فهرست کتاب


عرفان اسلامی جلد اول(شرح جامع بر صحیفه سجادیه)

آیت الله مکارم شیرازی

فصل یازدهم: کرامات اولیاء الله

کرامات اولیاء الله

از مسائل مهمى که پیش روى ارباب سیر و سلوک و کسانى که راه تهذیب نفس و قرب الى الله را مى پویند قرار دارد مسأله کرامات است.
منظور از کرامت، کارهاى خارق العاده اى است که با اسباب طبیعى انجام آن میسر نیست. به عنوان مثال، بیمارى سختى را با یک اشاره درمان کردن و یا گمشده اى راباتفکرواندیشه اى پیدانمودن یا از موفقیت و عدم موفقیت کسى در آینده خبر قطعى دادن و یا شر ظالمى را با دعایى به سرعت قطع کردن و امثال آن.
البته تفاوت کرامت با معجزه روشن است. معجزه همیشه همراه با ادعاى نبوت یا امامت و تحدّى است یعنى کسى ادعاى مأموریتى ازسوى خدا مى کند و کار خارق العاده اى انجام مى دهد و مى گوید: هرکسى منکر است همانند آن را بیاورد ولى کرامت ها نه ادعایى در آن است و نه تحدّى اى.
در طول تاریخ زندگى صالحان و عابدان و مؤمنان راستین کرامات زیادى مى بینیم و قرآن مجید نیز اشاره به کرامات متعددى از صالحان و نیکان کرده است.
ازجمله آنچه درمورد حضرت مریم (علیها السلام) واقع شد که در کنار محراب او غذاهاى بهشتى آشکار مى شد و هنگامى که زکریا که کفالت او را بر عهده داشت
(295)
از وى سؤال کرد گفت: این ها ازسوى خداست؛ (کُلَّما دَخَلَ عَلَیْها زَکَرِیَّا الْمِحْرابَ وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً قالَ یا مَرْیَمُ أَنَّى لَکِ هذا قالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ اِنَّ اللَّهَ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ). (372)
همچنین درباره آصف بن برخیا، وزیر سلیمان که قرآن از او به عنوان (الَّذِى عِنْدَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْکِتَابِ) یاد کرده، آمده است که او توانست تخت بلقیس را در یک لحظه از محل حکومتش (جنوب جزیرة العرب) به شمال آن (شامات) منتقل کند: (قالَ الَّذى عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ أَنَا آتیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ اِلَیْکَ طَرْفُکَ قالَ الَّذى عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ أَنَا آتیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ اِلَیْکَ طَرْفُکَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرا عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّى لِیَبْلُوَنى أَ أَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ وَمَنْ شَکَرَ فَاِنَّما یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ کَفَرَ فَاِنَّ رَبِّى غَنِىٌّ کَریمٌ). (373)
مرحوم علامه آیت الله مطهرى تحت عنوان «مراحل و منازل سیروسلوک» به پنج مرحله اشاره کرده است. نخستین مرحله را تسلط انسان بر نفس خویشتن برمى شمارد و مرحله دوم را تسلط بر اندیشه هاى پراکنده یعنى نیروى مخیله خود؛ مرحله سوم را مرحله اى مى داند که روح به قدرى قوى مى شود که در بسیارى از امور از بدن بى نیاز مى گردد و در مرحله چهارم، خود بدن از هر لحاظ تحت فرمان و اراده شخص درمى آید به گونه اى که در حوزه بدن خود، اعمال خارق العاده اى از او سرمى زند و در مرحله پنجم که بالاترین مراحل است حتى طبیعت خارجى تحت نفوذ اراده انسان قرار مى گیرد و مطیع او مى شود و معجزات و کرامات انبیا و اولیا مربوط به این مرحله است. (374)
(296)
آیا کرامات، مخصوص اولیاءالله و صالحان و مقربان درگاه اوست یا ممکن است از غیر آن ها نیز سرزند؟
اعمال خارق العاده اى که از مرتاضان هند و جمعى از ارباب ریاضت در مناطق دیگر نقل مى شود نشان مى دهد که ریاضت هاى نفسانى ممکن است سرچشمه انجام اعمال خارق العاده گردد. به این صورت که ریاضت، قواى نفس را به اندازه اى متمرکز مى کند که مى تواند در یک لحظه کار خارق العاده اى انجام دهد.
نتیجه این که کرامات و کارهاى خارق العاده نمى تواند به تنهایى دلیل بر مقام و منزلتى براى آورنده آن باشد.
از سویى دیگر، اگر کسى مسیر عرفان الهى و سیر و سلوک را براى رسیدن به کرامات طى کند درواقع گرفتار حجاب ضخیمى شده است که او را از راه بازمى دارد زیرا محرک آن همان خودخواهى و رسیدن به مقامات عالى و کشف و کرامات است.
اصولاً رهروان این راه باید هرچیز غیر خدا و رضاى او را به فراموشى بسپارند؛ جز او نخواهند و جز او نبینند و براى جز او گام برندارند. این است راه و رسم رهروان راستین.
بدترین مانع این راه که بسیارى گرفتار آن مى شوند آرزوى نیل به مقامات است که آثار آن در زندگى آن ها ظاهر گردد. این آرزو چیزى جز خودپرستى و نوعى شرک نیست. چگونه خودپرستى و شرک مى تواند مایه قرب الى الله و سیر و سلوک به سوى او باشد؟
از مرحوم محمدجواد انصارى که از عرفاى زمان ما بود نقل شده است که مى گوید: مکاشفه (همچنین کرامات) براى سالک از دو جهت خطر دارد: یکى تشخیص خدایى بودن یا شیطانى بودن آن، چون نفس قوه خلاقه دارد
(297)
و تشخیص این دو مشکل است. و دیگر این که سالک را متوقف مى کند و به همین جزئیات مشغول مى سازد. (375)
اضافه مى کنیم: نه تنها سالک را متوقف مى کند بلکه گاه او را به عقب برمى گرداند و در هواى نفس به طور ناخودآگاه غرق مى سازد. همان چیزى که عامل سقوط و تنزل مقام و موقعیت است.
(298)

فصل دوازدهم: عرفان و مسئله وحدت وجود