شیطان شناسی (شیطان پرستی) در عرفان حلقه
شیطان در «عرفان حلقه» احترام و تقدس زیادى دارد و مأمور خدا، عامل کمال، اولین معلم انسان و موحد و مطیع فرمان پروردگار شناخته مى شود!
1. آنها معتقدند: خداوند از ابلیس خواسته بود که به فرمان سجده بر آدم اعتنا نکند! بنابراین عصیان شیطان، مأموریت الهى بود. (438)
2. ابلیس به عنوان ملکى که قانون تضاد را براى جهان دو قطبى ایجاد کرده، معرفى مى شود. (439)
3. شبکه شعور کیهانى که عرفان حلقه مدعى اتصال به آن است مى گوید : شیطان ملکى است که قانون تضاد و قانون دو قطبى را ایجاد کرده بنابراین شعور کیهانى یا هوشمندى الهى همان ابلیس است. (440)
4. شیطان اولین معلم بشر است زیرا او را به درخت علم و آگاهى راهنمایى کرد و از بهشت نادانى و بى خبرى بیرون آورد. (441)
این در حالى است که قرآن مجید در آیات بسیارى شیطان را به دلیل نافرمانى و سرپیچى از سجده بر آدم (علیه السلام) و اعتراض به ذات پاک پروردگار، مطرود و ملعون و رانده درگاه خدا مى شمرد.
در سوره حجر آیات 32-35 مى فرماید: (قَالَ یَا إِبْلِیسُ مَا لَکَ أَلاَّ تَکُونَ مَعَ السَّاجِدِینَ * قَالَ لَمْ أَکُنْ لّاَِسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ * قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّکَ رَجِیمٌ * وَإِنَّ عَلَیْکَ اللَّعْنَةَ إِلَى یَوْمِ الدِّینِ)؛ «(خداوند) فرمود: اى ابلیس! چرا با سجده کنندگان نیستى؟! گفت: من هرگز براى بشرى که او را از گِل خشکیده اى که
(348)
از گِل بدبویى گرفته شده است آفریده اى، سجده نخواهم کرد. فرمود: از صف آنها ]= فرشتگان[ بیرون رو، که (از درگاه ما!) رانده شده اى و لعنت (و دورى از رحمت حق) تا روز قیامت بر تو خواهد بود».
و در سوره اعراف آیه 18 مى فرماید: (قَالَ اخْرُجْ مِنْهَا مَذْءُومآ مَدْحُورآ لَّمَنْ تَبِعَکَ مِنْهُمْ لاََمْلاََنَّ جَهَنَّمَ مِنْکُمْ أَجْمَعِینَ)؛ «فرمود: از آن (مقام) با ننگ و عار و خوارى، بیرون رو! و سوگند یاد مى کنم که هرکس از آنها از تو پیروى کند، جهنم را از شما همگى پر مى کنم».
و در سوره ص آیه 73-78 مى فرماید: (فَسَجَدَ الْمَلاَئِکَةُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ * إِلاَّ إِبْلِیسَ اسْتَکْبَرَ وَکَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ * قَالَ یَا إِبْلِیسُ مَا مَنَعَکَ أَنْ تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِیَدَىَّ أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنتَ مِنَ الْعَالِینَ * قَالَ أَنَا خَیْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِى مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ * قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّکَ رَجِیمٌ * وَإِنَّ عَلَیْکَ لَعْنَتِى إِلَى یَوْمِ الدِّینِ)؛ «در آن هنگام همه فرشتگان سجده کردند، جز ابلیس که تکبّر ورزید و از کافران بود. گفت: اى ابلیس! چه چیز مانع تو شد که بر مخلوقى که با قدرت خود او را آفریدم سجده کنى؟! آیا تکبّر کردى یا از برترین ها بودى؟! (برتر از این که فرمان سجود به تو داده شود!) گفت: من از او بهترم، مرا از آتش آفریده اى و او را از گِل. فرمود: از آسمان ها (و صفوف ملائکه) خارج شو، که تو رانده درگاهِ منى. و مسلّمآ لعنت من بر تو تا روز قیامت خواهد بود».
