فهرست کتاب


عرفان اسلامی جلد اول(شرح جامع بر صحیفه سجادیه)

آیت الله مکارم شیرازی

خواب دیدن معصومان علیهم السلام

بعضى معتقدند: براساس روایتى که از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود: «مَنْ رَآنِى فِى مَنَامِهِ فَقَدْ رَآنِى لاَِنَّ الشَّیْطَانَ لا یَتَمَثَّلُ فِى صُورَتِى وَلا فِى صُورَةِ أَحَدٍ مِنْ أَوْصِیَائِى وَلا فِى صُورَةِ أَحَدٍ مِنْ شِیعَتِهِمْ وَاِنَّ الرُّؤْیَا الصَّادِقَةَ جُزْءٌ مِنْ سَبْعِینَ جُزْءاً مِنَ النُّبُوَّةِ؛ هرکس مرا در خواب ببیند درواقع مرا دیده است زیرا شیطان به صورت من و به صورت هیچ یک از اوصیاى من و هیچ یک از شیعیان (مخلص و واقعى) آن ها درنمى آید و رؤیاى صادقه جزئى از هفتاد جزء نبوت است، هرکس معصومین یا شیعیان خالص را در خواب ببیند رؤیاى او رؤیاى صادقه است و مى تواند به آن اعتماد کند چون شیطان هرگز به صورت آن ها درنمى آید». (366)
چنین خواب هایى مى تواند حجّت باشد و این درواقع استثنایى است در عدم حجیّت رؤیا.
این حدیث را تنها روات شیعه از ائمه معصومین (علیهم السلام) نقل نکرده اند بلکه اهل سنت هم در کتاب هاى معروف خود مانند صحیح بخارى و مسلم و ترمذى به الفاظ مختلفى روایت کرده اند. (367)
در تفسیر این احادیث، علماى اهل بیت (علیهم السلام) و اهل سنت اختلاف زیادى دارند.
آنها اختلاف کرده اند که آیا منظور از رؤیت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و امامان معصوم (علیهم السلام) صورت اصلى آن هاست یا به هر صورتى که در نظر بیننده خواب منعکس شود؟
مرحوم علامه مجلسى در بحارالانوار مى گوید: ظاهر حدیث امام رضا (علیه السلام) در این زمینه تعمیم است زیرا کسى از اهل خراسان خدمت آن حضرت رسید
(288)
وعرضه داشت: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را در خواب دیدم، گویا به من فرمود: چگونه خواهید بود شما اهل خراسان هنگامى که پاره تن من در سرزمین شما مدفون گردد و ودیعه من به شما سپرده شود و ستاره من در خاک شما پنهان گردد؟
امام (علیه السلام) به او فرمود: (درست است) منم که در سرزمین شما دفن مى شوم و من پاره تن پیغمبر شما هستم و من ودیعه خاندان نبوت و ستاره آسمان آن مى باشم. (368)
روشن است که آن مرد خراسانى چهره اصلى پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را ندیده بلکه به صورتى دیده که گمان مى کرده پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) است و امام (علیه السلام) از او سؤال نکرد که آن حضرت را به چه صورت دیده اى؟
ولى در سند روایت مزبور، بعضى افراد از نظر وثاقت زیر سؤال اند مانند محمد بن ابراهیم طالقانى، گرچه از مشایخ صدوق شمرده شده است.
علماى عامه نیز دراین باره اختلاف کرده اند، بعضى گفته اند :
منظور، دیدن پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به صورت اصلى است و آن را با گفته ابن سیرین تأیید کرده اند که هرگاه کسى نزد او مى آمد و مى گفت: پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را در خواب دیدم به او مى گفت: اوصاف و علائم چهره آن حضرت را بشمار. هرگاه اوصافى مى گفت که بر آنچه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به آن معروف است تطبیق نمى کرد مى گفت : تو پیامبر (صلی الله علیه و آله) را در خواب ندیده اى.
