2. پائولو کوئلیو (پایه گذار عرفان کاذب دیگر)
او در سال 1947 میلادى در شهرى از شهرهاى تاریخى و توریستى برزیل به دنیا آمد. او ادعا دارد که در بدو تولد مادربزرگ خود را دیده و شناخته است. (421)
خانواده او از قشر متوسط جامعه به حساب مى آمدند و او فرزند ارشد خانواده خود بود و چون تلقى او این بود که خانواده او، وى را مسئول بسیارى از کارهایى که انجام نداده بود مى دانستند اعتقاد داشت که فرزند ارشد بودن مساوى با قربانى شدن در خانواده است. این امر او را به طغیان گرى سوق داد تا جایى که یک روز تصمیم گرفت هر کارى که دلش مى خواهد انجام دهد.
(338)
خانواده او، او را به یک مدرسه دینى که مسیحیت کاتولیکى در آن تعلیم داده مى شد فرستادند ولى او به قول خودش به دلیل سخت گیرى ها وتعلیمات خشک مذهبى، به جاى ایمان به این مذهب، دچار تزلزل شد تا جایى که به تجربه کردن بى ایمانى بلندمدت روى آورد.
به هر حال او تحصیلات خود را ناتمام رها کرد و به علت طغیان گرى و حالت هاى خاصش از هفده سالگى تا بیست و شش سالگى، سه بار راهى بیمارستان روانى شد و هر سه بار از آن جا گریخت. در بیمارستان، تصور بر این بود که او بیمار روانى خطرناکى است. (422)
او به مواد مخدر، مواد روان گردان و شراب وابسته بود و زنان، در زندگى و کتاب هایى که نوشته است نقش برجسته اى داشته اند به گونه اى که خودش اعتراف مى کند که زنان تأثیرات مثبت بسیارى بر وى داشته اند. (423) او در کتاب خود درمورد اهمیت نقش زن در زندگى اش مى نویسد: از یک دیدگاه، همه زندگى من ازطریق انرژى مؤنث و توسط زنان شکل گرفته است. (424)
او حتى اعتراف مى کند که درمورد خداوند نیز جنبه مؤنث بودن را کشف کرده است. (425) در جایى دیگر مى نویسد: ادیان، چهره مؤنث خداوند را که جز رحمت و عشق به زندگى انسان ها و چیزها نیست پنهان مى کنند و من آن را نمى پسندم. (426)
در بیشتر داستان هاى او، توصیف زننده اى از روابط آزاد جنسى درمورد شخصیت هاى داستان بیان شده است، توصیف صحنه هاى مستهجن از روابط
(339)
جنسى نامشروع، توصیف صحنه هاى رقص و استفاده از جملات تحریک کننده و پرداختن به مسائل منافى عفت بخشى از آن موارد است. بیشتر شخصیت هاى داستان او را کسانى تشکیل مى دهند که دچار انحرافات جنسى هستند. (427)
از مطالعه کتاب هاى او استفاده مى شود که گرایش او به فراماسونرى بسیار بوده است. کتابى از او به نام کیمیاگر حاکى از شباهت هاى فراوان آرمان ها و نمادهاى برگزیده پائولو با فراماسونرى است. (428)
درعرفان او،گرایش شدید به عرفان هاى شرقى نظیر یوگا و مدیتیشن نیز دیده مى شود. درمورد او گفته شده است که در کشف معنویت، جذب جهان بینى هند شدوباتمام قوابه آن گرویدوبه شدت جذب سلوک هندى و ادیان هندویى شد. (429)
اگر کسى زندگى دینى پائولو را مطالعه کند متوجه مى شود که او به فرق مختلفى روى آورد و حتى مدتى طولانى بى ایمانى را تجربه کرده است و حتى اعتقاد دارد که مذهب هیچ کارى براى معنویتش انجام نداده است. حتى سابقه آموزه هاى جادوگرى و شیطان پرستى نیز در آثار او دیده مى شود. او معتقد است که حقیقت و رستگارى منحصر در دین خاصى نیست بلکه همه ادیان از حقیقت مطلق و غایت قصوى بهره اى دارند و هیچ مسلک و دینى بر دین دیگر ترجیحى ندارد و تمامى ادیان به لحاظ شمول حقانیت و صداقت با هم برابرند. به همین دلیل دیده مى شود که پائولو در عرفان خود از فرقه هاى شیطانى و یا جادویى نیز بهره مى برد. (430)
پائولو سعى دارد دین و اعتقاد به خدا را از راه تجربه ثابت کند و دخالت عقل
(340)
