پایه های عرفان حلقه و شعور کیهانی
1. عرفان حلقه اساس کار خود را بر اتصال با شعور کیهانى مى داند و از حلقه هاى رحمانیت عام به شبکه شعور کیهانى و هوشمندى الهى و حلقه هاى وحدت نیز تعبیر مى کند.
بنیان گذار آن با این تعبیرات مبهم و متشابه چنین القاء مى کند که به حقایق تازه اى دست یافته و مى تواند افراد را در جهات مختلف ارتقا دهد.
طبق گفته او، شبکه شعور کیهانى مجموعه اى از هوش و خرد و یا شعور حاکم
(344)
بر جهان هستى است که به آن آگاهى نیز گفته مى شود و یکى از سه عنصر موجود در این عالم است. این سه عنصر عبارت است از ماده، انرژى و آگاهى.
2. او در تعریف اتصال با شعور کیهانى مى گوید: اتصال، برقرارى نوعى ارتباط است که ابزار دقیقى ندارد چون در دنیاى بى ابزارى است (به این تعبیرات مبهم و نامفهوم توجه کنید).
براى اتصال با شعور کیهانى دو راه فردى و جمعى را مطرح مى کند و براى وارد شدن به حلقه ها وجود سه چیز را کافى مى داند: نخست، اتصال گیرنده است که تمایل دارد به شبکه شعور کیهانى متصل شود، دوم، اتصال دهنده است که به اصطلاح، استادان آن ها هستند و سوم، شبکه شعور کیهانى است. او خدا را عضو چهارم مى شمرد و گویا بحث از خداوند به عنوان عضو چهارم، تنها براى جلب نظرخداباوران است و الّاتأثیرى درتشکیل حلقه و درنتیجه درمان گرى ندارد.
3. او معتقد است که اعتقادات افراد به دو بخش زیربنایى و روبنایى تقسیم مى شود؛ بخش زیربنایى، اشتراک فکرى همه انسان هاست و بخش روبنایى شامل دستورالعمل هاى ادیان و مذاهب مى شود. بنابراین مذاهب از نظر آن ها اهمیت چندانى ندارند، زیرا در عرفان کیهانى، زیربناى فکرى انسان مورد بررسى اصلى قرار گرفته و با بخش روبناى فکرى که شامل اعتقادات و مراسم مذهبى است مداخله اى ندارد.
4. آن ها براى جلب پیروان بیشتر از همه ادیان و مذاهب مى گویند: عرفان حلقه، انسان شمول است و همه انسان ها صرف نظر از نژاد، ملیت، دین و مذهب و عقاید شخصى مى توانند جنبه هاى نظرى آن را پذیرفته و جنبه هاى عملى آن را مورد تجربه و استفاده قرار دهند. این سخن و اعتقاد آنان نشان مى دهد که شباهتى به عقاید بعضى از صوفیه دارند که قائل به صلح کل و حقانیت تمام مذاهب مى باشند که امروزه از آن ها تعبیر به پلورالیزم دینى مى کنند.
(344)
توحید در عرفان حلقه
همان گونه که قبلاً هم اشاره شد آن ها دین را یک امر ظاهرى، روبنایى و کم اهمیت تلقى مى کنند و مى گویند: مسلمان و مسیحى و یهودى و پیروان هر آیین و مذهبى، حتى کافر، مى توانند به شعور کیهانى متصل شوند و کسانى که وحدت الهى را قبول دارند و به آشتى با خود و همه جهان هستى دعوت مى کنند موحد نامیده مى شوند و این درواقع یک توحید انسانى است نه یک توحید الهى. بنابراین همه را به بى اعتنایى به برنامه هاى شریعت و شکستن خطوط قرمزها سوق داده و نام آن را توحید مى نهند.