ولى بعضى دیگر گفته اند: روایت مزبور، هم صورت اصلى را شامل مى شود و هم غیر آن را و آن را به روایت ابوهریره که مى گوید: پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «من رآنى فى المنام فقد رآنى فانى اُرى فى کل صورة؛ هرکس در خواب مرا (به هر صورتى) ببیند مرا دیده است زیرا من به هر صورتى دیده مى شوم» (369) مستند ساخته اند.
(289)
مرحوم علامه مجلسى بعد از ذکر اختلافات در تفسیر این حدیث مى گوید : آنچه در این جا باقى مى ماند این است که آیا این گونه خواب ها حجّت در احکام شرعیه مى باشد؟ سپس مى افزاید: مشکل است، زیرا با سندهاى صحیح از امام صادق (علیه السلام) در حدیث اذان نقل شده است: «اِنَّ دِینَ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ أَعَزُّ مِنْ أَنْ یُرَى فِى النَّوْمِ؛ دین خداوند متعال برتر از آن است که در خواب دیده شود (به وسیله خواب اثبات گردد)». بنابراین ممکن است گفته شود مراد این است که هیچ اصل شرعى ازاحکام باخواب ثابت نمى شود بلکه ازطریق وحىِ آشکار ثابت مى شود.
سپس مى افزاید: سزاوار است این حکم را تخصیص به خواب غیر انبیاء و ائمه بزنیم یعنى بگوییم: اگر پیامبر (صلی الله علیه و آله) یا امام خوابى را ببیند آن خواب به منزله وحى است (همان گونه که خواب حضرت ابراهیم (علیه السلام) درباره ذبح اسماعیل (علیه السلام) این چنین بوده است). (370)
به هر حال آنچه از سیره فقهاى علماى بزرگ پیشین دیده شده این است که در هیچ مسأله شرعى، حکمى را به وسیله خواب اثبات نکرده اند بلکه به سراغ ادله معروف رفته اند.
* * *
این سخن را با کلامى از علامه حلى پایان مى دهیم :
مهنى بن سنان (از بزرگان عصر علامه حلى) پرسید: کسى که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) یا بعضى از ائمه را در خواب دیده که او را به چیزى امر یا از چیزى نهى کرده است آیا امتثال امر یا اجتناب از نهى او واجب است؟ با توجه به روایت صحیحى که از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نقل شده است که فرمود: «من رآنى فى منامه فقد رآنى...؟».
مرحوم علامه در جواب فرمود: به آن دستور نبى که برخلاف ظاهر ادله شرع
(290)
است نمى توان عمل کرد اما آنچه موافق ظواهر ادله باشد اولى متابعت است ولى واجب نیست، زیرا رؤیت آن حضرت در خواب سبب وجوب پیروى از آن خواب نمى شود. (371)
از آنچه تا این جا بیان شد به این جمع بندى مى رسیم که اوّلاً: خواب ها ممکن است رؤیاى صادقه یا کاذبه، رحمانى یا شیطانى باشد و تشخیص این دو از یکدیگر کار بسیار مشکلى است.
ثانیاً: دلیلى بر حجیّت خواب در تمام اشکالش نداریم وهرگز نمى توانیم یک حکم شرعى و از آن فراتر، یک عقیده دینى را بر آن استوار کنیم. حتى دیدن خواب پیامبران و امامان علیهم السلام نیز به تنهایى نمى تواند حجّت شرعى براى اثبات عقیده اى یا حکمى از احکام شرع باشد.
ثالثاً: خواب هاى فراوانى از بزرگان پیشین و یا حتى افراد عادى نقل شده که عیناً به وقوع پیوسته و نشان مى دهد برخلاف گفته بعضى از روانکاوان، خواب همیشه انعکاس خواسته هاى سرکوفته یا حوادث روزمره نیست، بلکه ممکن است پیامى درباره آینده باشد هرچند این پیام ها قطعى نخواهد بود.
(291)

