بعضى دشمن دیگرى خواهید بود و براى شما در زمین، تا مدت معینى قرارگاه و وسیله بهره بردارى خواهد بود. * سپس آدم از پروردگارش کلماتى دریافت داشت (و با آنها توبه کرد.) وخداوند توبه او را پذیرفت؛ چراکه خداوند توبه پذیر و مهربان است».
(350)
ولى عرفان حلقه مى گوید: آدم در بهشت ناآگاهى بود و با خوردن از درخت ممنوع از آن خارج شد و به سوى بهشت آگاهى حرکت کرد و شیطان در این راه به او کمک نمود.
در جمله هاى زیر که عینآ از کتاب عرفان و معرفت سرکرده این گروه است دقت کنید :
نزدیک شدن به درخت، آغاز حرکت است که با خروج از بهشت ناآگاهى رخ مى دهد و خوردن میوه، پشت سر گذاشتن تجربه زندگى با اجزاى درخت مورد نظر و رسیدن به بهشت آگاهى است. (442)
در جاى دیگر مى گوید: در این کشاکش، آدم خوردن میوه درخت را انتخاب کرد یعنى او حرکت در چرخه جهان دو قطبى را آغاز نمود تا بتواند با به جان خریدن رنج این حرکت، گوهر وجود خود را آشکار کند و با بالفعل کردن کمال خود به سوى رب خویش بازگردد و با قرار گرفتن در بهشت آگاهى، عظمت خلقت را به نمایش بگذارد. (443)
در جاى دیگر مى گوید: او مى توانست تا ابد در بهشت ناآگاهى بماند و یا با نزدیک شدن به این درخت، حرکت پرتلاطم در مسیر این چرخه را که به او پختگى مى داد تجربه کند. (444)
اکنون به روشنى مى بینیم که او درخت ممنوع را درخت آگاهى مى داند، عین چیزى که در سِفر پیدایش تورات آمده است. آرى، در تورات کنونى نیز درخت ممنوع درخت علم و آگاهى است.
در این جا این سؤالات مطرح است:
(351)
1. آیا خداوند آدم (علیه السلام) را از آگاهى نهى کرد و آن را عصیان او شمرد؟ در حالى که قرآن با صراحت مى گوید: خداوند علم عظیمى به نام علم اسماء به آدم تعلیم کرد که برترى او به وسیله آن علم بر همه فرشتگان ثابت شد؛ (وَعَلَّمَ ءَادَمَ الاَْسْمَاءَ کُلَّهَا).
2. آیا شیطان از خداوند به آدم (علیه السلام) مهربان تر بود که او را از بهشت ناآگاهى به سوى بهشت آگاهى برد؟
3. آیا واقعآ بهشت آگاهى شجره ممنوعه است و خوردن از آن ظلم است و باید از آن توبه کرد تا خداوند به لطفش آن توبه را بپذیرد؟
عجب است از کسانى که مى گویند: چیزى برخلاف قرآن و تعلیمات اسلام در این عرفان کاذب ندیدیم؟
سخنان شرک آلود
پایه گذار عرفان حلقه (طاهرى) در کتاب چند مقاله خود، صفحه 204 چنین مى نویسد :
آرى، من (منظور خداوند است) به شما (منظور انسان است) مى رسم و همه چیز خود را به پاى معشوق خود (انسان) تقدیم مى کنم و در آن صورت آن جا بهشت شما خواهد بود نه آن بهشت روز نخست که بهشت ناآگاهى بود بلکه بهشت آگاهى!
بهشت هایى که شما براساس آگاهى ها و دانسته ها، و میل و سلیقه خود بنا خواهید کرد. پس از کسب این تجربه خواهید فهمید که همه چیزِ «عاشق شما» در اختیار شماست و شما مى توانید با قدرتى که در اختیار دارید جهان ها خلق کنید و بر ابعادى سایه بگسترانید که هرگز تصورش را نداشتید و به زودى یقین حاصل مى کنید که داراى قدرتى خدایى هستید.
آن زمان که شما این گونه خدا شدید مى خواهید بدانید با «من» چه خواهید کرد؟
(352)
شاید اگر همه داستان را بدانید براى من عاشق گریه کنید!
برخى از شما پس از کسب اطمینان از قدرت خدایى خود و احساس بى نیازى از من، خواهید گفت: حالا که خدا هستیم و بى نیاز از او چرا براى خود خدایى نکنیم؟
فقط عده اندکى خواهند بود که خدایى در وحدت را انتخاب کرده، به سوى من مى آیند و با من به وحدت مى رسند ولى خداى در وحدت و خداى در کثرت آخرین آزمایش است و شما کدام را انتخاب خواهید کرد؟
* * *
و در کتاب انسان و معرفت (صفحه 263) بعد از آن که براى انسان ها سه مرحله قائل شده است: مرحله «اله»، مرحله «رب» و مرحله «مَلَک»، مى گوید :
هیچ، یک از این سه از وجود آدم جدا نبوده است، هریک بُعدى از وجود او هستند که در حرکت او نقش دارند.