را در حوزه دین پژوهى ضعیف مى داند و قائل است که رابطه با خدا فقط در صورتى مى تواند تجربه شود که عشق و حواس پنج گانه انسان بیدار نگه داشته شود. (431) او معتقد است: صرف ایمان قلبى به خدا کافى است و لازم نیست انسان به صومعه برود و یا روزه دار باشد و یا سعى کند پاک دامن بماند. ایمان داشتن به خدا موجب مى شود که هرکس به خدا تبدیل شود و مرکب معجزات او گردد. (432)
او حتى در جایى دیگر مى گوید که حتى ایمان داشتن نیز از مسائل اصلى به حساب نمى آید زیرا گاه کسانى که ایمان ندارند در رفتار از کسانى که مؤمن هستند هزار بار بهترند. (433)
از دیگر اعتقادات او ایمان به مسأله تناسخ است و اینکه روح انسان منحصر به یک بدن نیست بلکه هر فرد، حیاتى تکرارشونده دارد و همواره در یک سرگردانى مداوم است و حتى براثر گناهان، در قالب حیوانات و یا جانوران موذى مانند سوسمارها درمى آید. (434)
در عرفان پیشنهادى او خرافات و تمرین ها و ریاضت هاى مختلفى به چشم مى خورد. ازجمله چهل روز انتظار کشیدن در صحرا و انجام برخى تمرینات براى احضار فرشتگان، فشار وارد کردن بر انگشت شصت توسط انگشت سبابه تا جایى که به شدت درد بگیرد و انسان بر درد تمرکز کند تا به عالم روحانى بالا دست یابد، برهنگى در صحرا یا بر روى برف ها، رقصیدن بر دور آتش و گاه مدد گرفتن از هم آغوشى جنسى براى شناخت عشق. (435)
(341)
او علاوه بر موارد فوق، در آثار خود به ترویج خودکشى و پوچ گرایى مى پردازد و خودکشى به عنوان راهى براى فراموشى ابدى، ازجمله اصولى است که او پیگیرى مى کند. در نگاه او، کسى که از لحاظ روحى و ذهنى کاملاً تهى شده و به ناامیدى مطلق رسیده باشد مى تواند جسارت به خرج دهد و به حیات خود خاتمه دهد. (436)
خلاصه این که پائولو در بسیارى از موارد، اندیشه ها و عقائد خود را ازطریق رمان و داستان منتقل کرده و به دلیل مهارتى که در این امر داشته، به شهرتى جهانى دست یافته است. استفاده وسیع او از عنصر عشق که براى غالب افراد قابل فهم و جذاب مى باشد به این امر دامن زده است.
مطلع
در اواسط دهه هفتاد شمسى هنگامى که شخص ناشناسى مدعى فرادرمانى شد کمتر کسى به او توجه نشان داد و همین امر موجب شد که او کمى بعد، مدعى راه اندازى نوعى عرفان شود که این روزها با نام عرفان حلقه یا شعور کیهانى از آن تعبیر مى شود.
مؤسس این فرقه شخصى به نام محمدعلى طاهرى است که بهره اى از اطلاعات دینى ندارد و با کمک چند خانم که برخى از آن ها اطلاعات عرفانى و قرآنى داشته اند توانست این فرقه را گسترش دهد.
فعالیت وى، از سال هشتاد و سه آغاز شد و بعدها تلاش کرد در پوشش یک موسسه فرهنگى فعالیت خود را ادامه دهد و در سال هشتاد و پنج توانست مجوز یک سازمان مردم نهاد را کسب کند ولى به دلیل تخلفات گسترده، مجوز وى تمدید نشد و تاکنون بدون هیچ گونه مجوزى در قالب یک فرقه انحرافى در حال تبلیغ و جذب نیروست.
(342)
با این که مجوز آموزشى براى او صادر نشده بود، کلاس هاى متعددى را در تهران و چند شهر کشور دایر کرد که به اصطلاح، عرفان حلقه در آن تدریس مى شد و در بعضى از این کلاس ها تا سیصد هزار تومان براى شش دوره کوتاه مدت آموزشى دریافت مى کرد و از این طریق ثروت نامشروع هنگفتى به دست آورد.
درباره سوابق وى آنچه محرز است عضویت در گروه کمونیستى «چریک فدائیان خلق»است.گرچه دررتبه گردانندگان نبودولى مدتى درآن فعالیت مى کرد.
طاهرى تحصیلات مشخصى ندارد هرچند مریدانش وى را مهندس خطاب مى کنند. با آن که بعضى بر این باورند که او موفق به گذراندن دوره دیپلم هم نشده است و این در حالى است که مدعى تحصیل در دانشگاهى در ترکیه شده است و مى گوید: در حین تحصیل، به دلیل فعالیت هاى انقلابى از دانشگاه اخراج شده و به کشور بازگشته است.
او در هیچ حوزه دینى و اسلامى تحصیل نکرده و ارتباط رسمى و جدى با نهادهاى حوزوى و دینى نداشته است اما زیرکى خاصى دارد که مى تواند خود را به عنوان یک دانشمند و عارف در نظر ساده لوحان جا بزند.