وحدت وجود در ترازوی عقل
ذات پاک خداوند ذاتى است ازلى و ابدى و همه فلاسفه اسلامى این را قبول دارند که در ذات خدا هیچ گونه تغییرى حاصل نمى شود. او کمال مطلق است و بى پایان، نه چیزى بر ذاتش افزوده مى شود و نه چیزى از او کاسته مى گردد. نه عبادت عبادت کنندگان بر جلال او مى افزاید و نه ترک عبادت آن ها از کمال او مى کاهد و اگر سود و منفعتى در این عبادات و پرستش هاست همه به شخص عبادت کننده بازمى گردد.
(317)
از سوى دیگر، هنگامى که به ممکنات نگاه مى کنیم مى بینیم آن ها نه ازلى هستند و نه ابدى؛ زمانى به وجود آمدند و زمانى فانى خواهند شد. هر انسانى تاریخ تولدى دارد و همچنین هر ساختمانى عمر خاصى و بعد از پایان آن عمر ویران مى شود. بنابراین هیچ یک از ممکنات ازلى و ابدى نیستند.
اضافه بر اینها، همه ممکنات در حال تغییر و تبدیل اند. انسان رشد و نمو مى کند و همواره درپى کمال است و گروهى در سراشیبى انحطاط و تنزل اند ازاین رو محال است چیزى پیدا شود که در دو آن یکسان باشد.
با توجه به این امور چگونه ممکن است آن واجب ازلى و ابدى با این موجودات متغیر و فناپذیر متحد باشد؟ وحدت مصداقى واجب و ممکن با آن صفات متضاد و متناقض مفهومش جواز جمع بین ضدین و نقیضین است که هر عقلى آن را نفى مى کند مگر آن که گفته شود وجودات امکانیه همه خواب اند و خیال؛ وجودى نیست و ما گمان مى کنیم وجودى هست و این سخن سر از انکار بدیهیات و پیوستن به جرگه سوفسطایى ها درمى آورد.
بنابراین باقطع نظرازهردلیل دیگر، عقل، وحدت مصداقى را به کلى انکار مى کند.
اضافه بر اینها، در میان وجودات امکانیه، موجودات کثیف، متعفن، پست و حقیر وجود دارد. چگونه مى توان گفت خداوند با آن ها متحد است و این ها عین یکدیگر هستند؟
اینکه بعضى از صوفیه مى گویند: وجودات امکانیه وجودات اعتبارى هستند و وجود حقیقى تنها ذات پاک خداوند است نوعى بازى با الفاظ مى باشد. منظور از وجودات اعتباریه چیست؟ آیا وجود واقعى دارند یا خیالى؟ آیا انسان واقعاً موجود است یا تصور مى کنیم وجود دارد؟ انکار وجود انسان و سایر ممکنات، سفسطه اى بیش نیست همان گونه که اتحاد این وجودات متغیر و ناپایدار و فانى با ذات پاک خدا واضح البطلان است.
(318)