کثرات آدم (انسان ها) نیز حرکت خود را از «اله» آغاز کرده اند و به «رب» پایان مى برند، در طول مسیر، پذیرفتن تربیت از «رب» راهگشاى حرکت صحیح آنهاست و وحدت آنها با رب در پایان مسیر اتفاق مى افتد.
در پایان چرخه هر کسى با توجه به در اختیار داشتن صفات الهى و توانایى او در معرض یک سؤال که آزمایش آخر در چرخه است قرار مى گیرد، آن سؤال این است که آیا او با توجه به توانایى خدایى که به دست آورده جدایى از عالم وحدت را مى پسندد و مى خواهد خودش خدایى کند و یا به وحدت ملحق مى شود و خدایى عالم وحدت را مى پذیرد؟
یک بار دیگر جمله هاى فوق را با دقت مرور کنید، خلاصه این سخنان ناموزون و بدون مدرک چنین است :
1. انسان، نخست به مقام الوهیت مى رسد.
(354)
2. سپس به مقام ربوبیت نائل مى شود.
3. آنگاه به مقام فرشتگان (ملک) خواهد رسید.
4. خداوند «عاشق بى قرار» انسان ها و انسان «معشوق» اوست و اگر انسان از تمام ماجرا باخبر باشد به حال این عاشق یعنى خدا گریه مى کند.
5. خداوند به سبب رحمانیت خود تمام صفات خدایى را به انسان مى بخشد تا جایى که انسان مى تواند جهان هایى را بیافریند.
6. سرانجام خداوند انسان را مخیر مى کند که جهان هایى خلق کند و خدایى کند (و در جهان دو قطبى زندگى کند) یا به وحدت بپیوندد و زیر چتر خدایى خداوند در جهان تک بعدى قرار بگیرد.
7. اگر راه اول را پذیرفت باز ناچار است چرخه ها را یکى پس از دیگرى طى کند و سرانجام به جایى مى رسد که مجبور است دست از خدایى خود بردارد و به خداوند عالمیان ملحق شود.
سؤال این است :
چگونه این خیال بافى هاى به شدت شرک آلود و بى مدرک به نام عرفان به خورد مردم داده مى شود در حالى که تمام آن برخلاف آموزه هاى قرآن مجید و اسلام و ادله محکم فلسفى است؟
اولا مقام الوهیت (اله بودن) مخصوص ذات پاک پروردگار است (وَهُوَ الَّذِى فِى السَّمَاءِ إِلَهٌ وَفِى الاَْرْضِ إِلَهٌ). (445)
ثانیآ مقام ربوبیت جهان نیز مختص ذات پاک اوست. نه تنها در سوره حمد «رب العالمین»اش مى خوانیم بلکه در ده ها آیه دیگر قرآن مجید عنوان رب العالمین (پروردگار جهانیان) وصفى از اوصاف خداوند ذکر شده است.
(354)
به ویژه در آیه 164 سوره انعام مى خوانیم: (قُلْ أَغَیْرَ اللهِ أَبْغِى رَبّآ وَهُوَ رَبُّ کُلِّ شَىْءٍ)؛ «بگو: آیا غیر الله را رب خود انتخاب کنم در حالى که او رب همه چیز است؟».
ثالثآ همه باید عاشق بى قرار خدا باشند نه خداوند عاشق بى قرار انسان ها؛ قرآن مجید مى گوید: (وَالَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبّآ للهِِ). (446)
رابعآ مگر صفات خدایى قابل بخشش است که خداوند آنها را به افرادى ببخشد و آن ها بتوانند با آن صفات خدایى جهان هایى بیافرینند؟!
خامسآ مخیر ساختن انسان میان اینکه براى خود خدایى کند و جهان هایى بیافریند یا به خدایى خداوند ملحق گردد چه معنا و مفهومى دارد؟
تمام این سخنان شرک آلود و بى مدرک برخلاف توحید قرآن مجید و آموزه هاى اسلامى است.
تعجب در این است که بعضى بدون مطالعه این سخنان مى گویند: در عرفان حلقه چیزى برخلاف اسلام ندیدیم. واقعآ حیرت آور است!
خطاهای آشکار در معاد شناسی در عرفان حلقه
1. تمایل به عقیده تناسخ
تناسخ از نظر علمى به این معناست که کسى عقیده داشته باشد هنگامى که انسان از دنیا مى رود روح او بار دیگرى در جنین دیگرى به دنیا مى آید و شاید بارها این نوع زندگى تکرار شود.
این عقیده از یک سو ممکن است سبب انکار معاد شود چون انسان نتیجه اعمال پیشین خود را ممکن است در زندگى جدید ببیند، و از سوى دیگر با متن قرآن مجید سازگار نیست.
(355)
قرآن در آیه 28 سوره بقره مى فرماید: (کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللهِ وَکُنتُمْ أَمْوتآ فَأَحْیَاکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ). در این آیه با صراحت دو مرگ و حیات براى انسان ذکر شده است. پیش از این خاک بودیم سپس آفریده شدیم و بار دیگر به خاک برمى گردیم که دوباره در قیامت زنده مى شویم.