به علاوه در آیات متعددى از قرآن مجید سخن از وسوسه و فریب شیطان درباره آدم (علیه السلام) است که او را گمراه ساخت و سبب شد از بهشت بیرون رود و نه تنها معلم آدم (علیه السلام) نبود بلکه گمراه کننده و سبب محرومیت او از بسیارى از نعمت هاى الهى شد.
آیا آنچه از کتاب هاى او آوردیم با این آیات قرآنى کمترین هماهنگى اى دارد؟ چگونه بعضى از فریب خورده ها مى گویند: سخنان او عین تعلیمات اسلام است و با پیروى از او اسلام را بهتر شناخته ایم؟! این است معناى شناختن اسلام و قرآن مجید؟!
(349)
در ذیل، بخشى از عبارات کتاب هاى او را عینآ مى آوریم.
سرنوشت عجیب آدم علیه السلام و شیطان
قرآن مجید با صراحت مى گوید: آدم در بهشت بود و خداوند او را از درخت ممنوعه نهى کرده بود ولى او براثر وسوسه شیطان به خود ظلم و ستم کرد و از آن خورد. لباس بهشتى از تن او بیرون آمد و بعد از یادآورى، به درگاه خداوند توبه کرد و خداوند او را بخشید ولى از بهشت خارج ساخت.
در آیات زیر دقت کنید :
(وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِکَةِ اسْجُدُوا لاَِدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِیسَ أَبَى وَاسْتَکْبَرَ وَکَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ * وَقُلْنَا یَا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَزَوْجُکَ الْجَنَّةَ وَکُلاَ مِنْهَا رَغَدآ حَیْثُ شِئْتُمَا وَلاَ تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونَا مِنَ الظَّالِمِینَ * فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا کَانَا فِیهِ وَقُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَکُمْ فِى الاَْرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِینٍ * فَتَلَقَّى ءَادَمُ مِنْ رَّبِّهِ کَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ)؛ «و (یاد کن) هنگامى را که به فرشتگان گفتیم: براى آدم سجده و خضوع کنید. همگى سجده کردند؛ جز ابلیس که سرباز زد، و تکبر ورزید، و (به دلیل نافرمانى و تکبرش) از کافران شد. * و گفتیم: اى آدم! تو با همسرت در بهشت سکونت کن؛ و از (نعمت هاى) آن، از هرجا مى خواهید، گوارا بخورید؛ (امّا) نزدیک این درخت نشوید؛ که از ستمگران خواهید شد. * پس شیطان موجب لغزش آنها از بهشت شد؛ و آنان را از آنچه در آن بودند، بیرون کرد. و (در این هنگام) به آنها گفتیم: همگى (به زمین) فرود آیید، در حالى که بعضى دشمن دیگرى خواهید بود و براى شما در زمین، تا مدت معینى قرارگاه و وسیله بهره بردارى خواهد بود. * سپس آدم از پروردگارش کلماتى دریافت داشت (و با آنها توبه کرد.) وخداوند توبه او را پذیرفت؛ چراکه خداوند توبه پذیر و مهربان است».
(350)
ولى عرفان حلقه مى گوید: آدم در بهشت ناآگاهى بود و با خوردن از درخت ممنوع از آن خارج شد و به سوى بهشت آگاهى حرکت کرد و شیطان در این راه به او کمک نمود.
