توحید در عرفان حلقه
همان گونه که قبلاً هم اشاره شد آن ها دین را یک امر ظاهرى، روبنایى و کم اهمیت تلقى مى کنند و مى گویند: مسلمان و مسیحى و یهودى و پیروان هر آیین و مذهبى، حتى کافر، مى توانند به شعور کیهانى متصل شوند و کسانى که وحدت الهى را قبول دارند و به آشتى با خود و همه جهان هستى دعوت مى کنند موحد نامیده مى شوند و این درواقع یک توحید انسانى است نه یک توحید الهى. بنابراین همه را به بى اعتنایى به برنامه هاى شریعت و شکستن خطوط قرمزها سوق داده و نام آن را توحید مى نهند.
شیطان در عرفان حلقه
آن ها شیطان را همچون ملائکه، کارگزار الهى مى دانند و یا به تعبیر دیگر، شیطان را ملک مى شمارند و معتقدند که ابلیس است که انسان را به کمال مى رساند و موجودى است که در تمثیل از جنس آتش شمرده مى شود (در حالى که از آتش نیست) و اگر رویارویى با این آتش نبود، انسان خام مى ماند. حتى مى گویند: سجده نکردن ابلیس دربرابر آدم به امر خدا صورت گرفته و نوعى فرمانبردارى بوده است چون خداوند آن را از پیش تعیین کرده بود و حتى رانده شدن ابلیس از درگاه خدا به معناى تغییر وضعیت او در جهان دو قطبى است و شیطان درون هر انسانى، بخشى از وجود او را تشکیل مى دهد که هیچ گاه از بین نمى رود.
بنابراین، نوعى تقدیس شیطان که زمینه شیطان پرستى است در عمق تعلیمات آن ها دیده مى شود. (437)
(345)
و مى دانیم که تمام این تعبیرات برخلاف صریح قرآن مجید است که شیطان را موجودى عاصى و ویرانگر و رانده درگاه خدا مى شمارد که در اصل از آتش بوده و دربرابر فرمان خدا تکبر کرد و از مطرودین شد. شیطان به این معنا بخشى از وجود انسان را تشکیل نمى دهد؛ آنچه در درون انسان ممکن است سبب شُرور شود، هواى نفس است و شیطان دشمنى است از بیرون، این ها همه در آیات مختلف قرآن منعکس است.
درمجموع، عرفان آن ها بازگشت به نوعى بى عرفانى و دورى از خدا مى کند؛ پیروان خود را به یک موضوع مبهم یا به تعبیرى دیگر، موهوم، به نام شعور کیهانى دعوت مى کنند و به آن ها نوید مى دهند که بدون نیاز به برنامه هاى پیچیده مذهبى مى توانند با آن ارتباط پیدا کرده و به تکامل روحى و معنوى برسند بى آن که محدودیتى در زندگى براى خود قائل باشند؛ با تمام پیروان مذاهب و حتى کفار و افراد بى ایمان دست دوستى بدهند و شیطان را مأمور از طرف خداوند و موجودى مقدس بشمارند.
کوتاه سخن این که عرفان حلقه یا عرفان کیهانى یک تفکر انحرافى التقاطى است که از تفکرات مختلفى ترکیب شده و اساس آن را دو چیز تشکیل مى دهد:
نخست، اعتقاد به چیزى به نام شعور کیهانى که البته منظورشان غیر از ذات پاک خداوند است. معتقدند که در اطراف شعور کیهانى نیز حلقه هاى مختلفى است که یکى از دیگرى بالاتر است و به همین دلیل آن را عرفان حلقه نیز مى نامند و افراد، مى توانند با عبور از این حلقه ها به شعور کیهانى نزدیک شوند و مشکلات خود را با آن حل کنند.
دیگر این که اعتقاد به این امر موهوم براى بعضى ممکن است منشأ اثرات درمانى گردد به ویژه آنچه مربوط به ناراحتى هاى روانى است که با تلقین توسط روان شناسان نیز قابل درمان است. جمعى به گمان آن ها از شعور کیهانى کمک
(346)
گرفته و ناراحتى آن ها درمان شده است، درنتیجه به آن معتقد شده، دیگران را نیز به سوى آن دعوت مى کنند و همین امر به کار آن ها رونق مى بخشد، در حالى که وقتى دقت مى کنیم مى بینیم پایه و اساس، یک امر موهوم و خیالى بیش نیست که هیچ دلیلى براى اثبات آن وجود ندارد.
البته اعتقاد به روبنا بودن شرایع الهى و کم اهمیت جلوه دادن آن نیز افرادى را که مى خواهند از قیدوبند شریعت آزاد باشند به سوى خود جلب مى کند حتى کفار و افراد بى ایمان را.
و با اعتقادى که درباره شیطان دارند نیز رگه هایى از شیطان پرستى را به این برنامه تزریق کرده و آن را آب و رنگ دیگرى مى بخشند و این مجموعه التقاطى مى تواند افراد ساده لوح را به سوى خود جلب کند.
همان گونه که در ابتدا اشاره شد، آنچه از عقاید آن ها در این بخش آوردیم مستند به کتاب هاى خود آن هاست.
توضیحات بیشتر درباره عرفان حلقه
در این ایام که دادگاه حکم شدیدى علیه رئیس عرفان حلقه صادر کرده، بعضى، از گوشه و کنار به حمایت از او برخاسته و مى گویند: آنچه او مى گوید عین تعلیمات اسلام است و ما با پیروى از او اسلام را بهتر شناختیم. این مسأله سبب شد تا ما که سال هاست افکار او را بررسى مى کنیم ناچار شویم عقاید انحرافى او را به استناد عبارات صریح کتاب هایش در اینجا براى شما بیاوریم.
آنچه امروزه به نام عرفان کیهانى (حلقه) مطرح مى شود شامل آموزه هاى انحرافى و متضاد با اصول و فروع دین مبین اسلام است. برخى از موضوعات انحرافى عرفان حلقه از این قرار است (هرچند قبلا به بعضى اشاره کوتاهى شده است):
(347)