شیطان در عرفان حلقه
آن ها شیطان را همچون ملائکه، کارگزار الهى مى دانند و یا به تعبیر دیگر، شیطان را ملک مى شمارند و معتقدند که ابلیس است که انسان را به کمال مى رساند و موجودى است که در تمثیل از جنس آتش شمرده مى شود (در حالى که از آتش نیست) و اگر رویارویى با این آتش نبود، انسان خام مى ماند. حتى مى گویند: سجده نکردن ابلیس دربرابر آدم به امر خدا صورت گرفته و نوعى فرمانبردارى بوده است چون خداوند آن را از پیش تعیین کرده بود و حتى رانده شدن ابلیس از درگاه خدا به معناى تغییر وضعیت او در جهان دو قطبى است و شیطان درون هر انسانى، بخشى از وجود او را تشکیل مى دهد که هیچ گاه از بین نمى رود.
بنابراین، نوعى تقدیس شیطان که زمینه شیطان پرستى است در عمق تعلیمات آن ها دیده مى شود. (437)
(345)
و مى دانیم که تمام این تعبیرات برخلاف صریح قرآن مجید است که شیطان را موجودى عاصى و ویرانگر و رانده درگاه خدا مى شمارد که در اصل از آتش بوده و دربرابر فرمان خدا تکبر کرد و از مطرودین شد. شیطان به این معنا بخشى از وجود انسان را تشکیل نمى دهد؛ آنچه در درون انسان ممکن است سبب شُرور شود، هواى نفس است و شیطان دشمنى است از بیرون، این ها همه در آیات مختلف قرآن منعکس است.
درمجموع، عرفان آن ها بازگشت به نوعى بى عرفانى و دورى از خدا مى کند؛ پیروان خود را به یک موضوع مبهم یا به تعبیرى دیگر، موهوم، به نام شعور کیهانى دعوت مى کنند و به آن ها نوید مى دهند که بدون نیاز به برنامه هاى پیچیده مذهبى مى توانند با آن ارتباط پیدا کرده و به تکامل روحى و معنوى برسند بى آن که محدودیتى در زندگى براى خود قائل باشند؛ با تمام پیروان مذاهب و حتى کفار و افراد بى ایمان دست دوستى بدهند و شیطان را مأمور از طرف خداوند و موجودى مقدس بشمارند.
کوتاه سخن این که عرفان حلقه یا عرفان کیهانى یک تفکر انحرافى التقاطى است که از تفکرات مختلفى ترکیب شده و اساس آن را دو چیز تشکیل مى دهد:
نخست، اعتقاد به چیزى به نام شعور کیهانى که البته منظورشان غیر از ذات پاک خداوند است. معتقدند که در اطراف شعور کیهانى نیز حلقه هاى مختلفى است که یکى از دیگرى بالاتر است و به همین دلیل آن را عرفان حلقه نیز مى نامند و افراد، مى توانند با عبور از این حلقه ها به شعور کیهانى نزدیک شوند و مشکلات خود را با آن حل کنند.
دیگر این که اعتقاد به این امر موهوم براى بعضى ممکن است منشأ اثرات درمانى گردد به ویژه آنچه مربوط به ناراحتى هاى روانى است که با تلقین توسط روان شناسان نیز قابل درمان است. جمعى به گمان آن ها از شعور کیهانى کمک
(346)
گرفته و ناراحتى آن ها درمان شده است، درنتیجه به آن معتقد شده، دیگران را نیز به سوى آن دعوت مى کنند و همین امر به کار آن ها رونق مى بخشد، در حالى که وقتى دقت مى کنیم مى بینیم پایه و اساس، یک امر موهوم و خیالى بیش نیست که هیچ دلیلى براى اثبات آن وجود ندارد.
البته اعتقاد به روبنا بودن شرایع الهى و کم اهمیت جلوه دادن آن نیز افرادى را که مى خواهند از قیدوبند شریعت آزاد باشند به سوى خود جلب مى کند حتى کفار و افراد بى ایمان را.
و با اعتقادى که درباره شیطان دارند نیز رگه هایى از شیطان پرستى را به این برنامه تزریق کرده و آن را آب و رنگ دیگرى مى بخشند و این مجموعه التقاطى مى تواند افراد ساده لوح را به سوى خود جلب کند.
همان گونه که در ابتدا اشاره شد، آنچه از عقاید آن ها در این بخش آوردیم مستند به کتاب هاى خود آن هاست.