در جمله هاى زیر که عینآ از کتاب عرفان و معرفت سرکرده این گروه است دقت کنید :
نزدیک شدن به درخت، آغاز حرکت است که با خروج از بهشت ناآگاهى رخ مى دهد و خوردن میوه، پشت سر گذاشتن تجربه زندگى با اجزاى درخت مورد نظر و رسیدن به بهشت آگاهى است. (442)
در جاى دیگر مى گوید: در این کشاکش، آدم خوردن میوه درخت را انتخاب کرد یعنى او حرکت در چرخه جهان دو قطبى را آغاز نمود تا بتواند با به جان خریدن رنج این حرکت، گوهر وجود خود را آشکار کند و با بالفعل کردن کمال خود به سوى رب خویش بازگردد و با قرار گرفتن در بهشت آگاهى، عظمت خلقت را به نمایش بگذارد. (443)
در جاى دیگر مى گوید: او مى توانست تا ابد در بهشت ناآگاهى بماند و یا با نزدیک شدن به این درخت، حرکت پرتلاطم در مسیر این چرخه را که به او پختگى مى داد تجربه کند. (444)
اکنون به روشنى مى بینیم که او درخت ممنوع را درخت آگاهى مى داند، عین چیزى که در سِفر پیدایش تورات آمده است. آرى، در تورات کنونى نیز درخت ممنوع درخت علم و آگاهى است.
در این جا این سؤالات مطرح است:
(351)
1. آیا خداوند آدم (علیه السلام) را از آگاهى نهى کرد و آن را عصیان او شمرد؟ در حالى که قرآن با صراحت مى گوید: خداوند علم عظیمى به نام علم اسماء به آدم تعلیم کرد که برترى او به وسیله آن علم بر همه فرشتگان ثابت شد؛ (وَعَلَّمَ ءَادَمَ الاَْسْمَاءَ کُلَّهَا).
2. آیا شیطان از خداوند به آدم (علیه السلام) مهربان تر بود که او را از بهشت ناآگاهى به سوى بهشت آگاهى برد؟
3. آیا واقعآ بهشت آگاهى شجره ممنوعه است و خوردن از آن ظلم است و باید از آن توبه کرد تا خداوند به لطفش آن توبه را بپذیرد؟
عجب است از کسانى که مى گویند: چیزى برخلاف قرآن و تعلیمات اسلام در این عرفان کاذب ندیدیم؟
سخنان شرک آلود
پایه گذار عرفان حلقه (طاهرى) در کتاب چند مقاله خود، صفحه 204 چنین مى نویسد :
آرى، من (منظور خداوند است) به شما (منظور انسان است) مى رسم و همه چیز خود را به پاى معشوق خود (انسان) تقدیم مى کنم و در آن صورت آن جا بهشت شما خواهد بود نه آن بهشت روز نخست که بهشت ناآگاهى بود بلکه بهشت آگاهى!
بهشت هایى که شما براساس آگاهى ها و دانسته ها، و میل و سلیقه خود بنا خواهید کرد. پس از کسب این تجربه خواهید فهمید که همه چیزِ «عاشق شما» در اختیار شماست و شما مى توانید با قدرتى که در اختیار دارید جهان ها خلق کنید و بر ابعادى سایه بگسترانید که هرگز تصورش را نداشتید و به زودى یقین حاصل مى کنید که داراى قدرتى خدایى هستید.
آن زمان که شما این گونه خدا شدید مى خواهید بدانید با «من» چه خواهید کرد؟
(352)
شاید اگر همه داستان را بدانید براى من عاشق گریه کنید!
برخى از شما پس از کسب اطمینان از قدرت خدایى خود و احساس بى نیازى از من، خواهید گفت: حالا که خدا هستیم و بى نیاز از او چرا براى خود خدایى نکنیم؟
فقط عده اندکى خواهند بود که خدایى در وحدت را انتخاب کرده، به سوى من مى آیند و با من به وحدت مى رسند ولى خداى در وحدت و خداى در کثرت آخرین آزمایش است و شما کدام را انتخاب خواهید کرد؟
* * *
و در کتاب انسان و معرفت (صفحه 263) بعد از آن که براى انسان ها سه مرحله قائل شده است: مرحله «اله»، مرحله «رب» و مرحله «مَلَک»، مى گوید :
هیچ، یک از این سه از وجود آدم جدا نبوده است، هریک بُعدى از وجود او هستند که در حرکت او نقش دارند.