و در آیه 11 سوره غافر نیز آمده است که انسان تنها دو موت و دو حیات دارد : قبل از ورود به این دنیا به صورت مرده بود سپس زنده شد و بار دیگر مى میرد و در قیامت زنده مى شود (رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَیْنِ وَأَحْیَیْتَنَا اثْنَتَیْنِ).
بنابراین، اعتقاد به زندگى هاى مکرر در این جهان مخالف آموزه هاى قرآن مجید است این در حالتى است که متولى عرفان حلقه در کتاب انسان و معرفت وجود زندگانى هاى قبلى را پذیرفته و مى گوید :
«درحقیقت کسى که در این جهانِ داراى زمان و مکان متولد مى شود، اندوخته کمالى مخصوص به خود را از زندگى در جهان قبلى... همراه دارد». (447)
این تعبیر را در جاى دیگر تکرار کرده و مى گوید :
انسان در جهان دیگرى قبلا مى زیسته و کمالاتى را در آن داشته و آن را با خود به جهان فعلى آورده است. (448)
این همان چیزى است که ارباب عقیده تناسخ به آن پایبندند.
2. انکار معاد جسمانى
قرآن مجید با صراحت در آیات متعدد مى گوید: علاوه بر روح انسان، جسم هم در قیامت بازمى گردد که از آن تعبیر به معاد جسمانى مى شود، نمونه روشن آن، آیات آخر سوره یس است که مى فرماید: (وَضَرَبَ لَنَا مَثَلا وَنَسِىَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ
(356)
یُحْىِ الْعِظَامَ وَهِىَ رَمِیمٌ * قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِى أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَهُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ)؛ «و براى ما مثالى زد و آفرینش خود را فراموش کرد و گفت: چه کسى این استخوان ها را زنده مى کند در حالى که پوسیده است؟! * بگو: همان کسى آن را زنده مى کند که نخستین بار آن را آفرید؛ و او به هر مخلوقى داناست».
اضافه بر این، ده ها آیه دیگر در قرآن مجید وجود دارد که همین معنا را تعبیر مى کند که معاد با روح و جسم هر دوست در حالى که نویسنده کتاب انسان و معرفت (صفحه 292) به صراحت معاد جسمانى را منکر شده، مى گوید :
نباید انتظار داشته باشیم که در قیامت و مراحل پس از آن جسم فیزیکى و مشابه آن وجود داشته باشد.
ولى در تناقضى آشکار، بعد از آن در صفحه 293 مى گوید :
ازسوى دیگر، به دنبال مجادله و هنگام مواجهه با جهان هاى موازى، افراد، به واسطه تسلط بر زمان، خود را در جایگاه هاى مختلفى ازجمله در جهان هاى داراى زمان و مکان که در آنها جسم فیزیکى نیز وجود دارد مى یابند، بنابراین از این نظر نیز مى توان گفت در معاد جسمانیت فیزیکى تحقق دارد!
3. جهنم در یک تحریف آشکار
در حالى که از آیات متعدد قرآن استفاده مى شود که جهنم جایگاه خشم خداست، او در همان کتاب انسان و معرفت، صفحه 294 مى گوید :
جهنم جایگاه دشمنى و کینه ورزى نیست و اساس تشکیل آن «عشق و محبت» است.
و در صفحه 296 مى گوید :
آتش جهنم آتش حسرت است که با احساس تنهایى درهم مى آمیزد، این احساس تنهایى به دلیل دورى از وحدت نفس واحد است و تا خروج از جهنم ادامه دارد.
(357)
4. خلاقیت و خدایى کردن بهشتیان!
در حالى که قرآن مجید با تعبیر (أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ) بهشت را براى پرهیزکاران آماده شده مى داند، بهشت را مخلوق خدا معرفى مى کند او در سخن نادرست دیگرى مى گوید :
انسان ها خودشان خالق بهشت هستند و انسان در آنجا کار خدایى مى کند!
در صفحه 304 همان کتاب مى گوید :
دست یابى نفس به روح الله که از صفات مقدس الهى است امکان خلق آفرینش گسترده اى را فراهم مى کند... به همین علت در این مرحله هر کسى بهشت مخصوص خودش را خواهد ساخت... ما در زندگى فعلى توانایى خلاقیت ذهن را تجربه مى کنیم، این تجربه خلق ذهنى هر چیزى را که دوست داریم تصور مى کنیم، در بهشت، این تجربه بسیار وسیع تر است زیرا خواهیم توانست هر آنچه را دوست داریم، بیرون از ذهن خود بیافرینیم و در جایى که خودمان آفریده ایم زندگى کنیم. به بیان دیگر، در اختیار داشتن گنجینه صفات الهى و امکان آفرینش در این مرحله ویژگى هایى است که ما بر مبناى آن، جهان ها خلق مى کنیم و خلیفه خدا محسوب مى شویم.
* * *
این عبارات ناموزون علاوه بر اینکه هیچ مستند عقلى و نقلى ندارد و زاییده خیال پردازى است با آیات قرآن مجید مخالفت آشکار دارد، همان گونه که اشاره شد.
از خداوند متعال مى خواهیم همه را به راه راست هدایت فرماید.