فصل یازدهم: کرامات اولیاء الله

کرامات اولیاء الله

از مسائل مهمى که پیش روى ارباب سیر و سلوک و کسانى که راه تهذیب نفس و قرب الى الله را مى پویند قرار دارد مسأله کرامات است.
منظور از کرامت، کارهاى خارق العاده اى است که با اسباب طبیعى انجام آن میسر نیست. به عنوان مثال، بیمارى سختى را با یک اشاره درمان کردن و یا گمشده اى راباتفکرواندیشه اى پیدانمودن یا از موفقیت و عدم موفقیت کسى در آینده خبر قطعى دادن و یا شر ظالمى را با دعایى به سرعت قطع کردن و امثال آن.
البته تفاوت کرامت با معجزه روشن است. معجزه همیشه همراه با ادعاى نبوت یا امامت و تحدّى است یعنى کسى ادعاى مأموریتى ازسوى خدا مى کند و کار خارق العاده اى انجام مى دهد و مى گوید: هرکسى منکر است همانند آن را بیاورد ولى کرامت ها نه ادعایى در آن است و نه تحدّى اى.
در طول تاریخ زندگى صالحان و عابدان و مؤمنان راستین کرامات زیادى مى بینیم و قرآن مجید نیز اشاره به کرامات متعددى از صالحان و نیکان کرده است.
ازجمله آنچه درمورد حضرت مریم (علیها السلام) واقع شد که در کنار محراب او غذاهاى بهشتى آشکار مى شد و هنگامى که زکریا که کفالت او را بر عهده داشت
(295)
از وى سؤال کرد گفت: این ها ازسوى خداست؛ (کُلَّما دَخَلَ عَلَیْها زَکَرِیَّا الْمِحْرابَ وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً قالَ یا مَرْیَمُ أَنَّى لَکِ هذا قالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ اِنَّ اللَّهَ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ). (372)
همچنین درباره آصف بن برخیا، وزیر سلیمان که قرآن از او به عنوان (الَّذِى عِنْدَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْکِتَابِ) یاد کرده، آمده است که او توانست تخت بلقیس را در یک لحظه از محل حکومتش (جنوب جزیرة العرب) به شمال آن (شامات) منتقل کند: (قالَ الَّذى عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ أَنَا آتیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ اِلَیْکَ طَرْفُکَ قالَ الَّذى عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ أَنَا آتیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ اِلَیْکَ طَرْفُکَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرا عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّى لِیَبْلُوَنى أَ أَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ وَمَنْ شَکَرَ فَاِنَّما یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ کَفَرَ فَاِنَّ رَبِّى غَنِىٌّ کَریمٌ). (373)
مرحوم علامه آیت الله مطهرى تحت عنوان «مراحل و منازل سیروسلوک» به پنج مرحله اشاره کرده است. نخستین مرحله را تسلط انسان بر نفس خویشتن برمى شمارد و مرحله دوم را تسلط بر اندیشه هاى پراکنده یعنى نیروى مخیله خود؛ مرحله سوم را مرحله اى مى داند که روح به قدرى قوى مى شود که در بسیارى از امور از بدن بى نیاز مى گردد و در مرحله چهارم، خود بدن از هر لحاظ تحت فرمان و اراده شخص درمى آید به گونه اى که در حوزه بدن خود، اعمال خارق العاده اى از او سرمى زند و در مرحله پنجم که بالاترین مراحل است حتى طبیعت خارجى تحت نفوذ اراده انسان قرار مى گیرد و مطیع او مى شود و معجزات و کرامات انبیا و اولیا مربوط به این مرحله است. (374)
(296)
آیا کرامات، مخصوص اولیاءالله و صالحان و مقربان درگاه اوست یا ممکن است از غیر آن ها نیز سرزند؟
اعمال خارق العاده اى که از مرتاضان هند و جمعى از ارباب ریاضت در مناطق دیگر نقل مى شود نشان مى دهد که ریاضت هاى نفسانى ممکن است سرچشمه انجام اعمال خارق العاده گردد. به این صورت که ریاضت، قواى نفس را به اندازه اى متمرکز مى کند که مى تواند در یک لحظه کار خارق العاده اى انجام دهد.
نتیجه این که کرامات و کارهاى خارق العاده نمى تواند به تنهایى دلیل بر مقام و منزلتى براى آورنده آن باشد.
از سویى دیگر، اگر کسى مسیر عرفان الهى و سیر و سلوک را براى رسیدن به کرامات طى کند درواقع گرفتار حجاب ضخیمى شده است که او را از راه بازمى دارد زیرا محرک آن همان خودخواهى و رسیدن به مقامات عالى و کشف و کرامات است.
اصولاً رهروان این راه باید هرچیز غیر خدا و رضاى او را به فراموشى بسپارند؛ جز او نخواهند و جز او نبینند و براى جز او گام برندارند. این است راه و رسم رهروان راستین.
بدترین مانع این راه که بسیارى گرفتار آن مى شوند آرزوى نیل به مقامات است که آثار آن در زندگى آن ها ظاهر گردد. این آرزو چیزى جز خودپرستى و نوعى شرک نیست. چگونه خودپرستى و شرک مى تواند مایه قرب الى الله و سیر و سلوک به سوى او باشد؟
از مرحوم محمدجواد انصارى که از عرفاى زمان ما بود نقل شده است که مى گوید: مکاشفه (همچنین کرامات) براى سالک از دو جهت خطر دارد: یکى تشخیص خدایى بودن یا شیطانى بودن آن، چون نفس قوه خلاقه دارد
(297)
و تشخیص این دو مشکل است. و دیگر این که سالک را متوقف مى کند و به همین جزئیات مشغول مى سازد. (375)
اضافه مى کنیم: نه تنها سالک را متوقف مى کند بلکه گاه او را به عقب برمى گرداند و در هواى نفس به طور ناخودآگاه غرق مى سازد. همان چیزى که عامل سقوط و تنزل مقام و موقعیت است.
(298)