کثرات آدم (انسان ها) نیز حرکت خود را از «اله» آغاز کرده اند و به «رب» پایان مى برند، در طول مسیر، پذیرفتن تربیت از «رب» راهگشاى حرکت صحیح آنهاست و وحدت آنها با رب در پایان مسیر اتفاق مى افتد.
در پایان چرخه هر کسى با توجه به در اختیار داشتن صفات الهى و توانایى او در معرض یک سؤال که آزمایش آخر در چرخه است قرار مى گیرد، آن سؤال این است که آیا او با توجه به توانایى خدایى که به دست آورده جدایى از عالم وحدت را مى پسندد و مى خواهد خودش خدایى کند و یا به وحدت ملحق مى شود و خدایى عالم وحدت را مى پذیرد؟
یک بار دیگر جمله هاى فوق را با دقت مرور کنید، خلاصه این سخنان ناموزون و بدون مدرک چنین است :
1. انسان، نخست به مقام الوهیت مى رسد.
(354)
2. سپس به مقام ربوبیت نائل مى شود.
3. آنگاه به مقام فرشتگان (ملک) خواهد رسید.
4. خداوند «عاشق بى قرار» انسان ها و انسان «معشوق» اوست و اگر انسان از تمام ماجرا باخبر باشد به حال این عاشق یعنى خدا گریه مى کند.
5. خداوند به سبب رحمانیت خود تمام صفات خدایى را به انسان مى بخشد تا جایى که انسان مى تواند جهان هایى را بیافریند.
6. سرانجام خداوند انسان را مخیر مى کند که جهان هایى خلق کند و خدایى کند (و در جهان دو قطبى زندگى کند) یا به وحدت بپیوندد و زیر چتر خدایى خداوند در جهان تک بعدى قرار بگیرد.
7. اگر راه اول را پذیرفت باز ناچار است چرخه ها را یکى پس از دیگرى طى کند و سرانجام به جایى مى رسد که مجبور است دست از خدایى خود بردارد و به خداوند عالمیان ملحق شود.
سؤال این است :
چگونه این خیال بافى هاى به شدت شرک آلود و بى مدرک به نام عرفان به خورد مردم داده مى شود در حالى که تمام آن برخلاف آموزه هاى قرآن مجید و اسلام و ادله محکم فلسفى است؟
اولا مقام الوهیت (اله بودن) مخصوص ذات پاک پروردگار است (وَهُوَ الَّذِى فِى السَّمَاءِ إِلَهٌ وَفِى الاَْرْضِ إِلَهٌ). (445)
ثانیآ مقام ربوبیت جهان نیز مختص ذات پاک اوست. نه تنها در سوره حمد «رب العالمین»اش مى خوانیم بلکه در ده ها آیه دیگر قرآن مجید عنوان رب العالمین (پروردگار جهانیان) وصفى از اوصاف خداوند ذکر شده است.
(354)
به ویژه در آیه 164 سوره انعام مى خوانیم: (قُلْ أَغَیْرَ اللهِ أَبْغِى رَبّآ وَهُوَ رَبُّ کُلِّ شَىْءٍ)؛ «بگو: آیا غیر الله را رب خود انتخاب کنم در حالى که او رب همه چیز است؟».
ثالثآ همه باید عاشق بى قرار خدا باشند نه خداوند عاشق بى قرار انسان ها؛ قرآن مجید مى گوید: (وَالَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبّآ للهِِ). (446)
رابعآ مگر صفات خدایى قابل بخشش است که خداوند آنها را به افرادى ببخشد و آن ها بتوانند با آن صفات خدایى جهان هایى بیافرینند؟!
خامسآ مخیر ساختن انسان میان اینکه براى خود خدایى کند و جهان هایى بیافریند یا به خدایى خداوند ملحق گردد چه معنا و مفهومى دارد؟
تمام این سخنان شرک آلود و بى مدرک برخلاف توحید قرآن مجید و آموزه هاى اسلامى است.
تعجب در این است که بعضى بدون مطالعه این سخنان مى گویند: در عرفان حلقه چیزى برخلاف اسلام ندیدیم. واقعآ حیرت آور است!